┄✦۞✦✺﷽✺✦۞✦┄
#حدیث_نور
✨امام رضا علیهالسلام فرمودند:
مسلمان کسی است که مردم از دست و زبان او آسوده باشند و از ما نیست آن که همسایه اش از شرّ او در امان نباشد.✨
@asraredarun
┄✦۞✦✺💠✺✦۞✦┄
#سلام_امام_زمانم
نذر کردم تا بیایی هر چه دارم مال تو
چشم های خسته پر انتظارم مال تو
یک دل دیوانه دارم با هزاران آرزو
آرزویم هیچ ، قلب بی قرارم مال تو
#العجل_مولانا
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@asraredarun
❀🍃✿🍃❀ ❀🍃✿🍃❀
انسان شناسی ۸۳.mp3
11.46M
#انسان_شناسی ۸۳
#استاد_شجاعی
#حجهالاسلام_محمدی
🎯 هدف شما از عبادت و دینداری چیست؟
ـ رسیدن به حاجات و رفع گرفتاریها؟
ـ در امان ماندن از جهنم و رسیدن به بهشت؟
ــ رشد در معنویات؟
ـ ادراک لذتهای معنوی؟
ـ رسیدن به خرق عادات و کشف و کرامات؟
ـ رسیدن به اعتبار و مقبولیت در میان مردم؟
و .......
📌اینکه کدام گزینه را انتخاب میکنید، نشان میدهد سلامت "قلب" شما چقدر است؟
@Ostad_Shojae
✅سویق سنجد
✍از اسیاب کردن میوه سنجد به همراه هسته و تفت دادن آن بر روی حرارت غیر مستقیم ، بدون اضافه کردن مواد افزودنی تهیه میشود
✔️خواص آن :
📌افزایش دهنده ی شیر مادر
📌تامین کلسیم مورد نیاز بدن خانم باردار
📌رشد استخوانی و وزنگیری جنین
📌جایگزین شیر در دوران شیردهی برای مادرهایی که منع مصرف لبنیات دارند.
🔆💠🔅💠﷽💠🔅
💠🔅💠🔅
🔅💠🔅
💠🔅
🔅
🔴 نقش اعتقاد در درمان
✍يكی از اصحاب امام صادق علیه السلام می گوید: نزد امام علیه السلام بودیم، پیرمردی نزد ایشان آمد و عرض کرد: من درد دارم و نبیذ ( یک نوع شراب ) می خورم. امام علیه السلام فرمودند: چرا خود را با آب درمان نمی کنی؟ آبی که هر موجود زنده ای با آن خلق شده. این شخص گفت: برای من خوب نیست. ( این جا امام علیه السلام با شخص بحث نکرد؛ چون دید که اعتقاد به آب ندارد و چون اعتقاد ندارد، اثر نمی کند و فوراً دارو را عوض کردند. )
فرمودند: چرا خود را با عسل درمان نمی کنی که خداوند می فرماید: برای مردم شفا است. ( شخص نگفت این برایم خوب نیست؛ چون دیگر خدا را نمی توانست تکذیب کند. به همین جهت ) پيرمرد گفت: پیدا نمی کنم. امام علیه السلام دیگر اصرار نکردند که می توانی پیدا کنی فهمیدند که اعتقادی ندارد. مرتبه سوم امام علیه السلام فرمودند: چرا با شیر خود را درمان نمی کنی؟ شیری که گوشت بدنت به وسیله آن روییده است و استخوانت به وسیله آن قوی شده است.
پیرمرد گفت: برای من خوب نیست. امام علیه السلام فهمیدند که مرد اعتقادی ندارد و می خواهد امام تجویز نبیذ برای او بکند، با او بحث نکرد و به همين خاطر فرمودند: اگر می خواهی شراب را برایت تجویز کنم، ابداً این کار را نمی کنم.
📚 بحارالانوار، ج 2، ص 264
🔰 مساله اعتقاد به دارو چه قدر حساس است که وقتی پیرمرد می گوید این دارو برایم خوب نیست، امام علیه السلام دیگر بحث نمی کنند و دارو را کنار می گذارند و داروی دیگری تجویز می کنند.
🔅
💠🔅
🔅💠🔅
💠🔅💠🔅
🔆💠🔅💠🔅💠🔅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅از شر موهای کلفت و زبر صورت برای همیشه خلاص شوید(بانوان)
✍ حکیم حسین خیراندیش
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 نقش آفتاب و گرما در حفظ سلامتی
✍حکیم حسین خیراندیش
✅علت بسیاری از بلاها در کلام امام رضا(ع)
✍آيت الله ناصری دامت برکاته می فرمایند: گله نکن که چرا این ناراحتیها وجود دارد؟ چرا این وضع اقتصاد ماست؟ چرا باران نمی بارد؟ چرا هر روز یک مرض تازه پيدا می شود؟ زيرا هر روز یک گناه تازه ای انجام می دهی و اين مشكلات هم اثر عمل تو است. هر روز یک گناه تازه، درد تازه برایت می فرستد. اينها لازمه هم هستند.
از امام رضا علیه السلام روايت نقل شده است كه فرمودند: هرگاه بندگان، مرتكب گناهانى شوند كه پيشتر انجام نمى داده اند، خداوند بلاهايى را برايشان پديد می آورد كه سابقه نداشته است و آن را نمی شناسند.
📚 كافی، ج ۲، ص ۲۷۵
🔆💠🔅💠﷽💠🔅
💠🔅💠🔅
🔅💠🔅
💠🔅
🔅
✅اگر عطش زیاد به آب دارید بخوانید
✍گاهی افراد گرم مزاج خصوصا صفراوی ها بخاطر غلبه صفرا و حرارت بالای کبد دچار عطش می شوند . آب و مایعات خیلی سرد در زمان عطش بسیار مضر است . اگر روی شیشه داغ اب یخ بریزیم بنظرتون چه اتفاقی میفته
دقیقا همین اتفاق در بدن ما میفته ؛حرارت کبد بالاست و با نوشیدن آب سرد به کبد شُک وارد میشود؛ آب سرد مدام مصرف شود؛ کم کم برای جلوگیری از ایجاد شُک یک لایه چربی اطراف کبد ایجاد شده و فرد دچار کبد چرب میشود
آب سرد همچنین باعث سردشدنمعده و روده و به دنبال آن یبوست ، نفخ و ضعیف شدن اعصاب میشود
ضمن اینکه حرارت بالای کبد با نوشیدن آب زیاد ، پایین نمیاد فقط باعث سرد شدن و زیاد شدن رطوبتبدن میشود .با زیاد نوشیدن آب و سردشدن کلیهها ممکن است فرد دچار دیابت شود
🔅
💠🔅
🔅💠🔅
💠🔅💠🔅
🔆💠🔅💠🔅💠🔅
#ایده_عاشقانه ❣
🔵خانومایی که باردارن یه عکس تکی از خودشون واسه همسرشون بفرستن و زیرش بنویسن:
خانواده ی سه نفری ما:
1⃣من!
2⃣نی نی مون که تو دلمه
و
3⃣همسرم که تو قلبمه...❤️
@asraredarun
┄┅─✵💞✵─┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_همسرداری
🎀 ریشه تغییر گفتگو با همسرتان را پیدا کنید!
🎤 دکتر #محمود_انوشه
@asraredarun
┄┅─✵💞✵─┅┄
💙
روانشناسان می گویند
مقایسه خود با دیگران دلیل اصلی احساس ناراحتی و افسردگی میباشد ..
و تاکید میکنند که بالاتراز خود را با خودشان مقایسه نکنند
@asraredarun
┄┅─✵💞✵─┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 چرا دیگه عاشق همسرم نیستم؟
⭕️ چطور یک زوجی که زندگی رو با عشق شروع میکنند، بعد از مدت کمی به تنفر از یکدیگر میرسند؟
🔰 #استاد_پناهیان
@asraredarun
┄┅─✵💞✵─┅┄
🔴 #معاینه_قلب_همسر
💠 دکتری که بالاسر یک بیمار یا #مصدوم میرسد ابتدا علائم حیات بیمار را #معاینه و چک میکند اگر قلب یا مغز مصدوم آسیب جدّی دیده باشد برای دکتر رسیدگی به این اعضاء از شکستگی انگشت و یا پارگی برخی اعضا #ارجحیّت دارد. قرار نیست دغدغه پزشک در این وضعیت، تمیز کردن صورت یا لباس بیمار از #خون و آلودگی باشد.
💠 گلایه بسیاری از همسران در مشاورهها این است چرا با اینکه به همسرم #رسیدگی میکنم باز اختلاف زیاد و جنگ اعصاب داریم و شاهد #بدخُلقی همسرم میباشم.
💠 یکی از دلایل مهم این قضیه، عدم رعایت #اولویت در رسیدگی به نیازهای همسر است. بطور مثال بچّهای که زیاد #گرسنه است اگر ابتدا به فکر گرفتن ناخن او و یا پوشاندن لباس تمیز به او باشید با اینکه دارید به او رسیدگی میکنید ولی فقط از او #بدخُلقی میبینید!
💠 هنر شما باید این باشد که نیازهای #اصلی و فوری همسرتان را در شرایط عادی و غیر عادی تشخیص دهید. مثلاً اگر شوهرتان نیاز شدید به #رابطه دارد طبق روایات باید بدون درنگ ابتدا به این نیاز رسیدگی کنید و یا اگر خانم شما نیاز به گفتگو و #همدردی دارد خرید نان و میوه و یا شستشوی ظروف قرار نیست او را آرام کند.
💠 راه #شناخت نیازهای فوری و اصلی همسر، مطالعه پیرامون روانشناسی زن و مرد، #مشاوره گرفتن، سوال از همسر و توجّه به گلایهها و توقّعات پرتکرار و منطقی اوست.
@asraredarun
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❇️ زندگی یعنی مدیریت رنج و لذت
@asraredarun
┄┅─✵💞✵─┅┄
#دلبرانه😍💖
تو شدی دنیام
عشقم دنیا و آدماش رو بیخیال
حرف مردم مهم نیست
دنیای من تویی و
چشمای قشنگت😍😘💕❣💕🍃
@asraredarun
┄┅─✵💞✵─┅┄
مشاور خانواده| خانم فرجامپور
#او_را.... 127 از همون اول میفهمیدم یه الدنگ از حماقتت سوءاستفاده کرده و مغزتو پر کرده! -من با آخ
#او_را.... 128
صبح با صدای زنگ گوشیم،چشمام رو باز کردم.
شماره ناشناس بود.
-بله؟
-سلام خانوم. وقت بخیر.
-ممنونم .بفرمایید؟
-من از بیمارستان تماس میگیرم،ممکنه تشریف بیارید اینجا؟
سریع نشستم.😰
-بیمارستان؟برای چی؟
-نگران نشید. راستش خواهرتون رو آوردن اینجا،خیلی حال خوبی ندارن.
-من که خواهر ندارم خانوم!
-نمیدونم. شماره ی شما به اسم آبجی سیو بود.
بدنم یخ زد!
-مرجان؟؟؟
-نگران نباشید؛ممکنه تشریف بیارید بیمارستان؟
اینجا همه چی رو میفهمید.
-بله بله،لطفا آدرس رو بهم بدید.
از دلشوره حالت تهوع گرفته بودم،خدا خدا میکردم که اتفاقی براش نیفتاده باشه!
سریع مانتوم رو پوشیدم و از خونه زدم بیرون.
فاصله ی خونه تا اونجا زیاد بود.
فکرم هزار جا رفت،مردم و زنده شدم تا به بیمارستان برسم.
سریع ماشین رو پارک کردم و دویدم داخل.
مثل مرغ سرکنده اینور و اونور میرفتم و از همه سراغش رو میگرفتم تا اینکه پیداش کردم.
ولی روی تخت و زیر یه پارچه ی سفید...
دنیا دور سرم چرخید.
به دیوار تکیه دادم و همونجور که نفس نفس میزدم با بهت و ناباوری بهش خیره شدم...
یه جوری خوابیده بود که انگار هیچوقت بیدار نبوده!
دستم رو گذاشتم لبه ی تخت و از ته دل زجه زدم.
😭😭😭😭
بیمارستان رو گذاشته بودم روی سرم.
هر دکتر و پرستاری رو که میدیدم یقش رو میگرفتم و فحشش میدادم.😭
جمعیت زیادی دورم جمع شده بودن.
مرجان رو بغل کردم و بلند بلند گریه میکردم.
لباس مناسبی تنش نبود،دوباره پارچه رو کشیدم روش تا تنش مشخص نشه!
تمام غم های عالم ریخته بود رو دلم...
یکم که آرومتر شدم یکی از پرستارها اومد کنارم و دستش رو گذاشت رو شونم.
-متاسفم. ولی باور کن کاری از دست ما برنمیومد؛
قبل از اینکه برسوننش اینجا،تموم کرده بود...!
سرم رو به دیوار تکیه دادم و با چشم های اشکبار نگاهش کردم.
-چرا؟؟
-دیشب... خبرداشتی کجاست؟
با وحشت نگاهش کردم
-فکرکنم پارتی...
سرش رو انداخت پایین.😓😞
-متاسفانه اوور دوز کرده...!
بدنم یخ زد. یاد دعوای پریروز افتادم.
با حال داغون رفتم بالای سرش و موهاش رو ناز کردم.
"محدثه افشاری "
@asraredarun
اسرار درون
مشاور خانواده| خانم فرجامپور
#او_را.... 128 صبح با صدای زنگ گوشیم،چشمام رو باز کردم. شماره ناشناس بود. -بله؟ -سلام خانوم. وقت
#او_را .... 129
دیدی گفتم نرو؟مرجان دیدی چیکار کردی!؟
کنارش زانو زدم و دستش رو گرفتم.
مرجان تموم شده بود. صمیمی ترین دوستم تو تمام این سالها...!
😭❤️😔
روزی که بدن همیشه گرمش رو به دست سرد خاک دادیم، احساس میکردم من روهم دارن کنارش دفن میکنن...
😞
دلم به حال گریه های مامانش نمیسوخت.
دلم به حال پشیمونی بابای ندیدش نمیسوخت.
دلم فقط به حال داداشش میلاد میسوخت که بهش قول داده بود یه روزی این کابوس هاش رو تموم میکنه!
روز خاکسپاریش،خبری از هیچ کدوم رفیقهای هرزه و دوست پسراش نبود.
اونایی که بهش اظهار عشق میکردن....
هیچکدوم از اونایی که اون مهمونی رو ترتیب داده بودن تا باهم خوش بگذرونن نیومدن....
دیگه اشکهام نمیومدن!
شوکه شده بودم و خروار،خروار خاکی که روی بدنش ریخته میشد رو نگاه میکردم.
به کفنی که شبیه هیچکدوم از لباس هایی که میپوشید نبود!
به صورتی که خیلیا برای بار اول آرایش نشدش رو میدیدن
و به بدن بی جونی که حتی نمیتونست خاک ها رو از خودش کنار بزنه...
😔
بعد از اینکه خاک ها رو روش ریختن،دونه به دونه همه رفتن!
هیچکس نموند تا از تنهایی نجاتش بده.
هیچکس نموند تا کنارش باشه.
هیچکس نموند...
تنهایی رفتم کنار قبرش.
دستم رو گذاشتم رو خاک ها،
"اگر به حرفم گوش داده بودی،الان...."
گریه نذاشت بقیه ی حرفم رو بگم!
احساس میکردم همه ی این اتفاق ها افتاد تا دوباره یاد درس های چندماه اخیرم بیفتم.
بلند شدم که برگردم خونه.
نیاز به خلوت داشتم.
نیاز به آرامش داشتم.
تو ماشینم نشستم.
نگاهم رو داخلش چرخوندم.
یعنی این ماشین و اون خونه میتونستن برام جای تمام اون آرامش،جای خدا و جای تمام لذت های واقعی رو بگیرن؟!
از حماقت خودم حرصم گرفت.
من از وسط همین ثروت،به خدا پناه برده بودم.
چی رو میخواستم کتمان کنم؟
به این فکرکردم که اگر پارسال کسی من رو نجات نداده بود،شاید حالا من هم یه درس عبرت بودم!
روم نمیشد سرم رو بالا بگیرم.
بدجور خراب کرده بودم!شرمنده اشک میریختم و خیابون گردی میکردم
چجوری باید برمیگشتم و دوباره به خدا قول میدادم؟!
روم نمیشد اما به زهرا زنگ زدم.
نزدیک یه هفته بود که جوابش رو نداده بودم...
-خب دیوونه چرا جواب منو نمیدادی؟بی معرفت دلم هزار راه رفت!
-حالم خوب نبود زهرا. ببخشید...😔
-فدای سرت. واقعا متاسفم ترنم!امیدوارم خدا بهش رحم کنه و ببخشتش!
-اوهوم. یعنی منم میبخشه؟
-دیوونه اگر نمیخواست ببخشه،به فکرت مینداخت که برگردی باز؟
بابا خدا که مثل ما نیست.
تمام این هفته منتظرت بوده تا برگردی!
😭😭😭
گوشی رو قطع کردم و دوباره هق هق زدم.😭
به حال مرجان،به حال خودم،به مهربونی خدا،به بی معرفتی خودم!
به امتحانی که خراب کرده بودم و به امتحان هایی که مرجان خراب کرده بود،فکر کردم.
به اینکه باید برگردم سر خونه ی اول و از #پذیرش_رنج ها شروع کنم...
صبح با آلارم گوشی از خواب بیدار شدم.
قلب عزادارم کمی آروم تر شده بود و باید میرفتم دانشگاه.
"محدثه افشاری"
@asraredarun
اسرار درون
هدایت شده از مشاور خانواده| خانم فرجامپور
┄┅─✵💝✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
آغاز سخن یاد خدا باید کرد
خود را به امید او رها باید کرد
ای با تو شروع کارها زیباتر
آغاز سخن تو را صدا باید کرد
الهی به امید تو💚
سلام صبحتون بخیر🌹
@asraredarun
┄┅─✵💝✵─┅┄
┄✦۞✦✺﷽✺✦۞✦┄
#حدیث_نور
✨امام رضا علیهالسلام فرمودند:
هر کس حریم خدا را حفظ کند، حرمتش حفظ می شود و هر کس خدا را اطاعت کند، اطاعت می شود.✨
@asraredarun
┄✦۞✦✺💠✺✦۞✦┄
﷽
#سلام_امام_زمانم
هـــــزار قصـــــہ نوشتیـــــم
بـر صحیـــــفہ ےِ دِل
هنوز عشـــــقِ تـــــو
عنوانِ سَـر مقـــالہ ے ماسٺـــــ
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@asraredarun
❀🍃✿🍃❀ ❀🍃✿🍃❀