هدایت شده از علیرضا پناهیان
⚡️سخنرانی علیرضا پناهیان با موضوع:
👈🏻 استفاده از ظرفیت ماه مبارک رمضان در تقویت عبادات فردی
🔻جلسه مجازی - ۹۹/۲/۲
📹 فیلم:
📎 aparat.com/v/1zEoC
🎙صوت:
📎 Panahian.ir/post/6201
📎 @Panahian_mp3
@Panahian_ir
سلام دوستان وقتتون بخیر🌹
امیدوارم حال دلتون خوبه خوبه خوب باشه 👌
ان شاءالله در ماه پر برکت شعبان
حسابی روحمون را با استغفار صفا داده باشیم
و پاک و پاکیزه آماده مهمانی خدا باشیم ✅
دوستان
تا حالا دیدید یک بچه ای که چند وقت از مامانش دور شده
گم شده
وقتی برمی گرده مادر بچه را توی آغوشش می گیره. مرتب می بوسه و قربون صدقه اش می ره😭
می ره هر چی خوراکی خوب و از هر چیز بهترینش را براش میاره
می گه عزیز دلم بخور فقط من تماشا کنم.😭
هر چی اون بچه خطا کرده بود قبلا،
همه را نادیده می گیره. می گه همین که بر گشتی برام کافیه 😭
حالا
خدای مهربون تر از مادر
منتظر ما بنده های گم کرده راه
ما گناهکارهای ناسپاس،
برگردیم به سمتش😭
بریم بگیم خدایا هر چه کردم پشیمانم
حالا آمدم.
خدای مهربان تر از مادر، در آغوش میگیره بنده را
حتما می بخشه.
امشب بگیم خدایا
ماه شعبان داره تمام می شه
من استفاده نکردم😭
حالا اومدم، خدای مهربون
به حق الحسین این روزهای آخر ماه شعبان
ما را با غفرانت صفا بده😭
لایق مهمانی ات بشیم
الهی بالحسین
الهی العفو 😭
الهی العفو 😭
التماس دعا
بیایید امشب همه برگردیم 😭
هدایت شده از علیرضا پناهیان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 چگونه از ماه رمضان بیشتر بهره ببریم؟
#رمضان
@Panahian_ir
#داستان-کودکانه
جنگل سرسبز🌹
خورشید خانم از پشت ابرها خودش را بیرون کشید.
دلش برای جنگل و حیوان هایش تنگ شده بود.
خمیازه ای کشید.
بعد با دقت، همه جا را پر از نور کرد.
نورِخورشید خانم به جلوی در لانه موش ها رسید.
بچه موش ها با خوشحالی بیرون رفتند.
موشی که از همه کوچک تر بود، دست و پاهایش را کش و قوس داد.
بعد گفت:
- آخش، توی لونه خسته شده بودم. خوب شد که هوا گرم شد. حالا حسابی بازی می کنیم.
موشک و موشا خندیدند. همه با هم مشغول قایم ماشک، بازی شدند. موشا، پشت درخت قایم شد.
موشک چشم گذاشت و داشت تا ده می شمرد.
موشی، زیر بوته های تمشک قایم شد.
موشک که شمردنش تمام شد، شروع کرد به گشتن.
موشا دور درخت چرخید تا او را نبیند. یک دفعه یک فندوق بزرگ و خوشمزه، زیر پایش دید.
با خوشحالی آن را برداشت. با خودش گفت"باید این را به کسی نشان ندهم و خودم تنهایی بخورم."
صدای پای موشا را شنید فندوق را درجیبش گذاشت.
خواست فرار کند که صدای خانم سنجابِ آمد.
"کسی فندوق من را ندیده؟ "
موشا گفت:
-نه من که ندیدم.
خانم سنجاب گفت:
-الان از درخت افتاد. فقط همان یکی را داشتم. پسرم بیماره. نمی تونم برم جایی. چه کار کنم؟
موشک جلو آمد و گفت:
-الان من می گردم. براتون پیدا می کنم.
اگر هم پیدا نشد. می رم و براتون از یک درخت دیگه می چینم.
خانم سنجاب گفت:
-ممنونم. ولی پسرم الان بیدار شده و غذا می خواد.
موشا لبش را گاز گرفت.
دستش را در جیبش کرد. فندوق را در دست گرفت.
از کاری که کرده بود پشیمان شد.
اما نمی توانست راستش را بگوید.
وقتی دید که موشک و موشی، دنبال فندوق می گردند،
گفت:
-منم الان می گردم.
دوباره پشت درخت رفت. فندوق را زمین انداخت .
دوباره برداشت و گفت:
-پیدایش کردم. اینجا بود.
خانم سنجاقه تشکر کرد. فندوق را گرفت و رفت.
موشا نفس راحتی کشید.
موشک او را گرفت و گفت:
- گرفتمت. گرفتمت.
روز بعد دوباره با بالا آمدن خورشید خانم، بچه موش ها بیرون آمدند و بازی کردند.
خانم سنجابه با پسرش از درخت پایین آمد.
بچه ها را صدا زد و گفت:
-این پسره منه. حالش خوب شده. خوشحالم که با شما بچه های خوب، دوست باشه.
اگر شما هم دوست دارید، باهاش دوست باشید و با هم بازی کنید.
بچه موش ها به خاطر داشتن دوست جدید خوشحال شدند. آن روز از همیشه بیشتر به آن ها خوش گذشت.
خانم سنجابه هم رفت و با سبدی فندوق برگشت.
به هر کدام از آن ها چند فندوق خوشمزه داد.
(فرجام پور)
https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
دلنوشته🌹
مرا شستشو ده به غفران خدایا
به پایان شبهای شعبان خدایا
به روحم صفا ده به جسمم شفا ده
به ماهت شوم چو مهمان خدایا
(فرجام پور)
اللهم عجل لولیک الفرج🌺
التماس دعا
حاجات روا
شبتون بهشت🌹
https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
هدایت شده از مشاور خانواده| خانم فرجامپور
┄┅─✵💝✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
صبح را آغاز میکنیم
با نام خدایی
که همین نزدیکیهاست
خدایی که در تارو پود ماست
خدایی که عشق را به ما هديه داد،
و عاشقی را
درسفره دل ما جای داد
الهی به امید تو💚
سلام صبح بخیر🌹
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
┄┅─✵💝✵─┅┄