#گندمزار_طلایی
قسمت 215
ملیحه مشغول آب دادنِ گل های باغچه بود.
میثم هنوز خواب بودو مامان وباباش هم رفته بودند مزرعه .
از دیدنم تعجب کرد.
ولی من برای رسیدن به هدفم، قیافه ای مصمم به خودم گرفتم .
وگفتم:
_ببخشید صبح زود مزاحمت شدم.ولی کارم فوری بود .
باید باهات حرف بزنم بعد هم زود برم.
تعجبش بیشتر شدو گفت:
_خیر باشه ، نکنه خواب نما شدی دختر.🤔
_یه چیزی توی همین مایه ها 😊
_خب حالا بیا تو بشین ببینم چی شده ؟
رفتم توی حیاط و روی تخت نشستم.
و بی مقدمه شروع کردم.
_ببین ملیحه جان من خوب فکرهام وکردم
چیزی که فهمیدم اینه که
تنها کسی که می تونه منو خوشبخت کنه سپهره 😊
_چی داری می گی⁉️
یعنی نتیجه صحبت های دیروزمون این شد؟
_آره دیگه
من که اصلا از حرف های تو سر در نیاوردم.
چطور می تونم پسری را که چند سالِ دوستم داره و برام هدیه می فرسته و ابراز علاقه می کنه ، وِل کنم بیام یکی رو قبول کنم که جواب سلامم را هم به زور می ده .
تازه یه چیزی را هم مطمئنم که جریان خواستگاری هم فقط به اصرارِ گلین خانم بوده .
حتما قادر روحش هم ازاین ماجرا خبر نداره.
نه ملیحه جان من نمی تونم قبول کنم.با کسی ازدواج کنم که اصلا دوستم نداره و با اجبار خانواده اش می خواد باهام ازدواج کنه 😒
_معلوم هست چی داری می گی ⁉️
_بله خیلی خوب هم معلومه 😊
_گندم دیوانه شدی⁉️
_نمی دونم شاید.
ولی دلم می خواد دیوانگی کنم .
عاشق کسی باشم که عاشقمه 😊
_یه کم صبر کن ببینم .
_نه عزیزم صبر کردن فایده نداره
من مرد آینده ام را انتخاب کردم .
الان هم آمدم ازت شماره تلفنِ خانه سحر را بگیرم و بهش زنگ بزنم .
زودتر بیان تکلیفِ من رو روشن کنند.
می ترسم چله عمه تموم شه باز گلین خانم پا شه بیاد خواستگاری😬
_پس نظرِ بابات چی می شه⁉️
_بابام که مطمئنم هر چی من بگم همون را قبول می کنه.
ملیحه جان
ولش کن این حرفها را بابام با من.
فقط زودتر آن شماره را بده می خوام برم .
الان دیگه مغازه ی اکبر آقا باز شده .
برم از انجا به سحر زنگ بزنم ...
https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
#گندمزار_طلایی
قسمت 216
ملیحه از حرفهام کلافه وعصبی شده بود .
ولی معلوم بود داره خودش را کنترل می کنه .
تا مثلا با زبون خوش من رو از تصمیمم منصرف کنه .
ولی من کوتاه نمی آمدم وهی اصرار داشتم تا شماره تلفن را بهم بده.
شاید نیم ساعتی باهام صحبت کرد .
وقتی دیگه ناامید شد .
مجبور شد
لب باز کنه و حقیقت را بگه .
معلوم بود که براش برملا کردن این اسرار خیلی سخته .
ولی در برابر فیلمی که من براش بازی کردم.
نتونست مقاومت کنه .
و گفت:
_می دونی چیه گندم ؟
تو مثل خواهر نداشته ام می مونی .
ومن خیلی دوستت دارم .
یه چیزهایی هست که بهتره همیشه یه راز بمونه .
ولی می ترسم اگه نگم عزیزترین دوستم به چاهی بیفته که بد بختیش حتمیه .
خدا منو ببخشه .
قسم خوردم که نگم .
ولی تو مجبورم می کنی.
پس یه خواهشی ازت دارم .
تو هم قسم بخور به کسی چیزی نگی.
هیچ کس فهمیدی هیچ کس.
_باشه قسم میخورم.
فقط همه چیز رو بگو .
یه عمر زندگی منه .
چرا اصرار می کنی که باسپهر ازدواج نکنم .؟
چرا اصرار داری با قادر ازدواج کنم ؟
تورو خدا همه چیز را برام روشن کن .
_باشه می گم .
بااینکه برای خودم هم گفتنش سخته .
واین راز مربوط به خودم هم می شه .
ولی خوشبختی تو مهم تره .
راستش من وقادر خواهر وبرادریم .
یعنی قادر برادرِمنه 😔
_چی می گی تو😳⁉️
مگه می شه ؟
چرا تا حالا نگفتی؟
_گندم جان صبر کن
همه چیز را بهت می گم .
یادت باشه قسم خوردی به کسی چیزی نگی.
حتی مامان وبابام نمی دونند که من در جریانم .
نمی خوام ناراحت بشن. وفکر کنند که ذره ای از محبتشون توی دلم کم شده .
من دوستشون دارم وانها را پدر و مادر واقعیم می دونم .
ولی حقیقت اینه که مادرمن بچه دار نمی شده .
گلین خانم عمه پدرمه .
وقتی لیلا من رو به دنیا میاره . مریض می شه .حالِ خوشی نداشته .
مادرم مرتب بهش سر می زده .گلین خانم هم که پِیِ دوا و دکتر لیلا بوده .
من روبه مامانم می سپره .
بعد از چند ماه که حال لیلاخوب می شه .
دلش نمیاد من رو از مامانم جدا کنه .
تازه شیر هم بهم نداده بوده.
مامانم با شیرِگوسفند هابزرگم می کنه .
خلاصه می مونم اینجا و اینا می شن پدر و مادرم.
گلین خانم ولیلا هم مرتب بهم سر می زنند .
به طوراتفاقی قادر قضیه را می فهمه .
ولی به روم نمیاره .
تا اینکه یه روز که داشتم ازمدرسه برمی گشتم ...
https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
دلنوشته 🌹
یارب
نشد تقدیر من برعیش ومستی
که از کف داده ام دنیا وهستی
همی باشد امیدم بر وصالت
الهی که بگیری از من دستی
اللهم عجل لولیک الفرج🌸
شبتون آرام
التماس دعا 🌹
https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
┄┅─✵💝✵─┅┄
به نام خداوند
لــــوح و قلم
حقیقت نگـــار
وجود و عـــدم
خـــــدایی که
داننده رازهاست
نخســــــتین
سرآغاز آغازهاست
باتوکل به اسم اعظمت
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
الهی به امید تو💚
سلام صبحتون بخیر🌹
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
╭━═━⊰🍃💔🍃⊱━═━╮
#حدیث_نور
💚امام علی علیه السلام فرمودند:💚
هرکس برای اصلاح خود، خویشتن را به زحمت بندازد، خوشبخت میشود هرکس خود را در لذتها رها کند، بدبخت میگردد و بیبهره میماند.
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
۲۲ اسفند ماه سالروز بزرگداشت شهدا گرامی باد
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
دومین سوره قرآن، سوره مبارکه بقره است .
این سوره 286 آیه دارد و بلندترین سوره قرآن است.