#هر_دو_بخوانیم
#لحن_بیان
🔵خانمها و آقایان ،مراقب لحن کلام خود باشید او تنها فردیست که قرار است تا پایان عمر در کنارش باشید (مهمترین فرد زندگی شما)
🔹اگر میخواهید همسرتان را متوجه اشتباهی که مرتکب شده کنید👇:
💢آن را به شکل بد منتقل نکنید
💢سرکوفت نزنید
💢لحن تحقیرکننده در پیش نگیرید.
🍃🌸
۲۵ اسفند ۱۳۹۸
#خانومها_بخوانند
❌تحت هیچ شرایطی از خودتون بدگویی نکنید❌
🔵معمولا همسرتون اگه چیزی بهتون میگه همون حرف های خودتونه و ایرادهاییه که خودتون از خودتون گرفتید
و دوم اینکه به خودتون اهمیت بدید
مطالعه کنید.
🔹همایش های افزایش اعتماد بنفس برید
🔹بهتربن غذاها رو بخورید
🔹به زیبایی تون برسید آرایشگاه برید.
🔵اینجوری هم خودتون ذهنیتتون عوض میشه و هم در نظر اطرافیان ارج و قربتون میره بالا.
🍃🌸
۲۵ اسفند ۱۳۹۸
۲۵ اسفند ۱۳۹۸
هدایت شده از تنهامسیرآرامش 💞
🔴 وقتی ایتا از دایره انتخاب آموزش و پرورش حذف میشود!
آموزش و پرورش بخشنامه صادر کرده که مدیران مدارس یکی از پیامرسانهای داخلی رو برای آموزش مجازی انتخاب کنن!
مدیران مدارس طبق این بخشنامه وقتی به سامانه سناد میرن فقط از بین این چهار پیام رسان میتونند انتخاب کنند. #ایتا، رقیب اصلی رو گذاشتن کنار تا همه رو ببرن روبیکا!
چپ و راست! دولتی و حاکمیتی!
هیچکدوم پای کار جریان انقلابی مستقل خودجوش نمیان!
هیچکدوم از پیام رسانهای داخلی، کیفیت ایتا را ندارند ولی آقایون دنبال اهداف سیاسی و جناحی و باندی خودشون هستن!
ولی #ایتا_مردمی_میماند
۲۵ اسفند ۱۳۹۸
۲۵ اسفند ۱۳۹۸
#داستان_کودکانه
امتحان 🌹
سینا با خوشحالی در را باز کرد و به خانه وارد شد.
مادر گفت:"سینا اومدی بیا ناهارت رو بخور."
سینا با صدای بلند گفت:"سلام مامان. چشم میام."
به اتاقش رفت و کیفش را گوشه ی اتاق انداخت.
با لگد زیر توپش زد که به شدت به بخاری اتاق برخورد کرد.
با ذوق به دستگاه پلی استیشن نگاه کرد. سریع جلو رفت و مشغول بازی شد.
مادر درِاتاق را باز کرد و گفت:"سینا، باز نشستی اینجا؟ بلندشو اول برو غذات رو بخور. من دارم می رم."
سینا گفت:"چشم مامان. الان می رم."
مادر درحالِ رفتن گفت:"مشق هات رو هم بنویس. من یه کم دیر میام. باید مادر بزرگ را ببرم دکتر."
صدای بسته شدن در، نشان از رفتن مادر داد. سینا غرق در بازی شد. هر مرحله را که می گذراند، با خوشحالی فریاد می زد و به مرحله بعد می رفت.
ساعتی گذشت.
احساس سرد درد داشت.
با خودش گفت:" همیشه وقتی زیاد بازی می کنم سردرد می گیرم."
پلک هایش آرام آرام روی هم افتاد. سرش را روی میز گذاشت.
صدای باز شدن در به گوشش رسید. صدای مادر را به زحمت شنید:"سینا خونه ای؟ چرا چراغ سالن خاموشه؟"
خواست جواب بدهد ولی نتوانست.
صدای مادر بلند شد:" سینا بیدار شو. چرا خوابیدی؟ چرا تکون نمی خوری؟"
دیگر چیزی نشنید.
وقتی چشم هایش را باز کرد، پدر ومادرش کنارش ایستاده بودند.
مادر سرش را نوازش کرد و با خوشحالی گفت:"خدارا شکر. به هوش اومد."
سینا به اطرافش نگاه کرد و با تعجب گفت:"اینجا کجاست؟"
پدر دستش را در دست گرفت و گفت:"درمانگاه. آنقدر مشغول بازی بودی که متوجه نشدی لوله بخاری جابه جا شده."
سینا یادِ توپ پرتاب کردنش افتاد.
مادر گفت:"خدا را شکر به خیر گذشت. الان می ریم خونه."
وقتی به خانه برگشتند. سینا کیفش را برداشت. تازه یادش افتاد که امتحان دارد.
کتابش را در آورد، تا درس بخواند.
مادر برای پختنِ شام به آشپزخانه رفت.
وقتی برگشت، سینا روی کتابش خوابش برده بود.
( فرجام پور)
https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
۲۵ اسفند ۱۳۹۸
۲۵ اسفند ۱۳۹۸
۲۵ اسفند ۱۳۹۸
هدایت شده از مشاور خانواده| خانم فرجامپور
دلنوشته🌹
ندارم در خور جانان، به جز یک جان ناقابل
اگر مقبول افتد آن، وجودم هم شود شامل
دعایم هست هرلحظه که این تحفه پذیرد او
و باشد قسمتم روزی، به دیدارش شوم نائل
(فرجام پور)
اللهم عجل لولیک الفرج 🌹
در پناه خدای مهربون
اسوده بخوابید🌹
التماس دعا 🌹
https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
۲۵ اسفند ۱۳۹۸
هدایت شده از تنهامسیرآرامش 💞
💥 کمپین بزرگ حمایت از پیامرسان ایتا
ما خواهان افزایش سرورها و امکانات این پیامرسان خوب هستیم👇
https://my.farsnews.ir/c/20105
هرچقدر تعداد امضاها بیشتر باشه امکان رسیدگی به این موضوع مهم بیشتر میشه.
✅ همگی شرکت کنید و برای بقیه بفرستید
۲۵ اسفند ۱۳۹۸
۲۵ اسفند ۱۳۹۸
هدایت شده از لطیفه ها ولبخند های دلنشین
اگه دنبال یه کانالی هستی که از خنده بترکی روی لینک زیر کلیک کن👇
@latifehalabkhand
مطمئن باش پشیمون نمی شوی😃
کلیک کن و از خنده بترکید☺😁😂
اگر بیایید دیگر برای موقعی که در کانال مطالب را می خوانید😘😊😭😒😉
کرونا و مسائل اقتصادی را از یاد می برید😁
تضمینی😌😁
عضو شوید👇
@latifehalabkhand
فوروارد کنید برای بقیه
۲۵ اسفند ۱۳۹۸