eitaa logo
مشاور خانواده| خانم فرجام‌پور
4.5هزار دنبال‌کننده
15.3هزار عکس
4.4هزار ویدیو
133 فایل
💞کمک‌تون می‌کنم از زندگی لذت بیشتری ببرید💞 🌷#کبری فرجام‌پور هستم، نویسنده و مشاور تخصصی 👇 💞همسرداری و زناشویی 👼تربیت فرزند 🥰اصلاح مزاج ارتباط با ما و تبلیغات👇 @asheqemola #فوروارد_وکپی_ممنوع⛔ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
مشاهده در ایتا
دانلود
با سلام و خداقوت به شما و استاد فرجام پور که با حوصله به مسایل گوش میکنند و راهنمایی به جا و مناسبی میکنند کم هستند مشاورانی که واقعا اینقدر دلسوزانه راهنمایی کنند و مسایل مالی مشاوره گیرنده رو هم درک کنند من نمیدونم چطور از ایشون تشکر کنم ان شاالله که خداوند سلامتی و عاقبت به خیری نصیب ایشون و خانوادشون کنه . 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 خدا را شکر🌺 هر چه هست لطف خداست🌹 التماس دعا🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مشاور خانواده| خانم فرجام‌پور
#او_را....107 "هدف" به هدفی فکر کردم که چند وقتی بود داشتم برای رسیدن بهش تلاش میکردم.به آرامشی که
.... 108 کسی بود که میخواست کمکم کنه.این کارو کرد و رفت... -چه کمکی؟ -کمک کنه تا آروم بشم. تا دوباره خودکشی نکنم. تا... یه‌چیزایی رو بفهمم! -خب؟؟ -هیچی دیگه.میگم که.این کارو کرد و رفت! -حتما همه این مسخره بازی‌هاروهم اون گفته انجام بدی!! -مسخره بازی نیست مرجان. تو که اخلاق منو میدونی. اگر یه‌ذره غیرعقلانی بود،عمرا اگه عمل میکردم! -اصلا این پسره کیه؟چیه؟حرفش چیه؟چیشده که فکر کردی حرفاش درسته؟ -میدونی مرجان!اون یه‌جوری بود. خیلی حالش خوب بود...! آرامش داشت،با همه فرق داشت. با اینکه معلوم بود درآمدش کمی داره یه‌جوری رفتار میکرد انگار خیلی خوشبخته!! من دوست دارم بفهممش... دوست دارم بفهمم اون چجوری به اون حال خوب رسیده! -خب الان فهمیدی؟! -یه جورایی... تقریبا با همش کنار اومدم،بجز یه بخشش که فکرم رو بدجور مشغول کرده. ولی مرجان تو این چندماه،نسبت به قبل،خیلی آروم شدم!هرچند بازم اونی که باید بشم نشدم! -با چی کنار نیومدی!؟ چهار زانو رو به روش نشستم و متفکرانه نگاهش کردم -ببین!به نظر تو اتفاقاتی که برای ما میفته،چه دلیلی داره؟؟ -دلیل؟امممم...خب نمیدونم!اتفاقه دیگه!میفته!! -نه خله!منظورم اینه که چجوری یه سری اتفاقای خاص تو زندگی من میفته و باعث یه اتفاقای دیگه میشه، و تو زندگی تو، و زندگی بقیه!؟ یعنی چجوری انگار همه چی با هم هماهنگه تا یه اتفاق خاص بیفته!؟بنظرت اینا به معنی برنامه ریزی یه نفر برای زندگی آدم نیست؟؟ -ترنم، جون مرجان بیخیال! تو رد دادی!میخوای منم خل کنی؟ -خیلی ذهنم درگیره که چجوری زندگی من جوری چیده شد تا به خودکشی برسم و بعد یه نفر بیاد و یه چیزای جدید بهم بگه!؟ اگر من با سعید میموندم،با عرشیا،یا اگر جور دیگه این رابطه ها تموم میشد،شاید هیچوقت به اینجا نمیرسیدم! -مثلا الان به کجا رسیدی تو!!؟😏 -به یه دید جدید،حس جدید،زندگی جدید،فکر جدید! و این خیلی خوبه... یه جورایی هیچوقت بیکار نیستم.همش حواسم هست چیکار بکنم و چیکار نکنم!همش دارم چیزای بهتری میفهمم!! ترنم!مغزم قولنج کرد!!بیخیال.دعا میکنم خوب شی!! -خیلی...!منو نگاه نشستم واسه کی از حسم حرف میزنم!! -بابا خب چرت و پرت میگی!کی حوصله این مزخرفاتو داره؟؟ مثلا الان زندگی من چشه؟؟چرا باید تغییرش بدم... -مرجان واقعا تو از اون زندگی راضی ای؟؟ یکم ساکت شد و سرش رو انداخت پایین -خب آره! تا لنگ ظهر میخوابم،بعد بلند میشم میبینم مامانم هنوزم خوابه! هرروز یه آرایش جدید ازش یاد میگیرم،هرروز از قیافش میفهمم یه عمل زیبایی جدید اومده! چندماه یه بار هم داداشم رو میبینم! بابام رو چندسالی میشه که ندیدم. هفته ای یه دوست پسر جدید پیدا میکنم! چندروز یه بار یه پارتی میرم. اگر حوصلم سر بره کلی پسر از خداشونه برم پیششون،اگرم خونه باشم،بطری های مشروب مامانم رو کش میرم! چی از این بهتر؟؟؟ با صدایی که حالا با بغض مخلوط شده بود،داد زد -بس کن ترنم!دنبال چی میگردی؟؟ زندگی همه ی ما فقط لجنه!همین .این لجن رو هم نزن. بوش رو بیشتر از این درنیار! تو چشماش نگاه کردم،زور میزد که مانع ریزش اشک‌هاش بشه .میدونستم که نیاز به گریه داره،بدون حرفی بغلش کردم و اجازه دادم مثل یه بچه که وسط کلی شلوغی گم شده،گریه کنه... 😭 انتظار داشتم بیشتر بمونه اما بعد از تموم شدن گریه هاش،رفت. کاش میتونستم براش کاری انجام بدم.ولی سخت بود،چون اون برعکس من شدیدا لجباز بود و مرغش یه پا داشت! میخواستم دوباره برم تو اتاق اما نگاهم به غذایی که خراب کرده بودم،افتاد. وارد آشپزخونه شدم.اولش یکم این پا و اون پا کردم اما بعد سریع دست به کار شدم. ظرف ها رو شستم و دوباره قابلمه رو پر از آب کردم. بعد از اینکه آبکشش کردم،سسی که ظهر درست کرده بودم رو باهاش مخلوط کردم و چشیدمش. عالی شده بود! با ذوق به طرف تلفن دویدم و به مامان خبر دادم که نیازی نیست امشب از رستوران غذا بگیره. از اینکه بعد از مدت ها بوی غذا تو این خونه پیچیده بود،واقعا خوشحال بودم.مخصوصا اینکه هنر خودم بود! اولین بار بود که اینجوری مشتاقانه منتظر اومدن مامان و بابا بودم! بلافاصله با ورودشون میز رو چیدم و سه تا نفس عمیق کشیدم تا ذوق کردنم خیلی هم معلوم نباشه! با اعتماد به نفس نشستم پشت میز و با هیجان به غذا نگاه کردم! غذاشون رو کشیدن و خیلی عادی مشغول به خوردن شدن! هرچی به قیافشون زل زدم تا چیزی بگن،بی فایده بود!! داشتم ناامید میشدم که مامان انگار که چیزی از نگاهم خونده باشه،دستپاچه رو به بابا کرد -راستی!غذای امشب رو ترنم پخته! با غرور لبخند زدم و بابا رو نگاه کردم. -خب چیکار کنم؟مثلا خیلی کار مهمی کرده؟ با این حرفش انگار سطل آب یخ رو روم خالی کرد!حسابی وا رفتم. "محدثه افشاری" @asraredarun اسرار درون
مشاور خانواده| خانم فرجام‌پور
#او_را.... 108 کسی بود که میخواست کمکم کنه.این کارو کرد و رفت... -چه کمکی؟ -کمک کنه تا آروم بشم.
... 109 مامان با تأسف نگاهش کرد و سرش رو تکون داد و مشغول خوردن شد که دوباره بابا گفت -البته بدم نیست! حداقل یه نفر تو این خونه زنیت به خرج داد و مجبور نیستیم امشبم دستپخت اصغر سیبیل رو بخوریم!! مامان چشماش رو ریز کرد و با حرص بابا رو نگاه کرد؛ -مگه زنیت یعنی کلفتی و آشپزی؟؟مگه زن شدیم که شکم امثال تو رو پر کنیم!؟ خیلی وقت بود که دعواشون رو ندیده بودم! تقریبا از وقتی که تصمیم گرفتن موقع غذا خوردن،با هم حرف نزنن،فقط صدای دعواهاشون رو از اتاقشون شنیده بودم. قبل از اینکه بابا حرفی بزنه و دعوا بشه،سریع به مامان گفتم -نه منظور بابا این بود که خیلی وقته غذای خونگی نخوردیم. خب آدم گاهی هوس میکنه! البته شماهم سرت شلوغه و مشغول مطب و دانشگاهی.من خودم سعی میکنم از این به بعد چندروز یه بار غذا بپزم! موفق شدم جلوی یه جنگ رو بگیرم!مامان با اخم چند قاشق خورد و رفت، -چند روز دیگه کلاسات شروع میشه!؟ سعی کردم لبخند بزنم -پس فردا! -خوبه.ولی بهتره بدونی این آخرین فرصتته،اگر این ترم هم نمراتت بد بشه،اجازه نمیدم بیشتر از این،با آبروم بازی کنی واون موقع دانشگاه بی دانشگاه! و بدون اینکه نگاهم کنه یا منتظر جواب بمونه،آشپزخونه رو ترک کرد!! مغزم داشت سوت میکشید و میخواست منفجر شه.چشمام رو بستم و زیر لب زمزمه کردم "دنبال مقصر نگرد! دنیا با ما سازگاری نداره! دنیا محل رنجه!" مشغول جمع کردن میز شدم. از اینکه تونسته بودم به احساساتم غلبه کنم،احساس قدرت داشتم. شاید اگر چندماه پیش بود،الان مشغول گریه و زاری بودم .ولی الان میدونستم تقصیر مامان و بابا نیست،بلکه مدل دنیا همینه! به اتاقم رفتم و در رو قفل کردم. تخته وایت‌بردی که تازه خریده بودم و زیر تخت قایم کرده بودم رو درآوردم و به دیوار زدم و به جمله هایی که دیشب از دفترچه ی سجاد،روش نوشته بودم نگاه کردم. « تو سرخود نمیتونی با نفست مبارزه کنی. نمیتونی اینجوری تمایلات عمیقت رو درست پیدا کنی! باید برای این کار یه برنامه داشته باشی! یه برنامه که بهت دستور بده و منیت رو از تو بگیره.» به برنامه ای فکر کردم که سجاد تو دفترچش ازش صحبت کرده بود .برگشتم و پشت به تخته و رو به تراس نشستم. پرده رو کنار زده بودم و آسمون از پشت درهای شیشه ای مشخص بود! من هنوز گمشدم رو پیدا نکرده بودم و هنوز اون آرامشی رو که میخواستم،نداشتم. گاهی با خودم فکر میکردم اون گمشده،سجاده .اما وقتی رفتارهای سجاد یادم میومد، میفهمیدم اشتباه میکنم! اون به هیچ شخصی وابسته نبود... پس منم نمیتونستم با یک آدم،این کمبود رو پر کنم! میترسیدم از این اعتراف... اما اون، حال خوشش رو به‌خاطر خدا میدونست! خدایی که تو اون دفترچه،صفحه ها راجع بهش حرف زده بود و من تندتند اون صفحات رو ورق میزدم که نکنه دلم به یه گوشش گیر کنه! خدایی که خواسته بود من اینهمه رنج بکشم تا حالا بفهمم آرامش جز در کنار اون نیست...! و خدایی که هیچ شناختی ازش نداشتم... و حالا باید طبق دستوراتش با تمایلات سطحیم مبارزه میکردم،تا اون لذت های عمیق و اون آرامش سجاد رو تجربه کنم! اما من هیچ چیزی نمیدونستم. هیچ کاری بلد نبودم! باز هم دست به دامن دفترچه ی سجاد شدم. تو لابه لای صفحاتش دنبال یه راه حل میگشتم،که یه جمله به چشمم خورد! « تو نماز به دنبال لذت نگرد! نماز دستور خداست که تو باهاش نفست رو بزنی.یه کار تکراری و مداوم که میخواد رشدت بده!! » "نماز...!؟" من اصلا بلد نبودم نماز چجوریه!! درس های کتاب دینی هم که فقط بخاطر نمره گرفتن حفظشون میکردم،از یادم رفته بود "محدثه افشاری" @asraredarun اسرار درون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
┄┅─✵💝✵─┅┄ 💜به نام خداوند لوح و قلم 💖حقیقت نگار وجود و عدم 💙خدایی که داننده رازهاست 💚نخستین سرآغازِ، آغازهاست سلام صبحتون بخیر الهی به امید تو💚 @asraredarun ┄┅─✵💝✵─┅┄
‌‌‌‌‌‌‌┄✦۞✦‌‌✺‌﷽‌‌‌✺✦۞✦┄ ✨امام رضا علیه‌السلام فرمودند: از ما نیست آن که دنیای خود را برای دینش و دین خود را برای دنیایش ترک گوید.✨ @asraredarun ‌‌‌‌‌‌‌┄✦۞✦✺💠✺✦۞✦┄
می‌رسد روزی به‌پایان نوبت هجران او می‌شود آخر نمـایان طلعت رخشـان او ان‌شاءالله بزودی😍💚 "عج" @asraredarun ‌‌‌‌‌❀🍃✿🍃❀ ❀🍃✿🍃❀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👤 انسان شناسی ۷۶ @Ostad_Shojae
هدایت شده از استاد محمد شجاعی
4_5830463137052102010.mp3
11.83M
۷۶ ♨️ خبر کوتاه است و دردناک: إنّ الإنسان لفی خُسر | خُسران آدمی قطعی‌ ست! اما نترسید! یک روزنه‌ی امید وجود دارد. چه روزنه‌ای؟ کجاست؟ @Ostad_Shojae
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅آب رو درست بخوریم ✍رسول اکرم(صلی الله علیه و آله): آب را باید به صورت مکیدن و چشیدن بنوشید و بیکباره در حلق نریزید، زیرا سبب بیمای های کبدی می شود. 📚 الکافی|جلد6|صفحه381 @asraredarun
🔆💠🔅💠﷽💠🔅 💠🔅💠🔅 🔅💠🔅 💠🔅 🔅 ✅مهمترین ممنوعیات کبد 1⃣اولین نکته رعایت آب خوردن 🔶آب خوردن نباید به صورت یک نفس انجام شود. بلکه بایستی در سه نفس و با مزه مزه کردن و ترکیب با بزاق دهان مصرف شود. شبها حتما به صورت نشسته آب خورده شود‌. یکی از عادات غذایی غلط ، خوردن آب و مایعات بین غذا می باشد که سبب فشار به کبد و معده می گردد. و حتی بعد از غذاهای گوشتی و چرب آب خوردن را از نیم تا یک ساعت به تاخیر بیندازید 2⃣ ناهار خوردن 🔶از عواملی که سبب فشار به کبد و افزایش بلغم در بدن می گردد مصرف وعده غذایی ناهار می باشد و سبب خواب آلودگی و خستگی شخص میشود. عادت کنید صبحانه مفصل و وعده شام را ابتدای شب مصرف شود. و نهایتا ناهار از میوه و کمپوت میوه طبیعی استفاده کنید و یا بسیار بسیار ناهار خود را کمتر کنید 3⃣مصرف میوه های نارس 🔶سبب تنبلی کبد در هضم می گردد 4⃣سبزی شاهی و ترخون 🔶این دو سبزی مخصوصا شاهی هم سبب بیماری کبدی و هم سبب تحریک بیماریهای ژنتیکی می گردد @asraredarun 🔅 💠🔅 🔅💠🔅 💠🔅💠🔅 🔆💠🔅💠🔅💠🔅
✍طلا برای زنان در حکم دارو است.آنها را گرم کرده و آرام بخش و داروی اعصاب است.چنانچه زنی خیلی گیر بدهد و اذیت کند طلا بپوشد که مغز سرد و تر او گرم شده و حساسیت کم شود. 💠طلا محبت می آورد 💠به شخص ترسیده طلا بدهید گرمایش بالا میرود. ✅دلیل استفاده نکردن آقایان از طلا آن است که مردها خودشان گرما دارند و چنانچه طلا بپوشند ،گرما بالا رفته و سلولهایشان میسوزد. @asraredarun
🔆💠🔅💠﷽💠🔅 💠🔅💠🔅 🔅💠🔅 💠🔅 🔅 ✅توالت در معماری اسلامی 1️⃣ پوشیده بودن: در احکام اسلامی دیده شدن عورت حرام است لذا باید توالت در و دیوار داشته باشد.(توالت های معماری غربی که کنار هم و بدون حائل است ممنوع است) 2️⃣ پنهان بودن: امام صادق (علیه السلام): در ساختمان خانه، مستراح در پنهان ترین نقطه باشد؛ چنانکه در ساختمان بدن نیز، محل دفع پنهان شده است. (قرار دادن توالت در قلب خانه، از پدیده های شوم معماری غربی است) 3️⃣ جدا بودن محل دستشویی و مسواک: امام کاظم (علیه السلام): مسواک زدن در توالت، دهان را بدبو مى کند. (در معماری جاهلانه غربی جایگاه مسواک داخل توالت تعبیه شده است) 4️⃣ جدایی دستشویی و توالت: در فقه اسلامی، مخلوط شدن آب وضو و آب توالت ممنوع است،و بنابر احادیث موجب کم شدن رزق است، لذا بایستی چاه شستشو، وضو و آشپزخانه با توالت جدا باشد. (در معماری غربی تمامی فاضلاب ها به یک محل ریخته می شود) @asraredarun 🔅 💠🔅 🔅💠🔅 💠🔅💠🔅 🔆💠🔅💠🔅💠🔅
🔆💠🔅💠﷽💠🔅 💠🔅💠🔅 🔅💠🔅 💠🔅 🔅 🔴 انفیه و عطسه آورها ✍ رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: پنج چیز از سنت‌های ماست؛ حیا، حلم، حجامت، مسواک و عطر زدن. سه چیز از داروهای پیامبران است: حجامت، نوره و سُعوط (انفیه) رسول خدا (صل‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم): هنگام عطسه دست‌هایتان را مقابل بینی قرار داده و با صدای آرام عطسه کنید. وادار کردن بیمار به عطسه و ریزش آب بینی از درمان های عام برای بیماری های سر مثل صرع، سکته، فلج، لقوه، بی خوابی، زکام و نزله ها، درد سر و امراض چشم و گوش است و برای درمان سکسکه‌ی زیاد نیز مفید است. انفیه مغز را از رطوبت‌های زائد پاک میکند به همین علت در درمان فراموشی‌های حاصل از غلبه‌ی بلغم بسیار مفید است. کم بودن عطسه همراه با سنگینی سر و احساس نیاز به عطسه با وجود خشکی بینی، ناشی از بسته شدن راه پایین آمدن آب بینی است. درمانش به کار بردن عطسه آورهاست. انفیه با تخلیه رطوبت های تجمع یافته در سینوس ها به بازگشت و تقویت حس بویایی کمک می کند. مصرف بیش از حد انفیه مخصوصا در افراد گرم‌مزاج و یا دارای سوء مزاج خشک مغز، باعث دفع بلغم طبیعی مورد نیاز بافت مغز می‌شود. مغز برای پردازش، ثبت و ذخیره‌‌ی اطلاعات دریافتی، نیازمند بلغم طبیعی است. به همین دلیل خشکی مغز سبب ضعف اعصاب، بی‌حوصلگی، عصبانیت های آنی، عدم تمرکز و توانایی پردازش اطلاعات، ضعف حافظه، استرس و فکر و خیال‌های آزاردهنده و انواع بیماری‌های سوداوی مغز میشود. @asraredarun 🔅 💠🔅 🔅💠🔅 💠🔅💠🔅 🔆💠🔅💠🔅💠🔅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 چه کنم شوهرم از من اطاعت کند؟ 🔸 خداوند در حدیث قدسی می‌فرماید: "اَنا مُطیعُ مَن اَطاعَنی" یعنی منِ خدا مطیع بنده‌ای هستم که مرا اطاعت کند! ❓سوال: مگر‌ نباید بنده مطیع خدا باشد پس چرا خدای متعال می‌فرماید من مطیع بنده‌ام می‌شوم. ❇️ جواب: معنای اطاعت خدا از بنده این است که چون بنده، خدا را اطاعت کرده و نسبت به واجبات و محرّمات، رضایت خدا را در نظر گرفته است برای خدا شیرین و محبوب شده است لذا خدا نیز هوای این بنده‌ی حرف گوش کن را دارد. و به نیازها و خواسته‌هایش توجه بسیار ویژه می‌کند. 💞 قانون بالا، کلی است و عمومیت دارد. یعنی در روابط انسان‌ها مخصوصاً در زندگی مشترک نیز وجود دارد. لذا محبوب شدن زن و درک ویژه‌ی او توسط شوهر تنها زمانی اتفاق می‌افتد که زن از دایره‌ی شرعیِ اطاعت از شوهر‌ خارج نشود. و رضایت شوهر را حفظ کند. و با اطاعت از شوهر، دل و قلب مردش را مدیریت کند. 🤗 زنان اگر‌ بدانند که مردان از لحاظ روان‌شناسی چقدر شیفته‌ی زنِ مطیع هستند این فرمول را ثانیه‌ای رها نمی‌کردند. اقتدارِ مردان با اطاعت شدن حفظ می‌شود که البته ثمره و میوه‌‌ی این اقتدار، محبوبیّت ویژه‌ی زن است. 😍 با چشم گفتن واقعی، خود را روی چشم همسرتان قرار دهید! @asraredarun
🔴 💠 آیت الله احمدی میانجی مي‌فرمودند در اطراف آذربایجان شخصی به نام شیخ محمد طاها زندگی می‌کرد. آدم فوق‌العاده‌ای بود. آیت الله محل بود خانمی هم داشت که به او محبت و خدمت می‌کرد. شیخ محمد طاها معمولاً مشغول درس و بحث و عبادت و کارهای دیگر بود. یک روز مشکلی در خانه پیش آمد. سابق معمولاً از چاه آب می‌کشیدند. خانم شیخ محمد طاها از دست آقا ناراحت شده بود و دلو و ریسمان را مخفی کرده بود. شیخ محمد طاها سحر برای نماز شب بلند شد. همیشه آفتابه پر از آب برای او آماده بود ولی آن شب می‌بیند نه از آفتابه‌ی آب خبری است نه از دلو و ریسمان. اطراف را می‌گردد و دلو ریسمان را پیدا می‌کند. دلو را در چاه مي‌اندازد و می‌بیند خیلی مشکل است. پیرمرد است و توان ندارد از چاه آب بکشد. به‌سختی دلو آب را از چاه بالا می‌کشد ولی از دستش مي‌افتد. زار زار شروع می‌کند گریه کردن. خانم دلش به حالش مي‌سوزد می‌گوید این‌که گریه ندارد من برایت آب می‌کشم. می‌گوید من برای آب گریه نمی‌کنم؛ گریه من برای این است که تو چهل سال برای من آب كشيدي و من قدر تو را نمي‌دانستم و اصلاً توجهی به این کارت نداشتم. 📙محبت به زنان و کودکان در سیره پیامبر اکرم، حجت‌الاسلام فرحزاد،‌ص ۹۲ @asraredarun
⚜🍃⚜🍃⚜🍃⚜ 🍃 ⚜ 🍃 زنان از کدام عادت مردان متنفرند⁉️ 🎈سعی کنید این رفتارهای منفی را کنار بگذارید تا همسرتان از شما متنفر نشود. 6- قابل پیش‌بینی بودن ⚠️زن‌ها واقعاً از مردان قابل پیش‌بینی که هیچوقت کار متفاوتی انجام نمی‌دهند بدشان می‌آید. آنها عاشق مردانی هستند که سرشار از سورپرایزهای عالی اند. 7- اولویت دادن به دوستانشان ⚠️اگر از گذراندن وقت با دوستانتان خیلی بیشتر از همسر یا نامزدتان لذت می‌برید و همسرتان هیچوقت نمی‌تواند ساعتی دو نفره با شما داشته باشد، مطمئناً یک جای کار می‌لنگد. 8- مدام بحث کردن ⚠️زن‌ها از مردهایی که هر صحبت کوچک را به بحثی ادامه‌ دار و مشاجره تبدیل می‌کنند و باعث می‌شود آنها مجبور شوند مدام حالت دفاعی به خود بگیرند خوششان نمی‌آید. 9- دید زدن خانم‌های دیگر جلو چشم آنها ⚠️با اینکه نگاه کردن به خانم‌ها برای برخی آقایان مسئله‌ای عادی است (البته نه زیاد از حد آن)، اما وقتی اینکار را جلو زن زندگیتان انجام دهید مشکل‌ساز خواهد شد. 10- وابستگی ⚠️اعتماد به‌ نفس و استقلال ویژگی‌هایی بسیار جذاب در آقایان است، اما وابستگی و نا امنی اینطور نیست. زن‌ ها دوست ندارند با مردانی باشند که به خودشان اعتماد ندارند و برای روابط، کار و دوستی‌ هایشان نیاز به تایید دائمی دارند. @asraredarun ┄┅─✵💞✵─┅┄