دقت کنید👇
اگر بین شما و همسرتان کدورتی پیش آمد،
❤️باید لابهلای محبت ذوبش کنید 😘❤️
👈❌نباید یک حرف کوچکی را بزرگ کنید و مرتب کش بدهید...‼️
👈🌷گذشت، زندگی را زیبا میکند💞
🤔خب حالا ممکنه یکی از زوجین کوتاه نیاد
و به قهر ادامه بده
اینجا باید چه کار کنیم⁉️👇
اگر اقا قهر کرد و کوتاه نیامد
بهترین عمل اینه که
شما رفتارهای روزانه ات را داشته باشی
بگی... بخندی... اشپزی کنی..صحبت کنی..
و مثل همیشه شاد و سر حال توی خونه مانور بدی😍👏👏
🔺برخی از اقایون
قهر کردن را یک اسلحه به سمت خانم می دونن
چرا⁉️
چون خانم بعد از قهر اقا زود واکنش نشون میده
و شروع می کنه به منت کشی😢
و خودش را یک موجود ضعیف و... نشان میده
💞اما یک خانم با #سیاست🤗
همانطور که گفتم
به قهر همسرش بها نمیده، و البته با دقت سعی می کنه نیازهای او را بر طرف کنه👌
غذایی که دوست داره ، می پزه
لباسی که دوست داره، می پوشه
و طنازی🤗
و به قولی
نشان میده که👇
عزیزم تو چه قهر باشی و جه قهر نباشی، من دوستت دارم
و همان زن شاد و راضی هستم👏
🤗وای! نمی دونید این #سیاست_زنانه چه می کنه👏
سخت ترین مردها را به زانو در میاره😉👌
اینجا
توی کانال عمومی دیگه نمی شه بیشتر از این بحث را باز کنم
مابقی بحث و #سیاستها بماند توی دوره😉👏👏
🥸 #آقایون موقع قهر خانم چه کار کنند⁉️👇
❤️اگر همسرت قهر کرده
🔺اورا دریاب
🔺اورا تنها نگذار
بگذار بداند احساسش برایت اهمیت دارد
چرا ⁉️
چون زن موقع قهر فقط نیاز به محبت و توجه بیشتر داره😊👌
#دلبرانه😍💞
جانانم...
داشـتنت خوشـبختي
بودنـت اميـد
و دستـانت پـناه من اند...
بمان با من
تا ڪـام زندگي را
با فنجان فنجان عشق،
شيرين كنيم..❤️😘
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
۸۱)
#تینا
#قسمت_۸۱
یلدا مرتب بهم زنگ میزد و حالم رو میپرسید. هر وقت هم فرصت میکرد، برای سرکشی و انجام کارهای خونه میاومد.
میگفت با محمود صحبت کرده، قراره بیاد ولی از پدر و مادرم هیچ چیزی نمیگفت.
میدونستم اونا دیگه منو نمیپذیرند. پس سوال نمیکردم.
روزها گذشت و از محمود خبری نشد.
چند بار تصمیم گرفتم که بچه رو سقط کنم و خودم رو راحت کنم ولی یلدا نمیگذاشت. چند بار توی تنهایی خواستم خودم رو بکشم و راحت بشم ولی جراتش رو نداشتم.
من، ترسو و ضعیف بودم.
شبها از ترسم، چراغها رو خاموش نمیکردم. تا صبح، چشم به در و دیوار میچرخوندم.
بیشتر شب رو صداهای عجیبی میشنیدم ولی یه شب، صداها خیلی زیاد شد. با ترس به آشپزخونه رفتم.
اونجا هم صداها به گوشم میرسید. از کشو یه کارد بزرگ برداشتم ولی هیچکس نبود. تمام چراغها رو روشن کردم. با ترس به سمت اتاق رفتم و چراغش رو روشن کردم. از ترس حتی توی کمدها رو هم نگاه کردم. هیچی پیدا نکردم ولی اون صداها تمومی نداشت. انگار چند نفر توی خونه بودند و خودشون رو از من مخفی کرده بودند.
خیلی ترسیده بودم. از ترس، روی تخت زیر پتو خودم رو مخفی کردم.
دندونهام از ترس به هم میخورد.
کارد رو محکم به دست گرفتم.
سایههایی رو میدیدم که توی خونه میچرخیدند. صداهاشون رو میشنیدم.
از تنهایی دیوانه شده بودم.
توی تخت نشستم و کارد رو محکمتر گرفتم.
یک باره صدای وحشتناکی شنیدم با یک سایه بلند.
با تمام توانم جیغ کشیدم.
🖋نویسنده (فرجام پور)
⛔️کپی و فروارد حرام❌
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
۸۲)
#تینا
#قسمت_۸۲
چشمهام رو بستم و فقط جیغ کشیدم.
گوشهام چیزی رو نمیشنید که دستی روی دهانم نشست.
از ترس رو به موت بودم که چشمهام رو باز کردم و در کمال ناباوری، چهره مضطرب محمود رو دیدم که با نگرانی نگاهم میکرد و اشک تو چشمهاش حلقه زده بود.
بغضم شکست و به جای جیغ زدن با صدای بلند گریه کردم.
بالاخره، دل محمود به رحم اومده و سراغم رو گرفته بود؛ ولی من داغونتر از این بودم که از دیدنش خوشحال بشم.
اون هم با دیدنِ حال و روزم ترسید اما هر کار کرد، من از بهت و ترس بیرون نیومدم.
اون شب کنارم موند و من تا صبح فقط به نقطهای خیره شدم و هیچی نگفتم.
اون هم تا صبح کلافه و سردرگم، دور خودش چرخید و فکر کرد.
احساس کردم که بوی دود سیگار میاد ولی محمود که سیگاری نبود.
تازه فهمیدم که به سر خودم و محمود چی آوردم.
هردومون بدبخت شده بودیم و این بچه، به بدختیمون اضافه میکرد. همین و بس.
هوا که روشن شد. بالاخره اومد لبه تخت نشست و گفت:
- متاسفم. بابت همه سختیها و تنهایی که کشیدی. ازت معذرت میخوام. من رو ببخش.
ولی هرچی فکر میکنم نمیتونیم اینجوری ادامه بدیم. این چند وقت، خواب و خوراک نداشتم. شب و روزم سیاه شده. باید تمومش کنیم.
🖋نویسنده (فرجام پور)
⛔️کپی و فروارد حرام❌
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
#نظر_شما
#مشاوره_تلفنی
امروز
وای خانم فرجام پور عزیزم چقدر شما خوبین .من فکر کنم اون کارارو انجام ندم و با شما فقط هر روزحرف بزنم حالم خوب شه
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
خدا را شکر🌺
هر چه هست لطف خداست🌺
منشی جهت هماهنگی مشاوره👇
@asheqemola
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
🌸خدایا
✨بزرگترین رویای من
🌸کوچکترین معجزه ی توست
✨ما رو به رویاهامون برسون...
🌸 آمیـــن یا رَبَّ
🌸حالاکه دستهایم نمیرسند
✨تا ستاره آرزوهای محال
🌸را براتون بچینم
✨از چیدن ستاره برایم مهمتر
🌸رویای ناب آرامش شماست
در آغوش خدای مهربان
آسوده بخوابید❤️
┏━✨🌼🌹🌼✨━┓
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
┄┅─✵💖✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
اِلهی
یا حَمیدُ بِحَقِّ مُحَمَد
یا عالی بِحَقِّ علی
یا فاطِرُ بِحَقِّ فاطمه
یا مُحْسِنُ بِحَقِّ الحسن
یا قدیمَ الاِ حسان بِحَقِّ الحُسَیْن
عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجَ صاحبَ العصرِ والزَّمان
سلام امام زمانم❤️
سلام
صبح جمعتون بخیر🌺
خوشبختی
سرنوشتتون
وسایه ونگاه حضرت مهدی(عج) مهمان
همیشگےدلتون باشه🌺
زندگیتون پراز معجزه💫
🌼بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ🌼
✍ پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله: فرزندان خود را با سه خصلت تربيت كنيد:
دوست داشتن پيامبرتان،
دوست داشتن اهل بيت او
و خواندن قرآن.
📚كنز العمّال ، ح 45409
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
┄┅─✵💖✵─┅┄
#انگیزشی💪
مفیدترین سرمایه انسان،
مغزی پر از دانش نیست!
بلکه قلبی
سرشار از عشق و
خواهان یاری رساندن است....❤️
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
بفرستید برای تمام خانم هایی که دوستشان دارید👆👏
داریم به ساعات آخر نزدیک می شیم.
از کلاس جا نمونید👏
رسیدن به #لذت_بندگی و
#برنامه_ترک_گناه 113
🔷🔶🔴✅❌🔺
#مبارزه_با_راحت_طلبی 33
🔻ما باید در جامعه ی خودمون با راحت طلبی مبارزه کنیم.
البته مبارزه با هر صفت زشتی نسبتا آسونه غیر از راحت طلبی!
✔️مثلا حب شهوت رو مردم بد میدونن. دنیا طلبی رو بد میدونن اما این راحت طلبی نامرد رو کسی بد نمیدونه!
⭕️میگه بذار این کارا رو بکنم که راحت تر بشم!😌
آخه تو چرا میخوای راحت تر باشی؟!
😒
🔻علت اینکه با راحت طلبی سخته مبارزه کنیم اینه که
آخه گاهی برخی راحت طلبی ها خوبه! و راحت طلبی در فطرت انسان قرار داده شده و خدا میخواد که پاسخ درستی هم بهش بده.
👌یعنی خدا میخواد که انسان دنبال راحتی های واقعی بره نه راحتی های شیطانی و کم.
اما راحت طلبی بد رو به این راحتی نمیشه باهاش مقابله کرد و به معردم معرفیش کرد.
🔹اما حالا که ما تونستیم بشناسیمش، باید سعی کنیم با این راحت طلبی مبارزه کنیم.
🔹شما وقتی که خاطرات اولیای الهی و شهدا و علما رو میخونید کدوم قسمت هاش رو بیشتر لذت میبرید؟
کدوم؟!😊⁉️
🌹اون جاهایی که اون بزرگواران با راحت طلبیشون مبارزه میکردن یه کاری رو انجام میدادن...
❇️خاطرات امام خمینی و آیت الله بهجت و سایر عرفا رو که میخونید همش مجذوب مبارزه هایی میشید که با راحت طلبیشون میکردن.
آدم وقتی اون داستانا رو میخونه متوجه تفاوت خودش با اون خوب های عالم میشه...
درسته؟
✔️خب این به ما کد میده که تنها راه آغاز بندگی همینه.
👈آدمی که صبح تا شب بی حال یه جا افتاده باشه با هزار تا دعا و مبارزه با نفس هم به هیچ جا نمیرسه😒
آخرش باید این بدن تنبل رو به حرکت در بیاریم.
باید بزنیم این تنبلی و راحت طلبی نامرد رو...
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
رسیدن به #لذت_بندگی و
#برنامه_ترک_گناه 114
🔷🔶💖🔻⭕️
#مبارزه_با_راحت_طلبی 34
🔻اکثر اطلاعات دینی به این راحتی ها نمیتونه ما رو به سرعت تغییر بده.
✅ اما بعضی از آگاهی های دینی هست که خیلی زود میتونه به انسان در تهذیب نفس و خودسازی کمک کنه
🔸مثلا کافیه به شما خبر قطعی بدن که تا سه روز دیگه قراره از دنیا برید!☺️
یه دفعه ای آدم شروع میکنه به عبادت و خوب شدن و کلی با تقوا میشه ناگهانی!😊👌
👈این آگاهی خیلی زود انسان رو رشد میده. درسته؟!
🔹همچین آگاهی هایی خیلی قیمتی و با ارزش هستن.
🌺 یکی از این آگاهی های بسیار با ارزش که خیلی انسان رو در معنویات جلو میبره
در کلام امام صادق (ع) اومده.
🌹 حضرت به دوستانش فرمود:هیچ وقت یه امر محال رو تمنا نکنید!
🔹یارانشون عرض کردن: آخه کی امر محال رو تمنا میکنه؟!⁉️
🌹حضرت فرمودن: شما!
مگه شما دنبال راحتی در دنیا نیستید؟
🔹گفتن بله.
🌹فرمودن: الراحه للمومن فی الدنیا مستحیل
👈راحتی مومن در دنیا محال هست...👉
آقا حله؟😊
حالا هی آسمون و زمین رو بهم بدوز!
⭕️اصلا اولیای الهی پیشنهاد میکنن که وقتی دیدی اوضاعت داره مرتب میشه بزن و یه گوشه اش رو خودت نامرتب کن!☺️
⭕️مثلا گاهی از بعضی هزینه هایی که واقعا نیاز داری بزن و خرج یه فقیر بکن.
ببین برای خودت دارم میگما!
⛔️اگه اینجا هزینه نکنی، بعد یه جای زندگیت نامرتب میشه حسابی!
🌺 خودت به خودت اجازه نده که راحت باشی. ببین چقدر خوب میشی یه دفعه ای!😊
کلی از صفات بدت زودی از بین میره.
➖کافیه همینو واقعا برای خودت جا بندازی که آقا راحتی توی دنیا نیست!
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
نمی دونم چرا همیشه ساعات اخر با سرعت می گذره😊👆
فقط چند ساعت دیگه تا پایان ثبت نام مونده
میلاد پیامبر- تویی که بهانه تمام خلقتی - میثم مطیعی.mp3
5.52M
🌸 #میلاد_پیامبر_اکرم(ص)
🌸 #میلاد_امام_جعفر_صادق(ع)
تویی که بهانه تمام خلقتی
نبی رحمتی/تو صبح صادقی
🎤 #میثم_مطیعی
#ولادت_حضرت_محمد_ص
#ولادت_امام_صادق_ع #مبارک_باد💐💐💐
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
══💝══════ ✾ ✾ ✾
۸۳)
#تینا
#قسمت_۸۳
سرم رو زیر انداختم و حرفاش رو تایید کردم.
گفت که باید اول از شر این بچه راحت بشیم.
قبول کردم.
این بچه لعنتی، این تینایی که باعثِ تمام بدبختی ها و تنهاییهام شده بود، باید از بین میرفت. منی که عاشق محمود بودم و به خاطرش تو روی پدر و مادرم وایسادم، منی که خوشبختی و آینده رو فقط با اون میدونستم و خودم اصرار به این ازدواج داشتم، حالا سر خورده و درمانده، فقط و فقط به جدایی و رهایی از زندگیش فکر میکردم.
من خیلی اشتباه کردم محبوبه، خیلی.
ولی نشد، باز هم نشد که از شر این زندگی نکبتی راحت بشم. درست وقتی که قرار بود بریم پیش دکتری که محمود، وقت گرفته بود، سر و کله مادرم پیدا شد و مانعمون شد. یلدا بهش اطلاع داده بود.
گفت که اگه این بچه رو از بین ببرم عاقم میکنه. گفت که باید صبر کنم تا به دنیا بیاد. بعد هر تصمیمی بگیرم ازم حمایت میکنه.
اینجا که رسید دوباره زیر گریه زد.
-محبوبه، چرا باید این طوری میشد. دقیقا همون موقعی که میخواستم خودم رو خلاص کنم، چرا باید تینا میاومد؟
صدای گریهاش توی گوشم زنگ میزد و صدای ناله و نفرینش به جانِ من، من بیچارهای که دنیا آمدنم دست خودم نبود.
دندانهایم را روی هم فشردم.
" دنیا آمدنم دست خودم نبود، ولی از دنیا رفتنم، دست خودم است."
آهی کشیدم و به تیغ توی دستم نگاه کردم.
باید برای همیشه خودم، بابا، مادر، سینا و همه دنیا را راحت می کردم.
چشمانم را بستم. صدای فاطمه در گوشم پیچید
" برای شروع هرکاری، بهتره "بسم الله الرحمن الرحیم" بگیم"
تیغ را روی رگم گذاشتم. تا خواستم لب باز کنم،
پوزخندی زدم، برای گناه کردن که
"بسم الله الرحمن الرحیم" نمی گویند.
صداهایی در سرم پیچید.
"گناه؟! کدام گناه؟! جان خودم است. نمیخواهم باشم. نبودنم در این دنیا بهتر است. به نفع همه است که نباشم. بودنم از اول اشتباه بوده. پس گناه نیست. راحتی خودم و دیگران است. باید بروم. گناه که نیست ثواب هم هست."
درد و سوزشی سختتر از دفعه قبل احساس کردم و نالهای خفه در گلو زدم و دیگر هیچ نفهمیدم.
🖋نویسنده (فرجام پور)
⛔️کپی و فروارد حرام❌
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
۸۴)
#تینا
#قسمت_۸۴
همه جا فقط سیاهی محض بود.
تاریکِ تاریک، اولش سکوتِ محض بود. ولی صداهای وحشتناکی یواش یواش به گوشم رسید.
با ترس به اطراف نگاه کردم. هیچ چیز مشخص نبود، فقط سایههایی ترسناک، که صداهایی مخوف داشتند. وحشت تمام وجودم را گرفت. فریاد زدم و دویدم. ولی جایی مشخص نبود.
چند سایه نزدیکم شدند. چشمانم از تعجب گرد شد.
انسانهایی با صورت حیوانات. باورم نمیشد. روی دوپا بودند، ولی مثل حیوانات پوزه داشتند. شبیه گرگ و ببر و شیر.
آنقدر نزدیک شدند که از وحشت جیغ کشیدم. دستم را که دراز کردم تا دورشان کنم، به صورتشان برخورد. راستی راستی، تمام چهرهشان مو داشت. واقعا حیوان بودند، شبیه انسانِ دوپا.
تمام بدنم لرزید، قدرت حرکت کردن نداشتم. با بدبختی تنِ بی جانم را تکان دادم. کمی فاصله گرفتم و دور شدم.
چشمانم به تاریکی عادت کرد. توانستم اطرافم را ببینم. اینجا برایم آشنا بود. خیابانها، مغازهها، پس این حیواناتِ انساننما را باید میشناختم.
ولی از وحشتی که تمام وجودم را گرفته بود، قدرت تکلم نداشتم. قدرت فکر کردن نداشتم. هر طرف نگاه میکردم، یک عده از این حیوانات نزدیکم میشد.
تمام توانم را در پاهایم ریختم و به زحمت شروع به فرار کردم. ولی همه جا همین وضع بود.
جای امنی پیدا نمیکردم. فقط فریاد میکشیدم و میدویدم.
نا گهان، از دور یک روشنایی محو دیدم.
هر چه بود از اینجا بهتر بود.
با تمام قوا به سمتش دویدم.
نزدیک تر که شدم، صدایی آشنا شنیدم.
🖋نویسنده (فرجام پور)
⛔️کپی و فروارد حرام❌
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490