🔷 پنج راه درمان حسادت 🔷
❶ پناه بردن به خدا
اگر میخواهید از حسد دیگران در امان باشید این آیه را بخوانید: 〖 فَاللَّهُ خَيْرٌ حافِظاً وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ〗 (64. یوسف) و قرائت سوره فلق
اگر میخواهید خودتان مورد حسد واقع نشوید این آیه را قرائت کنید: 〖 وَ الَّذينَ جاؤُ مِنْ بَعْدِهِمْ يَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا وَ لِإِخْوانِنَا الَّذينَ سَبَقُونا بِالْإيمانِ وَ لا تَجْعَلْ في قُلُوبِنا غِلاًّ لِلَّذينَ آمَنُوا رَبَّنا إِنَّكَ رَؤُفٌ رَحيمٌ〗(10. حشر)
❷ تقویت باورها و اعتقادات
بعضیها در دل یا در کلام میگویند چرا این افراد به مقام نبوت یا امامت و یا فقاهت رسیدند ولی ما به این مناصب نرسیدیم در جواب، این آیه را باید متذکر شویم: 〖 أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلى ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِه〗 که همه این مقامات فضل خدا به آنان است و رجحان الهی است. اگر باور قوی باشد حسادت نمیآید حتماً این برتریها وجود زمینه ای در این اشخاص است
❸ کتـمان کردن
همهچیز را نگویید
قَالَ رسولالله صلیالله علیه واله: اسْتَعِينُوا عَلَى أُمُورِكُمْ بِالْكِتْمَانِ فَإِنَّ كُلَّ ذِي نِعْمَةٍ مَحْسُود (تحف العقول ص 48) از مخفی کردن امور خود کمک بگیرید تا موردحسادت واقع نشوید، سفره دل را همهجا باز نکنید که این مطلب باعث میشود موردحسادت واقع نشوید.
❹ تعریف کردن از کسی که به آن حسادت دارید
این تمرین کردن از بین بردن حسادت است و خود نوعی مقابله به ضد است مانند آب ندادن به یک درخت که باگذشت زمان، باعث خشک شدن درخت میشود، با تعریف و تحسین ریشه حسادت را در وجود خودمان بخشکانیم.
❺ فکـر به داشتههای خـود
بعضی وقتها باید دو طرف سکه را دید، ظاهر زندگی دیگران را با باطن زندگی خود مقایسه نکنید اگر تخت حکومت فرعون را میبینید باید غرق شدن او را در دریای نیل را هم باید ببینید. نباید از نعمتهای موجود در زندگی خود چشم پوشید.
〖از بیانات حجت الاسلام #رفیعی〗
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
داستان کوکانه 😍🌹
برای کوچولو های نازنین 👶🌸
ومامان های مهربون ☺️🌺
#داستان _کودکانه
کیفِ رعنا کوچولو🌹
رعنا کوچولو دوان دوان به جلوی اینه رفت.
با خوشحالی به لباسِ قشنگش توی اینه نگاه کرد.
بلوزِ سفید با خال های قرمز .
دامن چین دار قرمز با یک پاپیون سفید.
دستی به چین های دامنش کشید وگفت :
به به چقدر خوشگل شدم.
مامان گفت:رعنا جان بریم؟
رعنا کوچولو گفت:بله مامان جان.
دوباره به خودش توی اینه نگاه کرد.
یک دفعه یادِ کیفش افتاد .
به طرفِ اتاق دوید .
اما کیفش نبود .
همه جارا گشت.
دوان دوان امد .
_مامان جان کیفم کجاست؟
_نمی دونم عزیزم.
مگه توی اتاقت نیست؟
_نه نیستش.
_همیشه می ذاشتی توی کمد.
_ولی الان نیست.
مامان به اتاق امد.
بارعنا همه جارا گشتند .
ولی کیف نبود .
رعنا بغض کرد .
اشکش افتاد روی لباسِ قشنگش.
_حالا چه کار کنم؟
به یلدا قول دادم .کیفم رو ببرم باهم بازی کنیم.
_رعنا جان دیروز دستِ خودت بود .
کجا گذاشتی؟
_نمی دونم.
_عزیزم دیر می شه .باید بریم.
رعنا با ناراحتی کفش هاش روپوشید .
از پله ها پائین امدند .
مامان در ماشین را باز کرد.
رعنا سوار شد .
یه دفعه یه چیزی را زیر پاش احساس کرد.
خم شد.
وای کیفِ رعنا کو چولو .
زیرِ صندلی ماشین.
با خوشحالی کیفش را برداشت.
ولی کیفِ سفید وقشنگش.
دیگه سفید وقشنگ نبود.
کثیف وخاکی شده بود.
https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
دلنوشته 🌹
یا رب
تورا من باتمامِ جان ستایم
تو جانی و منم جانان ستایم
همه هستیم اگر بر باد رفته
توهستیِ منی، من ان ستایم
اللهم عجل لولیک الفرج🌸
شبتون بهشت
التماس دعا🌸
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w
┄┅─✵💝✵─┅┄
به نام خداوند
لــــوح و قلم
حقیقت نگـــار
وجود و عـــدم
خـــــدایی که
داننده رازهاست
نخســــــتین
سرآغاز آغازهاست
باتوکل به اسم اعظمت
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
الهی به امید تو
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون