پی وی ادمین پر شده از سوالات شما
که معلومه برای شروع دوره عجله دارید😊👌
اما ان شاءالله قراره تا چهارشنبه صبر کنید
┄┅─✵💝✵─┅┄
با نام و یاد خدا
میتوان
بهترین روز را
برای خود رقم زد...
پس با عشق
وایمان قلبی بگویی
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
خدایا به امید تو💚
❌نه به امیدخلق تو
سلام امام زمانم 🌺
سلام صبحتون پر نور🌺
┄✦۞✦✺﷽✺✦۞✦┄
#حدیث_نور
✨امام صادق علیهالسلام فرمودند:
هرگز زمين باقى نمىماند مگر آن كه در آن دانشمندى وجود دارد كه حق را از باطل میشناسد.✨
#التماس_دعا_برای_ظهور
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
┄┅─✵💝✵─┅┄
#انگیزشی💪
͟͟͞͞★ 🌊
𝗧𝗿𝘆 𝗮𝗴𝗮𝗶𝗻, 𝘁𝗵𝗶𝘀 𝘁𝗶𝗺𝗲 𝘄𝗶𝘁𝗵 {∞✨}
-God
یهباردیگهامتحانکن،
ایندفعهبامن
-خدا:]💪
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
السلام علیک یا فاطمه الزهرا(سلام الله علیک)
پیشاپیش میلاد بنت النبی، سرور زنان عالم، حضرت فاطمه الزهرا( سلام الله علیها) و روز زن و روز مادر را تبریک عرض می کنم💐
#نذر_فرهنگی
از تاریخ ۱۰ تا ۱۳ دی ماه
مشاورههای خانم فرجامپور
با ۲۰/۰ #تخفیف
در زمینه👇
خانواده،
ازدواج،
همسرداری،
تربیت فرزند،
اعتقادی،
اصلاح مزاج،
انجام می شود✅
آی دی جهت هماهنگی مشاوره تلفنی👇
@asheqemola
آموزش #رایگان
شخصیت شناسی
و
همسرداری👇👇
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
سلام علیکم و رحمت الله
ایام به کامتان 🌺
لطفا دقت بفرمایید📣📣📣
کانال اسرار دورن و دوره هایی که برگزار میکنم،
کاملا شخصی است✅
و به هیچ مجموعه یا تشکیلاتی مرتبط نیست✅
در مورد دوره ها و مطالب کانال
هر سوالی داشتید لطفا از ادمین بپرسید
یا ناشناس پیام تون را بفرستید
از درک بالاتون سپاسگزارم🌺🌺🌺
فرجام پور
سوالهاتون را می تونید برای ادمین بفرستید👇
@asheqemola
یا ناشناس 👇
لطفا، سوالات، نظرات و پیشنهاداتتون را برام ناشناس بفرستید✅
لینک ناشناس👇👇👇
https://harfeto.timefriend.net/16819268027013
#سالها_در_انتظار_یار
#قسمت_125
پدر؛ در کمال خونسردی به پشتی صندلی تکیه داد و صندلی را چرخاند.
محکم و با جدیت گفت:" با گَندی که خونه عمو حمید زدی؛ محاله دیگه یلدا را بهت بده. هر چند منم زیاد موافق نبودم.
ولی آقای بهرامی یه چیز دیگه است.
فردا شب؛ هر جا بودی زود خودت را می رسونی خونه. قراره با خونواده اش مهمون ما باشن. شاید همون جا کار رو یکسره کردیم."
با این حرف ها لرزه به جان امید افتاد. مِن مِن کنان گفت:" ولی ... من... نمی تونم..."
پدر با تحکم دستش را روی میز کوبید و گفت:" این تو بمیری با بقیه فرق می کنه.
باید با دختر بهرامی ازدواج کنی.
چون من می خوام. همین و بس."
بغض گلویش را فشرد. احساس تنگی در سینه اش کرد. قلبش از تپش ایستاد.
زبانش بند آمد و فقط تصویر زهرا در جلوی چشمانش نقش بست.
باید از این شکنجه گاه برود. باید از دست این جلاد قلب ها برهد.
باید عشق در سینه اش را فریاد بزند.
مگر می شود لحظه ای بدونِ طعمِ شیرینِ عشق زندگی کرد.
مگر می شود به زندگی بدون زهرا، حتی لحظه ای اندیشید.
هرگز؛ هرگز، این محال است. چشمانش را روی هم گذاشت و فشرد.
هنوز پدرش در حالِ فریاد کشیدن بود.
"وای به حالت اگه بخوای مثلِ خونه عمو بازی در بیاری. بیچاره ات می کنم. سر ساعتِ هشت؛ خونه ای."
چشمانش سیاهی رفت. دستانش را مشت کرد و پرده اشک، جلوی چشمانش را پوشاند. تحملِ هر ظلمی را داشت؛ غیر از این.
مگر ظلمی از این بزرگتر هست که خانه عشقی را ویران کنند.
مگر ظلمی از این بزرگتر هست که تنها سرمایه عمرت را به زور از تو بگیرند.
عشقت را، امیدت را و همه هستی ات را.
نه این دیگر محال بود.
نباید اجازه دهد.
دستی بر سینه و دستی بر دیوار از اتاق خارج شد.
🖋نویسنده (فرجام پور)
⛔️کپی و فروارد حرام❌
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
#سالها_در_انتظار_یار
#قسمت_126
با بدبختی خودش را به اتومبیلش رساند.
دررا باز کرد ونشست.
سرش را روی دستهایش گذاشت و چشمانش را بست.
قطرات اشک بی اختیار از چشمانش می بارید.
این دیگر نهایت ظلم و زور گویی بود.
هر چه این سال ها تحمل کرده ؛ بس است.
باید چاره ای بیندیشد.
حالِ خرابی داشت. هر چه فکر می کرد؛ راه گریزی نمی یافت.
اتومبیل را روشن کرد و راه افتاد.
بی هدف می راند. ویکباره پا روی ترمز گذاشت. نگاهی به اطراف انداخت. بی اختیار جلوی همان خانه ای که با دوستانش دور همی دارند؛ آمده بود.
طبق عادتش که هر بار حالش خراب بود؛ اینجا می آمد و با بچه ها دورهمی داشتند. آن قدر نوشیدنی می خورد تا فراموش کند؛ هر چه به سرش آمده و حرف ها و زورگویی های پدرش.
یادِ تماسِ سینا افتاد.
تا چند ساعت دیگر همه اینجا جمع می شدند.
کلافه دست بر صورتش کشید.
یادِ احمدآقا افتاد.
باید برود او تنها بود. به خاله زری قول داده بود که شب پیشش می ماند.
اما با این حالِ خراب مگر می شد.
باید کمی آرام شود.
گوشی اش را برداشت. روی اسم سینا ماند.
چه کند؟ این نوشیدنی ها حالش را بهتر نمی کرد. فقط سردرد و تهوع برایش داشت.
ولی انگار عادتش شده بود که با دوستانش باشد. حالا هر چه که باشد.
ولی این بار؛ فرق می کرد. پای احمدآقا وسط بود.
نگاهی به آسمان انداخت. صاف بود و پر ستاره. و ماهی که نصفه و نیمه شده بود.
باید انتخاب می کرد. بین ماندن با دوستان و شب را با انواع نوشیدنی گذراندن. یا با همین حالِ خراب؛ بیمارستان رفتن و ماندن کنارِ احمد آقا.
سخت بود. خیلی سخت.
با حرص دستش را روی فرمان اتومبیل کوبید. سوئچش را چر خاند.
🖋نویسنده (فرجام پور)
⛔️کپی و فروارد حرام❌
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
مشاور خانواده| خانم فرجامپور
#تربیت_جنسی فرزندان را از چه سنی شروع کنیم⁉️ دوره #اسرار_تربیت_جنسی برای داشتن زندگی توام با آرامش
#اصلاح_مزاج_دوران_بلوغ
سلام علیکم و رحمت الله
ان شاءالله همگی سلامت و شاد هستید🌺
در دوران #بلوغ معمولا
نوجوانان دچار غلبه های مزاجی می شوند.
که علاوه بر تغییرات جسمی و هورمونی دیگری که بوجود می آید،
دچار تغییرات جسمی و روحی می شوند✅
🔺لذا
در خُلق و خوی نوجوان تاثیر به سزایی می گذارد.
لازم
و
واجب است
که
در این دوران
برای نوجوان #اصلاح_مزاج انجام دهید✅
مشاور خانواده| خانم فرجامپور
#تربیت_جنسی فرزندان را از چه سنی شروع کنیم⁉️ دوره #اسرار_تربیت_جنسی برای داشتن زندگی توام با آرامش
👆در #دوره_اسرار_تربیت_جنسی
به تفصیل درباره
اصلاح مزاج نوجوانان در سن #بلوغ
توضیح خواهیم داد
و راهکارهای مناسب برای اصلاح مزاج را در اختیارتان قرار خواهیم داد✅
✴️ان شاءالله
مادران گرامی همگی در این دوره
شرکت کنید
تا نحوه صحیح رفتار با نوجوان و اصلاح مزاجشان را همزمان بیاموزید
🔸برخی از خانم های عزیز
پیام میدن
که ما
یا
مجردیم
یا
صاحب فرزند نشدیم
یا
به دلایلی از فرزندانمان دوریم.
چرا در این دوره شرکت کنیم⁉️
مشاور خانواده| خانم فرجامپور
🔸برخی از خانم های عزیز پیام میدن که ما یا مجردیم یا صاحب فرزند نشدیم یا به دلایلی از فرزندانمان د
🔸باید عرض کنم
خانم عزیز
شما می تونید این مطالب را بیاموزید
و بعد از فرزند دار شدن یا رسیدن به فرزندتان به کار ببرید.
یا اینکه
یاد بگیرید و به دیگران بیاموزید.