مشاور خانواده| خانم فرجامپور
خب حالا ایشان ازدواج کردند و متوجه شدند که از لحاظ طبع و مزاج یا همان خصوصیات شخصیتی با هم ت
#پاسخ_شما
سلام خداقوت
با غذا و خوراک روزانه ی جسم و خوراک ذهنی به سمت تعدیل مزاج خودشون و همسرشون برن
کار سخته اما مثلا صفرای بالای خودمو با خوردن مداوم و هر روز میوه فصل، انار شیرین و کار کردن روی ذهنم پا به پای تنها مسیر، تا حد زیاد، کنترل و درمان کردم
طوری که همسرم به زبان آوردن 🤲
البته همه ی موارد با توکل و توسل اثر میکنه هااااااا
آدم نباید سرخود جلو بره والا با سر زمین میخوره تا بفهمه خدا و اهل بیت هستن☺️
ولی من هرلحظه که با صاحب الزمانم، ولو به خواستم نرسیدم اما حال آدم حاجت رواشده رو دارم
خییییلی حس جالبیه
این خانواده
خییییلی خوبن
نازن
بامعرفتن
اصلا همه ی کارشون اینه به من نمک نشناس حال خوب بدن اما من آخر آخر که هیچ غلطی نمیتونم برای خودم کنم میرم سراغ شون ولی بازم منو میپذیرن 🤦♀
ولی خدا بااازم منو میبخشه 😌😌😌
💎سلام و هزاران سلام بر شما خوبان💐
ان شاءالله همگی در بهترین حالت از موفقیت و سلامت باشید💪😍
خدا را شاکرم که در خدمت شما خوبان هستم
الهی شکر، الحمدلله رب العالمین💐
✅از پاسخگویی تون سپاسگزارم💐
#شخصیت_شناسی
دقیقا
همینطوره✅
اگر دو فرد باطبع و مزاج متفاوت،البته از روی نااگاهی و عوم مراجعه به مشاور،
با هم ازدواج کردند،
اصلا نباید ناامید باشند👌
💎با اصلاح مزاج
و
راهکارهای همسرداری
و البته شناخت دقیق از شخصیت و طبع و مزاج یکدیگر،
می توانند به راحتی نیازهای یکدیگر را پاسخ داده و
زندگی خوب و توام با ارامشی را کنار هم تجربه کنند👌
🍃پس عزیزان درسته که
بسیار بسیار مهمه
که هر فرد با شخصیتی که از نظر طبع و مزاج نزدیک به هم هستند،
ازدواج کنه✅✅✅
ولی خب
نمی دانستید،
مشاوره نرفتید،
دقت نکردید
و ازدواج صورت گرفته،
حالا به جای پرداختن به تفاوتها و
دامن زدن به اختلافها
بهتره
#اصلاح_مزاج
انجام بدید✅✅
🔸و البته
به شناخت خصوصیات طبایع
و
اگاهی پیدا کردن از رفتار صحیح با طبایع مختلف بپردازید.
در اصل
علم و اگاهی خودتان را بالا ببرید👌
💎بحث
شناخت طبع و مزاج
یا همان
شخصیت شناسی
بسیار مفصله👌
اینجا به اندازهای که از حوصله شما خارج نباشه
راهنمایی تون می کنم
ان شاءالله با دقت مطالعه کنید و بهره ببرید💐
#سالها_در_انتظار_یار
#قسمت_91
نفسش را با حرص بیرون فرستاد.
عجیب احساس تنهایی می کرد.
کاش لا اقل زهرا کنارش بود.
داشتنِ زهرا یک رؤیا بود.
گاهی فکر می کرد که او همیشه دست نیافتنی است.
چرا هر چه تلاش می کرد، زهرا دورتر و دورتر می شد؟
نکند رؤیایش یک خیال باطل باشد؟
رؤیایی که از کودکی باعثِ قوت قلبش بود. ولی هر چه می گذست، ناامید تر می شد.
باید بیشتر تلاش کند. باید هرطور شده دل زهرا را به دست آورد. اما چگونه؟
بینشان فرق است از زمین تا آسمان.
ولی باید زمین و آسمان را به هم دوخت.
برای رسیدن به معشوق باید کوه بیستون را جا به جا کرد.
باید به دستش آورد. هر طور که شده.
حتی اگر به خاطرش از همه هستی گذشت.
حتما می تواند. باید به دیدن خاله زری برود.
باید مطمین شود، از نظر مثبت زهرا.
و خاله مهربان و دوست داشتنی که حتما دست رد به سینه اش نمی زند.
حتما احمد آقا را راضی می کند.
ولی اگر راضی نشود؟...
وای نه.....
توان از دست دادنش را نداشت.
اصلا مگر دنیا بدون زهرا هم معنی داشت.
هرگز... هر گز.... لحظه ای نباید بود، بدون معشوق.
معشوقی که تمام قلبش مالا مالِ عشقش بود.
و تنها یاد ونامِ او بود که به روح خسته اش آرامش می داد.
باید رفت و خواست و جنگید.
با همه غول های سر سخت و تنومند. مثلِ قصه های مادربزرگ.
باید شاهزاده قصه را از چنگ دیو و پری نجات داد و طلسم بدبختی را شکست.
طلسمی که بد جور آویزانش شده بود.
و در غل و زنجیر کشیده بودش.
این طلسم فقط و فقط، به دست شاهزاده قصه می شکند.
پس باید رفت و شاهزاده را به دست آورد.
شاهزاده خانمِ قصه ها، که در قصرِ در محاصره شیاطین بود.
باید گذشت تا رسید.
باید از سد شیاطین گذشت تا رسید به او که باید رسید.
پس از این سد می گذرد و می رسد.
باید برسد. تنها مایه آرامشش را باید به چنگ می اورد.
🖋نویسنده (فرجام پور)
⛔️کپی و فروارد حرام❌
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490