eitaa logo
مشاور خانواده| خانم فرجام‌پور
4.3هزار دنبال‌کننده
16.2هزار عکس
4.8هزار ویدیو
137 فایل
💞کمک‌تون می‌کنم از زندگی لذت بیشتری ببرید💞 🌷#کبری فرجام‌پور هستم، نویسنده و مشاور تخصصی 👇 💞همسرداری و زناشویی 👼تربیت فرزند 🥰اصلاح مزاج ارتباط با ما و تبلیغات👇 @asheqemola #فوروارد_وکپی_ممنوع⛔ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از فرجام پور، ذخیره
🌺اوج لذت🌺 قسمت اول شب سردی بود همین طورکه داشتم می پیچیدم سمت کوچه مون چشمم افتاد به حمید .این موقع شب توی این سرما اینجا چه کار می کرد؟😒 مگه ساعت چنده؟نمی دونم. خیلی ازشبهاحساب وقت وساعت ونداشتم از یه مجلس عروسی برمی گشتم . حال خوشی نداشتم اونم باخوردنه اون همه.... چی بگم 🙊 پیچیدم توی کوچه که دیدم انگار حمید داره بهم اشاره میکنه ویه چیزی می گه ترمز کردم ومنتظرش شدم .که دوان دوان امد . _سلام داداش فرهاد _سلام حمید خان بفرما _راستش داداش فرهاد می دونی که محرم نزدیکه ماهم داریم جلوی بسیج ومسجد وهیئت هاوکوچه های محل پرچم وبنر نصب می کنیم. الان هم دیر وقته همه رفتند .من دست تنهاماندم خدا تورورسوند یه کمکی به ما بکن ممنونتم.🌸 _چه کمکی ؟🙄 می خوام برای هئتِ محله پائین پرچم وبنر ببرم وسیله ندارم ممنون میشم قبول زحمت کنی. اصلا حال خوشی نداشتم .سرم درد می کرد .اما نتونستم بگم نه. _باشه داداش برو اماده کن اومدم. _ای قربون توبرم .ان شاءالله جزات رو از خود امام حسین بگیری.😳 دنده عقب گرفتم وبرگشتم . پایگاه بسیج سر کوچه مون بود .🌺
سلام طاعاتتان قبول التماس دعای فراوان🌺 این متن را بخوانید خیلی جالبه🌸
تلنگــــــ⚠️ـــــــــر 📢 🔻بیشترین قرآنی🔻 ✍️ دیدی یه نفر وقتی می‌خواد که حرفش رو با اهمیت جلوه بده، هِی قسم می‌خوره: ☜ به پیر، به پیغمبر، به خدا، به قرآن... 🔔 قرآن هم وقتی می‌خواد یه موضوعی رو با اهمیت جلوه بده، پشت سر هم قسم میخوره... ⁉️ حالا می‌دونی بیشترین قسم‌های قرآنی تو کدوم سوره است؟؟ 👈❗️❗️👉 👈 ۱۱ تا قسم پشت سر هم بیشترین رکوردِ قسم در یک سوره: و اَلشَّمْسِ وَ ضُحٰاهٰا... و اَلْقَمَرِ إِذٰا تَلاٰهٰا... و اَلنَّهٰارِ إِذٰا جَلاّٰهٰا... و اَللَّیْلِ إِذٰا یَغْشٰاهٰا... و ... 👤 ای انسان! ☜ قسم به خورشید و ماه.. ☜ قسم به زمین و آسمون.. ☜ قسم به شب و روز.. ☜ قسم به.. حالا فکر میکنی قرآن بعد از این همه قسم چه مطلب مهمی رو میخواد بگه؟ قبل از اینکه جواب و ببینی یه خورده فکر کن. فکر میکنی چه موضوع مهمیه؟ قرآن بعد از ۱۱ تا قسم میگه: قدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکّٰاهٰا (شمس/۹) 💢 "به همه اینها قسم، که هر کس نفس خودش رو تزکیه کرد، رستگار شد." بعد سراغ گروه مخالفش هم میره و میگه: و قَدْ خٰابَ مَنْ دَسّٰاهٰا (شمس/۱۰) 💢 "هر کس هم که نفس خودش رو با معصیت و گناه آلوده کرد، نومید و محروم شد." 👇 پس دقّت کنیم قرآن این همه قسم خورده که ما باور کنیم، تنها راه رستگاری، تزکیه و خودسازی، و دوری از گناه و معصیت است.👌 ⚠️ اونایی که دنبال راه میانبُر می‌گردند، اونایی که دنبال ذکر و ... می‌گردند، بدونند که هیچ راه دیگه‌ای وجود نداره. فقط همین: تزکیه و خودسازی، دوری از گناه و معصیت ✋️ بیائیم از همین امروز تو این ماه مبارک رمضان که بهترین فرصته خودسازی رو شروع کنیم. شاید فردا دیر باشه. ناگهان بانگی بر آمد، خواجه مُرد... 🙏 خـــــ💚ـــــدایا من رو ببخش برای همه گناهانی که لذّتش رفته، اما مسئولیتش مانده..😞 https://t.me/joinchat/AAAAAESH_Ac0Ygk5IKSLeQ انوار الهی اموزش قرائت وترجمه قران واخلاق قرانی https://eitaa.com/anvar_elahi
هدایت شده از فرجام پور، ذخیره
اوج لذت🌺قسمت دوم من وحمید از بچگی باهم همسایه وهم کلاس بودیم باهم بزرگ شدیم حالا اون رئیس بسیج وبچه مثبت . واون وقت من.😞 چی بگم هرچی که بود .درسته من نماز نمی خوندم وروزه نمی گرفتم درسته اسمم (فرهاد مطرب)بود وشغلم مطربی واز خدا که پنهان نیست از شما هم چه پنهان اهل هر گناه وخلافی بودم .🙊 اما همیشه محرم که می شد یه حال دیگه ای داشتم محرم که می شد هیئت می رفتم ودور کثافت کاریهام را خط می کشیدم .🙈 خلاصه پرچم ها را بردیم رساندیم وبرگشتیم . حمید کلی تشکر کردورفت .☺️ وقتی در خانه راباز کردم ورفتم داخل خانه همه جا تاریک بود انگار همه خواب بودند یا نبودند . فرقی نمی کرد 😞 شبهایی که دیر می امدم همین طور بود کسی منتظرم نبود . یه راست رفتم توی اتاقم وافتادم روی تختم . بااون سر دردوحال وخراب.😔
سلام وقتتان بخیر طاعاتتان قبول
یه تنها مسیری می دونه روزه گرفتن توی این روزهای گرم وبلند فقط وفقط امتحانه امتحانه عبد بودن پس باجان ودل روزه می گیره واز روزه گرفتن لذت می بره 😊 من عبدتو ام خدا جون 👌 هر امری بفرمایی فقط می گم چشم وانجامش میدم☺️
هدایت شده از فرجام پور، ذخیره
🌺قسمت 3 ساعت چند بود نمی دانم که باسردرد از خواب بیدار شدم بازهم صدایی نمی امد انگار کسی خانه نبود مامانم که چی بگم. از صبح تاشب بیرون بودوبیشتر شبها هم که مجالس عروسی (شمسی مطربه)معروف بود . هم می خوند وهم می زد وهم می رقصید . بابا که نمی دونم خودش را زده بود به بی غیرتی ومی امد ومی رفت ولی انگار اصلا نبود خواهروبرادرم هم که سرشان توی لاک خودشان بود در کل زیاد از حال هم خبر نداشتیم . رفتم اشپزخانه یه مسکن برداشتم خوردم . برگشتم اتاقم گوشیم رو چک کردم . چند تا پیام از مسعود بود باز هم امشب برنامه داشتیم یه مجلس پارتی . وای دیگه خسته شدم .هرشب پارتی وعروسی ودور همی شاید این صدای خوبم بدبختم کرده اخه همه صدام را دوست دارند ومیگن فقط تو باید برامون بخونی. اگه نخوام برم هم نمی ذارند همین مسعود دوستم یه جورایی شده مدیر برنامه ام. کلافه بودم