#هرروزیک_آیه
✨مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا
✨وَمَنْ جَاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلَا يُجْزَى
✨إِلَّا مِثْلَهَا وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ ﴿۱۶۰﴾
✨هر كس كار نيكى بياورد ده برابر
✨آن پاداش خواهد داشت و هر كس
✨كار بدى بياورد جز مانند آن جزا
✨نيابد و بر آنان ستم نرود (۱۶۰)
📚 سوره مبارکه الأنعام
✍ آیه ۱۶۰
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#اعمال_ویژه
#اعمال_آخرین_شب_ماه_مبارک_رمضان
شب بسيار مباركى است، و براى اين شب چند عمل وارد است، لطفا تصویر باز شود.
#التماس_دعا_برای_ظهور
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
●➼┅═❧═┅┅───┄
44.1K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸لحظه افطار
✨لحظه میهمانی
🌸خالق یکتاست
✨لحظه لبخند میزبان
🌸لحظه لطف و عنایتش
✨لحظه نهادن
🌸دستان پر مهرش برسرمان
✨خـدایا "
🌸دراین لحظه نورانی
✨دل بندگانت را شاد
🌸خیر و برکت را نصیب
✨همه بگردان
🌸طاعات و عباداتتون قبول
✨التماس دعا
9.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
امشب #ظهور را تمنا کنیم...
التماس دعا
✨🍃✨🍃✨🍃✨
#داستان- کودکانه
پرچم 🌹
حنانه تند تند به آشپزخانه رفت. مادر در حال آماده کردن شربت بود.
پای مادر را گرفت و گفت:
- این.. این...
مادر با لبخند خم شد و او را بغل کرد.
گونه اش را بوسید و گفت:
- چی می خوای گلم؟
حنانه به پرچمی که روی میز بود اشاره کرد و گفت:
- این... این..
مادر خندید و گفت:
- باشه عزیزم بیا بهت بدم.
حنانه را زمین گذاشت و پرچم را به دستش داد.
حنانه بدو بدو به حیاط رفت.
علی بالای نردبان بود. یک سرِ ریسه را که پر از پرچم بود، در دست گرفته بود. تا به میخ دیوار ببندد.
رضا نردبان را نگه داشته بود. به علی گفت:
-علی زود باش. باید سرود هم تمرین کنیم.
علی گفت:
-چشم. تا بچه ها بیان همه چیز آماده است.
حنانه پرچم را بالا گرفت و بلند گفت:
-این.. این...
ولی هرچه دستش را دراز کرد به دست علی نرسید.
علی خندید و گفت:
- این فسقلی هم می خواد برای جشن دهه فجر کمک کنه.
و هر دو زیر خنده زدند.
رضا پرچم را از حنانه گرفت و گفت:
- چشم آبجی کوچولو، این رو هم به دیوار می زنیم.
از نردبان بالا رفت و پرچم را به علی داد.
او هم، آن را کنار دیگر پرچم ها چسباند.
حنانه با خوشحالی کف زد و به پرچم اشاره کرد وگفت:
- این.. این...
مادر با سینی پر از شربت به حیاط آمد. از دیدن پرچم ریحانه بر روی دیوار خوشحال شد و خندید.
(فرجام پور)
https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
دلنوشته 🌹
بی قرارو دلشکسته می نشینم گوشه ای
چشم می دوزم به درگاه تو بی ره توشه ای
همچو یک قایق که لنگر بر گِلم انداخته
غم به تنهایی بساطش بر دلم انداخته
هم دلم هم چشم و هم عقل وسرم بی واهمه
غرق در امواج ِغم گشته به بحری بی خاتمه
کاش امشب شود مهرت نصیب این دلم
تا که پر گیرد به سوی تو حبیب این دلم
درپناه خدا
شبتون بهشت
التماس دعا 🌹
https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون