علیرضا پناهیان1403.05.20-Panahian-FatemieBozorgTehran-ArbaeenVaAkharozaman-02-32k.mp3
زمان:
حجم:
13.7M
🔉 اربعین و آخرالزمان
📅 جلسۀ دوم | ۱۴۰۳/۰۵/۲۰
🕌 فاطمیۀ بزرگ تهران
👈 برخی از عناوین مهم این جلسه:
➖برخی از موارد مرتبط با جبهه حق در آخرالزمان
➖روایت امام سجاد(ع) در مورد رونق گرفتن شهر کربلا
➖اربعین، رزمایش مورد نیاز قبل از ظهور
➖اکثر روایات در مورد ظلم و بدیهای قبل از ظهور است
➖چرا باید به مقدمهسازی برای ظهور توجه داشت؟
@Panahian_ir
@Panahian_mp3
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
19.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلیپی زیبا از زیارت عاشورا به همراه متن
با صدای علی فانی
#زیارت_عاشورا
#التماس_دعا_برای_ظهور🤲
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
●➼┅═❧═┅┅───┄
حاج محمود کریمی31.mp3
زمان:
حجم:
6.87M
حسينِ من؛
بيا و اين دل شكسته رو بخر...!
🎤 به نفس حاج #محمود_كريمی
#السلام_علیک_یا_اباعبدالله_ع
اربعین اباعبدالله تسلیت باد🏴
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
●➼┅═❧═┅┅───┄
14.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#اربعین
- بنازم آنکه دایم گفتگوی کربلا دارد
- دلی چون جابر اندر جستجوی کربلا دارد
- به یاد کاروان اربعینی با گریه می گوید
- همی بوسم خاکی را که بوی کربلا دارد
اربعین حسینی تسلیت باد🏴
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
هدایت شده از انوار الهی💥
💠زیارت اربعین 💠
✨اَلسَّلامُ عَلى وَلِىِّ اللَّهِ وَحَبیبِهِ اَلسَّلامُ عَلى خَلیلِ اللَّهِ وَنَجیبِهِ اَلسَّلامُ عَلى صَفِىِّ اللَّهِ وَابْنِ صَفِیِّهِ
✨اَلسَّلامُ عَلىَ الْحُسَیْنِ الْمَظْلُومِ الشَّهیدِ اَلسَّلامُ على اَسیرِ الْکُرُباتِ وَقَتیلِ الْعَبَراتِ اَللّهُمَّ اِنّى اَشْهَدُ
✨اَنَّهُ وَلِیُّکَ وَابْنُ وَلِیِّکَ وَصَفِیُّکَ وَابْنُ صَفِیِّکَ الْفاَّئِزُ بِکَرامَتِکَ اَکْرَمْتَهُ بِالشَّهادَةِ وَحَبَوْتَهُ بِالسَّعادَةِ وَاَجْتَبَیْتَهُ
✨بِطیبِ الْوِلادَةِ وَ جَعَلْتَهُ سَیِّداً مِنَ السّادَةِ وَقآئِداً مِنَ الْقادَةِ وَذآئِداً مِنْ الْذادَةِ وَاَعْطَیْتَهُ مَواریثَ الاْنْبِیاَّءِ
✨وَجَعَلْتَهُ حُجَّةً عَلى خَلْقِکَ مِنَ الاْوْصِیاَّءِ فَاَعْذَرَ فىِ الدُّعآءِ وَمَنَحَ النُّصْحَ وَبَذَلَ مُهْجَتَهُ فیکَ لِیَسْتَنْقِذَ
✨عِبادَکَ مِنَ الْجَهالَةِ وَحَیْرَةِ الضَّلالَةِ وَقَدْ تَوازَرَ عَلَیْهِ مَنْ غَرَّتْهُ الدُّنْیا وَباعَ حَظَّهُ بِالاْرْذَلِ الاْدْنى وَشَرى
✨آخِرَتَهُ بِالثَّمَنِ الاْوْکَسِ وَتَغَطْرَسَ وَتَرَدّى فى هَواهُ وَاَسْخَطَکَ وَاَسْخَطَ نَبِیَّکَ وَاَطاعَ مِنْ عِبادِکَ اَهْلَ
✨الشِّقاقِ وَالنِّفاقِ وَحَمَلَةَ الاَوْزارِ الْمُسْتَوْجِبینَ النّارَ فَجاهَدَهُمْ فیکَ صابِراً مُحْتَسِباً حَتّى سُفِکَ فى طاعَتِکَ دَمُهُ وَاسْتُبیحَ حَریمُهُ
✨ اَللّهُمَّ فَالْعَنْهُمْ لَعْناً وَبیلاً وَعَذِّبْهُمْ عَذاباً اَلیماً اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ
✨ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ سَیِّدِ الاْوْصِیاَّءِ اَشْهَدُ اَنَّکَ اَمینُ اللهِ وَابْنُ اَمینِهِ عِشْتَ سَعیداً وَمَضَیْتَ حَمیداً
✨وَ مُتَّ فَقیداً مَظْلُوماً شَهیداً وَاَشْهَدُ اَنَّ اللَّهَ مُنْجِزٌ ما وَعَدَکَ وَمُهْلِکٌ مَنْ خَذَلَکَ وَمُعَذِّبٌ مَنْ قَتَلَکَ
✨وَ اَشْهَدُ اَنَّکَ وَفَیْتَ بِعَهْدِاللهِ وَجاهَدْتَ فى سَبیلِهِ حَتّى اَتیکَ الْیَقینُ فَلَعَنَ اللهُ مَنْ قَتَلَکَ وَلَعَنَ اللهُ مَنْ ظَلَمَکَ
✨وَ لَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً سَمِعَتْ بِذلِکَ فَرَضِیَتْ بِهِ اَللّهُمَّ اِنّى اُشْهِدُکَ اَنّى وَلِىُّ لِمَنْ والاهُ وَعَدُوُّ لِمَنْ عاداهُ بِاَبى اَنْتَ
✨ وَ اُمّى یَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ اَشْهَدُ اَنَّکَ کُنْتَ نُوراً فىِ الاَصْلابِ الشّامِخَةِ وَالاْرْحامِ الْمُطَهَّرَةِ
✨لَمْ تُنَجِّسْکَ الْجاهِلِیَّةُ بِاَنْجاسِها وَلَمْ تُلْبِسْکَ الْمُدْلَهِمّاتُ مِنْ ثِیابِها وَاَشْهَدُ اَنَّکَ مِنْ دَعاَّئِمِ الدّینِ
✨وَ اَرْکانِ الْمُسْلِمینَ وَ مَعْقِلِ الْمُؤْمِنینَ وَاَشْهَدُ اَنَّکَ الاْمامُ الْبَرُّ التَّقِىُّ الرَّضِىُّ الزَّکِىُّ الْهادِى الْمَهْدِىُّ
✨وَ اَشْهَدُ اَنَّ الاْئِمَّةَ مِنْ وُلْدِکَ کَلِمَةُ التَّقْوى وَاَعْلامُ الْهُدى وَالْعُرْوَةُ الْوُثْقى وَالْحُجَّةُ على اَهْلِ الدُّنْیا
✨وَ اَشْهَدُ اَنّى بِکُمْ مُؤْمِنٌ وَبِاِیابِکُمْ مُوقِنٌ بِشَرایِعِ دینى وَخَواتیمِ عَمَلى وَقَلْبى لِقَلْبِکُمْ سِلْمٌ وَاَمْرى
✨لاِمْرِکُمْ مُتَّبِعٌ وَنُصْرَتى لَکُمْ مُعَدَّةٌ حَتّى یَاْذَنَ اللَّهُ لَکُمْ فَمَعَکُمْ مَعَکُمْ لامَعَ عَدُوِّکُمْ صَلَواتُ اللهِ عَلَیْکُمْ
✨وَ على اَرْواحِکُمْ وَاَجْسادِکُمْ وَشاهِدِکُمْ وَغاَّئِبِکُمْ وَظاهِرِکُمْ وَباطِنِکُمْ آمینَ رَبَّ الْعالَمینَ.
▪️#امام_حسین ؛ #زیارت_اربعین
#اربعین #متن
https://eitaa.com/anvar_elahi
۳۱)
#تینا
#قسمت_۳۱
دوباره به تخته خیره شدم. کلمهای که رنگی و درشت نوشته شده بود و من سخت محتاجش بودم: "آرامش"
نفس عمیقی کشیدم و به یاد پرهام افتادم. فقط به خاطرِ داشتنِ آرامش بود که با او دوست شده بودم. کنارش که بودم حرفهای قشنگ میزد و مرا به رویای باغِ آرزوها میبرد.
چنان چربزبانی میکرد که خودم را با او خوشبختترین میدیدم. چون پروانهای که در باغی پر از گلهای رنگارنگ میچرخد و از هر گلی که میخواهد بهره میبرد. چقدر برای خودم رویاپردازی کردم.
آهی کشیدم که ریحانه با آرنج به پهلویم زد.
- باز کجا رفتی؟
چشمهایم را باز و بسته کردم که با تعجب یک جفت چشم مشکی را روبرویم دیدم. متعجب نگاهش کردم که لبخند زد.
- فکر کنم شما حسابی ذهنت درگیره این سوال شده که حواست به ما نیست.
خجالت زده سر به زیر انداختم.
ریحانه زود گفت:
- نه خانم محمدی، تینا حواسش هست.
فکر کنم جواب رو پیدا کرده.
به من نگاه کرد و با چشم اشاره کرد که چیزی بگویم ولی من همچنان ساکت بودم.
خانم محمدی گفت:
- اشکال نداره بذار بیشتر فکر کنه.
از ما دور شد و کنار تخته ایستاد.
رو به همه کرد.
- خب فرصت تمومه. لطفا همه حواسها جمع باشه. میخوام یکی یکی جواب بدید.
رو به تخته کرد و با صدای بلند سوال را خواند:
- به نظر شما، راهِ رسیدن به آرامش چیه؟
🖋نویسنده (فرجام پور)
⛔️کپی و فروارد حرام❌
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
۳۲)
#تینا
#قسمت_۳۲
چند نفر دست بلند کردند و خانم محمدی یکی یکی اجازه داد و بچهها نظراتشان را گفتند و او همه را پای تخته یادداشت کرد. نه رد کرد و نه تایید.
من فقط گوش میدادم و ناخنم را در دهانم میجویدم. چند دقیقهای به بحث و نظر دادن گذشت. وقتی تقریبا همه نظراتشان را گفتند، خانم محمدی گفت:
- دلم میخواد روی جواب این سوال بیشتر فکر کنید و دفعه بعد همه با جوابهای کامل بیاید. خانمهایی که امروز ساکت بودند، حواسم بهتون بود. حتما جلسه بعد جوابها رو مکتوب برام بیارید.
سر به زیر انداختم و چیزی نگفتم. بعد از مدتها تنها کلاسی بود که با دقت به حرفهای معلم گوش میدادم. نمیتوانستم به خودم دروغ بگویم. حرفهایش برایم جذاب بود و من را به فکر فرو برد. تا پایان وقت مدرسه به سوالش فکر کردم. بعد از مدرسه با ریحانه بیرون آمدیم. خواستم خداحافظی کنم که گفت:
- میری خونه دیگه؟
- تا ببینم.
- تینا! خواهش میکنم بیخیالِ این پسره شو. بذار منم یه نفس راحت بکشم.
- نگران نباش. فقط میخوام ببینمش.
- وای تینا!
دستم را به نشانه خداحافظی تکان دادم و به چشمهای نگرانش لبخند زدم.
پشت به او کردم و راه افتادم که بازویم کشیده شد.
🖋نویسنده (فرجام پور)
⛔️کپی و فروارد حرام❌
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490