eitaa logo
مشاور خانواده| خانم فرجام‌پور
4.2هزار دنبال‌کننده
16.2هزار عکس
4.8هزار ویدیو
137 فایل
💞کمک‌تون می‌کنم از زندگی لذت بیشتری ببرید💞 🌷#کبری فرجام‌پور هستم، نویسنده و مشاور تخصصی 👇 💞همسرداری و زناشویی 👼تربیت فرزند 🥰اصلاح مزاج ارتباط با ما و تبلیغات👇 @asheqemola #فوروارد_وکپی_ممنوع⛔ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله : اگر خدا را چنان که باید، می‌شناختید، بر روی دریاها راه می‌رفتید و با دعایتان کوه‌ها از جا کنده می‌شدند. 📚کنزالعمال ۵۸۹۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم🌹 (از خودشناسی به خدا شناسی برسیم) راز و رمزهای آفرینش انسان یک دوره خود شناسی✅ حتما با دقت بخوانید👌
سلام به خلیفه های خوب خدا 😊🌹 امیدوارم که به هشدارهایی که گفته شد خوب اندیشیده باشید وامیدوارم منظور بنده را خوب متوجه شده باشید و ان شاءالله بکوشیم که از قافله عقب نمانیم 👌 که هر چه عقب تر باشیم برای رسیدن باید مشقت های بیشتری را تحمل کنیم بزرگواران سعی کنیم با کائنات همراه شویم ☺️ که اگر اینگونه رفتار کنیم حتما کائنات دست به دست هم داده و مارا یاری می کنند واز زمین واسمان امداد غیبی به ما می رسد ✅ پس در راه حق کوشا باشیم 👌
خوب برای رسیدن به هدف چه کردید؟ هدف چی بود ؟ بله رسیدن به خدا 👌 رشد کردن 💥 بله درسته احسنت👏 ما باید برای ملاقات با خالق یکتا اماده شویم وبرای یک زندگی بهتر در بهشت نیاز داریم که رشد کنیم والبته با این بدن خاکی نمی توانیم انجا زندگی کنیم این بدن خاکی برای زندگی دنیاست 🤔 ما باید بال در بیاریم و پرواز کنیم باید عرش نشین شویم 😍 چه طوری؟🤔 فقط یک راه داره (عبد )بشیم 💥 بندگی کنیم و خودش مارو رشد می ده دستمون رو می گیره وبه سر منزل مقصود می رسونه 👌 فقط کافیه بخوایم 💥خدای مهربون ما آماده ایم دستمون رو بگیر وبه آنجا که دوست داری هدایت کن☺️
خب دوستان هدف مشخص شد✅ حالا برای رسیدن به هدف باید یه مسیری رو طی کرد👌 خدای مهربون و حکیمی که مارو افریده هدف رو مشخص کرده✅ و مسیر رو هم مشخص کرده✅ به نظرتون مسیری که خدای مهربون در نظر گرفته کدوم مسیره⁉️ بله در قران می فرماید (ان اعبدونی هذا صراط مستقیم) مرا عبادت کنید این راه مستقیم است ✅ خدارا شاکریم که راه راهم به ما نشان داد😊 وظیفه ما مشخص شد چه کار کنیم؟ بله عبادت خدا 👌 یعنی چی؟ یک کم روش فکر کنید
خبب دوستان ان شاءالله که تفکر کردید🌸 درمورد نحوه عبادت⁉️ عرض کردم که هدف رسیدن به خدا ان شاءالله✅ راه رسیدن به هدف فقط عبادت کردن✅ خب حالا عبادت یعنی چی❓🤔 قال الله تبارك و تعالی : «و ما خلقت الجنّ و الانس الاّ لیعبدون»[1]« من جن و انس را نیافریدم جز برای اینكه عبادتم كنند (و از این طریق تكامل یابند و به من نزدیك شوند». آیا عبادت تنها انجام مراسمی مانند ركوع و سجود و قیام و قعود و نماز و روزه منظور است؟ یا حقیقتی است ماورای اینها؟ هر چند عبادات رسمی نیز همگی واجد اهمیتند. منتظرم تا خوب درباره این ایه تفکر کنید👌 تا بعد در پناه حق التماس دعا🌹 (فرجام پور) https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💛 اگر گرفتاری دارید و غمگین هستید؛ 《ذکر یونسیه》 را زیاد بخوانید: لا الهَ الا أنتْ سُبْحانَکَ انّی کُنتُ مِنَ الظّالِمین •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌷امیرالمؤمنین (ع): نصیحت كردن در حضور ديگران، خُرد كردن شخصيت است. 🌷امام عسکری (ع): كسى كه دوستش را در خلوت نصیحت كند، او را آراسته و كسى كه آشكارا او را نصیحت كند، عيوب او را برملا كرده است. 📗بحار ج۷۸ ص۳۷۴ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
-یازدهم. تنها بازی نکن🌹 ریحانه کنارِ مادرش نشست. صدای قیرچ قیرچ چرخ خیاطیِ مادر را دوست داشت. تشک عروسکش را پهن کرد و آن را رویش گذاشت. دستش را روی پای مادر گذاشت و گفت: -مامان جون، کِی میای بازی کنیم. مادر با لبخند نگاهش کرد و گفت: -عزیزم این لباس رو باید تا عصر آماده کنم. دیدی که صاحبش زنگ زد و گفت میاد دنبالش. خودت بازی کن. ریحانه بغض کرد و گفت: -خسته شدم‌. همه اش تنهایی بازی کنم. مادر صدایش را نشنید. ریحانه به عروسکش نگاه کرد. چشمانش را بسته بود و راحت خوابیده بود. او هم سرش را روی بالش عروسکش گذاشت و مثل او چشمانش را بست. با خودش گفت: -کاش بابا به آسمان نمی رفت. همه چیز برایمان می خرید. و مادر مجبور نبود خیاطی کند. با من بازی می کرد. یک دفعه درِ جعبه سوزن نخ باز شد. سنجاق قفلی و بچه هایش بیرون پریدند. سنجاق قفلی گفت: -غصه نخور. ما هستیم. بیا با ما بازی کن. ریحانه خندید و گفت: -چی بازی؟ سنجاق قفلی گفت: -طناب بازی. من و بچه هام همیشه طناب بازی می کنیم. ریحانه گفت: -من فقط عروسک بازی بلدم. سنجاقک ها پریدند وسط و گفتند: -کاری نداره. ما بهت یاد می دیم. ببین اینجا پارکِ ماست. بعد سنجاق قفلی سر نخ را کشید و گفت: -اینم طنابِ ما. بچه ها با هم بپرید. سنجاقک ها دست همدیگر را گرفتند و با هم پریدند. دگمه زرد هم از ته جا نخ سوزنی بیرون آمد و گفت: -منم بازی. ریحانه گفت: -چقدر شکلِ خورشیدی. سنجاقک ها می پریدند و آواز می خواندند. ریحانه هم با آن ها آواز می خواند. (شمع وگل و پروانه. دگمه و سنجاق و ریحانه. بابا کجاست تو آسمون. مامان می دوزه برامون لباس های قشنگ قشنگ می پوشیم، زبر و زرنگ ) وقتی چشمهایش را باز کرد. هنوز لبخند روی لبهایش بود. و شعر را برای خودش می خواند. با خودش گفت: -دیگه تنها بازی نمی کنم. جعبه نخ و سوزن را برداشت و درش را باز کرد. (فرجام پور) https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون