۱۷)
#تینا
#قسمت_۱۷
از پنجره اتاق بیرون را نگاه کردم. تاریکی هوا خبر از پایانِ وقتم میداد. برای رفتن آماده شدم.
صدای باز شدنِ در، حکایت از آمدنِ مادرِ ریحانه میداد.
ریحانه دستم را گرفت و گفت:
- دوست دارم بمونی ولی میدونم نمیشه. اما بهم قول بده اگر جواب تلفنِ هیچ کسی رو نمیدی ولی جواب من رو بده.
بعد مِن و مِن کرد.
- با پرهام چی کار کردی؟
- هیچی. بره بمیره. دیگه نمیخوام ببینمش.
دستش را روی شانهام گذاشت.
- تینا جان، خیلی حواست رو جمع کن.
مواظب خودت باش.
سری تکان دادم و کیفم را برداشتم. با هم از اتاق بیرون آمدیم. مادرش مشغولِ آشپزی بود. سلام دادیم.
با خوشرویی دستم را فشرد و احوالپرسی کرد. چهره مهربانش شبیه ریحانه بود. ریحانه عجیب از نطر قیافه و هیکلش شبیه مادرش بود. مهربانی هم در خانوادهشان ارثی بود.
با تعجب به دستمالِ پیچیده شده دورِ مچِ دستم نگاه کرد؛ ولی چیزی نپرسید.
آستینم را پایین کشیدم و سرم را پایین انداختم.
با بدرقه ریحانه، پلهها را به سرعت، پایین رفتم. گونههایم از شرم سرخ شدهبود و بغض، گلویم را فشرد.
هرچه به خانه نزدیکتر میشدم، پاهایم کندتر حرکت میکرد. جلوی در خانه، دیگر به زمین چسبیدند. به آسمان بالای سرم نگاه کردم. دنیای من مثل آسمان شب تیره و تار بود. حتی چند ساعت کنارِ ریحانه بودن هم تأثیری در این تاریکی نداشت.
🖋نویسنده (فرجام پور)
⛔️کپی و فروارد حرام❌
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
۱۸)
#تینا
#قسمت_۱۸
شبم با نالههای مادر و کم محلیهایش گذشت. پدر، مثلِ بیشتر شبها نیامد.
یک چشمم به بخیههای مچِ دستم و چشم دیگرم به گوشی بود.
شاید پدر، حالی از من بپرسد؛ ولی افسوس! انگار اصلا به من فکر نمیکرد.
فقط آخر شب یک پیام احوالپرسی و شببخیر از ریحانه داشتم.
بسته اینترنتی نداشتم.
دلم میخواست حداقل خودم را با کانالها و گروهها سرگرم میکردم.
بیخوابی به سرم زد. یاد مرگ که سخت منتظرش بودم افتادم.
کاش فرشته مرگ پارتی بازی میکرد و پرونده مرا جلو میانداخت!
هوا روشن شده بود که تازه پلکهایم روی هم افتاد؛ ولی چه سود که خیلی زود با صدای مادر بیدار شدم.
برای رفتن آماده شدم و بیهدف راه افتادم؛ مثلِ بیشتر وقتها که از خانه بیرون میآمدم. تازه اواسط کوچه یادم افتاد که سر تا پایم را برانداز کنم که مرتب هستم یا نه.
سرِ چهارراه که رسیدم، دوباره دخترکِ اسفند دود کن، مشغول کارش بود.
بیاختیار لبخندی زدم و باز به حالش غبطه خوردم. چشم چرخاندم تا شاید اثری از پرهام ببینم ولی بیفایده بود.
او هم مرا رها کرد و رفت.
🖋نویسنده (فرجام پور)
⛔️کپی و فروارد حرام❌
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
5.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گریه میکنم برات گریه زیاد
کی میگه گریه به مردا نمیاد
#12_روز تا #اربعین🏴
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
┄┅─✵💝✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
الهی ...
هر بامدادت؛
رودخانه حیات جاری می شود ...
زلال و پاک ...
چون خورشید
مهربان و گرم وخالصمان ساز ...
سلام امام زمانم❤️
سلاااام
الهی به امیدتو
صبحتون بخیر💖
┄✦۞✦✺﷽✺✦۞✦┄
#احادیث_حسینی
✨امام صادق (علیه السلام) فرمودند:
كام كودكانتان را با تربت حسين (ع) برداريد چرا كه خاك كربلا فرزندانتان را بيمه مىكند.✨
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
#انگیزشی💪
💞🌱زندگی؛🌱💞
نمایشی است
که هیچ تمرینی برای آن
وجود ندارد!
پس آواز بخوان
اشک بریز
بخند و با تمام وجود زندگی کن
قبل از آنکه
نمایش تو بدون هیچ تشویقی
به پایان برسد!
الهی به امید خودت❤️
الهی شکر، الحمدلله رب العالمین🌺
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
استاد علیرضا پناهیان1403.04.31-Panahian-HonarUni-HonarAzarAndishi-05-32k.mp3
زمان:
حجم:
15.62M
🔉 هنر آزاد اندیشی
📅 جلسۀ پنجم | ۱۴۰۳/۰۴/۳۱
🕌 دانشگاه هنر
👈 برخی از عناوین مهم این جلسه:
➖در مورد انواع اسارتهای مدرن، کم بحث شده است
➖بروکراسی اداری، یکی از ابزارهای اسارت مدرن
➖بردگی نوین، ظاهر و ابزار زیبایی دارد
➖برخی از مردم، عمل پیامبر(ص) را باور نمیکردند
➖باور به اینکه روش دین در دنیا نتیجه میدهد
➖روش انبیاء برای آزادی، باور نمیشود
@Panahian_ir
@Panahian_mp3
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
سلام،،، سلام،،،هزاران سلام بر شما بنده های خوب خدا🌹🌹🌹
الهی که دلتون مالامال از حال خوب باشه👏
زایرین کربلا خوشا به سعادتتون
زیارت همگی قبول حق 💐💐
از همه زایرین کربلا التماس دعا دارم
ان شاءالله سفرتون بی خطر و پر ثمر باشه
و با سلامتی و دست پر برگردید
سلام ما را هم به حضرات برسونید
التماس دعای فرج
اللهم عجل لولیک الفرج🌹
مشاور خانواده| خانم فرجامپور
#همسرداری #سیاستهای_زنانه_۳۵ رازهایی درباره مردان که باید هر خانمی بداند👌 روشهای جلب محبت همسر🤗👇
#همسرداری
#سیاستهای_زنانه_۳۶
رازهایی درباره مردان که باید هر خانمی بداند👌
روشهای جلب محبت همسر🤗👇
ادامه بحث قبل👇
چه زنهایی مرد را از زندگی سرد می کنند👇
🔺زنهایی که با مرد مانند پدر خود برخورد میکنند🤔⛔️
همه ما از دوران کودکی باورهایی در ذهنمان شکل گرفته
و خواه یا ناخواه آنها را با خودمان وارد زندگی متاهلی می کنیم.
بعضی ها از مرد بودن فقط تصویر پدرشان را در ذهنشان شکل گرفته
و
البته به خاطر جو خانوادگی اصلا زنانگی و سیاست زنانه اموزش ندیدند.
و نمی توانند بین رفتار با همسر و رفتار با پدر
تمایز قایل باشند
حتما
حتما
باید قبل از ازدواج در اینباره مطالعه داشته باشید یا آموزش ببینید
مرد نیاز به همسری دلبر دارد👌
⛔️زنهایی که دربارهی هر چیز کوچکی هم با مادر خود صحبت میکنند❌
خانم عزیز بپذیر، مسائل زندگی شما
به خودتان مربوط است
و حق ندارید
اسرار زندگی و اسرار همسرتان را پیش کسی بازگو کنید❌