eitaa logo
مشاور خانواده| خانم فرجام‌پور
4.2هزار دنبال‌کننده
16.2هزار عکس
4.8هزار ویدیو
137 فایل
💞کمک‌تون می‌کنم از زندگی لذت بیشتری ببرید💞 🌷#کبری فرجام‌پور هستم، نویسنده و مشاور تخصصی 👇 💞همسرداری و زناشویی 👼تربیت فرزند 🥰اصلاح مزاج ارتباط با ما و تبلیغات👇 @asheqemola #فوروارد_وکپی_ممنوع⛔ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
مشاهده در ایتا
دانلود
پــروردگارا . . . در ثانیه های ناامیدی ، پاهایم ، از حرکت می‌ایستند ؛ دلم از خواستن تهی میشود ؛ اما دستانم باز هم به سمت توست . . . خدای من . . . تا تو را دارم و دلی که صدایت میزند ؛ نا امید نخواهم بود. میدانم همیـن روزها مثل همیشه ، نگاه مهربانت مرهم خستگی هایم خواهد شد . . . مهربان من... می دانم که تو فراموشم نکرده ای ؛ همین روزها باز هم، مات و مبهوت تمام نشانه هایت میشوم. نشانه هایی که آرام می کنند دلم را . . . خدایـا . . . من صدایت می زنم چرا که جز خودت هیچکس را گره گشای مشکلاتم نمیدانم. من "تو" را دارم و دلی که . یقین دارد به بودنت . . . یقینی که آرامم می کند : یقین دارم خـدایم مرا رهـا نخواهد کرد الا بذکرالله تطمئن القلوب🌹 🌷 http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃پيامبر خدا صلى الله عليه و آله 🔺إنَّ أبوابَ السَّماءِ تُفتَحُ في أوَّلِ لَيلَةٍ مِن شَهرِ رَمَضانَ و لاتُغلَقُ إلى آخِرِ لَيلَةٍ مِنهُ ؛ 🔆درهاى آسمان در شب اوّل ماه رمضان گشوده مى شود و تا آخرين شب اين ماه بسته نمى شود . 📙بحار الأنوار، ج 96،ص 344 http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
43.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ آیت الله یعقوبی قائنی(ره) 🔻 توضیحاتی درباره ی خوف و رجاء و حبّ و بغض 🔻 روح انسان در این بدن به منزله ی راننده است 🔻 لزوم مراقبت دائمی انسان برای منحرف نشدن از خط شرع 🔻 نصیحت لقمان حکیم به فرزندش در رابطه ی خوف و رجاء http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
😍 ⁉️ 🌼برخی که خیلی دارند می‌گویند یعنی خدا من را می‌بخشد؟ آن‌ها نمی‌دانند وقتی که به این حال میرسند یعنی اینکه بخشیده می‌شوند! http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☘مصرف گلاب در روز اول رمضان☘ امام صادق(ع) كفى از گلاب بر رو[صورت] بزند تا از خوارى و پريشانى نجات يابد، و قدرى هم بر سر خود بزند تا در آن سال از سرسام ايمن شود اقبال اعمال جلد ۱/ ۱۹۳ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
🌙رمضان ماهى است كه ابتدايش رحمت و ميانه اش مغفرت و پايانش اجابت است.... ماه پر برکت رمضان بهار قرآن مبارک باد 🌼🍃 🌸پیشاپیش شیرینی یک ماه بندگی 🍰 🌸و مناجات خالصانه با خداوند متعال💕 گوارای وجود پاکتون 🌸 تقدیم به دوستان خوبم🌸🍃 http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
داستان کودکانه😍🌹 برای کوچولو های نازنین👶🌺 ومامان های مهربون ☺️🌸
راز مورچه🌹🐜 در یک روزِ زیبای بهاری؛ کنارِ یک برکه ی پرآب؛ بلبلی مشغولِ آواز خواندن بود. بلبل روی شاخه گلی زیبا نشسته بود. که صدایی آهسته حواسش را پرت کرد. به پایین نگاه کرد. مورچه ای را دید که به برکه نزدیک شدو دهانش را پر از آب کردو رفت. 🐜 بلبل دوباره شروع به خواندن کرد. چند دقیقه ای نگذشته بود که دوباره همان صدا حواسش را پرت کرد. باز مورچه آمد ودهانش را پر از آب کرد ورفت. بار سوم هم که خواست آواز بخواند همان اتفاق افتاد. بلبل ناراحت شدو دیگر آواز نخواند.وفریاد زد : _ای مورچه ی مزاحم. غورباقه که کنارِ برکه بود. به بلبل گفت: _چرا آوازت را قطع کردی؟🐸 بلبل بالهای قشنگ ورنگ رنگش را باز کردو تکانی داد. سینه اش را جلو دادو با غرور و صدایی بلند گفت: _حیفه آوازِ من که برای شما بخوانم. غورباقه خواست حرفی بزندکه دوباره مورچه آمد و دهانش را پر از آب کردو رفت. غورباقه تعجب کردو از بلبل پرسید: _این مورچه آب برای چه می برد؟🐜 بلبل با غرور و اخم گفت: _چه می دانم! غورباقه گفت: _باید بفهمیم. این بار که مورچه برای بردنِ آب آمدو دهانش را پر از آب کرد؛ غورباقه از او پرسید:🐸 _مورچه معلوم هست چه کار می کنی؟ مورچه سرش را تکان دادو چون دهانش پر از آب بود حرفی نزدو رفت.🐜 غورباقه و بلبل به دنبالش راه افتادندو تا رسیدند به تنه درختی. یک بچه گنجشک کوچک در اثرِ وزش باد از بالای درخت به پایین افتاده بودو مورچه با دهانش ذره ذره برای او آب می برد.🐤 بلبل از اینکه با ناراحتی حرف زده بود پشیمان شد.🐦 به مورچه گفت: _من را ببخش. من فکر کردم تومخصوصا برای آزارِ من این کار را می کنی. نگران نباش من خودم اورا به بالای درخت می برم. در این موقع غورباقه که دهاش را پر از آب کرده بود آمد و آب را در دهانِ بچه گنجشک ریخت.🐸 وبچه گنجشک.سیراب شد. مورچه از هر دوی آنها تشکر کرد. بلبل بچه گنجشک را با پاهایش گرفت وبه بالای درخت بردو در لانه اش گذاشت. در همین موقع گنجشک مادر از راه رسید. وقتی جریان را فهمید از همه آنها تشکر کرد. و از آن به بعد آنها دوستانِ خوبی برای هم شدند.🐸🐜🐦🐤 (فرجام پور) https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
324 توی بغلش ناله کردم: _ ملیحه جان؛ من تا کی باید تاوانِ اشتباه گذشته ام را بدم؟ به خدا خسته شدم. تاکِی قراره این آدم بیاد وتنِ من را بلرزونه؟ بچه بودم. نفهمیدم. اشتباه کردم. پشیمان شدم. توبه کردم. ولی چرا تاوان دادنم تمام نمی شه.😭 بوسه ای روی سرم گذاشت و گفت: _دیگه تمام شد. رفتند. این قدر غصه نخور. _کجا رفتند؟ هر بار می رن. ولی بعد از چند وقت برمی گردند. ملیحه من زندگیم را دوست دارم. من قادر را دوست دارم. نمی خوام زندگیم را از دست بدم. 😭 _عزیزم این قدر خودت را اذیت نکن. برای این بچه خوب نیست. به خدا من همه اینها را می دونم. الان چند وقته که سحر اصرار می کنه آدرست را بهش بدم. ولی این کار را نکردم. نمی دونم از کجا اینجا را پیدا کردند. امروز چند بار زنگ زد. دیدی که دست به سرش کردم. ولی ول کن نبودند. اما دیگه تمام شد. برای همیشه رفتند خارج از کشور. _چی راست می گی⁉️😳 _بله عزیزم. بالاخره باباش را راضی گردند که برای اینها یه جایی تهیه کنه تا برن پیشش. البته پیش خودش که نه. ولی همان کشور.خدا را شکر رفتند. _وای یعنی این کابوس تمام می شه؟ _تمام شد. خیالت راحت. حالا هم پاشو یه آبی به صورتت بزن. الان قادر میاد. این طوری ببینتت دور از جونش؛ پس میفته. دستم را گرفت وکمکم کرد پاشم. چقدر خوب بودکه ملیحه کنارم بود. بازهم برای بودنش خدا را شکر کردم. https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون