eitaa logo
مشاور خانواده| خانم فرجام‌پور
4.5هزار دنبال‌کننده
15.3هزار عکس
4.4هزار ویدیو
133 فایل
💞کمک‌تون می‌کنم از زندگی لذت بیشتری ببرید💞 🌷#کبری فرجام‌پور هستم، نویسنده و مشاور تخصصی 👇 💞همسرداری و زناشویی 👼تربیت فرزند 🥰اصلاح مزاج ارتباط با ما و تبلیغات👇 @asheqemola #فوروارد_وکپی_ممنوع⛔ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
مشاهده در ایتا
دانلود
مشاور خانواده| خانم فرجام‌پور
💐🍃🌿🌸🍃🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌸 📕 #داستـــــان #تاپــــروانگی🦋 #قسمت_سی_هشتــم ✍نفس عمیقی کشید و گفت: نمی تونم بهت
💐🍃🌿🌸🍃🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌸 📕 🦋 ✍کنار دیوار استاده بودم و گوشه ی چادرم رو مدام توی دست مچاله می کردم و باز می کردم، پر بودم از استرس. هنوز نمی دونستم کاری که می خوام بکنم درسته یا غلط! مطمئن بودم پشیمون میشم اما خب باید وجدانم رو راحت می کردم. کلافه بودم، به ساعت مچیم نگاه کردم، ظهر بود و صدای اذان چند دقیقه ای می شد که قطع شده بود... می دونستم عمو حالا رفته مسجد و بعدم میره خونه برای ناهار و چرت بعدازظهرش. با قدم های کوتاه اما محکم راه افتادم سمت مغازه. توی نظر اول کسی رو ندیدم اما خوب که گوش دادم صدای طاها رو شنیدم. گوشه ی سمت راست مغازه پشت یه دیوار پیش ساخته سجاده پهن کرده بود و انگار داشت دعای بعد نمازش رو می خوند. وقتی تو اون حالت دیدمش یه لحظه دلم لرزید... اما من ناقص بودم! باید تلقین می کردم تا واقعیت رو بپذیرم. مجبور بودم که با خیلی چیزا کنار بیام و از خیلی چیزا بگذرم. نشستم روی صندلی چرم پایه کوتاه کنار میز و چشم دوختم به کفش های مشکی پام. نفس های آخرش بود، اما کجا دل و دماغ خرید داشتم من؟ خیلی تحت فشار بودم، هنوز هیچی نشده بغض کرده بودم و منتظر یه تشر بودم تا بشم ابر بهار و وسط مغازه های های بزنم زیر گریه... _شما کجا اینجا کجا ریحانه خانوم؟! صدای پر از تعجبش رو که شنیدم سر بلند کردم. هیچ وقت اینجوری با دقت نگاهش نکرده بودم. سنی نداشت اما خط اخم روی پیشونیش داشت عمیق می شد! موهایی که روی پیشونیش ریخته بود رو داد عقب و منتظر جوابم موند. عجله ای نداشتم چون آدم شجاعی نبودم! آستین پیراهن مردونه آبی رنگ تنش رو تا آرنج بالا زده بود و جانماز تا شده توی دستش بود. انگار شک کرده بود که گفت: _خیره ایشالا! باید یه حرفی می زدم. دهن باز کردم و زیرلب سلام گفتم. نشست چند صندلی اون طرف تر و جواب داد: _علیک سلام. اتفاقی افتاده؟ _اتفاق؟ نمی دونم... _زنعمو خوبه؟ ترانه؟ _خوبن اما من... من باید باهات... باهاتون... حرف بزنم داشتم جون می کندم و بخاطرش از دست خودم کفری بودم. آروم یه جمله یا شاید آیه گفت و بعد شنیدم: _گوشم با شماست کیفمو باز کردم و قرآن کوچیکم رو گذاشتم روی میز. _میشه قسم بخوری که هر چی شنیدی بین خودمون بمونه؟ چشماش چهارتا شده بود. عقلم نمی رسید کارم خوبه یا بد! فقط توقع داشتم چون دوستم داره بی چون و چرا قبول کنه. _نیازی به این کارا نیست دخترعمو. چشم بین خودمون می مونه _نه! اینجوری نمیشه. خیالم راحت نیست _مرده و قولش _اما... _به من اعتماد نداری؟ _این روزا به هیچی اعتبار نیست... طوری از روی صندلی بلند شد که دلم هری ریخت پایین... ⇦نویسنده:الهام تیموری.... @asraredarun اسرار درون 🌸 🌿🍂 🍃🌺🍂 💐🍃🌿🌸🍃🌼
مشاور خانواده| خانم فرجام‌پور
💐🍃🌿🌸🍃🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌸 📕 #داستـــــان #تاپــــروانگی🦋 #قسمت_سی_نهــم ✍کنار دیوار استاده بودم و گوشه ی چادر
💐🍃🌿🌸🍃🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌸 📕 🦋 ✍طوری از روی صندلی بلند شد که دلم هری ریخت پایین... _این حرفا چه معنی میده ریحانه؟ میگی چی شده یا می خوای به بچه بازیت ادامه بدی!؟ ناراحت شدم از لحن تندش اما بالاخره اومده بودم که بگم. _بچه بازی نیست پسرعمو... قسم نخور اما قول بده که هرچی شنیدی بین خودمون بمونه داشت صبوری می کرد، با کلافگی نشست و گفت: _خیلی خب. هرچند هنوز نمی دونم چه اتفاقی افتاده و قراره چی بشنوم دست روی چشم راستش گذاشتش و ادامه داد: _اما به روی جفت چشمام. رازداری می کنم، بفرمایید جونم به لبم رسید تا گفتم: _من... من نمی تونم با شما... یعنی زنعمو خواستگاری... خب... زنعمو زنگ زده برای خواستگاری ولی من... من نمی تونم یعنی ما نمی تونیم باهم ازدواج کنیم! سرخ و سفید و کبود شدم و شد. معلوم بود که خجالت کشیده! منم وقیح نبودم ولی خب. _آخی، الهی بمیرم براتون. طاها چی گفت؟ _طاها متعجب بود دو سه دقیقه سکوت کرد و بعد پرسید:" یعنی شما با من مشکل داری؟" خندم گرفته بود از تصور اشتباهش! _یا علاقه نداری که ... نیشخند زدم و سرم رو انداختم پایین. دستام توی هم گره شده بود و انگار زمین و زمان بهم دهن کجی می کرد، صدام می لرزید وقتی گفتم: _بحث این چیزا نیست پسرعمو! مشکل از منه... _یعنی چی؟ چه مشکلی؟ _گفتنی نیست اما ازتون می خوام تو مراسم خواستگاری اونی که مخالفت می کنه شما باشین نه من! باور کن ترانه، هر ثانیه که می گذشت چشماش بیشتر گرد و دهنش بازتر می شد. بنده خدا هنوزم دلم برای حال اون روزش می سوزه! _پای کسی دیگه در میونه؟ _نه! انقدر محکم نه رو داد زدم که خودم ترسیدم. _با دلیل قانعم کن ریحانه دوباره گوشه ی چادر مشکیم تو مشتم مچاله می شد. صورتم می سوخت و تنم یخ کرده بود، از شرم هزار بار مردم و زنده شدم و بالاخره قانعش کردم! _من... بچه دار نمیشم... هیچ وقت! و زدم زیر گریه. نمی دونم چقدر گذشت، چند دقیقه و چند ثانیه اما فقط صدای هق هق خودمو می شنیدم. سکوت سنگینش نشون می داد که چه بدحاله. دوست داشتم یه چیزی بگه، مسخرست اما حتی توقع دلداری هم داشتم ازش... هنوز دستم روی صورتم بود و دل دل می کردم برای اینکه بدونم خب حالا چی میشه؟! که تمام فرضیه هام ریخت بهم وقتی صدای باز شنیدن در رو شنیدم. فکر کردم زده بیرون! اما با "یاالله" گفتن عمو انگار برق سه فاز بهم وصل کردن! ⇦نویسنده:الهام تیموری.... ‌@asraredarun اسرار درون 🌸 🌿🍂 🍃🌺🍂 💐🍃🌿🌸🍃🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🎁 💞دوره انتخاب همسر 💞 مخصوص و جوان👌 برگرفته از آیات و روایات با تدریس استاد فرجام پور از مشاوران برتر و باسابقه💥 🔹شناخت باورهای صحیح در ازدواج 🔸معیارهای صحیح و اصولی در انتخاب 🔹آشنایی با طبع و مزاج 🔸اصول صحیح خواستگاری 🔹روش‌های صحیح تحقیق 🔸جایگاه دعا و استخاره 🔹و... . 🌼پاسخ به تمامی سوالات 🌼پی دی اف سوالات خواستگاری 💥50درصد تخفیف شهریه دوره 🤩به مناسبت دهه ولایت و امامت فقط و فقط روز مانده برای ثبت نام عجله کنید👏👏👏👇👇 🔰 آیدی ثبت‌نام: @adminasrar جهت دریافت اطلاعات بیشتر وارد کانال شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
دوستان این تخفیف ها را از دست ندید👆👆 حدود ۱۳ جلسه ،متن و صوت ✅ و گروه پرسش و پاسخ ✅ قیمت اصلی دوره ۲۰۰ هزارتومنه که با تخفیف دهه ولایت فقط و فقط با ۱۰۰ هزار تومان می تونید در این دوره شرکت کنید 😍👏👏👏 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
با گذراندن این دوره قبل از ازدواج مطمین باشید، انتخاب خوبی خواهید داشت وزندگی توام با آرامش پیش رویتان خواهد بود✅
┄┅─✵💝✵─┅┄ خدایا، کمک کن دیرتر برنجم، زودتر ببخشم، کمتر قضاوت کنم و بیشتر فرصت دهم ... سلاااام الهی به امیدتو صبحتون بخیر💖 @asraredarun ┄┅─✵💝✵─┅┄
࿐᪥•💞﷽💞•᪥࿐ ❤️ 🌷امیرالمومنین امام علی «علیه السلام»⇩: ☀️↫❃ امروز ( ) روز بس بزرگى است.✓ ⭐️← در اين روز گشايش رسيده و منزلت (كسانى كه شايسته آن بودند) بلندى گرفت✓ ☜و برهان‏هاى خدا روشن شد و از مقام پاك با صراحت سخن گفته شد و امروز روز كامل شدن دين و روز عهد و پيمان است.💯 📚{کنزالاعمال ج94 ،ص116} مبارک🌹🌹🌹 @asraredarun
❤️🍃 صبحم چه زیبا می شود💖 🍃❤️با نام زیبایت عزیز ❤️🍃 🍃یا ایتها العزیز🍃 🍃تصدق علینا🍃 🍃❤️ 🌺 @asraredarun
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تو ولي هستی و منجیِ ولایت، زهراست تو هدایت گری و روح هدایت زهراست آی مردم به خدا نیست کسی برتر از این ازلی طینتِ اول تر و آخرتر از این 🔸شاعر:علی اکبر لطیفیان @asraredarun ══💝══════ ✾ ✾ ✾
Ali.Fani.Ey.Hameye.Hasti.Mp3.256kbps_p30download.com.mp3
8.92M
ای همه ی هستی ما یا حیدر یا حیدر جان نبی دست خدا یا حیدر یا حیدر 🎤 با صدای برادر علی فانی @asraredarun ══💝══════ ✾ ✾ ✾
🌺🌺 تا حب علـی بُوَد مــرا در رگ و پوسـٺ رنجـم ندهد سـرزنش دشمـن و دوسـٺ جـز نام علــی لـب بہ سُـخـن وا نـڪنم از ڪوزه‌همان برون‌تَراوَد ڪه دراوسٺ اَشهَدُاَنَّ‌عَلیَّ‌وَلیُ‌الله @asraredarun ══💝══════ ✾ ✾ ✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از استاد محمد شجاعی
4_5940349969809542355.mp3
8.88M
🌟 دارد دنیا را بسمت " امام " بسمت " الگو " و بسمت حادثه‌ی باشکوه ظهور پیش می‌برد! 💫 ویژه @Ostad_Shojae
هدایت شده از انوار الهی💥
خطبه غدیر - با ترجمه فارسی - مخصوص موبایل.pdf
750.3K
📜 متن کامل خطبه غدیر🌸 🔸 همراه با ترجمه فارسی اللهم عجل لولیک الفرج🌸 اسعدالله ایامکم یا بقیه الله 💖💖💖💖💖
هدایت شده از جنت الحسین
🌿⃟🌸 مسابقه عید بزرگ غدیر💕 نفر اول 5000000 ریال 🤩🤩🤩 نفر دوم 3000000 ریال 🤩🤩 نفرسوم 2000000 ریال 🤩 ✨👌🏻 اعلام برندگان سه‌شنبه ۱۹ ذی‌الحجه منتظرتونم تا وقتش تموم نشده 💥💥 برای شرکت در مسابقه👇🏻👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/3708420169C55e1eef97d
هدایت شده از انوار الهی💥
*.جملاتی زیبا ازحضرت علی علیه السلام* *1- گریه نکردن از سختی دل است.* *2-سختی دل از گناه زیاد است.* *3-گناه زیاد از آرزوهای زیاد است.* *4-آرزوی زیاد از فراموشی مرگ است.* *5-فراموشی مرگ از محبت به مال دنیاست.* *6- محبت به مال دنیا سرآغاز همه خطاهاست* *1.مردم را با لقب صدا نکنید.* *2.روزانه از خدا معذرت خواهی کنید.* *3.خدا را همیشه ناظر خود ببینید.* *4.لذت گناه را فانی و رنج آن را طولانی بدانید.* *5.بدون تحقیق قضاوت نکنید.* *6.اجازه ندهید نزد شما از کسی غیبت شود.* *7.صدقه دهید،چشم به جیب مردم ندوزید.* *8.شجاع باشید،مرگ یکبار به سراغتان می آید.* *9.سعی کنید بعد از خود،نام نیک بجای بگذارید.* *10.دین را زیاد سخت نگیرید.* *11.با علما و دانشمندان با عمل ارتباط برقرار کنید.* *12.انتقادپذیر باشید.* *13.مکار و حیله گر نباشید.* *14.حامی مستضعفان باشید.* *15.اگر میدانید کسی به شما وام نمیدهد،از او تقاضا نکنید.* *16.نیکوکار بمیرید.* *17.خود را نماینده خدا در امر دین بدانید.* *18.فحّاش و بذله گو نباشید.* *19.بیشتر از طاقت خود عبادت نکنید.* *20.رحم دل باشید.* *21.با قرآن آشنا شوید.* *22.تا میتوانید بدنبال حل گره مردم باشید.* *( نهج البلاغه )* *وقتی پرنده زنده است مورچه ها را ميخورد؛* *و وقتی ميميرد مورچه ها او را!* *زمانه و شرايط در هر لحظه ميتواند تغيير كند در زندگی...* *هيچكس را تحقير يا آزار نكنيم...* *شايد"امروز" قدرتمند باشيم اما يادمان باشد:* *"زمان" از ما قدرتمندتر است!* *يک درخت ميليونها چوب كبريت را ميسازد اما وقتی زمانش برسد؛* *فقط يک چوب كبريت برای سوزاندن ميليونها درخت،كافيست!* *"پس،* *خوب باشيم؛* *و* *خوبی كنيم"* *ازامام علی (ع)پرسیدندواجب وواجبترچیست؟* *نزدیك ونزدیكتركدامند؟ عجیب وعجیبترچیست؟ سخت وسخت ترچیست؟ فرمود:واجب اطاعت از الله و واجبتر ازآن ترك گناه است. نزدیك قیامت ونزدیكتر ازآن مرگ است. عجیب دنیا وعجیبتر ازآن محبت دنیاست.* *سخت قبراست وسخت تر ازآن دست خالی رفتن به قبر است.*
🎁 💞دوره انتخاب همسر 💞 مخصوص و جوان👌 برگرفته از آیات و روایات با تدریس استاد فرجام پور از مشاوران برتر و باسابقه💥 🔹شناخت باورهای صحیح در ازدواج 🔸معیارهای صحیح و اصولی در انتخاب 🔹آشنایی با طبع و مزاج 🔸اصول صحیح خواستگاری 🔹روش‌های صحیح تحقیق 🔸جایگاه دعا و استخاره 🔹و... . 🌼پاسخ به تمامی سوالات 🌼پی دی اف سوالات خواستگاری 💥50درصد تخفیف شهریه دوره 🤩به مناسبت دهه ولایت و امامت فقط و فقط روز مانده برای ثبت نام عجله کنید👏👏👏👇👇 🔰 آیدی ثبت‌نام: @adminasrar جهت دریافت اطلاعات بیشتر وارد کانال شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
دوستان این تخفیف ها را از دست ندید👆👆 حدود ۱۳ جلسه ،متن و صوت ✅ و گروه پرسش و پاسخ ✅ قیمت اصلی دوره ۲۰۰ هزارتومنه که با تخفیف دهه ولایت فقط و فقط با ۱۰۰ هزار تومان می تونید در این دوره شرکت کنید 😍👏👏👏 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
با گذراندن این دوره قبل از ازدواج مطمین باشید، انتخاب خوبی خواهید داشت وزندگی توام با آرامش پیش رویتان خواهد بود✅
فقط تا پایان فردا شب تخفیف داریم👏👏👏✅✅✅✅✅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مشاور خانواده| خانم فرجام‌پور
💐🍃🌿🌸🍃🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌸 📕 #داستـــــان #تاپــــروانگی🦋 #قسمت_چهلــم ✍طوری از روی صندلی بلند شد که دلم هری ر
💐🍃🌿🌸🍃🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌸 📕 🦋 ✍با "یاالله" گفتن عمو انگار برق سه فاز بهم وصل کردن! دست لرزونم رو از روی صورتم برداشتم و و به صحنه ی تار شده ی روبه روم نگاه کردم. عمو مبهوت اون وسط وایساده بود و نگاهش بین من و پسرش دو دو می زد. و طاها! انگار هیچ وقت انقدر درمونده نبود! حس مرگ داشتم... دوست داشتم زمین دهن باز کنه و منو درسته ببلعه ولی عمو چیزی نفهمیده باشه و یا فکرش به جاهای دیگه نره! نمی تونی تصور کنی چه حالی داشتم. تو یه لحظه به تمام امام و پیغمبرها وصل شدم تا فقط آبروم حفظ بشه. گوشی مغازه زنگ خورد و شد ناجی! سکوت که شکسته شد انگار سنگینی جو هم ناخواسته کمرنگ تر شد. دو سه تا استغفارش رو شنیدم. راه افتاد و از پشت میز گوشی رو برداشت انگار فقط می خواست یه فرصتی به ما بده! با ترس به طاها نگاه کردم. بلند شدم و چادری که سر خورده بود رو دوباره سرم کشیدم. با کمترین صدای ممکن که از شدت گریه دورگه شده بود گفتم: _تو رو خدا پسرعمو... قول دادی! هیچ وقت نگاهش رو نفهمیدم و فراموشم نکردم. فقط دوتا سوال کرد: _ریحانه... راست بود؟ _بخدا _قسم... _قسم خوردم که باورت بشه. و سوال دومش این بود: _اگه من قبول کنم؟ آب رو آتیش بود همین یه سوال پر از تردیدش برام. چون حتی از روی احساسم اگر می گفت اما نامرد نبود که دو دقیقه ای پسم بزنه! ولی خب حکایت در دیزی بود و حیای گربه... پچ پچ ها و نصیحت های خانوم جون توی گوشم پیچ و تاب می خورد و آینده ای که تو همین چند روز هزار بار برام به تصویر کشیده بود. باید تمومش می کردم تا اوضاع بدتر از این نشده بود، و جوابش رو دادم: _نمی خوام یه عمر با دلواپسی زندگی کنم! حواسمون پرت عمو شد... _چی شده ریحان جان؟ نبینم اشک به چشمات نشسته باشه برگشتم طرفش ولی سرم رو انداختم پایین. اشک هام رو پاک کردم و واقعیت این بود که نمی دونستم باید چی بگم! عمو جلومون ایستاد، چشمم به تسبیح آبی رنگ دونه درشت توی دستش بود که با بلاتکلیفی یا شایدم بی اعصابی، بی هدف دونه هاش رو بالا و پایین می کرد. حالا چی می شد؟ _تو بگو طاها... اینجا چه خبره بابا؟ ما چیز پنهونی نداشتیم؛ داشتیم؟! _نه آقاجون _خب. بسم الله... پس بگو بدونم چرا این دختر این وقت ظهر وسط مغازه ی عموش نشسته و مثل ابر بهار داره گریه می کنه؟ انقدر از استرس لبم رو جویده بودم که طعم خون رو حس می کردم. طاها شاید خیلی از من بی چاره تر بود! نفسش رو مردونه بیرون فرستاد و گفت: _ما... خب درسته که بدون اجازه ی شما بود اما باید در مورد یه... یعنی باید باهم حرف می زدیم. _معلومه که باید حرف می زدین اما اینجوری؟ مگه شما خونه و خانواده ندارین؟ مگه از قول و قرار مادراتون بی خبرین؟ وقتی دید ما چیزی نمیگیم ادامه داد: _بخدا که ریحانه نمیگم اینا رو که تو رو توبیخ کنم عمو. خطا رو پسر خودم کرده که حرمت تو رو نگه نداشته. اگه عقلش شیرین نبود که آخر هفته و خونه ی حاج عموش و مراسم خواستگاری رو ول نمی کرد که بیاد تو بازار کلومش رو پچ پچ کنه به دختر مردم! وای از تهمتایی که داشت به طاها زده می شد و خاک بر سر من که فقط شده بودم شنونده! مجبور بود که جواب بده... _آقاجون حق با شماست ولی ریحانه که غریبه نیست _د چون از یه ریشه ایم میگم عاقل تر باش پسر. تف سر بالاست هر یه اشتباهی که بکنی، حالا خواسته باشه یا ناخواسته! _ما که گناهی نکردیم فقط... قدم بلند که برداشت و مقابل طاها قد علم کرد دلم هری ریخت. _مگه چه گناهی قراره.... لا اله الا الله! از تو توقع ندارم طاها. _حق با شماست. اشتباه از من بود، شرمنده. عمو سعی می کرد آروم باشه چون سردرگم بود وقتی از هیچی خبر نداشت! با مهر نگاه به من کرد، دست گذاشت روی سرم و پیشونیم رو بوسید. _به ارواح خاک داداشم طاقت دیدن اشکای تو رو ندارم ریحانه بخاطر همینم بهم ریختم. من از طرف این پدر صلواتی قول شرف میدم که وقتی شدی زن زندگیش نذاره آب تو دلت تکون بخوره و نم به چشمات بشینه. آره باباجون؟ هرچند ته دلم غنج رفت از تصورش اما تمام دلواپسیم رو ریختم توی چشمام و زل زدم بهش. تا حالا ندیده بودم داغون شدن یه مرد رو... ولی اون روز همه چی فرق می کرد! عمو منتظر تاییدش بود هنوز، دوبار دهن باز کرد بی هیچ صوتی اما دفعه ی سوم فقط گفت: _نه! ⇦نویسنده:الهام تیموری.... ‌@asraredarun اسرار درون 🌸 🌿🍂 🍃🌺🍂 💐🍃🌿🌸🍃🌼