#سیاست_زنانه😍
چقدر قشنگه...
وسط دعوا یا بعد اینکه بحث تموم شد آروم شد بهش بگید👇
حیف که دوسِت دارم♥
آب رو آتیشه 👏😁
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
┄┅─✵💞✵─┅┄
۳۵۱)
#تینا
#قسمت_۳۵۱
رویا خانم تعارف کرد و همه مشغول نوشیدنِ چای شدند. پدر فنجان خالی را روی میز گذاشت.
لبخندی به رویم زد. با زحمت، لب هایم را کمی روی صورتم کش دادم. دلم آشوب بود و منتظر بودم که زودتر صحبت ها را بگویند و همه چیز تمام شود. تا به غار تنهایی ام پناه ببرم. آهی کشیدم که ساحل دستش را روی پای سالمم گذاشت. سرش را نزدیک آورد:
-نبینم عروس خانم غمگین باشه.
و او چه می دانست که در دلم چه خبر است.
امیر آقا به سوالات سینا درباره رستوران تازه تاسیسش پاسخ می داد. سینا با دوق ادامه می داد و در آخر از او خواست تا بعد از امتحانات، اجازه دهد او هم در رستوران مشغول شود. امیر آقا با خوشحالی پذیرفت. همه ساکت بودند و گفتگو آن ها را گوش می دادند. سینا با خوشحالی گفت:
-آخ جون، شغل منم مشخص شد.
همه خندیدند. سعید رو به پدر کرد و گفت:
-پدر جان با اجازه شما؟
پدر با متانت و خوشرویی رو به او کرد:
-اختیار داری، بفرما.
سعید رو به مادر و مادر بزرگ کرد:
-با اجازه شما، چند کلمه درباره خودم و تینا صحبت کنم؟
مادر بزرگ با لبخند گفت:
-بفرما پسرم.
سرم را پایین انداختم و شروع کردم به کندن ناخن هایم. ناخداگاه دندان هایم روی هم فشرده شد. تپش قلبم بالا رفت. نمی شنیدم و دلم نمی خواست بشنوم که او چه می گوید. آرزویم این بود که از آن مجلس فرار کنم، اما نمی شد. زیر چشمی به او نگاه کردم که گویی برای گفتن حرفش کمی تردید داشت. کمی مکث کرد و کلافه دستش را لای موهایش فرو کرد. از فکر اینکه به زودی او را از دست می دهم و تا آخر عمر دیگر او را نخواهم دید، قلبم به درد آمد. همیشه باید چیزهایی را که دوست دارم از دست بدهم. چرا؟
صدای خانم محمدی در گوشم پیچید" دنیا پر از رنجه. باید تلاش کنیم رنجی پیش نیاد. ولی وقتی پیش اومد، باید سعی کنیم رفعش کنیم. اگر نشد باید بپذیریمش. تا راحت تر باهاش کنار بیایم."
خب دیگه از دست من کاری نمیاد. پس بی خیال. باید.بپذیرم. گفتنش راحت بود، ولی....
🖋نویسنده (فرجام پور)
⛔️کپی و فروارد حرام❌
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
۳۵۲)
#تینا
#قسمت_۳۵۲
غرق در افکار خودم بودم که ساحل آرنجش را آرام به پهلویم فشرد:
-کجایی؟ پدر با شماست.
سرم را تکان دادم و نگاهش کردم. به پدر اشاره کرد. پدر با لبخند نگاهم کرد:
-تینا جان، نظر شما چیه؟
با چشمان گرد شده نگاهش کردم:
-نظر من؟!
-بله دیگه، درباره تصمیمِ آقا سعید، شما هم موافقی؟
با ناراحتی سرم را زیر انداختم:
-نمی دونم، هر چی که آقا سعید بگن. من حرفی ندارم.
مادربزرگ خندید:
-پس مبارکه. ان شاءالله پای هم پیر بشید.
با چشمان گرد شده نگاهش کردم. نگاهش به سوی پدر چرخید. آهسته با سعید صحبت می کرد.
رویا خانم کف زد و گفت:
-مبارکه من برم شیرینی بیارم.
ساحل گونه ام را بوسید:
-خوشبخت بشی خواهر کوچولو.
مات و مبهوت نگاهشان می کردم. سینا بلند شد و بالا و پایین پرید:
-آخ جون عروسی. مبارکه. مبارک.
مادر نگران نگاهم می کرد. سرم را به ساحل نزدیک کردم:
-چی شده؟ مبارک یعنی چی؟ چی مبارک باشه؟
-وای تینا، باورم نمی شه، یعنی نشنیدی آقا سعید چی گفت؟
-راستش نه.
-یعنی نمی دونی چی گفت و می گی موافقی؟
سرم را زیر انداختم. حرفی نداشتم که بگویم.
خندید:
-بابا! قرار شد به همین زودی برید زیر یک سقف.
-یعنی چی؟ به این زودی؟
به پایم اشاره کردم.
-پس این چی؟
ساحل خندید:
-دیگه قبول کردی، دبه در نیار.
باورم نمی شد. به سعید نگاه کردم که هنوز با پدر صحبت می کرد. سنگینی نگاهم را که حس کرد، لبخند به لب نگاهم کرد. هنوز در شوک بودم. باید دوباره از خودش می شنیدم تا دلم قرار بگیرد.
🖋نویسنده (فرجام پور)
⛔️کپی و فروارد حرام❌
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
#نظر_شما
#مشاوره_تلفنی
سلام ووقت بخیر
باتشکرفراوان ازاستادفرجام پور
من قبلانمیتونستم بانامزدم صحبت کنم ووسواس فکری داشتم برای هرحرفی که میخواستم بزنم کلی فکرمیکردم وآخرش یااون حرفونمیزدم یابالحن اشتباه میگفتمش خلاصه کلی درعذاب بودم ونامزدمم ازم انتظارداشت صحبت کنم ومن چون نمیتونستم خیلی ناراحت بودم کارم شده بودگریه
ولی بعدکه ازاستادفرجام پورمشاوره گرفتم وایشون چندتاراهکاربهم دادن ومن روزبه روزبهترشدم والان خداروشکردیگه مشکلی ندارم.خیلی ازاستادممنونم که مشکلموحل کردانشاءلله عاقبت بخیربشیدنگاه امام زمان بدرقه راهتون باشه خداخیرتون بده.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
خدا را شکر، هر چه هست لطف خداست🌺
آی دی جهت هماهنگی مشاوره👇
@asheqemola
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
┄┅─✵💝✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
💜به نام خداوند لوح و قلم
💖حقیقت نگار وجود و عدم
💙خدایی که داننده رازهاست
💚نخستین سرآغازِ، آغازهاست
سلام امام زمانم ❤️
سلام صبحتون بخیر
الهی به امید تو💚
━═━⊰🍃✺﷽✺🍃⊱━═━
#حدیث_نور
💚 امام حسین علیهالسلام فرمودند:💚
رستگـار نمی شوند مـردمـى که خشنـودى مخلـوق را در مقـابل غضب خـالق خریدنـد.
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
5.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💜🌱
بیا ﺑﺎﻭﺭﮐﻨﯿﻢ ﺩﻧﯿﺎ برای زندگی زیباست
ﺯﻣﯿﻨﺶ ﻫﺴﺖ ، ﻫﻮﺍﯾﺶﻫست
ﺧﺪﺍﯾﺶ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺑﺎﻣﺎست
ﭼﻘﺪﺭ ﺍﺯ ﻏﻢ ﺳﺮﻭﺩﯾﻢ
ﻭﭼﻘﺪﺭ ﺑﺎ ﻏﺼﻪ ﺳﺮﮐﺮﺩﯾﻢ
ﺭﻫﺎﯾﺶ ﮐﻦ ﮐﻤﯽ ﺑﮕﺬﺭ
ﺑﯿﺎ ﺑﺎﻭﺭ ﮐﻨﯿﻢ ﺩﻧﯿﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺯﯾﺒﺎﺳﺖ.
الهی به امید خودت❤️
الهی شکر، الحمدلله رب العالمین🌺
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
7.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💥 بریدم از همه چی، توان ادامه دادن ندارم !
#استاد_شجاعی
منبع #کلیپ : مناجات شعبانیه فرصت عاشقی با خدا
@ostad_shojae I montazer.ir
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
هدایت شده از مشاور خانواده| خانم فرجامپور
مباحث و اموزش های رایگان کانال👇
◀️شخصیت شناسی
◀️قسمت اول رمان سالها در انتظار یار
◀️تربیت فرزند
◀️ترک گناه
◀️نماز مودبانه
◀️همسرداری، تفاوتها و نیازها
⬅️قسمت اول رمان فرشته کویر
◀️قسمت اول رمان تینا
◀️ابتدای مینی ارتباط موفق
◀️ابتدای مینی دوره سیاستهای زنانه
🎁کتاب تفاوتهای زن و مرد
🎁کتاب استغفارات امیرالمومنین
التماس دعا🌹
سلام ،،، سلام،،هزاران سلام بر شما خوبان🌺
دوستان جدید همگی خوش آمدید💐💐
امیدوارم در کنار هم انفاق های خوبی را رقم بزنیم💥👏👏
اینجا هستم تا بهتون کمک کنم از زندگی هاتون لذت بیشتری ببرید👏👏😍
حتما کنارمون باشید👌