#منتظران_واقعی_کسانی_هستند_که
#در_راه_خدا_بخواهند_امام_زمان_بیاد❗️
✅حضرت آیتالله بهجت قدسسره:
کسانی منتظر فرج هستند که برای خدا و در راه خدا منتظر آن حضرت باشند، نه برای برآوردن حاجات شخصی خود.
📚 در محضر بهجت، ج2، ص187
#خدا_کار_را_درست_میکند
✅حضرت آیتالله بهجت قدسسره:
🔹 بابا! با خدا بساز، کار را درست میکند.
🔹 چرا در خلوت و جلوت، دلت هر چه میخواهد، میکنی؟
📚 بهسوی محبوب، ص١٠٢
💢باور کنیم بزودی میمیریم...
✍آیت الله بهجت (ره)
🌹آن چیزی که می تواند همه هوا و هوسها را یکجا ریشه کن کند ، و انسان را به تزکیه وتهذیب نفس برساند ، #یاد_مرگ است .
🌼 آیت الله میرباقری:
🔸 اگر کسي تدبير نکرد، شيطان بر انسان سبقت مي گيرد. ما بايد تدبير کنيم و بر فرصتها سبقت بگيريم.
🔸 اگر شما برنامهريزي و تدبير براي شبتان نکرديد، يکشب، دوشب، دهشب و ... همه اش ميگذرد و آدم میبيند يکسال دوسال، دهسال گذشته و پير شده و فرصت ها تمام شده است و هنوز میخواهد که نماز شب بخواند!
🔸 يا هنوز دارد نقشه میکشد که نماز صبحش را اول وقت بخواند!
🔸 يا محاسنش مثل من سفيد شده است و تازه دارد نقشه مي کشد که نماز اول وقت بخواند!
_______________________
✅ قرار رمضان: برای سحری که بیدار میشویم، نماز شب هم بخوانیم!
✅ نماز هایمان را اول وقت و در صورت امکان به جماعت بخوانیم.
#داستان-کودکانه
چی بهتره؟
صدای چرخاندن کلید در قفل آمد.
علی و حنانه از جا بلند شدند.
با عجله به طرف در رفتند.
پدر با پاکتی وارد شد.
آن ها سلام دادند. پدر جواب سلامشان را داد.
آن ها می خواستند مثل همیشه به آغوش پدر بپرند. اما پدر گفت:
- نه نه. فعلا نمی توانم به شما دست بزنم.
حنانه بغض کرد و به طرف مادر رفت.
مادر او را بغل کرد. حنانه سرش را روی دوش مادر گذاشت و گریه کرد.
علی با تعجب به رفتار پدر نگاه کرد.
او پاکت را زمین گذاشت. از داخل آن ظرفی را بیرون آورد.
با لبخند رو به آن ها کرد و گفت:
- بچه ها، من از صبح بیرون بودم. الان دست های من آلوده است. اول باید دست هایم را با این مایع بشویم و ضد عفونی کنم.
بعد به طرف دستشویی رفت.
مادر حنانه را بوسید و زمین گذاشت.
بعد گفت:
-بهتراست ما هم برای پدر دمنوش بیاوریم.
حنانه هنوز ناراحت بود.
علی ساکت ماند و منتطر پدر نشست.
مادر چند استکان دمنوش آورد.
پدر از دستشویی بیرون آمد. دست هایش را خشک کرد.
حنانه را بغل کرد و بوسید.
علی را هم بغل کرد و گفت:
- خیلی دلم برایتان تنگ شده بود. ولی برای اینکه شما بیمار نشوید. باید این کار را می کردم.
مادر خندید و گفت:
-ان شاءالله هیچ کس بیمار نشود.
برای آوردن شام به آشپزخانه رفت.
وقتی برگشت، دید که بچه ها حسابی با پدر مشغول بازی و خنده هستند.
مادر گفت:
-خب حالا ببینید این بهتره.
(فرجام پور)
https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
دلنوشته ◾️
آسمان رنگ عزا می گیرد امشب
هر دلی از غصه اش می میرد امشب
شد شهید از زهر کین، امام متقین
آسمان هم اشک ها می ریزد امشب😭
(فرجام پور)
اللهم عجل لولیک الفرج ◾️
شبتون بهشت
التماس دعا.
حاجت روا◾️
https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
هدایت شده از تنهامسیرآرامش 💞
🎁 هنرکده ی تنهامسیرآرامش ...
👇🏼👇🏼👇🏼✅
https://eitaa.com/joinchat/955514902C87cd27dee9
👆هنرکده ؛ محلی برای یادگیری حرفه وهنر های پر کاربرد ... و شروع کسب و کارهای پر درآمد در خانه 🏡
✅🌹 بزرگوارانی که میخوان درامدی توی خونه داشته باشن وارد بشن و استفاده کنند. محصولات تولیدی شما رو هم کمک میکنیم تا بتونید بفروشید.