🔴 #رفتار_کودکانه_و_همسرانه
💠 در روایت داریم هر کس بچّه دارد باید با او رفتار #کودکانه کند. گاهی پدر و مادرها با تغییر صدا و ظاهر خود و حتّی پایین آوردن ظاهری سطح فکر خود با کودک #بازی میکنند. در واقع والدین باید سعی کنند رفتار، گفتار و تعامل آنها با کودک مطابق #نیاز و نگاه او به دنیای اطرافش باشد و البته باید در رفتار کودکانه، چارچوبهای #تربیتی نیز رعایت شود.
💠 در زندگی مشترک این قانون کاربرد بسیار مهمّی برای #درک همسر و ایجاد رابطه صمیمی دارد و میتواند در مدارا کردن با همسر کمک شایانی باشد.
💠 سعی کنیم در زندگی از #نگاه همسرمان به قضایا نگاه کنیم. نیازها، علائق، استعدادها و گلایههای او را ببینیم و با توجّه به آنها عکسالعمل و رفتارهای خود با همسر را #مدیریّت کرده و همیشه خود را جای او بگذاریم تا او را بفهمیم.
💠 قلق همسرتان را پیدا کنید و با تفاوتهای کلی روانشناسی زن و مرد آشنا شوید تا بتوانید همانگونه که با کودکتان رفتار کودکانه میکنید با همسرتان رفتار #همسرانه کنید.
🔴 #دیدی_گفتم!
💠 وقتی همسرتان #اشتباه میکند بلافاصله به او نگویید: "دیدی گفتم؟"
💠 اگر از اشتباه كردن در حضور شما #هراس داشته باشد شک نكنيد به تدريج از شما #دورتر ميشود.
💠 و به مرور، احساس #آرامش و لذتِ با شما بودن برایش کمرنگ میشود!
🔴 #بیان_مشکلات_محل_کار
💠 گاهی برخی از #مشکلاتِ قابل بیانِ محل کار را با خانمتان در میان بگذارید تا به شما #مشورت دهد.
💠 مهم این است که #حس کند او را حساب کردهاید و این در افزایش مهر و علاقه او به شما موثر است.
💠 گاهی اینکار برخی از #دلخوریهای همسر نسبت به شوهر را از بین میبرد.
🔴 #اوج_رفاقت
💠 اوج رفاقت در زندگی جایی است که زن و شوهر کاملا حواسشان باشد تا یکدیگر را ناراحت نکنند. یعنی مواظبت کردن از اینکه دیگری را ناراحت نکنیم.
🌹امام علی (ع): به خدا قسم! هرگز کاری نکردم که فاطمه خشمگین شود، او نیز هیچ گاه مرا خشمگین نکرد.
📙کشف الغّمه، ج۱، ص۳۶۳
🔴 #بچه_و_شوهر
💠 زمانیکه #بچهدار شدید باید همسرتان همچنان اولویت اولتان باقی بماند! نه آنکه تمام #توجّهتان صرف کودک شود.
💠 عشقی که شما نسبت به کودکتان دارید منافاتی با #عشق همسرتان ندارد!
💠 بیتوجهی و غافل بودن از این قضیه تبعات #سنگینی در آینده خواهد داشت!
💠 #رهبر_انقلاب:
✍ اينی که شما بيندازی آخر #شب بروی خانه، سرِشب با رفيقها و دوست و آشناها و اينها بگردی، آخر شب هم بروی خانه؛ آن بيچاره هم تنها نشسته، يا #شام خورده يا نخورده، چرت میزند تا شما برويد، اين بیاعتنايی به اوست. #محبت مثل يک #برفی در اينجور رفتارها تدريجاً ذوب میشود.
905.5K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎙همسر قهرمان
🔴 #استاد_عباسی
#داستان_کودکانه
امتحان 🌹
سینا با خوشحالی در را باز کرد و به خانه وارد شد.
مادر گفت:"سینا اومدی بیا ناهارت رو بخور."
سینا با صدای بلند گفت:"سلام مامان. چشم میام."
به اتاقش رفت و کیفش را گوشه ی اتاق انداخت.
با لگد زیر توپش زد که به شدت به بخاری اتاق برخورد کرد.
با ذوق به دستگاه پلی استیشن نگاه کرد. سریع جلو رفت و مشغول بازی شد.
مادر درِاتاق را باز کرد و گفت:"سینا، باز نشستی اینجا؟ بلندشو اول برو غذات رو بخور. من دارم می رم."
سینا گفت:"چشم مامان. الان می رم."
مادر درحالِ رفتن گفت:"مشق هات رو هم بنویس. من یه کم دیر میام. باید مادر بزرگ را ببرم دکتر."
صدای بسته شدن در، نشان از رفتن مادر داد. سینا غرق در بازی شد. هر مرحله را که می گذراند، با خوشحالی فریاد می زد و به مرحله بعد می رفت.
ساعتی گذشت.
احساس سرد درد داشت.
با خودش گفت:" همیشه وقتی زیاد بازی می کنم سردرد می گیرم."
پلک هایش آرام آرام روی هم افتاد. سرش را روی میز گذاشت.
صدای باز شدن در به گوشش رسید. صدای مادر را به زحمت شنید:"سینا خونه ای؟ چرا چراغ سالن خاموشه؟"
خواست جواب بدهد ولی نتوانست.
صدای مادر بلند شد:" سینا بیدار شو. چرا خوابیدی؟ چرا تکون نمی خوری؟"
دیگر چیزی نشنید.
وقتی چشم هایش را باز کرد، پدر ومادرش کنارش ایستاده بودند.
مادر سرش را نوازش کرد و با خوشحالی گفت:"خدارا شکر. به هوش اومد."
سینا به اطرافش نگاه کرد و با تعجب گفت:"اینجا کجاست؟"
پدر دستش را در دست گرفت و گفت:"درمانگاه. آنقدر مشغول بازی بودی که متوجه نشدی لوله بخاری جابه جا شده."
سینا یادِ توپ پرتاب کردنش افتاد.
مادر گفت:"خدا را شکر به خیر گذشت. الان می ریم خونه."
وقتی به خانه برگشتند. سینا کیفش را برداشت. تازه یادش افتاد که امتحان دارد.
کتابش را در آورد، تا درس بخواند.
مادر برای پختنِ شام به آشپزخانه رفت.
وقتی برگشت، سینا روی کتابش خوابش برده بود.
( فرجام پور)
https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون