eitaa logo
مشاور خانواده| خانم فرجام‌پور
4.3هزار دنبال‌کننده
16.2هزار عکس
4.8هزار ویدیو
137 فایل
💞کمک‌تون می‌کنم از زندگی لذت بیشتری ببرید💞 🌷#کبری فرجام‌پور هستم، نویسنده و مشاور تخصصی 👇 💞همسرداری و زناشویی 👼تربیت فرزند 🥰اصلاح مزاج ارتباط با ما و تبلیغات👇 @asheqemola #فوروارد_وکپی_ممنوع⛔ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌸🍃 مار، زبانش نیــش دارد... نیشی که تا تهِ جانِ انسان را می سوزاند! و این زبان...با مزه ی آسمان غریبه است! ▫️پیشانیِ پینه بسته و زبانِ روزه ی همه ی عمر، نمی تواند، حالِ دلت را خوب کنــد... تا وقتی که؛ نیشِ کلامِ تو، در جانِ این و آن فرو می رود! 🍃🌸🍃 http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
🌸🍃🌸🍃 إلَّا مَنْ تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَمَلًا صَالِحًا فَأُولَٰئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ ۗ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا (70 - فرقان) مگر آن کسانی که از گناه توبه کنند و عمل صالح به جای آرند، پس خدا گناهان آنها را بدل به حسنات گرداند، و خداوند بسیار آمرزنده و مهربان است. آیه به صراحت می‌گوید اگر کسی توبه کند فقط معصیت او که ظلمتی در عالم برزخ برای او بوده است محو می‌شود؛ ولی کسی که توبه کند و عمل صالح هم به جا آورد گناهان او هم که ظلمتی برای او در برزخ بودند تبدیل به نور می‌شوند. الله اکبر کبیرا کبیرا جل جلال شانه و عظمته. هزاران سجده شکر بر این رحمت الهی باید بر خاک زد و رخ بر چهره از رحمتش بر خاک کشید که نه تنها گناه را با توبه محو می‌کند، بلکه تبدیل به ثواب هم می‌نماید. بسان اینکه شما کود و نجاستی (معصیت) تولید کرده باشید و همان نجاست را پای بوته یک توت فرنگی بریزید همان نجاست را به شما تبدیل به شهد شیرین می‌کند و از فضلش تقدیم می‌دارد. http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
🌼🌸🍀🌼🌸🍀 🔻چرا از نماز کمک نمی‌گیرید❓ 🔴 امام صادق (ع) فرمودند: ⚡️ ما يَمنَعُ اَحَدَكُم اِذا دَخَل عَلَيهِ غَمٌّ مِن غُمُومِ الدُّنيا اَن يَتَوَضَّاَ ثُمَّ يَدخُلَ مَسجِدَهُ وَ يَركَعَ رَكعَتَينِ فَيَدعُوَ اللّه فيهِما؟ ⚡️ اَما سَمِعتَ اللّه يَقُولُ: «وَاستَعينوا بِالصَّبرِ وَ الصَّلاةِ»؟ 🌴سوره بقره، آیه ۴۵.🌴 💢 چه چيز مانع مى‌شود، كه هرگاه بر يكى از شما غم و اندوه دنيايى رسيد، وضو بگيرد و به سجده‌گاهِ خود برود، سپس دو ركعت نماز بگزارد و در آن نماز، برای حل گرفتاریش دعا كند؟ 💢 مگر نشنيده‌اى كه خداوند در قرآنش مى‌فرمايد: «از صبر و نماز کمک بگيريد»؟ 📚 تفسير عياشى ج۱، ص۴۳. ✨✨✨✨✨ ✍ حضرت می‌فرماید:↶ ☝️ هر وقت که گرفتار شدید،😔 بجای اینکه اینهمه به این در و اون در بزنید، و در خونه‌ی هر کس و ناکسی رو بزنید، یه سر هم در خونه‌ی خدا برید. 🔔️ حل تمام مشکلاتتون به دست خداست. 👈 اونوقت این خدا، خودش فرموده تو گرفتاریهاتون از کمک بگیرید. یعنی: ✔️ آدرس رو بهمون داده.😊 ✔️ شاه کلید رو هم بهمون داده.🗝 ☝️ خودش تو قرآنش فرموده: تو گرفتاریهاتون به و پناه ببرید... ا بِالصَّبرِ وَ الصَّلاة.🌴 پس وضو بگیرید، ✌️ دو رکعت بخونید. با خدا حرف بزنید و دعا کنید.😇 👌 ✔️ قدرتِ نماز رو، در رفع گرفتاری، دست کم نگیرید. ✔️ خیلی از گره‌های کورِ زندگی، با یک نمازِ خوب باز میشه. http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خودشناسی و خداشناسی 🌹 سلام به خلیفه های خوب خدا🌹 امیدوارم حالِ دلتون خوبِ خوب باشد 🌸 وایام به کامتان باشد. خب با ندای فطرتتون چه کردید 🤔 موفق شدید بهش توجه کنید ⁉️ 🔹احسنت ✅ خدارا شکر تونستید صداش رو بشنوید و پاسخش را بدید 👏👏 حالا ببینید چقدر حالتون بهتر شده 😍 بله همینه 👌 باید برگردیم درون خودمون و آرامش و حالِ خوب را در درونمون جستجو کنیم ✅ یک ضرب المثل داریم که میگه: (از ماست که برماست)👌 وقرآن در سوره اسراء می فرماید: (اِن احسنتم احسنتم لِانفسِکم ) اگر خوبی کنید به خودتان خوبی کردید✅ دقت کنید ، پس لازمه خوب شدن و خوب زندگی کردن ، فقط وفقط شناختِ خومون و پاسخ دادان به ندای فطرتمونه ✅ https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
کاش همه ما قبل از گرفتنِ هر تصمیمی به درون خودمون رجوع می کردیم. وقبل از انجام هر کاری، حتی یک کار خیلی کوچک . حتما وحتما به ندای فطرت درونیمون گوش می دادیم . 🔹آن وقت بود که خطایی نمی کردیم و اشتباهی ازمون سر نمی زد 👌 💟پس خدای مهربون که ما را آفریده با تمایلات مختلف ، در این دنیای پرفریب، هرگز مارو تنها وبی یاور رها نکرده ✅ بلکه جُنودی از یاوران رو برای یاریمون همراهمون فرستاده . 💟یاوران درونی مثلِ عقل فطرت صفات الهیه که در ما دمیده 💟ویاوران بیرونی مثل ِ پیامبران کتاب آسمانی ائمه اطهار خردمندان وعلمای دین و مبلغین ✅ 💟پس (حسبنا الله ونعم الوکیل نعم المولی ونعم النصیر ) 💟یا نعم النصیر به راه خودت یاریمان فرما ✅ تا بعد در پناه خدا التماس دعا 🌹 https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داستان کوکانه😍🌹 برای کوچولو های نازنین👶🌺 ومامان های نازنین ☺️🌸
سلام امشب هم از داستان های محدثه جان داریم 😍😍👏👏
🌷به نام خدای مهربون🌷 🍮ناهارخوشمزه🍮 مرضیه ازدوستانش خداحافظی کرد وزنگ خونشون روزد وواردخونه شد 🏡🏡به مامانش وداداش حسین سلام کردمامانش گفت :مرضیه جان تاشمالباس هات روعوض کنی منم سفره رومی اندازم مرضیه گفت: وای مامان جون دست شمادردنکنه نمیدونی چقدرگرسنه هستم 😊😊ورفت تواتاقش لباس هاش روعوض کردودست وصورتش روشست واومدنشست سرسفره تاچمشمش به دیس لوبیاپلو🍲🍲افتاد اخم هاش رفت توهم🤔🤔باناراحتی به مامانش گفت :وااای مامان چرالوبیاپلورواینطوری درست کردی معلومه که اصلاخوشمزه نیست مامانش گفت: دخترگلم🌸🌸 چرااین حرف رومیزنی وشماکه هنوزغذارونخوردی چه طوری درباره مزه اش حرف میزنی 😊😊 حالایکم ازغذا بخورمطمئن باش ازطعم ومزه اش خوشت میاد مرضیه گریه کرد😭😭 وازسرسفره بلندشد وگفت من اصلاگرسنه نیستم ورفت تواتاقش وگرفت خوابید🛌🛌بعدازیک ساعت⏰⏰ مرضیه ازخواب بیدارشد واحساس گرسنگی کرد مامان وداداش حسین خواب بودن رفت تواشپزخونه ودیدمامانش یه بشقاب لوبیاپلوگذاشته رومیز🍲🍲مرضیه باخودش گفت حالایه قاشق ازاین غذابخورم ببینم مزه اش چه طوریه ؛ یه قاشق خوردودیدچقدرخوشمزه شده وتااخرغذاروخورد 😃😃مامانش ازخواب بیدارشده بودواومده بودتواشپزخونه وداشت بالبخندغذاخوردن مرضیه رونگاه میکرد 😊😊مرضیه مامانش رودید وگفت مامان جونم من ازشمابابت رفتارظهرم عذرخواهی میکنم🙏🙏من نباید بدون اینکه غذارومیخوردم درباره اش نظرمیدادم واقعاااالوبیاپلوی خیلی خوشمزه ای بود 😅😅مرضیه گفت :↩️قول میدم ازاین به بعد درباره چیزی که اطلاع ندارم نظری ندم↪️ مخصوصا درباره ی غذاهای خوشمزه ای که شمادرست میکنی 🍟🌭وپریدومامانش رویه بوس ابدارکرد😘 (محدثه) https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
ادامه داستان 🌸
قسمت 168 بالاخره امتحان ها تموم شد وبا بهترین نمره ها قبول شدم . تونستم دل مامان و بابا رو شاد کنم. با خوشحالی رفتم بالا . کنارِ پنجره ای که شاهد ِ تمامِ غم ها وشادی های من بود. وگندمزاری که همیشه دیدنش حالم رو خوب می کرد. مخصوصا آن سال که با دستهای بابا سبز شده بود. خوشه های گندم قد کشیده بود ولی هنوز سبز بود. مونده بود تا زرد وطلایی بشه . وهر وقت زرد وطلایی می شد یعنی سالروز تولدِ منه . که آن سال برای رسیدنِش بیقراری می کردم. چون می دونستم که بابا حتما برام یه خیال هایی داره . باشادی گندمزار رو تماشا می کردم و تمام اتفاق های سال گذشته از جلوی چشمم رژه می رفت. ولی به سپهر که رسیدم . ذهنم ثابت موند. وای سپهر سپهر ... چرا نمی تونم فراموشش کنم . حالا که دیگه از اینجا رفته . هیچ وقت هم برنمی گرده . با اون کاری که باهام کرد . ولی از دستش ناراحت نیستم چرا؟ یادِ اون شب افتادم . بعداز عروسی ملیحه . چرا طوری رفتار می کرد که انگار هیچ اتفاقی نیفتاده .؟ چرا دوباره مهربون شده بود ؟ چرا دنبالم تا دمِ در اومد؟ باز چه نقشه ای داشت؟ حتما دوباره می خواست تحقیرم کن . حتما با دیدینِ بابا نتونست چیزی بگه. نمی دونم ؟ این رفتارهای ضد ونقیضش گیجم کرده بود. هر کاری می کردم نمی تونستم بهش فکر نکنم . چرا؟ چرا؟ دلم می خواست هر چی خاطره از سپهر و سحر داشتم فراموش کنم. ولی نمی شد . گیج شده بودم . باید سرم رو یه جوری گرم کنم .تا ازاین خیالات بیرون بیام . https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون