eitaa logo
مشاور خانواده| خانم فرجام‌پور
5هزار دنبال‌کننده
15.3هزار عکس
4.4هزار ویدیو
133 فایل
💞کمک‌تون می‌کنم از زندگی لذت بیشتری ببرید💞 🌷#کبری فرجام‌پور هستم، نویسنده و مشاور تخصصی 👇 💞همسرداری و زناشویی 👼تربیت فرزند 🥰اصلاح مزاج ارتباط با ما و تبلیغات👇 @asheqemola #فوروارد_وکپی_ممنوع⛔ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 💠 زن و شوهرهایی که در طول روز باهم گفتگو می‌کنند گرم‌تر و صمیمانه‌تری دارند. 💠 ضمن اینکه شناختشان از و روحیات یکدیگر بیشتر شده و در مواجهه با مشکلات و سختیها، بیشتری برای حلّ مشکل یکدیگر خواهند داشت. 💠 همسران باید تلاش کنند هر روز برای گفتگو پیدا کنند. بهانه‌ای مثل کارهای روزمره خود، موضوعات دینی، امور اقتصادی منزل، تربیت فرزند، حلّ مشکل دیگران و دهها موضوع دیگر. 💠 حتما دقت کنید گفتگوی صمیمانه شما با ویروسهای خطرناکی چون دیگران، تهمت، سوءظن و دیگر صفات زشت اخلاقی، آلوده نگردد چرا که روحی سهمگینی بر شما وارد می‌کند. @asraredarun
💠 گاهی بین زن و شوهر سر قضیه‌ای می‌شود و زن یا مرد به همسرش می‌گوید: "مطمئنم فلان مطلب را به من " و همسرش نیز با عصبانیت می‌گوید: "گفتم!" و سر همین قضیه، بگو مگو و مشاجره‌ی سختی رخ می‌دهد. 💠 پیشنهاد می‌شود با یک تغییر جزئی در خود از ایجاد مشاجره و تشدید شدن ناراحتی و عصبانیّت یکدیگر‌ جلوگیری کنید! مثلاً به همسرتان بگویید: "اگر فلان مطلب را گفتی شرمنده من ." یعنی کلمه‌ی "شرمنده نشنیدم" را بجای کلمه "نگفتی" به کار ببرید تا همسرتان نشده و فضای زندگی متشنّج نگردد. @asraredarun
🔴 از نقاط ضعـف همـسرتان محافظت کنید! 💠 هر فردی حساسیــت‌‌هایی دارد. به‌جا یا نابجا، با دلیل یا بدون دلیـــل! یکی از دماغش خوشش نمی‌آید، یکی حرف زدن در مــورد خــــانواده‌‌اش را دوســت نـــدارد، یکی از تحصیلات پایینش خجالت زده است، یکی روی وزنش حساس است و دیگــری ترجیح می‌دهــد بحث مادی نکنــد و... 💠 وظیفــه‌ی ماست که مواظب حساسیت‌‌های همــسرمان باشیم، نه تنها صحبت از آنها را پیش نکشیم که حتی اگه در مهمانی‌ها و بین دوستان و آشنایان حرفی در این مورد زده می‌شود، بحث را عوض کنیــم و یا مدافع همسرمان باشیم. 💠 سر این حساسیت‌ها با همسرمان شوخی نکنیم. 💠 مطمئن باشید همسرتان محافظت شما از عیب‌هایش را متوجه خواهد شد و این عاملی برای تقویت روابط شما و افزایش محبوبیت است. @asraredarun
🔴 💠 یه شب بارونی بود و فرداش حمید امتحان داشت. رفتم تو حیاط و شروع کردم به شستن لباس‌ها و ظرف‌ها. همین طور که داشتم لباس می.شستم دیدم حمید اومده پشت سرم وایساده. گفتم: «اینجا چیکار می‌کنی. مگه فردا امتحان نداری؟» دو زانو کنار حوض نشست و دست‌های یخ زده‌ام رو از توی تشت آورد بیرون و گفت: «ازت خجالت می‌کشم. من نتونستم اون زندگی‌ای که در شأن تو باشه برات فراهم کنم. دختری که تو خونه پدرش با ماشین لباسشویی لباس می‌شسته حالا نباید تو این هوای سرد مجبور باشه..». حرفش رو قطع کردم و گفتم: «من مجبور نیستم، با علاقه دارم کار می‌کنم. همین قدر که می‌کنی و می‌فهمی و قدرشناس هستی برام کافیه». شهید 📗 نشریه امتداد، ش ۱۱ @asraredarun
💠 در طول روز با به شوهرتان پیام دهید که منتظر قدومت هستم تا و اشتیاقش برای آمدن به خانه زیاد شود. 💠 انتظار خود را با الفاظ و گاه بیان کنید. 💠 مردها از بیان این انتظار به می‌آیند. 💠 با ابراز این انتظار، منزل را برای مرد تبدیل به پناهگاه او کنید. @asraredarun
😍💖 یهوعزیز دلم شدی ❣ یهو همه کسم شدی 😍💕❣💕 💕 💕 @asraredarun
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام 🌹 در خدمتتون هستم با بحث مشاوره در رابطه با 👇 ✴️خانواده و مشکلات خانوادگی ✴️همسرداری ✴️سیاست‌های زنانه ✴️تربیت فرزند ✴️ازدواج ✴️اصلاح مزاج ✴️مسائل اعتقادی (فرجام‌پور) جهت تنظیم نوبت به ای دی زیر پیام بدید 👇👇 @asheqemola مبحث نکات و سیاست های همسرداری و طب اسلامی را در این کانال پیگیر باشید👇👇 http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 کانال فرم های مشاوره https://eitaa.com/joinchat/3032088595Cbc12a9d09e
برای یکی از دوستانم مشکلات خانوادگی بوجوداومد .وایشان خواستند ترک منزل کنند.ومن با استفاده از پیامهای شما تا حدودی ازاین کارمنصرفش کردم.وشماره خانم فرجام پوررابه ایشان دادم وبا استفاده ازراهنمایی های شما خداراشکر تغییررویه داده.دوستم از سواد کافی برخوردارنیست واز من خواستند که از شما وعواملی که باعث شدن ایشان به زندگی برگردن وتغییررویه بده خیلی تشکر کردن .واینو هم گفتن که بابات مشاوره شون ازم پولی دریافت نکردن ومی گن مرتب براشون دعا می کنم . ایتا ندارن فقط واتس آپ داشته وازمن خواست که بابت راهنمایی هایی که به ایشان کردید ونتیجه مطلوب گرفتن تشکر کنم 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 خدا را شکر🌺 هر چه هست لطف خداست🌺 التماس دعا🌹
مشاور خانواده| خانم فرجام‌پور
..C᭄‌• 📌#تا_خدا_فاصله_ای_نیست #قسمت10 ✍🏼یه روز پدرم به مادرم گفت با احسان  #حرف بزن به حرف تو گوش
..C᭄‌• 📌 😔مادرم با پای برهنه رفت تو کوچه داشت میرفت دنبال برادرم گریه می‌کرد برادرم رو صدا میزد بزور با پدرم آوردیمش ولی تو حیاط داشت گریه می‌کرد راه میرفت که خون قرمز رو برف‌ها رو دید روشون دراز کشید داشت برف‌ها رو به سینش میمالید و گریه می‌کرد؛ که بی‌هوش شد نتوانستم به هوشش بیاریم... وقتی بردیمش بیمارستان دکترا گفتن هست کردن بعد چند ساعت به هوش اومد پدرم اومد پیشش مادرم گفت برو بیرون نمیخوام ببینمت... ( باورم نمیشد بخدا پدر ومادرم تا حالا نشده بود یه دفعه صداشون و رو هم ببرن بالا🥺) پدرم گفت خودتو ناراحت نکن پیداش میکنم برات بخدا میرم میگردم که پیداش کنم ؛ بچه که نیست خودش میاد... همه عموهام اومدن بیمارستان به خاطر مادرم خیلی ناراحت بودن چون مادرم بیش از حد به عموهام احترام میزاشت ؛ همیشه می‌گفت از برادر برام عزیز تر هستن... بزور از پرستار اجازه گرفتن اومدن تو  به مادرم نگاه کردن گفتن زن داداش چت شده؟ مادرم که بزور حرف میزد گفت برید بیرون نمی‌خوام ببینمتون من چه بدی در حق شما کردم که پسر منو بیرون کردید..؟ عموم گفت بخدا از برامون بهتر بودی ولی بخدا   و داریم بخدا به فکرش هستیم الان تنبیه بشه بهتره تا اینکه فردا از دست بره که پشیمانی فایده‌ای نداره... 😔مادرم گفت نمی‌بخشمتون بخدا قسم برید بیرون دیگه هیچ حرفی ندارم با شما برید که نمیخوام تو روتون وایستم.... بعد از یه هفته مادرم از بیمارستان مرخص شد ولی از کاکم هیچ خبری نبود  مادرم  تو این هفته حتی یک کلمه با پدرم حرف نزده بود پدرم بد جور شکسته شده بود مادرم از اون بدتر شب روز داشت گریه میکرد... روزی‌ بعد ظهر که پدرم از سر کار برگشت وضو گرفت که نماز ظهر بخونه مادرم بهش گفت توروخدا روت میشه بخونی...؟ توروخدا میشه رو به خدا ...؟ چطور میتونی دعا کنی...؟ الان کجاست ؟ نشناختن یادته وقتی به دنیا آمد سه شبانه روز فامیلاتو نون می‌دادی میگفتی پسر دار شدم دیگه پشتم گرمه... می‌گفتی دیگه تو مجلس سرم بلنده ، یادته اگه بیمار بود تو شب زمستان چند تا کوه کولت کردی تا برسونیش بیمارستان....  😭پدرم گفت نمک به زخمم نپاش بخدا از وقتی رفته انگار بی روح شدم بخدا نفس کشیدن برام سخته روزی صد بار آرزوی مرگ دارم از یه طرف پسرم و از یه طرف برادرام...... خودت میدونی که ما رو حرف بزرگتر حرف نمیزنیم مادرم گفت اگر بچه خودشون بود این کارو میکردن بهم بگو؟؟؟؟ سر کدوم کارش بیرونش کردید؟ چه کار بدی کرده بود وقتی از بی خدایی می‌گفت همتون ساکت بودید حالا که از حق میگه قبولش ندارید... 😔روزا همین طور با‌ نارحتی می‌گذشت تا چند هفته کسی از برادرم خبری نداشت مادرم روز به روز داشت مریض تر میشد..... بعد از 3 هفته یکی از فامیلای دور به خونمون زنگ زد گفت  که شوهرم  احسان رو دیده مادرم از خوشحالی داشت بیهوش میشد.... گفت که تو میدان کارگرا وقتی شوهرم رفته که کارگر بگیره برای خونمون اونو دیده که احسان ازش دوری کرده..... ☀️با مادرم صبح زود رفتیم آنجا عکسشو بردیم مادرم مثل گداها از همه سوال می‌کرد که دیدنش ولی کس نمی‌دونست.... با التماس و‌ خواهش مادرم  تو تاکسی از راننده تاکسی و مغازه دار می‌پرسید ولی کسی ندیده بودش فرداش هم دوباره رفتیم پرسو جو شروع کردیم که یه پیرمرد گفت دیدمش یه روز باهم کار کردیم... وقتی اصرار کردیم که کجا بود گفت دلیلی نداره بهتون بگم اصلا شما کی هستید ؟ 😭مادرم مثل بچه ها جلوش نشست گریه می.کرد گفت پدر جان بخدا پسرمه منم مثل دخترت بهم بگو کجا دیدیش....؟ وقتی سرمو بالا کردم همه دورمون رو گرفته بودن گفتم مادر بلند شو عیبه همه دارن نگامون میکنن... ولی به کسی توجهی نداشت فقط اون پیرمرد رو التماس میکرد که بهش بگه کجاست.... 📝نویسنده:حزین خوش نظر ادامه‌دارد‌... 😊 @asraredarun اسرار درون ‌
مشاور خانواده| خانم فرجام‌پور
..C᭄‌• 📌#تا_خدا_‌فاصله_ای_نیست #قسمت11 😔مادرم با پای برهنه رفت تو کوچه داشت میرفت دنبال برادرم گر
..C᭄‌• 📌 مادرم خیلی زیاد التماسش مادرم گفت پول امروزت هر چقدر باشه میدم فقط بهم بگو پسرم کجاست... پیر مرد گفت من که گدا نیستم مادرم گفت بخدا منظورم این نبود اصلا من گدا هستم نمیبینی دارم پسرم و ازت گدایی می‌کنم بخدا دستت رو میبوسم... همه کارگرا گفتن بگو چیزی نیست که نمیبینی ناراحته... گفت والله دخترم این پسر زیاد حرف نمی‌زد وقتی هم که حرف میزد همه رو ساکتند می‌کرد مادرم گفت چی می‌گفت...؟ گفت صبح صاحب کار برامون صبحانه آورد سر صبحانه یکی از کارگرا از مادرش بد میگفت که پیر شده و بی‌حوصله شده  اگر بتوانم می‌برمش خونه سالمندان ، که این پسر گفت اگر 5 کیلو ببندن به پشتت و هر جا باهات باشه تو خواب تو حمام و هر جایی که بری چیکار میکنی...؟ گفت خوب  دیوونه نیستم از خودم میکنمش... این پسر گفت این مادری که ازش بد میگی 9 ماه تورو تو شکمش حمل کرده هر جا رفته تو باهاش بودی بماند این همه دردی که برای به دنیا آمدنت کشیده و بعد 9 ماه 2 سال بهت شیرت داده یعنی دوسال بیخوابی دیده 4 سال تر و خوشکت کرده... ☝️🏼بخدا مردانگی نیست اینطوری راجب مادر میگی... گفت من اگر مادرم  و ببینم بخدا پاهاش رو می‌بوسم ؛ همه ساکت شدن فکر کردیم که مادرش مرده... بعد صبحانه گفت من کار بلد نیستم بهم یاد میدید؟ بیچاره بلد نبود بیل رو بگیره ؛ تا ظهر کار کردیم که یکی گفت  تو برو کبریت بیار نداریم گفت پول ندارم... همه بهش خندیدن و گفتن تو چه مردی هستی که 100 تومان خالی پول تو جیبت نیست... ما داشتیم نهار  می‌خوردیم که اون گفت  نمی‌خورم سیرم تعارفش کردیم ولی نخورد... بعدظهر کارگرا با هم حرف میزدن طوری می‌خندیدن  که انگار غمی ندارن؛ منو پسرت با هم حرف می‌زدیم می‌گفت مام احمد گنج پیدا کردم.... یهو یکی از کارگرها گفت بیاید تماشا ببینید یه زن روبرو از پنجره پیدا بود لباس بی حجاب و ناجور تنش بود همه نگاهش می‌کردن بهش گفتن بیا تماشا تا جوانی کیف کن ولی نگاه نمی‌کرد یکی بهش گفت مگه مرد نیستی...؟ 😏گفت فکر کن خواهر یا زنته حالا بیام تماشا بیام کیف؟ باز همه ساکت شدن وقتی کار تموم شد همه ازش بد می‌گفتن که نباید از فردا بیاد به صاحب کار گفتن اونم پولش رو داد و گفت از فردا 9 نیا ؛ گفت چرا...؟ گفت از کارت راضی نیستم نیا پول رو گرفت رفت ولی بعد از کمی برگشت گفت بیا پول نمی‌خوام صاحب کار گفت چرا؟ گفت تو که از کارم راضی نبودی منم پول نمی‌خوام و رفت.... رفتم دنبالش گفتم صبر کن باهات کار دارم... تو راه بهش گفتم گنجی که پیدا کردی چیه بدرد میخوره...؟ گفت تا آخر عمر خوشبختم بخدا گفتم کجا هست خندید گفت مام احمد گنجی که میگم با گنجی که تو فکرشو میکنی فرق داره گنج من قرآن و اسلام... بعد بهش 15000 تومن دادم گفت نمی‌خوام برای خودت به جای این برام دعا کن که گناه زیاد دارم و رفت.... احمد به مادرم گفت دخترم قدر پسرت رو بدون که تو این دوره زمونه پسر خوب کمه بخدا من الان 4 پسر دارم که ای کاش فقط یکی مثل اینو داشتم... بعد یکی گفت خواهرم بلند شو من مغازم اونجاست شمارت رو بد اگر دیدمش بهت خبر میدم اینجا نمون.... حرفای مام احمد مادرم رو داغون کرد به هر کی که می‌رسید می‌گفت یه پسر دارم که همه آرزوشون است پسر اونا بود ولی این بی‌رحما ازم گرفتنش... همش عموهام رو نفرین می‌کرد میگفت خدا خونتون رو ویران کنه که خونمو ویران کردید خدا پسراتون رو ازتون بگیره که پسرم رو ازم گرفتید... تو خونمون دیگه کسی نمی‌خندید... مادرم نمی‌گذاشت کسی در حیاط رو ببنده میگفت که الان احسانم میاد ، شبها تا دیر وقت تو حیاط می‌موند‌‌... گفتن که چندتا جون با هم دعوا کردن که یکی رو با چاقو زدن... مادرم روز به روز بیماریش شدید تر میشد بعضی وقتها شبها دیر وقت تا سر کوچه میرفت با پدرم با زور می‌آوردیمش خونه شبها با ماشین تمام شهر رو زیرو رو می‌کردیم به هر خیابانی که می‌رسیدیم مادرم می‌گفت اها دیدمش اینجاست زود برو خودشه.... 😔تو توهم بود بعضی شبها تا ساعت دو سه شب می‌گشتیم ولی هیچ چاثری از برادرم نبود ، مادرم آنقدر گریه می‌کرد که صداش در نمیومد... گاهی اوقات هم می‌رفتیم باشگاه تا اینکه یه شب استادِ برادرم ما رو دید به مادرم گفت خواهر جان چرا نمیایی تو دنبال کی هستی...؟ یه مدته می‌بینمت میایی اینجا مادرم با گریه گفت من مادر احسان هستم تا اینو گفت ، همه بچه‌ها دور مادرم جمع شدن... 📝نویسنده:حزین خوش نظر ادامه دارد...😊 @asraredarun اسرار درون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
┄┅─✵💝✵─┅┄ برخیز و سلامی کن ولبخند بزن که این صبــح نشانی زغم وغصـه ندارد. لبخنـد خـدا در نفس صبح عیان است بگذار خـدادست به قلبـــ💗ـــت بگذارد. الهی به امید تو ســلام صبحتون بخیر🌺 الهی به امید تو💚 @asraredarun ┄┅─✵💝✵─┅┄
❣ 🔅 السَّلَامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْمُؤَمَّلُ لِإِحْیَاءِ الدَّوْلَةِ الشَّرِیفَةِ... 🌱سلام بر تو و بر امید فرح بخش آمدنت، آنگاه که حکومت خدا را نشانمان میدهی و خشکسال آرزوهای ما را با باران مهربانی ات سیراب میکنی؛ آنگونه که بعد از آن هیچ عطشی، هرگز بی تابمان نکند. 📚 صحیفه مهدیه،زیارت حضرت صاحب الامر در سرداب مقدس، ص610. اےسايہ ات هميشه بيا اے با نگاه خود همہ جا ياورم طوفان معصيت به درون میکشد مرا تا موج آب رد نشده از سرم 🌹 @asraredarun اسرار درون
حدیث مهدوی🍃 ❤️ امام صادق (علیه السلام): إنَّ اللَّهَ أجَلُّ وأَعظَمُ مِن أن يَترُكَ الأَرضَ بِغَيرِ إمامٍ عادِلٍ . ✔️خداوند، جليل‏تر و بزرگ‏تر از آن است كه زمين را بدون امامى عادل رها كند. 📚الكافى : ج ١ ص ١٧٨ ح @asraredarun اسرار درون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از استاد محمد شجاعی
انسان شناسی ۱۶۵.mp3
11.5M
۱۶۵ چرا بعضی‌ها تا با دین آشنا می‌شوند؛ بسرعت رشد می‌کنند و گوی سبقت را از خواص و سابقه‌داران می‌ربایند و تا مقام "عند ربهم یرزقون" اوج می‌گیرند! و بعضی‌ها، از نظر علمی تا مرجعیت هم رشد می‌کنند ولی قدرت و نورانیتی در باطن‌ ندارند؟ ✖️ اصلی‌ترین دارایی قلب چیست؟ ✖️ چه کسانی اهل سرعت و قدرت در مسیر کسب دارایی قلب هستند؟ @Ostad_Shojae
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢 برای تربیت بچه هایتان، برنامه ریزی داشته باشید ▫️ائمه ما هم فرمودند برای اطفالتان برنامه ریزی کنید «قَبلَ أَن تَسبِقَكُم إِلَيهِمُ المُرجِئَةِ»: قبل از این که این منحرفین پیش دستی کنند و آن‌ها را بگیرند، شما سعی کنید این‌ها را داشته باشید. تربیتشان بکنید. آگاهشان بکنید. آن‌ها را بسازید. وقتی آن‌ها را ساختید، هر منحرفی بخواهد بیاید نزدیک آن‌ها، خودشان می فهمند که این منحرف است. 🎤آیت الله حائری شیرازی (ره) @asraredarun
به جای دستور دادن، با بچه ها ارتباط قلبی برقرار كنید. خودتان را تا سطح آنها پایین بیاورید. خود را به جا و در سن آنها تصور كنید، به آنها گوش كنید و به احساساتشان احترام بگذارید.
کودک ونوجوان آینه درون ماست اگر مضطرب است، بیانگر احساس نا امنی درونی ماست اگر بی برنامه و نامنظم است، نشان دهنده جنبه ای از زندگی ماست که برای آن هیچ برنامه ای نداریم. اگر از او ناراضی هستیم، نشان دهنده احساس عمیق بی ارزشی و عدم رضایت است که نسبت به خود داریم. ما فقط نقص ها و توانمندیهای خود را به فرزندانمان انتقال خواهیم داد، و نه چیزی فراتر.
انسان با تفکر مالکیت، نگاه جزئی نگر دارد چون می گوید: « مال منه» و من جزء است اما نگاه امانت می گوید: «مال همه است»، همه یعنی ازل تا ابد، مال من نیست مال بشریت و انسانیت است بدون هیچ فاصله ی زمانی. تفکر مالکیت حرص و ولع دارد که جمع و انباشت کند، تفکر امانت از انباشت واهمه دارد. شما امانت داری دوست دارید؟ مثلاً یک نفر بیاید و بگوید که پنجاه تا شمش طلا دارم لطفاً این ها یک ماه خانه ی شما بماند! بعد که بره چه کار می کنید؟ چند تا قفل و بند و دائم مضطرب خواهید بود که نکنه این ها از بین بروند، اما وقتی مال خودمان باشه می بینیم که عجب کیفی داره حالا ببینیم که میشه یه پنجاه تای دیگه از این ور و اونور گیر بیاریم حالا به هر قیمتی که شده! با این مثال می بینیم که ما کاملاً با دو نگاه روبه رو هستیم، یکی نگاه جزئی نگر که میگه مال منه هر چی بیشتر بهتر؛ و یک نگاه هم نگاه است که اصلاَ احساس نیاز در خودش نمی کند پس هرچی کمتر بهتر. یکی از حاضرین پرسیدند که اگر جسم ما امانت است پس چرا پیر و فرسوده می شود؟ پاسخ؛ ما امانت دار هستیم و پیر شدن جسم دست مالک اصلی جسم است و اوست که تشخیص داده که جسم پیر شود. پیری و جوانی بازی ذهن بشر است ما نه جوان می شویم و نه پیر بلکه از صورتی به صورت دیگر تبدیل می شویم  و بعد هم تجزیه می شویم؛ آن چیزی که در واقع به ما امانت داده شده، عمرمان است. عمر در قالب جسم امانت است خود جسم که به تنهایی ارزش ندارد. عمر و جسم به ما داده شده تا ما بتوانیم به مأموریتمان عمل کنیم و آن چیزی که در مقابل این داده ها از ما انتظار می رود، رشد است.
کودکان اغلب مرتکب رفتارهایی می‌شوند که توجهات زیادی را جلب می‌کند. اگر شما به کلمات بدی که به‌کار می‌برد، بخندید یا واکنش افراطی نشان بدهید، تقریبا تضمین کرده‌اید که باز هم آن کلمه را تکرار کند. بی‌توجهی می‌تواند به‌عنوان اولین قدم برخورد مقابله‌ای خوبی باشد؛ به‌خصوص برای بچه‌های کم‌سال‌تر. اگر فحش تکرار شد، در عین اینکه توجه خاصی نشان نمی‌دهید، برایش توضیح دهید که این کلمه‌ی خوبی نیست و دیگر نباید آن را تکرار کند.
زمانی که فرزندانمان کوچک اند، نسبت به رفتار های اشتباه آنها صبرمان بیشتر است و در کنار خنده هایش، اشک هایش را هم تاب می آوریم، در کنار تمیزی و عطر و بویش، کثیفی و بوی تعفن کهنه یا پوشکش را تحمل می کنیم و در کنار سلامت و شادابی اش، بر بیماری و ناخوشی او صبر می نماییم و... اما وقتی بزرگ تر می شود، به جای اینکه صبرمان بیشتر شود برعکس اندک میشود و دیگر آن ها را بر نمی تابیم. وقتی مرتکب اشتباه می شوند با تندی به آن ها می تازیم و سرزنش و توبیخشان می کنیم، در حالی که وقتی کوچک بودند و روی لباسمان خرابکاری می کردند در عین ناراحتی می خندیدیم و بعد از تمیز کردنش، لپش را محکم بوسیده و نوازشش می کردیم. چرا با بزرگ شدن آن ها صبر ما کمتر می شود؟ علت آن است که وقتی کوچک اند تقریبا همه ی اشتباهات آن ها را غیر عمد و سهوی می دانیم و مقصر قلمدادشان نمی کنیم، ولی از سنی که زبان باز می کنند کم کم بیشتر اشتباهاتشان را عمدی و اختیاری می دانیم و زمانی که به نوجوانی می رسند، تمام رفتار هایشان را برنامه ریزی شده و عمدی تلقی میکنیم و بر آن ها برچسب توطئه گر و حیله گر می زنیم. خطای ما در این است که رشد عقل را در فرزندانمان دلیل بر این می دانیم که آن ها نباید خطایی مرتکب شوند و مانند فرشته ها پاک و بی عیب باشند ؟
آغوش مادر شفا بخش ترین آغوش دنیاست. بغل کردن کودکان توسط مادر، نه تنها باعث صبور شدن و افزایش اعتماد به نفس در آنان می ‌شود بلکه با فعال کردن غده تیموس مغز از کمخونی جلوگیری می ‌کند و سیستم ایمنی را تقویت می ‌کند. بغل کردن ، سطح آی کیو کودکان را بالا می‌برد. تحقیقات نشان می ‌دهد دانش آموزانی که قبل از رفتن به مدرسه توسط پدر ومادر بغل می شوند نمرات بهتری می‌گیرند و در امتحانات موفق ‌ترند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عنوان دزدی تعریف داره نمی شه به همین راحتی برای بچه ها این عنوان رو بکار برد. بچه ها دزدی نمی کنن، فقط یه چیزیو که دوست دارن از یه جا بر میدارن مثل این کلیپ😃 اگر بچتون از خونه فامیل چیزی رو برداشت شروع نکنید نصیحت کردن که این کار خیلی بدی بود چون بچه اینو نمی فهمه. سوار ماشین بشید برید اون وسیله رو پس بدید، دیگه تاعمر داره یادش نمیره با عمل نشون بدید که این کار بده نه با زبان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام 🌹 در خدمتتون هستم با بحث مشاوره در رابطه با 👇 ✴️خانواده و مشکلات خانوادگی ✴️همسرداری ✴️سیاست‌های زنانه ✴️تربیت فرزند ✴️ازدواج ✴️اصلاح مزاج ✴️مسائل اعتقادی (فرجام‌پور) جهت تنظیم نوبت به ای دی زیر پیام بدید 👇👇 @asheqemola مبحث نکات و سیاست های همسرداری و طب اسلامی را در این کانال پیگیر باشید👇👇 http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 کانال فرم های مشاوره https://eitaa.com/joinchat/3032088595Cbc12a9d09e