eitaa logo
مشاور خانواده| خانم فرجام‌پور
4.3هزار دنبال‌کننده
16.2هزار عکس
4.8هزار ویدیو
137 فایل
💞کمک‌تون می‌کنم از زندگی لذت بیشتری ببرید💞 🌷#کبری فرجام‌پور هستم، نویسنده و مشاور تخصصی 👇 💞همسرداری و زناشویی 👼تربیت فرزند 🥰اصلاح مزاج ارتباط با ما و تبلیغات👇 @asheqemola #فوروارد_وکپی_ممنوع⛔ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
و رسیدن به قسمت ۴۴ ✅➖✔️🌍🌎 ۱۱ "ترک تکبر" مبارزه با تکبر، یه کار همیشگی هست. ✔️هر بار که یه کار خوبی میکنی، بزن توی سر هوای نفست.😒 🚸بگو تو غلط میکنی پر رو بشی! خیال نکن که خیلی خوبی! هیچی نیستی. 😒 وظیفته. هنری نکردی. غلط میکردی اگه اون کار خوب رو نمیکردی هر چی مولا گفت باید بگی چشم! اطاعت محض. 😒 حرف مفت نزن. کارتو بکن. ⭕️مثلا روزه مستحبی گرفتی، نزار هوای نفست متکبرت کنه. نزار فریبت بده. ⚠️مدام مراقب تکبر باش. ✅ببین شما هر چقدر تکبرت رو بیشتر بزنی "خدا بیشتر تو رو میبره بالا" ✔️بین دوستات محبوب میشی ✔️بین خانوادت محبوب میشی ✔️زندگیت خیلی لذت بخش میشه. توی مبارزه با تکبر کم نزار. هی موقعیت هایی پیش میاد که ممکنه متکبرت کنه. 🔵حاج آقا! حالا نمیشه ما به نفسمون این حرفا رو نزنیم؟! نه عزیزم نمیشه. باید روش کم بشه! هرچقدر بزنیش بیشتر از دستش راحت میشی هرچه بهش حال بدی، بیشتر بدبختت میکنه. ⭕️مدام به خدا پناه ببر. بگو خدایا منو از شر نفسم رها کن😭 ✅از اهل بیت خواهش کن که تو رو خالی از هوای نفس کنن... ✔️این کار فوق العاده موثره... امتحان میکنی؟! 🌱✅➖➖💖 @asraredarun
و رسیدن به قسمت 45 ✅➖✔️🌍 12 "ترک تکبر" 🔷تکبر یعنی برتری جویی بر دیگران 🔴متاسفانه بعضی از رفتار های پدر و مادر ها توی خونه باعث میشه که بچه ها دچار تکبر بشن. مثلا اون پدر و مادری که به بچش میگه "درس بخون تا روی پسر خالت رو کم کنی!! " ❌این داره ناخواسته بچش رو "متکبر" بار میاره. بابا تو چرا میزنی بچه رو داغون میکنی؟! 😒 ⛔️کسی که متکبر باشه ، فهمش کم میشه، درکش کم میشه. درساش ضعیف میشه. آدم متکبر احمق میشه. ❌نکن این کار رو با فرزندت! 😒 🔶یا توی خانواده ای که پدر و مادر هی برای همدیگه قیافه بگیرن و کلاس بذارن! این بچه رو متکبر میکنه. 🔴یا مثلا طرف میره یه جایی مهمونی، میزبان یه سفره ی خوب میندازه اینم میگه پس من باید سفره ام از اونا بهتر باشه!😖 🔴این یه نوع برتری جویی است. یه نوع تکبر هست که آدم رو احمق میکنه. اتفاقا شما سفره ی ضعیف تری بنداز. اشکالی نداره بذار بگن تو سفره ی ضعیف تری انداختی. عوضش تو متکبر نشدی. این خیلی با ارزش تره. فهمت کم نشده. این خیلی بهتره.👏✅🌺 یا میره مجلس عروسی، هر کسی میخواد تا میتونه "بیشتر پز بده! " بگه من خوشکل ترم! من لباسام گرون تره! من طلا بیشتر دارم! 🔷اینا آدم رو خنگ میکنن. 🔴بعد میبینی طرف توی زندگیش در هر لحظه میمونه! نمیدونه تصمیم درست چیه! خب عزیزم تو چرا انقدر خودت رو متکبر کردی؟! این برتری جویی های تو خنگت میکنه. حواست هست؟! مراقب تکبرت باش.... 🌱✅➖➖💖 @asraredarun
جلسه اول اسرار زناشویی خدا را شکر
اعضای دوره اسرار زناشویی خدا را شکر 🌺
جلسه اول اسرار زناشویی خدا را شکر اعضای کلاس راضی هستند🌺 ان شاءالله در پایان دوره تغییر و تحول را در زندگی هاشون خواهند دید👌💞
🔸تقاضا برای شرکت در دوره و زیاده😊✅ ولی چون کلاس شروع شده متاسفانه عضو جدید نمی پذیریم ولی عزیزان اصلا نگران نباشید به زودی برای هر دو دوره ثبت نام خواهیم داشت فقط اماده باشید تا جشنواره جدید را با ویژه خدمتتون اعلام کنیم😍👏
🔺هر انسانی حق داره تا در آرامش زندگی کنه و نهایت لذت را از زندگی ببره💞 و هدف از ازدواج فقط و فقط رسیدن به آرامشه👌💞 پس این حق را از خودتون نگیرید❌ فقط کافیه کمی زحمت بکشید و راه‌های رسیدن به لذت و آرامش را فرا بگیرید😌☕️ ما اینجاییم تا کمک تون کنیم ✅
شما تعریف‌تون از آرامش چیه⁉️ چطوری به دست میاد⁉️ چقدر برای به دست اوردنش تلاش می کنید⁉️ همسرتون چقدر در بوجود آمدن ارامش سهیمه⁉️
لطفا نظراتتان و تجربیات تون را به صورت ناشناس برام بنویسید😊👇👇 https://harfeto.timefriend.net/16819268027013
وقتی به حیاط رفتم، دور باغچه قدم میزد و پشتش به من بود. کنار پله‌ها ایستادم. نگاهی به پنجره آشپزخانه انداختم. ترانه پرده را کنار زد و اشاره کرد که نزدیک بروم و علت تقاضایش را بپرسم. بی‌تفاوت به بال بال زدن‌هایش، سرم را پایین انداختم تا مهرداد خودش متوجه شود و به سمتم برگردد. زیاد طولی نکشید که برگشت و مرا دید. از همان‌جا لبخندی زد: - ببخشید معطل شدید. قدم‌هایش را تند کرد. نزدیک که شد کادو را به سمتش گرفتم. تشکر کرد و روی صندلی نشست. مرا هم به نشستن دعوت کرد. صندلی‌ها طوری بود که مهرداد در تیررس نگاه‌های ترانه نبود. به سمتش برگشتم و لبخندی زدم که حرصش در آمد و پرده را انداخت و رفت. مهرداد با دقت، یکی یکی چسب‌ها را باز می‌کرد. زیر لب گفت: - دلم می‌خواست خودتون بازش کنید. ولی صبر کردن فایده نداره. من بازش می‌کنم. چون می‌دونم از این به بعد بهش احتیاج داریم. از حرفش متعجب شدم. منظورش را نمی.فهمیدم. چسب آخری را که باز کرد، کادو را باز نکرد و در دستش نگه داشت. رو به من کرد: - می‌دونم شاید روی حساب پررویی بذارید، ولی من حرف‌هام رو زدم و حرفی ندارم، اما مطمئنم شما حرف‌های زیادی داری که نتونستید رو در رو بگید. آرزومه که جوابتون در نهایت مثبت باشه. کمی مکث کرد و ادامه داد: - با صحبت‌های امروز، یکم امیدوار شدم. لطفا این کادو رو هم قبول کنید تا خیالم راحت بشه. قبول کردنش برایم سخت بود. به سختی لب گشودم: - آخه... یعنی... فعلا که هیچی معلوم نیست. (فرجام‌پور) ⛔️کپی و فروارد ممنوع و حرام است ⛔️ @asraredarun اسرار درون ایتا و تلگرام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا