سلام گلم
وقت بخیر
خب عزیزم مطالب داخل کانال را با دقت بخون و اجرا کن
بحث سیاستهای زنانه را برای همین بیان می کنم
که شما بتونی از توانایی های خودت به نحو احسن استفاده کنی و برای همسرت یک خانم دلبر باشی
باید تلاشت برای همسرداری را بیشتر کنی و البته
از خدای مهربون کمک بگیری و همسرداری ات را به نیت قربت انجام بدی
و من یتق الله یجعل له مخرجا و یرزقه من حیث لا یحتسب👌
نا امید نباش و تلاش صحیح انجام بده
حتما نتیجه خواهی گرفت
موفق باشید🌺
#لذت_بندگی و
#برنامه_ترک_گناه 99
🌺✅💯🔷🔸🇮🇷
#مبارزه_با_راحت_طلبی 19
"مبارزه با راحت طلبی برای خانم ها"
🔹بعضی خانم ها میپرسن که ما کار بیرون از خونه انجام بدیم یا خیر.⁉️
ببینید این موضوع بستگی به شرایط فرد داره.
🔺یه موقع هست که یه خانم هیچ کاری توی خونه نداره و صبح تا شب به در و دیوار نگاه میکنه و تخیل میکنه یا میشینه پای تلویزیون که خیلی خطرناک هست❌
طبیعتا همچین فردی بهتره که یه کار بیرون از خونه انجام بده تا هم راحت طلبیش رو بزنه و هم از تخیلات و فکر های بد نجات پیدا کنه.✔️
🖲اما یه موقع هست یه خانمی چند تا بچه داره و میتونه در بسیاری از هزینه های زندگی کمک کنه. خب ایشون بهتره توی خونه باشه و کارای خونه رو ساماندهی و مدیریت کنه.
✅🔶✔️
مثلا به تربیت صحیح بچه ها و
درست کردن انواع غذاهای خوبی که متناسب با مزاج اعضای خانواده باشه بپردازه.🍝🍜🍲
✅هر خانم خانه داری باید پزشک خانواده ی خودش باشه و اعضا رو با غذا های متناسبشون درمان کنه.☺️
حق هم نداره بگه من بلد نیستم. باید یاد بگیره!😒🚫
👈اگه بتونه راحت طلبیش رو بزنه و مثلا مربا و ماست و پنیر و کیک و ترشی و.... درست کنه که خیلی عالیه.🍮🍫🍭🍦🍰🎂🍧🍧🍛
🔹گاهی چه اشکالی داره که خانم ها ، لباس ها رو با دست بشورن
هم توی مصرف آب و برق و گاز صرفه جویی میشه و هم به اقتصاد خانواده و جامعه کمک میکنه و هم راحت طلبیش رو هر چه بیشتر داغون میکنه.✅
🔴تا اونجا که میشه خانم ها به هبچ وجه نذارن که شوهرشون غذای بیرون از خونه بخره.
🔺اگه خانم های جامعه ی ما همگی مدیریت صحیحی توی خانواده داشته باشن بهترین کمک به اقتصاد مقاومتی صورت گرفته.
اگه کسی میخواد رهبرش رو یاری کنه شروع کنه....
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
#لذت_بندگی و
#برنامه_ترک_گناه 100
🌺✅💯🔷🔸
#مبارزه_با_راحت_طلبی 20
🔺تا میتونید رنج بد نکشید. از رنج هایی هم که میکشی استفاده کن. سعی کن با کشیدن این رنج ها ، مقرب بشی.👌✅
🔶طرف میره حرم امام رضا علیه السلام، گریه و زاری. ته همه ی حرفاش رو که میبنی، حسادت هست.😒
داره غصه میخوره به خاطر حسادتی که داره.
بابا تو چرا غصه ی حسادت رو میخوری؟⁉️
این غصه که تو رو مقرب نمیکنه! چرا این غصه رو میخوری؟!😒
🔺ته رنجش رو که نگاه میکنی غرورش هست. آخه این دیگه چه رنج مسخره ای هست که میکشی؟!
یکی از برنامه های خوب و معقول برای ازبین بردن رنج ، ورزش هست.🏋♀️⛹
✅ورزش چیه؟
یعنی اینکه خودت بری به استقبال رنجی که بعدا یه راحتی جاش بیاد✔️👏
و اتفاقا همون خستگی هم تنومند ترت میکنه. قوی ترت میکنه.
چقدر خوبه؟
احسنت!😊
🔶اگه تو با اختیار خودت به استقبال رنج های خوب بری، رنج بد دیگه نمیکشی.
چی از این بهتر میخوای؟
این طبیعت دنیا هست. چرا با اختیار خودت سراغ رنج های خوب نمیری؟
ورزش یادتون نره!
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
مشاور خانواده| خانم فرجامپور
#همسرداری #سیاستهای_زنانه_۳۰ رازهایی درباره مردان که باید هر خانمی بداند👌 روشهای جلب محبت همسر🤗👇
ادامه تدریس فردا ان شاءالله 👆👆
ممنون از همراهی و توجه تون🌹🌹🌹
💥مژده😍💥💥💥
می خوام امشب
با شروع رمان جدید
عافلگیرتون کنم😍👏👏
هدیه به نگاه مهربانتان😊👇
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین
و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین
با یاری خدای مهربان، قلم به کار گرفتم و
تحفهای نگاشتم، باشد که راهنمای نوجوانان و جوانان وطنم باشد و ذخیره آخرت.
امید آن دارم ثوابی برسد به روح پدر مهربانم.💐💐💐💐💐
هدیه به نگاه مهربان مولایمان مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
اللهم عجل لولیک الفرج
اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا
اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم🌹
التماس دعا🌺
( کبری فرجامپور)
(تینا، دخترکِ تنهایی)
۱)
#تینا
#قسمت_اول
صدای بلند مادر توی گوشم پیچید.
به زحمت پلکهایم را از هم فاصله دادم.
با باز شدن پلکهایم، درد شدیدی در سرم پیچید.
سر و صدای مادر تمامی نداشت.
بوی نم دیوار، نفسم را تنگ کرد.
سر چرخاندم و دور تا دور اتاق را از چشم گذراندم. در و دیوار اتاق کوچک و نمورم برایم دهانکجی کرد.
پلکهایم را روی هم فشردم.
جز صدای مادر، صدایی نبود.
سینا هنوز نیامده، پس ظهر نشده. باید دوباره بخوابم. کاش این بار که میخوابم دیگر بیدار نشوم.
در با شدت باز شد و محکم با دیوار برخورد کرد.
چنان صدایی در اتاق پیچید که فکر کردم سقف روی سرم فرو ریخت. از جا پریدم.
با دیدن چهره در هم و عصبی مادر، تنم به لرزه افتاد.
با چشمهایی سرخ شده، نگاهم کرد و فریاد زد:
-پس کِی میخوای از جات بلند شی؟ بس دیگه. پاشو ببینم.
با گفتن این حرف، اشک از چشمانش جاری شد.
نمیدانستم باید بترسم یا دلم برایش بسوزد.
دستش را جلوی دهانش گرفت و از خانه خارج شد.
نفسم را بیرون دادم و اشکی که از گوشه چشمم میچکید را با انگشت پاک کردم.
سرم را روی زانوهایم گذاشتم.
سوزش شدیدِ دستم، نالهام را بلند کرد.
🖋نویسنده (فرجام پور)
⛔️کپی و فروارد حرام❌
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
۲)
#تینا
#قسمت_دوم
دوباره یادِ دیشب افتادم و اشکم سرازیر شد.
سرم را بلند کردم و نگاهم به دنبالِ گوشیِ همراهم چرخید.
از دیشب ندیده بودمش.
به مغزم فشار آوردم. آخرین بار توی همین اتاق دستم بود.بدتر از این نمیشد،
تنها مونس تنهاییهایم را گم کردم.
دستم را به دیوار گرفتم و از جا بلند شدم. سرم به شدت گیج رفت.
به زحمت خودم را به آشپزخانه رساندم.
مثلِ همیشه، به همریخته و نامرتب بود.
یک لیوان برداشتم. زیرِ شیرِ آب بردم.
هر بار که دستم را تکان میدادم، نالهام بلند میشد.
نگاهی به پانسمان دستم انداختم.
دلم میخواست چنگ بزنم و این پانسمان لعنتی را بکَنم و دور بیندازم؛ ولی جراتش را نداشتم.
پس دیشب آن همه جرات را از کجا آورده بودم!
صدای زنگ در به گوشم رسید. در را که باز کردم، سینا بلند داد زد:
- چرا در رو باز نمیکنی؟
وارد شد و در را محکم به هم زد.
کوله مدرسهاش را همانجا انداخت و سراغِ تلویزیون رفت. روشنش کرد و صدای آهنگ را بالا برد.
میدانستم که کَلکَل کردن با او بیفایده است.
دستم را روی سرم گذاشتم و به آشپزخانه برگشتم.
به دنبالِ یک قرص مسکن، تمامِ کابینتها را گشتم؛ ولی پیدا نکردم.
به ناچار آب را جرعهجرعه نوشیدم.
با دردی که در معدهام پیچید، تازه یادم افتاد که از دیروز عصر چیزی نخوردم؛ ولی پیدا کردنِ گوشی مهمتر بود.
آشپزخانه کوچکی که پنجرهای رو به کوچه داشت را ترک کردم. چشم گرداندن در پذیرایی که سر و تهاش، بیست متر هم نمیشد با مبلهای کهنه و فرش رنگ و رو رفته، حالم را بدتر کرد.
کاش حداقل یک پنجره داشت.
🖋نویسنده (فرجام پور)
⛔️کپی و فروارد حرام❌
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490