eitaa logo
مشاور خانواده| خانم فرجام‌پور
4.7هزار دنبال‌کننده
15.4هزار عکس
4.4هزار ویدیو
133 فایل
💞کمک‌تون می‌کنم از زندگی لذت بیشتری ببرید💞 🌷#کبری فرجام‌پور هستم، نویسنده و مشاور تخصصی 👇 💞همسرداری و زناشویی 👼تربیت فرزند 🥰اصلاح مزاج ارتباط با ما و تبلیغات👇 @asheqemola #فوروارد_وکپی_ممنوع⛔ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
مشاهده در ایتا
دانلود
۲۵) پرهام خیلی زود خداحافظی کرد و دوباره تنها شدم. آهی کشیدم. دستم را لابه‌لای موهای فر و به هم‌ ریخته‌ام فرو بردم. چهره جذاب پرهام از جلوی چشمم دور نمی‌شد. دلیل دلخور شدن و رفتنش و حالا دوباره برگشتتنش را نمی‌فهمیدم. هرچه بود، با تمامِ استرس‌ها و ناراحتی‌هایی که برایم به وجود می‌آورد، به بودنش احتیاج داشتم. چشم‌هایم را بستم و غرق در خاطرات گذشته شدم. رفتارِ ضد و نقیض پرهام، بی‌مهری‌های خانواده و یادآوری ساحل و مادرش، همه و همه با هم، قصدِ ویرانی مغزم را داشتند. صداهای عجیب در سرم می‌پیچید. درد شدیدی همه ی سرم را فرا گرفت. دلم می‌خواست داد بزنم ولی نمی‌شد. بی‌صدا فریاد زدم و اشک ریختم. هنوز صدای بلند موسیقیِ کرکننده از اتاقِ سینا می‌آمد ولی من جراتِ گریه کردن با صدای بلند را نداشتم. مادر، دوباره صدایم زد و من باید سریع خودم را می‌رساندم. با توپ و تشر، امر کرد تا شام بپزم. چه زود شب شده بود. هر چه امر می‌کرد، بی چون و چرا اطاعت می‌کردم. چاره‌ای نداشتم وگرنه باید تا آخر شب، غرغرهایش را تحمل می‌کردم. بدبختی از جایی شروع شد که محبوبه خانم رفت و بدخلقی‌هایش شروع شد. پای تلفن نشست، بارها و بارها شماره پدر را گرفت اما پاسخی دریافت نکرد. 🖋نویسنده (فرجام پور) ⛔️کپی و فروارد حرام❌ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
۲۶) بالشت را روی سرم گذاشتم تا صدایی نشنوم؛ ولی نشد که نشد. مادر با صدای بلند، ساحل و مادرش را نفرین می‌کرد و به پدر بد و بیراه می‌گفت. دندان‌هایم را روی هم فشردم. پتو را که روی سرم کشیدم که با بخیه‌های دستم برخورد کرد و ناله‌ام بلند شد. انگار این زخم‌ها هم قصد خوب شدن نداشتند. دردی به دردهایم اضافه شده بود. آرزو کردم کاش زودتر صبح شود و از خانه بیرون بزنم. شاید حالا که پرهام آشتی کرده، ببینمش. با یادآوری ساعات خوشی که کنارش بودم، نفس عمیقی کشیدم. کاش قبول می‌کرد و برای همیشه کنارش می‌ماندم. ولی هر وقت اسم ازدواج آوردم طفره می‌رفت و می‌گفت "فقط قراره برای هم مثل دوست باشیم." خوب می‌دانست که من تنهایم و به توجه و محبت دوستانه نیازمندم. با سر و صدای سینا که دنبال جوراب‌هایش می‌گشت، از خواب پریدم. دستم را دور تا دورم چرخاندم و گوشی‌ام را برداشتم. سریع روشن کردم و وارد تلگرام شدم. با دیدن پیام پرهام لب‌هایم از هم شکفت. "بعد از مدرسه بیا پارک" 🖋نویسنده (فرجام پور) ⛔️کپی و فروارد حرام❌ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
سلام خانم فرجامپور عزیزم خوبید وقتتون بخیر خاستم بابت راهنمایی که اون روز کردید برای خواهرم ازتون تشکر کنم خدا رو شکر اون جریان به خیر گذشت و مشکل شون جدی نشد من شماره شما رو به خواهرم دادم قرار شد زنگ بزنه و از شما وقت بگیره برای مشاوره خاستم یه تشکر ویژه از شما کرده باشم 🌹🌹🌹🌹🌹🌹 خدا را شکر، هر چه هست لطف خداست🌺 آی دی جهت هماهنگی مشاوره👇 @asheqemola http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مژده💥💥 بهترین مباحث ایتا 😍👏 اینجا کلی مبحث و اموزش رایگان داریم😍👏 روی متن های بزن و هر مبحثی را می‌خوای از ابتدا مطالعه کن😍👏👏👇 ◀️شخصیت شناسی ◀️قسمت اول رمان سالها در انتظار یار ◀️تربیت فرزند ◀️ترک گناه ◀️نماز مودبانه ◀️همسرداری، تفاوتها و نیازها ⬅️قسمت اول رمان فرشته کویر ◀️ابتدای مینی ارتباط موفق ◀️ابتدای سیاست‌های زنانه 🎁کتاب تفاوتهای زن و مرد 🎁کتاب استغفارات امیرالمومنین حتما همین الان عضو بشید و استفاده کنید👏👇 http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 همگی خوش آمدید💐💐
Meysam Motiei - Kenare Ghadamhaye Jaber (128).mp3
8.47M
مداحی های ویژه پیاده روی کنارِ قدم های جابـــر؛ سویِ نینوا رهسپـاریـم 🎙حاج میثم مطیعی http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
┄┅─✵💝✵─┅┄ خدایا آغازی که تو صاحبش نباشی چه امیدیست به پایانش؟ پس با نام تو آغاز می کنم روزم را الهی به امید تو💚 سلام امام زمانم❤️ سلام صبحتون پر نور🌹 ‌‌‌‌‌‌‌┄✦۞✦‌‌✺‌﷽‌‌‌✺✦۞✦┄ ✨امام صادق (ع) فرمودند: هر كس دوست دارد روز قيامت، بر سر سفره‏‌هاى نور بنشيند بايد از زائران امام حسين عليه السلام باشد.✨ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 ‌‌‌‌‌‌ ┄┅─✵💝✵─┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مشاور خانواده| خانم فرجام‌پور
برگردیم به بحث خودمان عزیزان در نظر دارم چند نکته را خصوصی براتون عرض کنم که مطمئنم حتما حتما ر
سلام،،، سلام،،، هزاران سلام بر شما بنده های خوب خدا🌹🌹 خانم های گلی که ۳ تکنیک کاربردی را دریافت کردید، مبارکتون باشه💐😍👏 این تازه اول راهه کلی تکنیک و رمز و راز هست که البته خصوصی است و مخصوص خانم های گل که توی دوره به همراه راهکارهای علمی و عملی و پشتیبانی شخص خودم در اختیارتون میگذاریم تا بتونید همسرتون را حتی اگر سخت ترین مرد باشه شیفته خودتون کنید و از زندگی لذت ببرید👌💞 کلمه را برای ادمین بفرستید و سه تکنیک اولیه را دریافت کنید😍👇 @asheqemola
زائرین کربلا التماس دعا🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⛔️ خیلی به او وابسته نباشید؛ مردان از زنان آویزان خوششان نمی‌آید. همیشه محبت و عشق داشته باشید اما نه به این معنا که مرتب به او بچسبید. و اگر حایی رفت، مرتب تماس نگیرید که کجایی؟ کی می آیی؟ مردتان را کلافه نکنید❌
👌 یکنواختی در زندگی را تغییر دهید؛ مردان از یکنواختی خسته می شوند. ظاهر خود، آرایش و یا حتی محیط اطرافتان را تغییر دهید. یادتان باشد، مردان بصری هستند✅ شاید به زبان نیاورند، ولی از تغییرات همسرشان و فضای منزل لذت می برند👌
⛔️از او انتظار نداشته باشید تمام وقتش را برای انجام کارهای شما صرف کند❌ باید بپذیرید که همسرتان بعد از یک روز کاری حق دارید تایمی را برای خودش باشد و به کارهای شخصی‌اش برسد، استراحت کند، در فضای مجازی باشد، با دوستانش چت کند، و... تمام کارهایی که شما از صبح تا آمدن او برای خودتان انجام دادید و در آن تایم او مشغول کار و تهیه رزق حلال بوده👌
تا اینجا خیلی از خصوصیات شناخته باشید و ان شاءالله با استفاده از مطالبی که بیان کردم زندگی هاتون عسل شده باشه😊🍯👌 ان شاءالله هستم در خدمتتون🌺
😍💞 وَهـیـچ‌كِـسی‌طُ‌نـَخـآهَـدشـُد-'🫀😘 http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۲۷) با عجله لباس پوشیدم و بی‌توجه به متلک‌های سینا از خانه بیرون زدم. به امید دیدار دوباره‌اش، کوچه‌ها و خیابان‌ها را یکی پس از دیگری پشت سر گذاشتم. چون پرنده‌ای سبک‌بال تا مدرسه پرواز کردم. در راه، مرتب دور و برم را چک می‌کردم، به امید اینکه مثل قبل سر راهم سبز شود. وقتی وارد مدرسه شدم، تازه یادم افتاد که دخترک اسفند دودکن را سر چهارراه ندیدم. دلم می‌خواست آواز بخوانم. خون تازه‌ای در رگ‌هایم جاری شده بود. طوری که وقتی ریحانه را در سالن مدرسه دیدم، لبخند زد. - چی شده؟ کبکت خروس میخونه؟! خندیدم. - چیزی نیست. فقط خوشحالم. - آره! تو گفتی و منم باور کردم! - آره به جون ریحانه. - باشه. حرفت درست. منم که گوش‌هام درازه. - اِه! ریحانه اذیت نکن دیگه. من که هر چی باشه به تو میگم. حالا بذار ببینم چی میشه. - آهان! پس یه چیزی هست و نمیگی. یالا بیا توی کلاس ببینم چه خبره؟ دستم را گرفت و با خودش به کلاس کشاند. هیچ‌وقت نتوانستم در برابر ریحانه مقاومت کنم. حتی زمانی که می‌دانستم گفتنِ حرفم درست نیست. میان همهمه و شلوغی که مهتاب و دار و دسته‌اش راه انداخته بودند، ما دو نفر، آرام، کنارِ گوش هم پچ‌پچ می‌کردیم. 🖋نویسنده (فرجام پور) ⛔️کپی و فروارد حرام❌ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
۲۸) تا گفتم که پرهام دوباره پیدایش شده، "هینی" کشید. - وای نه! تو که بهش جواب ندادی؟ سرم را پایین انداختم و نفسِ عمیقی کشیدم. توی صورتم خم شد. - وای! باورم نمیشه. تینا دفعه قبل رو یادت رفته؟ خدا بهت رحم کرد وگرنه الان... . تو رو خدا تینا، دست بردار. بسه دیگه. من دیگه تحمل ندارم تو رو توی اون وضعیت ببینم. یه بار هم شده به حرفم گوش کن. خواستم چیزی بگویم که با صدای بسته شدن در، ساکت شدم. مریحانه همچنان نگران، نگاهم می‌کرد. چنان آشفته بودم که تا زنگ تفریح، جز صداهای نامفهومِ مغزم چیزی نشنیدم. در دلم آشوبی به پا بود و بارها و بارها خودم را به‌خاطر گفتنِ حرف دلم به ریحانه لعنت کردم. با تکان‌های او به خودم آمدم. - کجایی دختر؟ زنگ خورد. پاشو بریم حیاط، یه بادی به کله پوکت بخوره. شاید مغزت به کار بیفته. اختیارم را دستش دادم. بازویم را گرفت و با خودش تا حیاط کشاندم. جلوی در سالن یک باره ایستاد. - اونجا رو، خانم محمدی داره میاد. یک‌دفعه به سمتم برگشت. - می‌خوای بریم باهاش صحبت کنیم؟ خودم را عقب کشیدم. - نه! نه! اصلا، ولم کن برم. ریحانه چپ چپ نگاهم کرد. - دیوونه کاریت نداره که. من هر وقت مشکلی دارم ازش می‌پرسم. خیلی هم مهربونه. با نگرانی نگاهش می‌کردم که خانم محمدی نزدیکمان شد و با لبخند "سلام" کرد. ریحانه جوابش را داد و احوال‌پرسی کرد و من با صدایی آهسته و لرزان فقط سلام گفتم. لبخندی به رویم زد و جوابم را داد و حالم را پرسید. نتوانستم جوابش را بدهم. تا زمانی که از کنارمان رد شد و به دفتر مدرسه رفت، ساکت ماندم. وارد دفتر که شد، نفس عمیقی کشیدم و به سمت حیاط رفتیم. 🖋نویسنده (فرجام پور) ⛔️کپی و فروارد حرام❌ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام عزیزم من سعی میکنم حداقل هر ماه یه جلسه مشاوره با خانم فرجام پور داشته باشم چون واقعا بهترین هستین و حرفاشون بهم ارامش میده 🌺❤️🌺 🌹🌹🌹🌹🌹🌹 خدا را شکر،هر چه هست لطف خداست🌺 ای دی منشی جهت هماهنگی مشاوره👇 @asheqemola http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
مداحی آنلاین - نماهنگ بنویس حسین - مجتبی رمضانی.mp3
3.16M
می‌نویسم حسین می‌خونم کربلا سر و سامونم و درمونم کربلا به حق فاطمه بنویس اسم منو فی یوم الاربعین میون زائرا 💔 🎙 http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
جهت تبلیغ یا تبادل به ادمین پیام بدید👇 @asheqemola فقط کانال های مذهبی و تولیدی و فروشگاهی👌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام‌گلم ممنونم که با دقت مطالعه کردید و به کار بستید همین که بدانم توی زندگی تون اثر مثبت داره، انرژی می گیرم😊 پس لطفا دوستان تون را هم به کانال دعوت کنید تا زندگی هاشون عسل بشه👏 انچه بر خود می پسندی، بر دیگران هم بپسند چه بسا با همین اموزش های رایگان کانال، زندگی خیلی از جدایی و طلاق عاطفی نجات پیدا کنه الهی به امید خودت❤️ به امید روزی که همه‌ زندگی ها عسل باشه👏👏