مشاور خانواده| خانم فرجامپور
#همسرداری💞 #سیاستهای_زنانه_۱۳۹😍👏 رازهایی درباره مردان که باید هر خانمی بداند👌 روشهای جلب محبت هم
#همسرداری💞
#سیاستهای_زنانه_۱۴۰😍👏
رازهایی درباره مردان که باید هر خانمی بداند👌
روشهای جلب محبت همسر🤗👇
🧕روےسخنــمباخانمهاست🌹
😍👏خانمشادیآفرینباش
زن باید شادی آفرین خانه باشد،
سنگ صبور خانه زن است ،
همیشه می باید نبض عواطف و جو اخلاقی خانه را معتدل نگاه دارد.👏
🌹پیامبر اکرم (ص) درحدیثی،
زنی را شایسته و پر سود دانست که 👇
هرگاه مرد به او نگاه کند شادمان شود،
پس گره از ابرو باز کنید،
و با استقبال گرم و صورت خندان،
گلهای محبت را در زندگی شکوفا کنید .❤️🍃
🧕تو فقط لیلی باش ❣😍
بانو جان 👇
با خوش اخلاقی عشق و محبت
شوهرت را جلب کن❤️🤗
تا به زندگی و خانواده علاقه مند شود،
با شوق و ذوق کار کند و اسباب رفاه شما را فراهم سازد💪👏
به همسرت انرژی بده💪👌
❤️هر ازگاهی به همسرتان بگویید
👈 من به خاطر عشق به تو همهٔ سختی های زندگی مان را پذیرفتم💞
✅چنین جملاتی باعث دلگرمی اومیشود و شما را تبدیل به همسری رؤیایی خواهد کرد🤗
برای چندمین بار توصیه می کنم 👇
"چند قانون زندگی بعد از ازدواج!"
💞 پشت هم باشید!
💞با همدیگه حرف بزنید.
💞حرف منطقی را بپذیرید.
💞گاهی برای هم هدیه بخرید.
💞به نظرات یکدیگر احترام بگذارید.
💞واژهٔ «دوستت دارم» رو فراموش نکنید.
💞در شرایط سخت یار و همدم هم باشید.
💞تحت هیچ شرایطی صداتون رو روی هم بلند نکنید❌.
#ایده_متن
#خسته_نباشید
مرد زحمت کش من😍
هیچ چیز نمیتونه به خوبی بودنت باشه 😍
منتظرتم😍
خداقوت مهربونم❤️
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
#دلبرانه😍💞
آرامـــــش
پیدا می ڪنم
میانِ دوستت دارمهائی که
از چشمانت
بہ سمتِ قلبــ🫀ـم
سرازیر می شود....❤️
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
┄┅─✵💞✵─┅┄
۳۱۱)
#تینا
#قسمت_۳۱۱
تا آخر شب با اخم نگاهش کردم. اما لحظه خداحافظی دلم طاقت نیاورد، بغلش کردم و گونه اش را بوسیدم. لبخند زد و دیوانه ای نثارم کرد.
عاشق این طرز صحبت کردنش بودم. بعد رساندن عروس و داماد به منزل جدیدشان، به خانه برگشتیم. عجیب احساس دلتنگی و تنهایی داشتم.
در رختخوابم غلت می زدم و خاطرات این چند وقت را مرور می کردم. مرتب چهره جذاب و بشاش پدر، جلوی چشمم بود. هر چند با تغییر رفتار مادر، بیشتر پیشمان می آمد، خدا را شکر از دعوا و درگیری هم خبری نبود. ولی دلم می خواست همیشه کنارمان باشد. بعد از خواندن نماز صبح خوابیدم. با صدای پچ پچ مادر بیدار شدم.
بیرون که رفتم، او و محبوبه خانم را مشغول درست کردن گل دیدم. از این همه فعالیت و پشتکارشان، لبخند به لبم نشست. سلام دادم و به آشپزخانه رفتم. وضو گرفتم تا چای دم کنم. در مدتی که منزل خانم محمدی بودم، هیچ کدام بدون وضو دست به آماده کردن غذا یا چای نمی زدند. دائم الوضو بودند. مرضیه خانم می گفت" هر خوراکی که می خوریم، قرآن فرموده(حلالاً طیباً) باید باشه. حلال بودنش که با آقای خونه است. اما طیب بودنش با خانم خونه است. که باید خودش پاک باشه و با وضو، تا اون خوراکی هم (طیب ) بشه."
من هم سعی می کردم بدون وضو نباشم.
چه حس خوبی داشتم، زمانی که وضو می گرفتم و نیت می کردم(قربت الی الله).
احساس می کردم، طعم و عطر غذا و چای هم تغییر می کرد.
البته مرضیه خانم می گفت"چون هر روز هفته به اسم یک یا چند تن از چهارده معصوم نامگزاری شده، سعی کن غذای اون روز رو نذر همان معصوم کنی."
یک دفعه با خودم فکر کردم"امروز جمعه است، روز امام زمان، (عج الله تعالی فرجه الشریف)
پس چای و غذای امروز نذر مولا"
با یاد آقا رو به قبله شدم و دست به سینه سلامی عرض کردم. لبخندم پهن تر شد و احساس خنکی عجیبی در دلم کردم.
هر کاری می خواستم انجام بدهم، یاد حرکات و گفتار مرضیه خانم می افتادم.
با صدای مادر به خود آمدم:
-تینا جان، ناهار چی بپزم؟
با یادآوری نذری امام زمان بلند گفتم:
-مامان جان نذری امروز رو من می پزم.
از آشپزخانه که بیرون آمدم، هر دو با چشمان گرد شده نگاهم کردند. چشمکی زدم:
-ماجرا داره، براتون می گم
🖋نویسنده (فرجام پور)
⛔️کپی و فروارد حرام❌
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490