#فرشته_کویر
#فصل_دوم
#قسمت_7
در یک لحظه فرشته احساس کرد تمام بدنش سرد شده و قلبش برای لحظهای ایستاده و نفسش بالا نمیآید.
با زحمت نفسش را بیرون داد و با تعجب به چهره زیر افتاده علی نگاه کرد.
ـ معلومه داری چی می گی؟!
ـ اره عزیزم معلومه
اینکه ما باهم سالهای خوشی داشتیم و عاشقانه زندگی کردیم.
دلیل نمیشه که بعد از من تنها بمونی.
درسته فرزاد برادرِ خوبیه و میدونم حتما هواتو داره.
ولی نمیخوام خودت را سربارِ فرزاد بدونی.
فرشته جان تو لایقِ یه زندگی خوب هستی.
اگه میخوای من اون دنیا آرامش داشته باشم .
به حرفم گوش کن. دوست ندارم جوانیت را پای بچهها بگذاری و وقتی سنت بالاتر رفت تنها بمونی
ـ ولی علی جان..
ـ نه چیزی نگو
دلم میخواد یه چشم ازت بشنوم
من عادت ندارم تو با حرفم مخالفت کنی
توی این سالها فقط گفتی چشم.
الان هم بگو چشم تا من با خیالِ راحت برم زیرِ تیغِ جراحی
میدونم از پاکی و نجابت کسی به گردِ پات نمیرسه .
ولی نمیخوام بعد از من تنها بمونی .
میخوام ازدواج کنی تا یک مرد باشه که فکر و ذکرش تو باشی و ازت حمایت کنه .
نمیخوام باری باشی بر دوشِ فرزاد .
فرشته جان خواهش میکنم فقط یه چشم به من بگو .
فرشته که از شدت ناراحتی سرخ شده بود.
سر به زیر انداخت و نخواست حرفی بزنه که آرام جانش را ناراحت کنه.
فرشته تو رو خدا تا چشم نگی من آرام نمیگیرم
ـ نه من هرگز به نبودنت فکر نمیکنم.
تو که نگران منی خودت بمون.
چرا به رفتن فکر میکنی؟
ـ عزیزم با تقدیر که نمیشه جنگید
راضیام به رضای خدا.
فرزاد با سینی صبحانه برگشت.
ـ سردتون که نیست؟
ـ نه خوبه داداش ممنون
ـ چیزی شده فرشته جان؟
ـ نه داداش میرم یه آبی به صورتم بزنم
ـ علی آقا بفرما یه چای داغ بخور
ان شاءالله حالت بهترمیشه
ـ ممنونم فرزاد جان خیلی زحمت کشیدی
چه زحمتی موندم آماده کنه خودم بیارم.
ـ فرزاد جان
حقیقتش من برای بچهها اصلا نگران نیستم. میدونم نباشم اول خدا بعد هم شما هواشون را دارید ولی برای فرشته نگرانم .
فرشته هنوز جوانه. حق زندگی داره .
نمیخوام بعد من تنها بمونه .
میخوام راضیاش کنی ازدواج کنه.
میخوام یه مرد، یه آدم خوب باشه تا آخرِ عمرش نگذاره سختی بکشه.
نمی خوام به خاطرِ بعضی مسائل منزوی بشه. بچهها بزرگ میشن میرن سر زندگیشون.
بعد فرشته چی؟!
تو رو خدا راضیش کن.
ـ علی آقا چه حرفیه .ان شاءالله خودت صحیح و سالم میگردی.
سایهات بالای سرِ خانوادهات هست.
ـ دیگه شما که بودی دکتر چی گفت؟
امیدِ زیادی نیست
ـ امیدت به خدا باشه برادر
ـ توکلم به خداست.
ـ با فرشته هم اصلا نمیشه راجع به این مسائل صحبت کرد. از بس دوستت داره
حالا هم بیخیال این چای را بگیر تا گرمِ نوشِ جان کن تا داروهات رو هم بیارم
این صحبتها را کردی که خواهر ما هم جوش آورده دیگه .
دیدم چقدر سرخ شده.
🖋نویسنده (فرجام پور)
⛔️کپی و فروارد حرام❌
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
#فرشته_کویر
#فصل_دوم
#قسمت_8
عصر آن روزِ پائیزی به بیمارستان رسیدند.
پس انجام مقدمات علی را بستری کردند تا 2 روزِ دیگر پس از انجام آزمایشاتِ دقیق،عملِ جراحی را انجام داده و ترکش های سرش را بیرون بیاورند.
ترکش هایی که یادگار دوران ِجنگ بود و این سالها باعثِ رنج و ناراحتی علی شده بود.
این یک سالِ اخیر سردردهای گاه و بیگاه توانش را گرفته بود.
انگار هرکس از جبهه برگشت
با خود یادگاری برای مردمش آورد.
تا سالهای سال، آن سالها و آن رشادت ها و آن جوانمردیها و آن ایثارها فراموش نشود. .
و آنها که داغ عزیزشان تا اخرِ عمر بر دلشان ماند.
آنهایی که هنوز چشم به راهند که عزیزشان از راه برسد.
و هزاران شهید گمنام که هدیهای شدند به شهرهای مختلف و مزارشان شد زیارتگاه ِعشاق و محلِ درد و دلِ بیکسان.
خداوند عالم به وسیله این امتحان چه چیزی را میخواست ثابت کند که ثابت شد ایمان،تقوا،عمل صالح،جوانمردی غیرت مردمان سرزمینم و نشان افتخارِ پیروزی، برایمان تا ابد ماند.
فرشته که خود در جریان همه این رویدادها بود.
با ورودشان به بیمارستان تازه با چشم خود میدید که همانندِ مهربان همسرش کم نیستند.
کم نیستند مردان غیوری که هر کدام به نحوی آسیب دیده این رویدادند.
کنارِ تختِ علی نشست.
پرستاری برای علی که دیگر از سردرد توانی نداشت سِرمی وصل کرد.
و آرام آرام دیگر صدای نالهاش شنیده نشد و به خواب فرورفت.
و فرشته کمی خیالش آرام گرفت که توجهاش به زنِ جوانی جلب شد.
که در اتاقِ روبرویی کنارِ همسرش نشسته.
زنِ زیبا رویی که بسیار جوان بود.
از اتاق بیرون رفت تا نمازِ عصرش را بخواند.
واردِ نماز خانه که شد همان خانم هم آمد.
نمازشان را که خواندند فرشته نگاهی به او انداخت لبخندی زد.
ـ قبول باشه
ـ قبولِ حق. ممنونم
ـ شنیدم از پرستارها که همسرتون قرارِ جراحی بشه
امیدوارم با سلامتی برگردند.
ـ ممنونم از دعای شما
امیدمون به خداست
ـ باز شما امید داری
که بعد از عمل همسرتون خوب بشه ولی دردِ محمدِ من خوب شدنی نیست
ـ چرا؟! مگه مشکلشون چیه؟!
محمدِ من شیمیایی شده
مشکلِ تنفسی داره
به علاوه ترکشهایی که توی بدنشه
سالهاست داره رنج میکشه
درمان هم نداره .
ترکشها را دونه دونه در آوردند. ولی مشکلِ تنفسیش که حل نمیشه
ولی خدا را شکر میکنم که قبول کرد من کنارش باشم
آخه ما تازه ازدواج کردیم.
ـ تبریک میگم ان شاءالله خوشبخت بشید.
ـ ممنونم
خوشبخت که هستیم.
میدونید من عاشقِ محمد هستم
وای نمیدونید چقدر تلاش کردم
و منت کشیدم تا راضی شد با من ازدواج کنه
ـ واقعا؟!
ـ بله واقعا
نمیدونید چقدر خونِ دل خوردم
آقا خیلی ناز داشت
خانوادهام را که با بدبختی راضی کردم.
یه طرف
راضی کردنِ محمد هم یه طرف
وای چقدر سختی کشیدم تا بهش برسم.
حالا سرِ فرصت براتون تعریف میکنم
الان جونم و محمد
یه لحظه نمیتونم ازش جدا باشم .
شبها تا صبح بالای سرش میشینم
نگاهش میکنم
مواظبش هستم یه وقت حالش بد نشه
ولی باز هم مجبوریم هرچند وقت یه بار بیاییم بیمارستان
بیمارستان شده خونه دوممون
ـ خوش به سعادتتون
کاش علی من هم از زیرِ عمل زنده بیرون بیاد
منم تا آخر عمر پرستاریش را میکنم
ـ نگران نباش خانم قوی باش
همه چیز دستِ خداست
شما باید به همسرتون روحیه بدهید.
نمی دونید من چقدر در روز محمد رو میخندونم.
گاهی میگه به خدا دیگه نمی تونم بخندم.
باید بهشون روحیه بدیم
نباید کاری کنیم ناامید بشوند.
انسان به امید زنده است
دیگه برم الان دلش برام تنگ می شه.
فعلا خداحافظ میبینمتون .
ـ التماس دعا
ـ راستی اسمم شیرین است.
فعلا.....خوشبختم
و فرشته در تنهایی خود دستِ نیاز به درگاه آن بینیاز برداشت.
🖋نویسنده (فرجام پور)
⛔️کپی و فروارد حرام❌
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
هدایت شده از مشاور خانواده| خانم فرجامپور
#مینی_دوره_رایگان 👇
#ارتباط_موفق
🙍♀مجردها
👰♀متاهلها
سریع عضو بشید👇👇
رمز موفقیت اینجاست👇👇
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
همین امشب به ادمین پیام بدید و
🎁 یک هدیه عالی بگیرید😍👏👏
#صدقه_جاریه👆
برای اینکه کار مفیدی کرده باشید و هم دنیا و هم اخرت سودش را ببرید
حتما
حتما
همین الان این بنر را برای همه دوستان تون بفرستید و در کانال ها و گروه هاتون بگذارید
ان شاءالله به یاری شما بتونیم به تعداد بیشتری از بنده های خدا خدمت کنیم ✅
اجر همگی با خدای مهربان🌺🌺
┄┅─✵💝✵─┅┄
با نام و یاد خــدا
میتوان بهترین روز را
براے خـود رقم زد
پس با تمام وجـود بگیم
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
خـدایا بہ امید تو
نه بہ امید خلق تو
سلام امام زمانم🌹
سلام صبحتون پر نور🌺
━═━⊰🍃✺﷽✺🍃⊱━═━
#حدیث_نور
💚 امام علی علیه السلام فرمودند:💚
ناتوانىِ همراه با خير بهتر از توانمندىِ در خدمت شر است.
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
┄┅─✵💝✵─┅┄
#انگیزشی💪
همدیگر را یافتن هنر نیست،
هنراین است که همدیگررا گم نکنیم.
آدمهای ساده،
بی هیچ دلیلی دوست داشتنی هستند...
آدم هایی که خودشان هستند،
و نقش بازی نمی کنند..
سادگی،
شیک ترین ژست دنیاست !
الهی به امید خودت❤️
خدایا به خاطر وجود همه عزیزانم سپاسگزارم💐
خدایا شکر، الحمدلله رب العالمین❤️
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
یاد خدا ۷۷.mp3
7.68M
مجموعه #یاد_خدا ۷۷
#آیتالله_بهجت | #استاد_شجاعی
✘ علّت بسیاری از بلاها، مصیبتها، گرههای کور و مشکلات سنگینِ در زندگی ما به «نحوهی ذکر» ما برمیگردد!
@ostad_shojae | montazer.ir
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
#همسرداری💞
💑 بازیگوشی را در رابطه حفظ کنید
🔸همه ما صرف نظر از سن عاشق بازی کردنیم. پس این کار را بکنید: با هم تفریح کنید، با هم مسخرهبازی درآورید و وقتی کنار هم هستید همه چیز را فراموش کنید.
🔸علاوه بر اینها دفعهی بعد که چیزی گفت که ناراحتتان کرد، به جای اینکه حالت دفاعی بگیرید و بدخلقی کنید، سعی کنید جوابش را با یک جوک بدهید.
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
┄┅─✵💞✵─┅┄