🔸اما
زن به خاطر لطافت و ظرافت خدادادی
حتما
و حتما
می تواند مرد را درک کند✅
🔸پس خانم عزیز
به جای اینکه از بی مهری همسرت شاکی باشی،
سعی کن تفاوتها را خوب بشناسی
و
نیازهای خودت و همسرت را برطرف کنی
تا هر دو در کنار هم به آرامش برسید✅
💞تفاوتها و نیازها را مفصل توضیح دادیم
می تونید جستجو کنید و مطالعه کنید
کتاب تفاوتهای زن و مرد را هم در کانال گذاشتیم
حتما مطالعه کنید✅
💞اما در کل
بدانید این شما هستید
که
باید اداب همسرداری را به همسرتان بیاموزید
نه با نصیحت و مستقیم گویی❌
بلکه
با رفتارتان
و ذوق زده نشان دادن خودتان از محبت کردن همسرتان✅
💞خانم گلم،
یادت باشه
شما مدیر روابط عاطفی در منزل هستی❤️
چون عاطفه و محبت در وجود خانم ها درصد بیشتری داره
تا اقایان
💞خانم عزیز
توی این اوضاع و احوال اقتصادی،
گرانی ها،
مشکلات،
مردها هزاران دغدغه فکری دارند👌
دیگر نمی دانند محبت کیلویی چنده😊⁉️
💞پس به جای نشستن و غصه خوردن و افکار منفی
یک یا علی بگو و بلند شو.
شام مورد علاقه همسرت را درست کن
لباس مورد علاقه اش را بپوش
عطر مورد علاقه اش را استفاده کن
دکور منزل را به سلیقه ایشون بچین
و اتاق خواب را تزئین کن و
با یک لبخند دلبرانه از همسرت استقبال کن💞
💞نه تنها محبت کردن یاد می گیره
بلکه خستگی جسمی و فکری اش
همه با هم از تنش در میره👌
حالا وقتی استراحت کرد
می تونی کنارش بشینی و حرف دلت را با مهربانی و دلبرانه بگی💞
❤️چرا دیگه دوستم نداره و
چرا محبت نمی کنه و...
شما را به خدا همه این افکار منفی را دور بریزید
فقط
و فقط
به بحث تفاوتها و نیازها بیشتر دقت کنید
تا رفتار همسرتون را بهتر درک کنید✅
💞نکات ریز و مهم زیادی در مورد همسرداری و قوی کردن روابط هست
که تا جاییکه بشه اینجا بیان می کنیم
و البته بخش مهم و عمده ای را در
دوره ها توضیح خواهیم داد
الهی که همیشه زندگی هاتون توام با عشق و لذت و محبت باشد💞
#سالها_در_انتظار_یار
#قسمت_37
چشم هایش را بست اما حوصله خوابیدن هم نداشت. بر لبه تخت نشست و آرنج هایش را روی میزکنسول کناری اش تکیه داد.
به تصویر خودش در آینه نگاهی انداخت.
احساس کرد که چقدر خسته و درمانده است.
تا کِی باید این همه بدبختی می کشید؟
تاکِی باید رفتارهای تحقیر آمیز پدرش را تحمل می کرد؟
یادِ محسن افتاد. با وجود اینکه وضع مالی و زندگیش خوب نیست و مادرش مریضی سختی دارد، چطور می تواند این قدر آرام باشد !؟
پوزخندی زد و با خودش گفت، پس خدایی که او این همه به خاطرش سختی می کشد، چرا کمکش نمی کند؟ بی خودی خودش را اذیت می کند؛ آدم باید همه تلاشش را برای زندگی خوب بکند. همه چیز بستگی به خود آدم دارد. خدا دیگر چیست!؟:
زیر لب گفت: "اصلا همه این چیزا کشکه، دروغه."
یکباره لشکری از خاطراتِ تلخ گذشته، به مغزش هجوم آورد. چشمانش را بست. گویی دسته ای مگسِ مزاحم، در مغزش سرود پیروزی می خواندند.
دستش را مشت کرد. بالا برد و با حرص پائین آورد.
صدای خُرد شدنِ آینه و فریادی که از درد کشید، درهم پیچید.
خیسی دستش بیشتر شد و کف دستش گرمی خون را احساس کرد.
🖋نویسنده (فرجام پور)
⛔️کپی و فروارد حرام❌
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490