eitaa logo
مشاور خانواده| خانم فرجام‌پور
4.3هزار دنبال‌کننده
16.2هزار عکس
4.8هزار ویدیو
137 فایل
💞کمک‌تون می‌کنم از زندگی لذت بیشتری ببرید💞 🌷#کبری فرجام‌پور هستم، نویسنده و مشاور تخصصی 👇 💞همسرداری و زناشویی 👼تربیت فرزند 🥰اصلاح مزاج ارتباط با ما و تبلیغات👇 @asheqemola #فوروارد_وکپی_ممنوع⛔ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
مشاهده در ایتا
دانلود
دیگه مطمئن بودم که قادر فقط وفقط به فکر خوشی وخوشبختیِ منه. وآن روز؛ آن قدرحیرت زده شده بودم از فهمیدنِ اسراری از خُلقیات و زندگیش که برام مخفی مانده بوده . توی راه برگشت؛ ذهنم درگیربود. هنوز جای جای اون خانه قشنگ را در ذهنم مرور می کردم و از این که قراره بیام توی شهر وتوی اون خونه زندگی کنم، کلی ذوق داشتم . در رؤیاهای خودم غوطه ور بودم . سرم را به شیشه چسبانده بودم و برای خودم زندگی آینده ام را در کنارِ قادر، تصور می کردم .وقادر آرام رانندگی می کرد. هوای داخل ماشین گرم و مطبوع بود . بودن در کنارش بهم آرامشی داده بود. که جز به خوشبختی به چیزِ دیگه ای فکر نمی کردم. نگاهم را به بیرون دوخته بودم، ولی انگار چیزی نمی دیدم. چشمهام را روی هم گذاشتم و فقط آن خانه و خودم وقادر را تجسم کردم . با صدای آرام و لحن پر از محبتِ قادر چشمهام را باز کردم. که می گفت: _گندم جان رسیدیم😊 یه دفعه جا خوردم . اِی وای.... من خوابم برده بود😔 با خجالت بهش نگاه کردم و گفتم: _ببخشید من خوابم برد. با صدای بلند خندید و گفت: _خب؛ خوابت ببره این دیگه ببخشید داره ⁉️😊 سرم را پائین انداختم وگفتم: _نمی دونم چی شد که خوابم برد؟ نمی خواستم بخوابم. _می دونی چی شد ؟خیلی خسته بودی . صبح که زود بیدار شده بودی. خدا را شکر که راحت خوابیدی . خیلی نگرانت بودم . _آخه ... آن دفعه هم که سوار ماشینتون شدم خوابم برد.😔 _خوبه دیگه ماشینم برات حکم گهواره را داره . آن دفعه هم وقتی دیدم خوابیدی خوشحال شدم. چون می دونستم که خیلی خسته ای.😊 _جدی می گی😳⁉️ _بله که جدی می گم . دیگه واقعا نمی دونستم چی بگم . هر لحظه که می گذشت، انگار تازه داشتم قادر را می شناختم. واقعا من هیچی ازش نمی دانستم و با هر کلامش وهر رفتارش ؛ یک مجهول برام حل می شدو یه صفتش برام مشخص می شد. که سراسر خوبی ومحبت وعشق بود. ومن چقدر غافل بودم از این مردی که مردانه همیشه کنارم بود و هیچ وقت نمی دیدمش . بامحبتهاش بیشتر شرمنده می شدم. تا می دید ذره ای ناراحتی در چهره ام هست ؛ با سخنی وحرکتی ؛ خنده را روی لبهام می نشوند. تا خیالش راحت باشه ؛ گه گندمش خوشحال وشاده.😊 https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
روزها به سرعت می گذشت و پاییز رنگهای زیبایی را که بر شاخسارِ درختان کشیده بود را جمع می کرد و در حالِ رفتن بود. هوا سرد شده بود. وخانواده ها ی ما در تدارک جشن عروسی. مامان وبابا وگاهی هم بابا تنها تقریبا هرروز برای خرید جهیزیه می رفتند. وخانواده قادر هم در پی تدارکات جشنی مفصل برای دردانه پسرشان. برق شادی را در نگاه تک تکشان می شد به راحتی دید.😍 دیگه هر روز قادر به دیدنم می آمد هر بار من را با کادوهایی که می آورد شگفت زده می کرد.😍 وهیچ وقت دستِ خالی نمی آمد . زندگیم رنگ وبوی تازه ای گرفته بود. وتازه معنی عشق واقعی را درک می کردم. عشقِ مردی که سالها عاشقانه؛ از دور مواظبم بود. وحالا تمامِ محبتش را در طبق اخلاص گذاشته بود و برام هدیه آورده بود. وچه شیرین بود؛ طعمِ عشقِ پاک وحقیقی. که تا اون موقع ازش بی بهره بودم. ومردِ با خدای من؛ چه خالصانه عشق و محبتش را به پام می ریخت. و من هر لحظه شاکر خدای مهربون بودم به خاطرِ داشتنش. آن قدر عشق و محبتش بی دریغ و بی ریا بود؛ که دورشده بود ازمن، تمامِ غم ورنج ودرد هایی که کشیده بودم. انگار روحِ زخمی و دردمندم؛ شفا گرفته بود از حضورِ این مردِ مؤمن. در کنارش که بودم ؛ همه ی غم هام ازیادم می رفت. ولی در خلوتم ؛ از یاد آوری خوبیهاش؛ از خودم شرمزده می شدم. من لیاقتِ این همه خوبی را نداشتم.😔 مثلِ رسمِ هر روز؛ عصر منتظرش بودم. همه اهل خانه از ذوقِ من برای دیدنِ قادر خبر داشتند و عصر ها که صدای در بلند می شد.کسی برای باز کردنِ در نمی رفت و من شتابان به سمتِ در پرواز می کردم. از وقتی قادر وارد زندگی ماشده بود. زندگی ما جانِ تازه ای گرفته بود. نه تنها من؛ بلکه مامان وبابا وبقیه هم از دیدنش به وجد می اومدند و از دیدن خوشحالی من همه شاد می شدند. آن روز هم با شنیدنِ صدای در ؛ به سمت در پرواز کردم و در را باز کردم ؛ که باز مثلِ هر روز؛ با لبخندی بر لب و دسته گل و کادو یی در دست وارد شد. https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دلنوشته 🌹 آمدم امشب که با یادت شده گریان دلم در به در، در کوچه های بی کسی؛ حیران دلم مثلِ هرشب؛بینوا در کوی وبرزن گشته ام عاشقم؛ سرگشته ام؛مدهوش چون مستان دلم کاش پایان آید این دردم؛ رسد روزی وصال کزفراقت بی قرارم؛ می شود ویران دلم اللهم عجل لولیک الفرج🌸 شبتون بهشت ماندگار باشید وبرقرار التماس دعا 🌹 https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
┄┅─✵💝✵─┅┄ ❣پروردگارا 🔶بااولین قدمهایم برجاده های صبح 🔸 نامت راعاشقانه زمزمه میکنم 🔸کوله بارتمنایم خالی وموج 🔶سخاوت توجاری الهی به امید تو💚 سلام صبحتون بخیر 🌹 http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
╭━═━⊰🍃💔🍃⊱━═━╮ 💚امام صادق علیه السلام فرمودند:💚 عمويم عباس بن علی (عليه السلام) بصيرتی نافذ و ايمانی محكم داشت. همراه برادرش حسين جهاد كرد، به خوبی از بوته آزمايش بيرون آمد و شهيد از دنيا رفت. http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚امام سجاد علیه السلام فرمودند:💚 فرمان خدا و طاعت او و طاعت کسی را که طاعتش را واجب کرده است، بر همه چیز مقدّم بدارید. ❤️ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از تنهامسیرآرامش 💞
🔷 خیلی از دوستان تنهامسیری درخواست یه شماره کارت برای "کمک به سیل زده ها" رو داشتن، از طریق شماره زیر میتونید کمک های خودتون رو سریع و دقیق به دست سیل زده ها برسونید👇 شماره کارت سپه 5892 1012 4239 8663 سید محمد باقر حسینی مسئول تشکیلات جهانی 🔷🌷🌹🌷🔷