👌🌷
نماز پر فضلیت پنجشنبه های ماه شعبان
🌸آخرین پنج شنبه و آخرین فرصت امسال
🌸از مولای ما امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السّلام روایت شده است كه
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود:
«زینت داده می شود آسمانها در هر پنج شنبه از ماه شعبان، پس عرض می كنند ملائكه خدای ما بیامرزد روزه داران این روز را، و اجابت كند دعای آنها را،
پس كسی كه در این روز
🌸دو ركعت نماز، 🌸
در هر ركعت
یک مرتبه سوره حمد و سوره توحید را صد مرتبه بخواند
و بعد از سلام صد مرتبه صلوات بر محمد و آل او بفرستد،
خدا هر حاجتی كه دارد از امر دنیا و آخرت برآورده می كند
و كسی كه یك روز در ماه شعبان را روزه بگیرد خدا بدن او را بر آتش حرام می كند»
امیرالمؤمنین علی علیه السلام می فرماید:
«شاخه های نیكی در این ماه نماز، روزه و... است.»
📝اقبال، ص 88،
📝مفاتیح الجنان، ص 320
👈تمام نماز های این چنینی مستحبی وقت فضیلت شون تا قبل از زوال یعنی قبل از اذان ظهر هست و تا غروب آفتاب فرصت خواندن هست.
ان شاءالله توفیق خواندنش را داشته باشیم. التماس دعا 🌹🙏
۴ اردیبهشت ۱۳۹۹
هدایت شده از طبیبِ جان
12_Motiee-revayate_emam_reza_(www.rasekhoon.net).mp3
9.99M
࿐❒○☀️﷽☀️○❒࿐
دیگر زدست نفسِ خطاکار خسته ام😭
از زشتی و پلیدی رفتار خسته ام😭
🕊از رنج کوله بار گناه و وبدی وجهل
🕊از توبه های ناقص و بسیار خسته ام
.
.
.
لذت مناجات را در روزهای پایانی ماه #شعبان بچشیم🌷
التماس دعای فرج🌹
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
https://eitaa.com/joinchat/3658612752C778c1803ba
࿐❒❢○🌼🍀🌸○❒❢࿐
۴ اردیبهشت ۱۳۹۹
هدایت شده از علیرضا پناهیان
Roze-Panahian-YaranGomnamEmamHosein-64k.mp3
1.07M
🔻 #روضه | سربازان گمنام امام حسین(ع)
@Panahian_ir
۴ اردیبهشت ۱۳۹۹
هدایت شده از علیرضا پناهیان
⚡️سخنرانی علیرضا پناهیان با موضوع:
👈🏻 استفاده از ظرفیت ماه مبارک رمضان در تقویت عبادات فردی
🔻جلسه مجازی - ۹۹/۲/۲
📹 فیلم:
📎 aparat.com/v/1zEoC
🎙صوت:
📎 Panahian.ir/post/6201
📎 @Panahian_mp3
@Panahian_ir
۴ اردیبهشت ۱۳۹۹
سلام دوستان وقتتون بخیر🌹
امیدوارم حال دلتون خوبه خوبه خوب باشه 👌
ان شاءالله در ماه پر برکت شعبان
حسابی روحمون را با استغفار صفا داده باشیم
و پاک و پاکیزه آماده مهمانی خدا باشیم ✅
۴ اردیبهشت ۱۳۹۹
دوستان
تا حالا دیدید یک بچه ای که چند وقت از مامانش دور شده
گم شده
وقتی برمی گرده مادر بچه را توی آغوشش می گیره. مرتب می بوسه و قربون صدقه اش می ره😭
می ره هر چی خوراکی خوب و از هر چیز بهترینش را براش میاره
می گه عزیز دلم بخور فقط من تماشا کنم.😭
هر چی اون بچه خطا کرده بود قبلا،
همه را نادیده می گیره. می گه همین که بر گشتی برام کافیه 😭
۴ اردیبهشت ۱۳۹۹
حالا
خدای مهربون تر از مادر
منتظر ما بنده های گم کرده راه
ما گناهکارهای ناسپاس،
برگردیم به سمتش😭
بریم بگیم خدایا هر چه کردم پشیمانم
حالا آمدم.
خدای مهربان تر از مادر، در آغوش میگیره بنده را
حتما می بخشه.
امشب بگیم خدایا
ماه شعبان داره تمام می شه
من استفاده نکردم😭
حالا اومدم، خدای مهربون
به حق الحسین این روزهای آخر ماه شعبان
ما را با غفرانت صفا بده😭
لایق مهمانی ات بشیم
الهی بالحسین
الهی العفو 😭
الهی العفو 😭
التماس دعا
بیایید امشب همه برگردیم 😭
۴ اردیبهشت ۱۳۹۹
۴ اردیبهشت ۱۳۹۹
هدایت شده از علیرضا پناهیان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 چگونه از ماه رمضان بیشتر بهره ببریم؟
#رمضان
@Panahian_ir
۴ اردیبهشت ۱۳۹۹
۴ اردیبهشت ۱۳۹۹
#داستان-کودکانه
جنگل سرسبز🌹
خورشید خانم از پشت ابرها خودش را بیرون کشید.
دلش برای جنگل و حیوان هایش تنگ شده بود.
خمیازه ای کشید.
بعد با دقت، همه جا را پر از نور کرد.
نورِخورشید خانم به جلوی در لانه موش ها رسید.
بچه موش ها با خوشحالی بیرون رفتند.
موشی که از همه کوچک تر بود، دست و پاهایش را کش و قوس داد.
بعد گفت:
- آخش، توی لونه خسته شده بودم. خوب شد که هوا گرم شد. حالا حسابی بازی می کنیم.
موشک و موشا خندیدند. همه با هم مشغول قایم ماشک، بازی شدند. موشا، پشت درخت قایم شد.
موشک چشم گذاشت و داشت تا ده می شمرد.
موشی، زیر بوته های تمشک قایم شد.
موشک که شمردنش تمام شد، شروع کرد به گشتن.
موشا دور درخت چرخید تا او را نبیند. یک دفعه یک فندوق بزرگ و خوشمزه، زیر پایش دید.
با خوشحالی آن را برداشت. با خودش گفت"باید این را به کسی نشان ندهم و خودم تنهایی بخورم."
صدای پای موشا را شنید فندوق را درجیبش گذاشت.
خواست فرار کند که صدای خانم سنجابِ آمد.
"کسی فندوق من را ندیده؟ "
موشا گفت:
-نه من که ندیدم.
خانم سنجاب گفت:
-الان از درخت افتاد. فقط همان یکی را داشتم. پسرم بیماره. نمی تونم برم جایی. چه کار کنم؟
موشک جلو آمد و گفت:
-الان من می گردم. براتون پیدا می کنم.
اگر هم پیدا نشد. می رم و براتون از یک درخت دیگه می چینم.
خانم سنجاب گفت:
-ممنونم. ولی پسرم الان بیدار شده و غذا می خواد.
موشا لبش را گاز گرفت.
دستش را در جیبش کرد. فندوق را در دست گرفت.
از کاری که کرده بود پشیمان شد.
اما نمی توانست راستش را بگوید.
وقتی دید که موشک و موشی، دنبال فندوق می گردند،
گفت:
-منم الان می گردم.
دوباره پشت درخت رفت. فندوق را زمین انداخت .
دوباره برداشت و گفت:
-پیدایش کردم. اینجا بود.
خانم سنجاقه تشکر کرد. فندوق را گرفت و رفت.
موشا نفس راحتی کشید.
موشک او را گرفت و گفت:
- گرفتمت. گرفتمت.
روز بعد دوباره با بالا آمدن خورشید خانم، بچه موش ها بیرون آمدند و بازی کردند.
خانم سنجابه با پسرش از درخت پایین آمد.
بچه ها را صدا زد و گفت:
-این پسره منه. حالش خوب شده. خوشحالم که با شما بچه های خوب، دوست باشه.
اگر شما هم دوست دارید، باهاش دوست باشید و با هم بازی کنید.
بچه موش ها به خاطر داشتن دوست جدید خوشحال شدند. آن روز از همیشه بیشتر به آن ها خوش گذشت.
خانم سنجابه هم رفت و با سبدی فندوق برگشت.
به هر کدام از آن ها چند فندوق خوشمزه داد.
(فرجام پور)
https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
۴ اردیبهشت ۱۳۹۹
۴ اردیبهشت ۱۳۹۹