eitaa logo
مشاور خانواده| خانم فرجام‌پور
4.3هزار دنبال‌کننده
16.2هزار عکس
4.8هزار ویدیو
137 فایل
💞کمک‌تون می‌کنم از زندگی لذت بیشتری ببرید💞 🌷#کبری فرجام‌پور هستم، نویسنده و مشاور تخصصی 👇 💞همسرداری و زناشویی 👼تربیت فرزند 🥰اصلاح مزاج ارتباط با ما و تبلیغات👇 @asheqemola #فوروارد_وکپی_ممنوع⛔ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
مشاهده در ایتا
دانلود
♻️ادامه تفسیر آیه 6 👇👇👇 در اينجا دين ثابت و پا بر جا و آيین توحيدي ابراهيم و نفي هر گونه شرك به عنوان صراط مستقيم معرفي شده كه اين جنبه عقيدتي را مشخص ميكند. اما در سوره يس آيه 16 و 26 چنين ميخوانيم: ا لم اعهد اليكم يا بني آدم الا تعبدوا الشيطان انه لكم عدو مبين و ان اعبدوني هذا صراط مستقيم: اي فرزندان آدم مگر با شما پيمان نبستم كه شيطان را پرستش نكنيد (بدستورات او عمل ننمايد) و مرا پرستش كنيد اين همان صراط مستقيم است. در اينجا به جنبه هاي عملي آين حق اشاره شده كه نفي هر گونه كار شيطاني و عمل انحرافي است. و به گفته قرآن در سوره آل عمران آيه 101 راه رسيدن به صراط مستقيم پيوند و ارتباط با خدا است (و من يعتصم بالله فقد هدي الي صراط مستقيم). ذكر اين نكته نيز لازم به نظر مي رسد كه راه مستقيم هميشه يك راه بيشتر نيست، زيرا ميان دو نقطه تنها يك خط مستقيم وجود دارد كه نزديكترين راه را تشكيل ميدهد. بنابر اين اگر قرآن ميگويد صراط مستقيم، همان دين و آين الهي در جنبه هاي عقيدتي و عملي است به اين دليل است كه نزديكترين راه ارتباط با خدا همانست. و نيز به همين دليل است كه دين واقعي يك دين بيشتر نيست ان الدين عند الله السلام: دين در نزد خدا اسلام است (آل عمران آيه 91). به خواست خدا بعدا خواهيم ديد كه اسلام معني وسيعي دارد كه هر آين توحيدي را در آن عصر و زمان كه رسميت داشته و با آين جديد نسخ نشده است شامل ميشود. " تفسیر نمونه، ج اول، ص 76 "
♻️ادامه تفسیر آیه 6 👇👇👇 و از اينجا روشن ميشود تفسيرهاي مختلفي كه مفسران در اين زمينه نقل كرده اند همه در واقع به يك چيز باز مي گردد: بعضي آن را به معني اسلام. بعضي به معني قرآن. بعضي به پيامبر و امامان راستين. و بعضي آنرا به آين الله كه جز آن را قبول نمي كند، تفسير نموده اند. تمام اين معاني بازگشت به همان دين و آين الهي در جنبه هاي اعتقادي و عملي ميكند. همچنين رواياتي كه در منابع اسلامي در اين زمينه وارد شده و هر كدام به زاويه هاي از اين مساله اشاره كرده همه به يك اصل باز ميگردد، از جمله: از پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم) چنين نقل شده: الصراط المستقيم صراط االا نبیا ء و هم الذين انعم الله عليهم: صراط مستقيم راه پيامبران است و همان ها هستند كه مشمول نعمتهاي الهي شده اند. از امام صادق(عليه السلم)مي خوانيم كه در تفسير آيه اهدنا الصراط المستقيم فرمود: الطريق و معرفه الامام: منظور راه و شناخت امام است. و نيز در حديث ديگري از همان امام نقل شده: و الله نحن الصراط المستقيم: به خدا سوگند ماييم صراط مستقيم. در حديث ديگري باز از همان امام مي خوانيم كه فرمود: صراط مستقيم، امير مومنان علي(عليه السلام) است. مسلم است كه پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم( و علي )عليه السلام( و امامان اهلبيت )عليهم السلام( همه به همان آيین توحيدي خدا دعوت مي كردند، دعوتي كه جنبه هاي اعتقادي و عملي را در بر ميگرفت. جالب اينكه راغب در كتاب مفردات در معني صراط ميگويد: صراط راه مستقيم است، بنابر اين مستقيم بودن در مفهوم صراط افتاده، و ذكر آن به صورت توصيف، براي تاكيد هر چه بيشتر روي اين مساله است. " تفسیر نمونه، ج اول، ص 77 و 78 "
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔶️ حجة الاسلام شیخ جعفر ناصری: 🌴 اگر ما اهل مراقبه باشیم، از آن طرف، کمک ها و تأییداتی هست. ملائکه ای هم حتی برای بیدار کردن مؤمنان می آیند. 🌴 مدتی زمان میبرد تا یک نفر اهل نماز شب بشود. اگر این تاج را سر کسی گذاشتند و به او دادند، بالاخره صدایش هم میزنند. 🌴 حالا این صدا از کجا می آید؟ این ها الطاف خدا است که از درون دل مؤمن میجوشد و صدا را هم میشنود. http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
🔆 امام رضا (علیه السلام) : 🌷 شش نفر خود را تمسخر می‌کنند: ⭕️آنکه با زبان از خدا طلب بخشش می‌کند اما با قلبش پشیمان نیست، خود را مسخره کرده است. ⭕️کسی که از خدا موفقیت بخواهد اما تلاش نکند،‌خود را مسخره کرده است. ⭕️آنکه از خدا بهشت را طلب کند اما بر سختی‌های دنیا صبر نکند،‌خود را مسخره کرده است. ⭕️کسی که با زبان از دوزخ به خدا پناه می‌برد اما شهوات را ترک نمی‌کند خود را تمسخر می‌کند. ⭕️آنکه مرگ را یاد می‌کند اما خود را برای آن آماده نکرده است خود را مسخره کرده است. ⭕️کسی که خدا را یاد می‌کند اما مشتاق دیدار خدا نیست خود را تمسخر می‌کند. 📗معدن الجواهر؛۱:۵۹ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
هدایت شده از علیرضا پناهیان
12.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 اگر این حقیقت را درک کنیم .... ➕ راه‌حلی برای داشتن حالِ بهتر سر نماز @Panahian_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
▪️ بال کسی به اوج هوایت نمی‌رسد حتی ملک به گرد دعایت نمی‌رسد ▪️ دستهای آسمان به بلندای آسمان بر خاک ریشه‌های عبایت نمی‌رسد ◾️ شهادت حضرت امام هادی علیه السلام تسلیت باد http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
داستان کوکانه😍🌹 برای کوچولو های نازنین👶🌺 ومامان های نازنین ☺️🌸
به نام خدا نانِ دوستی 🌹 روزی روزگاری در یک مزرعه بزرگ که یک خانه چوبی قشنگ در آن بود. پیرمرد وپیرزن مهربانی زندگی می کردند. آنها باهم برای به دست آوردن محصول ِگندم خیلی زحمت می کشیدند. گاهی همسایه ها هم به کمک انها می آمدند. تابستان بود وباید محصول گندم را دِرو می کردند. اما وقتی پیرمرد به مزرعه رفت، در اولین قدم ، سوراخِ بزرگی دید. با تعجب به آن نگاه کرد. ولی چند قدم آن طرف تر هم باز یک سوراخِ دیگر بود. او فهمید که موش ها به مزرعه حمله کرده اند. و اگر جلوی آنهارا نگیرد حتما تمام محصول او را نابود خواهند کرد. با بیل دنبالِ موش ها افتاد . اما موش ها از دستش فرار می کردند ودر سوراخ ها پنهان می شدند. همسرش همسایه ها را خبر کرد. انها هم بیل به دست آمدند و دنبال موش ها کردند. وبالاخره توانستند موش ها را بگیرند. و بیرون از مزرعه جایی دور رهایشان کنند. وبعد همه به کمک پیرمرد آمدند و گندم ها را دِرو کردند. پیرزن هم با آردِ حاصلِ از گندم ها برای همه همسایه ها نانِ شیر مال پخت . وهمه از خوردنِ آن نان های خوشمزه لذت بردند. (فرجام پور) https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قسمت 209 آن روز حالِ خوبی نداشتم . آبجی فاطمه نا خوش احوال بود و توی اتاق دراز کشیده بود. منم از خدا خواسته با بچه ها کنارش موندم . بابا خیلی سرش شلوغ بود و مهمان داری وعزاداری می کرد. شوهر عمه خیلی بی تابی می کرد. بچه ها از شلوغی و گریه ترسیده بودند. به خاطرِ همین تا آخرِ مراسم ،توی اتاق موندیم. مراسم که تموم شد. مامان بهم گفت: _ما باید برگردیم . بابا یکی دوروزِ دیگه می مونه. خوشحال شدم سریع پاشدم . از آبجی و بچه ها خدا حافظی کردم. خیلی بهم سخت گذشته بود .دلم می خواست زودتر از آنجا فرار کنم. مدام عمه با کارها و حرفهاش جلوی چشمم ظاهر می شد. تحمل موندن توی اون خونه را نداشتم. بابا توی حیاط بود. دور وبرش کسی نبود . سریع رفتم توی بغلش ، تا دلم می خواست بوسیدمش. تلافی چند روزی که نبود را در آوردم. ولی دلم می خواست با مابیاد . بهش گفتم: _بابا تورو خدا بیا بریم. دیگه طاقتِ دوریت رو ندارم. با لبخند نگاهم کرد و بوسه بر سرم گذاشت.وگفت: _الهی فدای تو دخترِ گلم بشم. منم طاقت دوریت را ندارم.گندم طلایی من .😊 ولی چاره ای نیست .درست نیست توی این شرایط تنهاشون بگذارم . گونه ام رو بوسید ومن رو به خودش چسبوند. درست مثل بچگی هام غرق لذت وخوشی شده بودم توی بغلش .😊 صدای مش حیدر . باعث شد از بغل بابا بیرون بیام . هر چند دستش روی شونه ام بود و من رو به خودش چسبونده بود. _بااجازه علی آقا ما بریم . امری نداری؟ _ممنونم مش حیدر خیلی زحمت کشیدید. فقط حواستون به عزیزان من باشه. _چشم .نگران نباش .خانواده شما ، از خودمون هستند. با این حرفش دلم کنده شد. یعنی چی؟ ما را از خودشون می دونه. نکنه به بابا گتند وبابا قبول کرده .من زنِ قادر بشم. دلم آشوب شد و از بغل بابا بیرون اومدم. اونا با مش حیدر هنوز داشتند صحبت می کردند. که قادر هم اومد. نمی دونم چرا با این که نمیخواستم باهاش ازدواج کنم. ولی قدرت نداشتم بهش بفهمونم . همیشه برام یه اُبهتی داشت . نمی دونم شاید رفتارش طوری بود که نمی شد اصلا بهش بی احترامی کرد. اصلا ابراز علاقه ای نکرده بود که من جواب مثبت یا منفی بهش بدم. از عاقبت این کار می ترسیدم. آخرش بدون درنظرگرفتنِ جوابِ من اینا عروسی هم راه می اندازند 😩 https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون