هدایت شده از علیرضا پناهیان
Panahian- AshnaieBaBakhiMazaminMonajateShabaniye-01.mp3
5.72M
🎙 آشنایی با برخی مضامین دلنشین مناجات شعبانیه(۱)
📅 قسمت اول | ۹۹/۰۱/۰۸
🕌 جلسات مجازی
👈کیفیت بهتر:
📎 Panahian.ir/post/6040
@Panahian_mp3
@Panahian_ir
هدایت شده از علیرضا پناهیان
🔰تضرّع موقع دعا زیباست اما تفکّر در متن دعا، گاهی قیمتش بیشتر است
🔰یکبار از سر کنجکاوی، متن مناجات خصوصی علی(ع) با خدا را مطالعه کنیم
🔻پیام به مناسبت آغاز ماه شعبان
🔸 اساساً دعاها را به چند صورت، میشود خواند؛ یکبار میشود دعا را بابت مطالعه و «از سر کنجکاوی» خواند، یکبار میشود دعا را «از سر تفکر» خواند و یکبار هم میشود دعا را با حالت تضرّع و گریه خواند.
🔸 وقتی یک مناجات خصوصی بین امیرالمؤمنین(ع) و خداوند متعال در جایی ثبت شده، واقعاً باید کنجکاوی انسان برانگیخته شود؛ انسان باید سَرک بکشد و ببیند آنجا چه گفتگویی صورت گرفته است؟ فرض کنید شما پشت درِ اتاقی هستید که در آن اتاق، علی(ع) دارد با خدا مناجات میکند و صدای مناجات ایشان بلند است. اگر شما مجاز باشید این صدا را بشنوید، آیا کنجکاو نمیشوید که بفهمید امیرالمؤمنین(ع) چه موضوعاتی را در مناجاتش با خدا مطرح میکند؟
🔸 دعایی که از یک امام به ما میرسد، در واقع عصارۀ ایمان، تقوا و معرفت ایشان است و مناجات شعبانیه هم عصارۀ وجود معنوی امیرالمؤمنین(ع) است. فرازهای این دعا خیلی تأملبرانگیز هستند؛ هم میتوانند ما را به فکر وادار کنند و هم اگر کسی اهل فکر باشد، بهترین متن برای تفکر، همین دعاست.
🔸 یکی از با فضیلتترین عبادتها، تفکر است، اما «چگونه فکر کنیم؟» یک راهش این است که متن این دعا را در مقابل خودمان بگذاریم و بعد از اینکه یکبار آن را با ترجمهاش، مطالعه کردیم و با مضامینش آشنا شدیم، برگردیم و یکبار دیگر با «تفکر» با این دعا برخورد کنیم.
🔸 البته تضرّع و گریه در موقع دعاخواندن هم در جای خودش بسیار زیباست اما تفکر هم کم کاری نیست، بلکه گاهی از اوقات ممکن است قیمتش از آن اشکریختن، بالاتر برود. اگر کسی بعد از مطالعه و تفکر، این مناجات به جانش نشست، شروع کند در یک خلوتی بین خودش و خدا، فرازهای این دعا را بهعنوان یک «نجوا» بخواند و مطرح کند؛ اصلاً «مناجات» یعنی درِگوشی سخنگفتن.
👤علیرضا پناهیان
🔻پیام به مناسبت ماه شعبان - ۹۹.۱.۷
👈🏻 متن کامل:
📎 Panahian.ir/post/6039
@Panahian_ir
هدایت شده از تنهامسیرآرامش 💞
🔴 #فوری
✅ درخواست برگزاری جلسات مشترک بین فعالین طب سنتی و اسلامی و جامعه پزشکی در موضوع درمان و پیشگیری کرونا در خبرگزاری فارس من
👇🏼👇🏼👇🏼
https://my.farsnews.ir/c/20685
📣 با رسیدن امضاهای کمپین به 5000 نفر، این موضوع توسط مقامات رسمی پیگیری خواهد شد.
✔️ این پیام رو برای همه دغدغه مندان سلامتی مردم منتشر کنید.
4_5780878972275392655.mp3
6.1M
#صوتی
✅ امام حسین(ع)کیست؟؟نوکرکیست؟؟
"ویژه ولادت امام حسین علیه السلام"
#دقیقه_های_دلنشین
#استاددانشمند
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
══💝══════ ✾ ✾ ✾
اباعبدالله الحسین علیه السلام🌹
شده ست خانه مولا على تماشايى
فرشته اى دم در مى كند پذيرايى
پيمبران به صفى ايستاده كنج حياط
شنيده اند كه امشب ز راه مى آيى
دو چشم را كه گشودى به روى اين دنيا
شد آفريده به نور تو، حس بينايى
برادران همه جا پشت شان به هم گرم است
تو امدى كه در آيد حسن ز تنهايى
تو خواستى كه كنار تو تا ابد زينب
به عمر خويش نبيند به غير زيبايى
تو را به فاطمه، او را جدا مكن از خود
فراق نيست به آيين شور و شيدايى
صدا صداى غريب تو بود: (انا العطشان)
و خواند فاطمه با آب آب لالايى
به اشك هاى پيمبر نگاه كن امشب
كه يادش آمده از مردمان دنيايى
كه دور راس شريف تو جشن مى گيرند
در ان غروب غم انگيز صبر و سودايى
كجاست مادر تو آن زمان كه مى برند
يهوديان سر پاك تو را، به رسوایی
در آن زمان كه نباشند مادر و پدرت
تو مانده اى و زن و بچه ات به تنهايى
حسين من چه قدر دير دفن خواهى شد
به دست قوم بيابان نشين صحرايى
✋
پيمان طالبى
#میلاد_امام_حسین_ع_مبارک
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
══💝══════ ✾ ✾ ✾
#داستان_کودکانه
وروجک 🌹
صدای قهقه وروجک بلند شد.
هادی و هدی، چشم هایشان را باز کردند.
هدی گفت:"باز این وروجک بلند شد. دیگه نمی ذاره ما بخوابیم."
هادی گفت:"من می دونم چه کار کنم. که اذیت نکنه. وقتی بابا داشت درستش می کرد، دیدم فنرهای پاش رو چه جوری چسبوند. الان می گیرمش. پاهای فنریش رو به تخت می بندم."
بعد از جا بلند شد. دنبال وروجک کرد.
وروجک روی پاهای فنریش پرید. روی تختِ هادی افتاد.
هادی خندید و گفت:" دیگه گیر افتادی."
بعد وروجک را لای ملافه پیچید.
به هدی نگاه کرد و گفت:" الان محکم می بندمش تا راحت بخوابیم."
وروجک التماس کرد": منو نبند. قول می دم، اذیت نکنم."
هدی گفت:"گناه داره. ولش کن."
هادی وروجک را رها کرد. او دوباره، بالا وپایین پرید. این بار؛ دوتایی دنبالش کردند.
وروجک بالای کمد پرید. برای آن ها شکلک در آورد.هادی هم ادای او را در آورد.
هدی با اخم به هادی نگاه کرد. هادی گفت:"چه کار کنم؛ اون داره شکلک در میاره."
هدی چیزی نگفت. جلو رفت تا وروجک را بگیرد. ولی دستش به بالای کمد نمی رسید.هادی چارپایه گوچکی را آورد. هدی لبخند زد و تشکر کرد.
هدی روی چارپایه رفت. دستش را به طرف وروجک دراز کرد. اما وروجک از بالای کمد، به روی تخت پرید.
هدی خواست اورا در هوا بگیرد. چارپایه از زیر پایش در رفت. روی زمین افتاد.
هادی فریاد زد. هدی گریه کرد.
وروجک ناراحت گوشه ای نشست.
مادر وارد اتاق شد.
هدی را بلند کرد و روی تخت گذاشت.
هادی گفت:"همه اش تقصیره وروجکه."
هادی وروجک را برداشت و تکان داد.
اما او تکان نخورد. هادی برایش شکلک در آورد. مادر با اخم به او نگاه کرد.
از اتاق بیرون رفت. وورجک گفت:" منو ببخشید. تقصیره من بود." هدی هنوز ناله می کرد و پایش را چسبیده بود.
هادی گفت:" اگر تو اذیت نمی کردی این جوری نمی شد."
وروجک سرش را پایین انداخت.
مادر با لیوانی شربت وارد شد. آن را به دست هدی داد.
وروجک را از هادی گرفت و توی قفسه عروسک ها گذاشت.
هدی شربتش را خورد و آرام خوابید.
مادر چراغ را خاموش کرد وبیرون رفت.
وروجک دیگر تکان نخورد.
(فرجام پور)
https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون