eitaa logo
مشاور خانواده| خانم فرجام‌پور
4.3هزار دنبال‌کننده
16.2هزار عکس
4.8هزار ویدیو
137 فایل
💞کمک‌تون می‌کنم از زندگی لذت بیشتری ببرید💞 🌷#کبری فرجام‌پور هستم، نویسنده و مشاور تخصصی 👇 💞همسرداری و زناشویی 👼تربیت فرزند 🥰اصلاح مزاج ارتباط با ما و تبلیغات👇 @asheqemola #فوروارد_وکپی_ممنوع⛔ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از تنهامسیرآرامش 💞
8.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔷حرفه ای ها چطور زندگی میکنن؟! ✅ سبک زندگی تنهامسیری: برای زندگیت برنامه داشته باش! استاد پناهیان 🌺 @IslamLifeStyles
‍ ✨💝📖💝✨ ⭕️ زنی که برای مومنینِ عالم الگو شد ✍ خدا تو سوره تحریم آیه ۱۱، یه زن نمونه رو برای مؤمنین مثال میزنه. 📢 میگه آی زن و مردی که ایمان آوردید، این زن رو الگوی خودتون قرار بدید: 📖 ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِّلَّذِينَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِي عِندَكَ بَيْتًا فِي الْجَنَّةِ و َنَجِّنِي مِن فِرْعَوْنَ و َعَمَلِهِ وَ نَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ. (تحریم/11) 👈 ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﺮﺍﻯ اهل ایمان، همسر فرعون را بعنوان الگو مثال زده است، ﺩﺭ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﻛﻪ ﺑﻪ ﭘﻴﺸﮕﺎﻩ ﺧﺪﺍ ﻋﺮﺿﻪ ﺩﺍﺷﺖ: "ای ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ ﻣﻦ! ﺑﺮﺍی من ﺩﺭ بهشت، در ﺟﻮﺍﺭِ خودت، خانه‌ای ﺑﻨﺎ ﻛﻦ، ﻭ ﻣﺮﺍ ﺍﺯ ﻓﺮﻋﻮﻥ ﻭ ﻛﺎﺭﻫﺎﻳﺶ ﺭﻫﺎﻳﻰ ﺑﺨﺶ، ﻭ ﻣﺮﺍ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﻗﻮم ﻇﺎﻟﻢ ﻧﺠﺎﺕ بده". واقعاً این زن نمونه است.️☺️😊 آدم تو خونه فرعون 👑 باشه، تو بهترین قصر 🏛🏛 زندگی کنه، همه جور امکانات👘👒👢👠👜🎒، نوکر و خادم👳‍، قدرت💪، پول💰💵 و... داشته باشه، به لحاظ مادّی هیچی کم نداشته باشه... ☝️ اونوقت بخاطرِ حفظِ اعتقاداتش بگه: خدایا!! من و از این وضعیت نجات بده، میخوام دینم حفظ بشه. 🔹 نه اینکه با شوهرش جرّ و بحثش شده باشه، از زندگی‌اش سیر شده باشه بگه خدایا منو خلاصم کن، نه، 👈 بخاطرِ حفظِ دینش اینطوری دعا کرده. ☝️ فقط حرف هم نمیزد، پای حرفش وایساد، و آخر سر هم بدست فرعون شهید شد. 🔹 اونایی که میگن آقا، محیط خیلی تاثیر داره، ما تو محیطی زندگی میکنیم که نمیتونیم دینمون رو حفظ کنیم، این آیه جواب میده: 👈 بله، محیط خیلی تاثیر داره، امّا نه اونقدر که شما بهونه داشته باشید دینتون رو حفظ نکنید. این آیه نشون میده که: 👈 ﻓﺸﺎﺭ ﻣﺤﻴﻂ ﻭ ﺟﺎﻣﻌﻪ، ﻭﺍﺑﺴﺘﮕﻰِ ﺍﻗﺘﺼﺎﺩﻯ، ﺗﺮﺱ ﺍﺯ ﺁﻭﺍﺭﮔﻰ، و... هیچکدوم ﺩﻟﻴﻞِ ﺑﻰ‌ﺩﻳﻨﻰ نمیشه. 🗣 ﺣﺮﻑ ﺍﻭّﻝ ﺭو ﺍﺭﺍﺩﻩ آدم میزنه، ﻧﻪ ﭼﻴﺰ دیگه. 🚫 بنابراین نمیشه با این توجیه که جامعه فاسد و آلوده است، گناه کنیم، بعد هم بگیم که همه چیز تقصیر جامعه است. ☝️ ﻫﻤﺴﺮ ﻓﺮﻋﻮﻥ ﺛﺎﺑﺖ ﻛﺮﺩ ﺑﺴﻴﺎﺭﻯ ﺍﺯ ﺷﻌﺎﺭﻫﺎﻳﻰ ﻛﻪ ماها میدیم و جزء فرهنگمون شده، غلطه ﻭ ﺑﺎﻳﺪ ﻋﻮﺽ بشه: میگن: ❌ ﺧﻮﺍﻫﻰ ﻧﺸﻮﻯ ﺭﺳﻮﺍ، همرنگ ﺟﻤﺎﻋﺖ ﺷﻮ. ✅ ﺍﻣّﺎ آسیه ﮔﻔﺖ: ﻣﻦ همرنگ ﺟﻤﺎﻋﺖ نمیشم، ﻭ ﺭﺳﻮﺍ ﻫﻢ نمیشم. میگن: ❌ یه ﺩﺳﺖ ﺻﺪﺍ ﻧﺪﺍﺭه. ✅ ﺍﻣّﺎ ﺍﻭ ﺛﺎﺑﺖ ﻛﺮﺩ ﻛﻪ: حتّی ﻳﻚ ﻧﻔﺮ آدم هم ﻣﻰﺗﻮنه ﻣﻮﺝ ﺍﻳﺠﺎﺩ کنه. میگن: ❌ ﺑﺎ یه ﮔﻞ ﺑﻬﺎﺭ نمیشه. ✅ ﺍﻣّﺎ ﺍﻭ نشون داد: ﺍﮔﺮ ﺧﺪﺍ ﺑﺨﻮﺍد، ﺑﺎ یه ﮔﻞ هم ﺑﻬﺎﺭ میشه. http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
‍ ✨💝📖💝✨ ⭕️ عملکردِ آدم مهمّه ✍ قرآن تو سوره تحریم آیه ۱۰، ﺳﺮﻧﻮشت ﺩﻭ تا زن، ﻛﻪ تو خوﻧﻪ ﺩﻭ تا ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺑﺰﺭﮒ ﺑﻮﺩﻧﺪ، رو تعریف میکنه: 📖 ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِّلَّذِينَ كَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ و َامْرَأَتَ لُوطٍ 👈 ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﺮﺍﻯ ﻛﺎﻓﺮﺍﻥ، ﻫﻤﺴﺮ ﻧﻮﺡ ﻭ ﻫﻤﺴﺮ ﻟﻮﻁ را مثال زده است، 📖 كَانَتَا تَحْتَ عَبْدَيْنِ مِنْ عِبَادِنَا صَالِحَيْنِ 👈 ﺁﻧﻬﺎ ﺗﺤﺖ ﺳﺮﭘﺮﺳﺘﻰ ﺩﻭ ﺑﻨﺪﻩ ﺍﺯ ﺑﻨﺪﮔﺎﻥِ ﺻﺎﻟﺢِ ﻣﺎ ﺑﻮﺩﻧﺪ، 📖 فَخَانَتَاهُمَا فَلَمْ يُغْنِيَا عَنْهُمَا مِنَ اللَّهِ شَيْئًا و َقِيلَ ادْخُلَا النَّارَ مَعَ الدَّاخِلِينَ 👈 ﻭﻟﻰ این دو زن به شوهرانشان ﺧﻴﺎﻧﺖ ﻛﺮﺩﻧﺪ، لذا ﺍﺭﺗﺒﺎﻁِ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﺎ ﺍﻳﻦ ﺩﻭ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺑﺰﺭﮒ ﺳﻮﺩﻯ ﺑﻪ ﺣﺎﻟﺸﺎﻥ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﻋﺬﺍﺏ ﺍﻟﻬﻰ ﻧﺪﺍﺷﺖ، ﻭ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﮔﻔﺘﻪ ﺷﺪ ﻛﻪ ﻭﺍﺭﺩ ﺩﺭ ﺁﺗﺶ ﺷﻮﻳﺪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﻛﺴﺎﻧﻰ ﻛﻪ ﻭﺍﺭﺩ ﻣﻰﺷﻮﻧﺪ. ☝️ این خیلی مهمه. فکر نکنیم حالا چون کسی همسر پیغمبر خداست، این دیگه کارش درسته، این دیگه خیالش راحته، این دیگه اهل سعادت و نجاته... نخیر اینطوری نیست!! ☝️ بچه پیغمبر هم باشی همینطور... مگه پسر نوح نبود؟؟!! 📢 اون چیزی که سعادت و شقاوت آدم رو تعیین میکنه، عملکرد خودِ آدمه. 🗣 فکر نکنیم صرفاً وابستگی به ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ خدا، یا وابستگی به اولیاء الهی و انسانهای خوب ﻛﻠﻴﺪ ﻧﺠﺎﺕ ﺍﺳﺖ. اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج* http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
🍂انسان که غرق شود قطعا می میرد .،چه در دریا ،چه در رویا ،چه در دروغ ،چه در گناه، چه در خوشی، چه در حسد، چه در بخل ،چه در کینه و چه در انتقام. مواظب باشیم غرق نشویم http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داستان کودکانه😍🌹 برای کوچولو های نازنین👶🌺 ومامان های مهربون ☺️🌸
مهمانی مادر بزرگ. مهمان ها یکی یکی واردِ خانه مادر بزرگ می شدند. بچه ها باهم به حیاط رفتند. و بازی کردند. مادر ها به کمکِ هم افطاری را آماده می کردند. حمید با جعبه ی زولبیا و بامیه وارد شد. خواهرش حنانه که در را باز کرده بود. سلام داد. حمید جوابش راداد. وجعبه زولبیا و بامیه را به طرفش گرفت. حنانه خندید و گفت: _آخ جون! زولبیا و بامیه. ریحانه و سمانه دختر عموهایش؛ به او نگاه کردند. حنانه گفت: _بچه ها بیایید زولبیا و بامیه بخوریم. ریحانه گفت: _ولی هنوز افطار نشده.باید تا افطار صبر کنیم. حنانه گفت: _وای راست می گی. من روزه ام. داداش جان دستت درد نکنه. بعد از افطار می خوریم. و دوباره به طرف بچه ها دوید و با هم بازی کردند. میثم به سفره ی پهن شده نگاه کرد. نان و پنیر و خرما و سبزی و سوپ و زولبیا و بامیه. همه چیز بود. ولی کسی چیزی نمی خورد. دستِ مادرش را کشید و گفت: _مامان من زولبیا و بامیه می خوام. چرا هیچ کس نمی خوره؟ من گرسنه ام. مادرش لبخندی زد و گفت: _بیا آشپزخانه. اینجا کسی نمی خوره. چون همه روزه هستند. و اورا به آشپزخانه برد و هر چه می خواست به او داد. میثم نگاهی به سفره انداخت و بعد گفت: _منم روزه ام نمی خورم. می خوام موقع افطار بخورم. مادرش گفت: _پسرم تو هنوز کوچولویی. تازه هفت سالت شده.تازه ازصبح که روزه نبودی. ولی میثم چیزی نخورد. همه دورِ سفره نشسته بودند. صدای اذان بلند شد. مادر بزرگ گفت: _از همگی قبول باشه. بفرمایید افطار کنید. همه با خوشحالی از خرمای داخل ظرف برداشتند. میثم به مادر بزرگ نگاه کردو گفت: _از من هم قبول باشه. همه خندیدند. و گفتند: _میثم جان قبول باشه. (فرجام پور) https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دیروقت بود. بچه ها خوابیده بودند و تسبیح به دست؛ رویروی در نشسته بودم. ذکر می گفتم و منتظر قادر بودم. اصلا تمرکز نداشتم درس بخونم. دلم آشوب بود. کمی قدم می زدم و دوباره روبه روی در می نشستم. آرام و قرار نداشتم. که یک دفعه ی صدای زنگ تلفن بلند شد. بندِ دلم پاره شد. نیمه شب؛ حتما اتفاقی افتاده. سریع گوشی را برداشتم. _الو؟! _سلام گندم جان؛ منم نگران نشو. _وای مینا خانم شمایی. ترسیدم. _نه عزیزم نگران نباش. زنگ زدم بگم. یاسر برگشته. می گه قادر و چند نفر دیگه به عنوان نیروی کمکی ماندند. تا صبح هم نمی تونه بیاد. خیالت راحت حالش خوبه. ان شاءالله صبح، صحیح وسالم میاد خانه. البته منطقه اَمنه نگران نباش. محض احتیاط ماندند. _ممنونم که بهم اطلاع دادی. ولی دلم بد جور شور می زنه. _گندم جان تو خودت که بهتر می دونی؛ توی این شغل از این برنامه ها زیاده. نمی شه پیش بینی کرد. ولی خیالت راحت خطری نیست. بگیر بخواب. _باشه ممنونم که خبر دادی. شبتون بخیر. _شب بخیر گلم. از آمدنش که ناامید شدم. رفتم کنار بچه ها دراز کشیدم. چشم هام گرم شد و خوابم برد. بعد از سالها دوباره خودم را توی گندمزار دیدم. همان دختر موطلائیِ شاداب؛ با دامن چین دار و موهای بلند. دور خودم می چرخیدم ومی خندیدم. دستم را روی خوشه های طلائی گندم می کشیم و لذت می بردم. غرق در شادی بودم. که یک دفعه صدایی شنیدم. یکی داشت صدام می کرد. ولی صداش گنگ بود. گیج شدم. دور و برم را نگاه کردم. صدا دور بود. خوب گوش کردم. صدا واضح تر شد. _گندم....گندم...گندمِ من... نگران شدم. صدا با ناله بود و فریاد. دویدم به طرف صدا. یک دفعه همه جا تاریک شد. توی تاریکی با زحمت نگاه می کردم که یک دفعه قادر را دیدم که داره به سختی راه میاد. و با زحمت می خواد خودش را به من برسونه. حالش اصلا خوب نبود. فریاد زدم. _قادر.... چی شده؟😭 واشکم جاری شد. از صدای فریاد و گریه خودم از خواب پریدم. صورتم خیس اشک بود. هنوز داشتم گریه می کردم. نفسم به شماره افتاده بود. یعنی چی؟ این چه خوابی بود؟...😩 https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دلنوشته 🌹 یارب چو باشد خاطرت در یادم ای دوست نگیرد این دلم رنگ غم ای دوست کزان عشقی که افکندی به جانم بسوزد تا ابد این جانم ای دوست اللهم عجل لولیک الفرج 🌸 شبتون بهشت التماس دعا 🌹 https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون