هدفگذاری باید خوب باشه
برنامه ریزی باید درست و اصولی باشه
گاهی برنامه ریزی اشتباه بود
کم بوده و بی رقبتی آورده
یا زیاد بوده و دلزدگی آورده
باید جذابیت برنامه کافی باشه
بنا به شخصیت شما تنظیم شده باشه
صدقه و شکرانه کمک میکنه به استمرار داشتن در برنامه
رفیق راه و دوست و همسفر هم اثر داره
فکر زیاد مستهلک کننده ی ذهن هست
بزرگان روی هرچیزی زیاد نمیمونن
تنوع میدن به افکارشون
بله
ما اگر یه کار مهمی داریم
مثلاً
خونه بخریم
یا عروسی بچه یا خودمونه
یا کنکور و امتحان داریم
مددددتهاااا بهش فکر میکنیم
بالا و پایین میکنیم
این خونه رو تو ذهنمون میخریم و میچینیمو
این دخترمونو هزار مدل براش جهیزیه میخریمو و مراسمشو همش تو ذهنمون برقرار میکنیمو ...
خلاصه زیادی روی یک مسئله که برامون مهمه گیر میکنیم
بزرگان یکی دو بار میشینن خووووب بررسی میکنن لازم باشه مشورتی انجام میدن
تماااااام
میرن سراغ مطلب بعدی
مثل ما گیر نمیدن به موضوعات تکراری
برای همینه که ذهنشون مستهلک نمیشه
مغز ما با خوراک خوب و تازه جون میگیره
با غذای مونده هم مسموم میشه
بعضی از افسردگی ها به خاطر افکار تکراری مستهلک کننده هستند
✅علت بسیاری از رفتارهای غلط و گناهانی که آدم ها مرتکب میشوند این است که #کنترل مناسبی روی ذهن خود ندارند.
چرا که اگر انسان بخواهد خودش را کنترل کند که یک کاری را انجام ندهد اول باید #ذهن خودش را کنترل کند که حتی به آن کار حتی #فکر هم نکند.
#تصویر
🌺 @IslamLifeStyles
6.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔷 #کنترل_ذهن
🔺با کنترل ذهن انسان به حد اعلای موفقیت میرسه.
🔺 کنترل زبان یکی از راههای کنترل ذهن هست
هدایت شده از فرمول رهایی
@Ostad_Shojaeتنها نیستیم!.mp3
زمان:
حجم:
4.95M
9.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 مامان خودت باش!
👈🏻 وقتی بدیها با یک نگاه از بین میروند ...
🔴 #استاد_پناهیان
💢 #حاج_اسماعیل_دولابی
همان طور که نیّت بد آدم را به جای بد می برد ، نیّت خوب هم به جای خوب می برد. پس نیّت خوب شجرهٔ طیبه است .
@Maddahionlinمداحی آنلاین - بیخیال غم عالم - نریمانی.mp3
زمان:
حجم:
3.65M
🌴شب زیارتی امام حسین(ع)
🍃بی خیال غم عالم
🍃تو رو دارم خوبه حالم
🎤 #سید_رضا_نریمانی
⏯ #شور
🌷 #صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
🌷 #شب_جمعه
#داستان_کودکانه
پرواز🌹
پویا دسته فرمان را سفت چسبید.
آن را به عقب کشید. هواپیما با تکان سختی از زمین بلند شد.
پویا با لبخند به اطراف نگاه کرد.
آسمان صاف بود. فقط چند تکه ابر در آن دید. بالا و بالاتر رفت.
به وسطِ ابرهایی که شبیه پشمک بودند رسید. چشمانش را بست و زبانش را دراز کرد.
تکه ای ابر به زبانش چسبید. با خوشحالی آن را مزه کرد.
شیرین و خوشمزه بود. درست مثلِ پشمک واقعی.
چشمانش را باز کرد. خرسی از صندلی پشتِ سرش صدازد:"پس من چی؟"
پویا گفت:"الان دور می زنم. تو هم از این پشمک ها بخور."
دور زد و برگشت. وسطِ ابرها که رسید. خرسی بلند شد و دستش را دراز کرد. یک تکه ابرِ خوشمزه کَند و توی دهانش گذاشت.
پویا گفت:"محکم بشین که می خوام برم طرفِ کوه ها."
خرسی محکم به صندلی چسبید.
پویا هواپیما را به طرفِ کوه ها برد.
روی کوه، برف سفیدی بود.
به قله کوه رسید. دستش را دراز کرد و کمی برف برداشت. خرسی هم خم شد و دستش را پر از برف کرد.
هواپیما دوباره بالا رفت. هر دو برف هایشان را خوردند. خیلی خنک و خوشمزه بود.
خرسی گفت :"دوباره برف می خوام."
پویا به او نگاه کرد و گفت:"دیگه بسه. باید بریم خونه:"
خرسی از جا پرید و داد زد:"مواظب باش."
پویا جلو را نگاه کرد. وای هواپیما نزدیک کوه بود. نزدیک بود به آن بخورد.
دستش را روی صورتش گذاشت و فریاد زد.:"وای.. خدا... کمک..."
دستی روی شانه اش نشست.
"پویا ...پویا ...بیدارشو... داری خواب می بینی." چشمانش را باز کرد.
با نگرانی دور و برش را دید.
خرسی روی تخت؛ کنارش خواب بود.
مادر گفت:"زود بیا صبحانه بخور. مدرسه ات دیر می شه."
پویا از جا بلند و شد. به طرفِ قفسه رفت. هواپیما سرِ جایش بود.
آن را برداشت. لبخند زد و به طرفِ آشپزخانه رفت.
مادر و پدر، کنارِ سفره نشسته بودند. سلام داد و گفت:"مامان جون، بابا جون، به خاطرِ کادوی خوبتون متشکرم."
پدر خندید وگفت:"جایزه، کارنامه خوبته."
پویا گفت:"این و خرسی رو از همه اسباب بازی هام بیشتر دوست دارم."
دوباره به اتاق برگشت. تا برای رفتن به مدرسه آماده شود."
(فرجام پور)
https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون