🔴 #دستوری_حرف_زدن_ممنوع
💠 خانمها دقت کنید یکی از قالبهای #کلامی که برای مردان خوشایند نیست و #اقتدار آنها را خدشهدار میکند دستوری و تحکّمی حرف زدن است.
💠 بهترین کار این است جملات امری یا دستوری خود را به #مشورت و نظر خواهی تبدیل کنید و یا اینکه با قالب خواهش و طلب کمک با او صحبت کنید!
💠 مثلا بجای اینکه به مردتان بگویید: "کمد رو #بذار این طرف اتاق!" بگویید: "نظرت چیه کمد رو #بذاریم اینجا؟"، "#خواهشاً اگر میتونی کمد رو برام بذار اینور اتاق"، "میشه #کمکم کنی کمد رو بذاریم اینور اتاق"، و جملات دیگری که از دستوری بودن و تحکّمی حرف زدن، فاصله دارد.
💠 اقتدار مردتان را حفظ کرده و محبوبیّت خود را با اینگونه زیبا صحبت کردن بیشتر کنید.
@asraredarun
✅🌸🍃🌼💫 توصیه های معصومین (علیه السلام) به #مردان در مورد رفتار با همسر:......👇
💚🍃🌸 پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله): «جبرئیل آن قدر درباره زن به من به سفارش كرد كه گمان كردم طلاق زن سزاوار نیست.»
📚 (مستدرك الوسایل، ج۱۴صفحه۱۳۲)
💚🍃🌸 پیامبر اکرم (ص): «كاملترین مؤمنان در ایمان، خوشخلقترین آنهاست.
(طوسی، ۱۴۱۴ هـ ق،ص۳۹۲)
💚 🍃🌸پیامبر اکرم (ص): «نشستن مرد نزد زنش نزد خدای متعال محبوب تر است از اعتکاف او در مسجد.»
(میزان الحکمة، ج۵ص۲۲۶)
💚🍃🌸 پیامبر اکرم (ص): «جز كریمان زنان را تكریم نكنند و جز انسانهای پست زنان را تحقیر ننمایند.»
(بدران، ج۷ص۵۰)
💚🍃🌸 پیامبر اکرم (ص): کسی که در راه خانواده اش بکوشد، همچون مجاهد در راه خداست.»
(مجلسی، بحارالانوار، ج۱۰۳ص۱۳)
💚🍃🌸 روزی رسول اکرم صلی الله علیه و آله وارد خانه فاطمه (سلام الله علیها) شد و دید که علی (علیه السلام) و حضرت زهرا (س) با هم عدس پاک می کنند. پیامبر علی (ع) را تشویق کرده و فرمودند: «هیچ مردی زنش را در کار خانه کمک نمی کند مگر آنکه خداوند به تعداد موهای بدن او عبادت یک سال، که روزها روزه گرفته، و شب ها شب زنده داری کرده باشد ثواب به شوهر می دهد».
(جامع السعادات ج۲ص۱۴۰)
💚🍃🌸 پیامبر اکرم (ص): يا علي خدمت به خانواده, کفاره گناهان کبيره است و مايه فرونشاندن غضب پرودگار و مهريه حوريان بهشتي خواهد بود.»
(جامع السعادات، ج۲ص۱۴۲)
💚 🍃🌸امیرالمؤمنین حضرت علی (علیه السلام): مرد نباید زحمتی را که زن نمیتواند تحمل کند، بر دوش او قرار دهد چون زن ریحانه است.»
📚(کلینی، اصول کافی، ج۵)
@asraredarun
┄┅─✵💞✵─┅┄
🌹
#همسرانه
«عشق» در مردان از راه چشم و در زنان از راه گوش وارد «قلب» میشود. برای مردان آنچه که میبینند دارای اهمیت بیشتری است، ولی برای زنان آنچه که میشنوند، مهمتر است...
@asraredarun
┄┅─✵💞✵─┅┄
#دلبرانه💖😍
گفتم چندتا دوسم داری؟❣
گفت 15 تا❣
گفتم عه چراااینقد کم ...❣
دستمو گرفت و گفت ❣
به اندازه 7 آسمون ❣
و8 دریا و یه دنیا دوستدارم😍💕❣💕
@asraredarun
┄┅─✵💞✵─┅┄
هدایت شده از مشاور خانواده| خانم فرجامپور
سلام 🌹
در خدمتتون هستم
با بحث مشاوره
در رابطه با 👇
✴️خانواده و مشکلات خانوادگی
✴️همسرداری
✴️سیاستهای زنانه
✴️تربیت فرزند
✴️ازدواج
✴️اصلاح تغذیه
✴️مسائل اعتقادی
(فرجامپور)
جهت تنظیم نوبت به ای دی زیر پیام بدید
👇👇
@asheqemola
مبحث نکات و سیاست های همسرداری و طب اسلامی را در این کانال پیگیر باشید👇👇
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
کانال فرم های مشاوره
https://eitaa.com/joinchat/3032088595Cbc12a9d09e
#نظر_شما
سلام علیکم
عیدتون مبارک
الحمداله که با خانم فرجام پور مشورت کردم
خدارو شکر دوبار با ایشون مشورت کردم هردوبار هم ،دقیقا راه رو برام مشخص کردن💞
اسلام مشورت با اهلش در هر اموری رو توصیه میکنه ومن این مساله رو کاملا درک کردم
🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸
خدا را شکر🌺
همه از لطف خداست🌹
التماس دعا🌺
مشاور خانواده| خانم فرجامپور
🔹 #او_را ... ۶۳ بازم هوا رو به سردی میرفت. در حالیکه میلرزیدم ،دستامو بغل کردم و به اون دوتا نگاه ک
🔹 #او_را ...۶۴
کنار یه رستوران نگه داشت
-ببخشید،امشبم مثل دیشب باید غذای بیرون رو بخوریم!
کل روزو دنبالتون بودم،
وقت نشد برم خونه و غذا درست کنم!😅
از لحن حرف زدنش و همچنین حرفی که زده بود خندم گرفت!☺️
-معذرت میخوام که اینقدر باعث دردسرتون شدم!
ولی نگران من نباشید!
معده ی من به غذای رستوران عادت داره!😏
-مگه شما...
خانوادتون که همین شهر زندگی میکنن!!
-هه!
خانواده😏
چند لحظه ای سکوت کرد
-چی بگیرم؟
چه غذایی دوست دارین؟
با خجالت سرمو انداختم پایین!
-تو عمرم هیچوقت سربار کسی نبودم!
با جدیت نگاهم کرد
-الانم نیستید!!
اگر نگید چی میخورید،با سلیقه ی خودم میخرما!
این بار تلاشم برای کنترل اشک هام،موفقیت آمیز نبود!
بدون حرفی از ماشین پیاده شد و رفت تو رستوران!
تاکی قراره این وضع ادامه پیدا کنه؟!😢
چرا اینجوری میکنم من😣
چرا نمیدونم باید چیکار کنم😭
با دو پرس غذا برگشت و گذاشتشون صندلی پشت!
آروم راه افتاد
-کجا بریم بخوریم؟
اشکامو با پشت دستم پاک کردم و گفتم
-نمیدونم!
صفحه ی گوشیش روشن شد و صدای موزیک ملایمی تو ماشین پخش شد،
-الو
سلام داداش!
خوبی؟
چاکرتم😊
خوبم خداروشکر
امممم...
راستش نه...
یکم برنامه هام تغییر کرده
شرمندتم!
شما برید!
خوش بگذره!
مارو هم دعا کنید!
ههههه😂
نه بابا!
نه جون تو!
چه خبری آخه؟؟
(صداشو آروم کرد)
آخه داداش کی به من زن میده😂
خیالت راحت!
هیچ خبری نیست!
فقط کاری پیش اومده که نمیتونم بیام!
همین!
عجب آدمی هستیا!
نه جون تو!
آره!
قربانت!
خوش بگذره!
ممنون.
شماهم سال خوبی داشته باشی ان شاءالله
یاعلی مدد!😊
گوشی رو قطع کرد و با خنده ی ریزی سرشو تکون داد!
با تعجب نگاهش کردم!😳
هیچوقت فکر نمیکردم آخوندا هم خندیدن بلد باشن!😕
یا دوستی داشته باشن!!
اما سریع خودمو جمع کردم!
دوباره احساس خجالت اومد سراغم!
-ببخشید...
من...
واقعا یه موجود اضافه و مزاحمم!
شما رو هم اذیت کردم!
منو همینجا پیاده کنید و برید😢
برید پیش دوستتون!
کلافه نفسش رو بیرون داد و دستی به موهاش کشید!
-میشه دیگه این حرفو تکرار نکنید؟؟
اونقدر جدی این حرفو زده بود که دیگه چیزی نگفتم!
کنار یه پارک نگه داشت !
-هرچند هوا سرده و نمیشه پیاده شد!!
ولی حداقل ویوش خوبه☺️
غذا رو داد دستم و بدون هیچ حرفی مشغول خوردن شد!
هنوزم سرفه میکرد
و معلوم بود خیلی حال خوبی نداره!
تمام سعیم رو میکردم که به آخوند بودنش فکرنکنم!
چون چاره ای جز بودن کنارش نداشتم!
حالا دیگه اون تنها کسی بود که میشناختم!!
بعد خوردن شام رفت سمت خونش!
جلوی در نگه داشت و کلیدو گرفت جلوی صورتم!
-بخاری رو زیاد کنید ،سرما نخورید!
نگاهش کردم!
-باز میخواید تو ماشین بخوابید؟؟؟😳
-نگران من نباشید
من یه کاری میکنم!
-نه!نمیرم!😒
سرشو گذاشت رو فرمون و نفسشو داد بیرون!
بعدش صاف و محکم نشست و مثل اکثروقتا بدون اینکه نگاهم کنه،شروع کرد به حرف زدن
-ازتون خواهش میکنم!
من امشب چندجا کار دارم!
به فکر من نباشید
من همین که میدونم جاتون خوبه،امنه،
رو آسفالت هم که بخوابم،راحت میخوابم!
دیگه چیزی نگید!
کلیدو بگیرید!
شبتون بخیر!
نفس عمیقی کشیدم و به در سفید آهنی نگاه کردم...
-ممنونم
شب بخیر...
"محدثه افشاری"
@asraredarun
اسرار درون
مشاور خانواده| خانم فرجامپور
🔹 #او_را ...۶۴ کنار یه رستوران نگه داشت -ببخشید،امشبم مثل دیشب باید غذای بیرون رو بخوریم! کل روزو
🔹 #او_را ... ۶۵
بازم برگشتم اینجا!
همون مکان امنی که برام مثل یه قرص آرامبخش عمل میکنه!
حتی بهتر از اون...❣
نه دیشب برای خوابم دست به دامن آرامبخش شده بودم و نه فکر کنم امشب نیازی بهش داشتم...!
یه بار دیگه در و دیوارشو نگاه کردم!
هیچ چیز عجیبی نداشت!
هیچ چیزی که باعث آرامشم بشه
اما میشد!!!
از اولین باری که پامو توش گذاشتم حدود بیست و چهار ساعت میگذشت
اما خیلی بیشتر از خونه هایی که تو بیست و یک سال عمرم توشون زندگی کرده بودم
برام راحت بود!
نه تختی بود که مثل پر قو نرم باشه،
نه میز ناهار خوری،
نه انواع و اقسام مبل اسپرت و سلطنتی و راحتی،
نه استخری داشت و نه...
حتی تلویزیون هم نداشت!!
اما با تمام سادگی و کوچیکیش،
چیزی داشت که خونه ،نه بهتره بگم قصر،قصر ما نداشت...!
و اون چیز...
نمیدونستم چیه!!
فکرم رفت پیش اون!!
چرا این کارا رو میکرد؟
من حتی برنامه ی سفرش رو به هم ریخته بودم
اما...
واقعا از کاراش سر در نمیاوردم!
خسته بودم!روز سختی رو پشت سر گذاشته بودم!
رفتم سمت پتو ها و یکیش رو روی زمین پهن کردم و یکی دیگه رو هم کشیدم روم!
خیلی جای سفتی بود!!
اما طولی نکشید که به خواب آرومی فرو رفتم😴
با دیدن مامان و بابا از جا پریدم!!😥
چشمای مامان از گریه سرخ شده بود
و بابا پیر تر از حالت عادی به نظر میرسید!😢
آماده بودم هر لحظه بزنن توی گوشم اما بغلشونو باز کردن...
یکم نگاهشون کردم و بدون حرفی دویدم طرفشون،
اما درست وقتی که خواستم بغلشون کنم،
هر دو پودر شدن و روی زمین ریختن!!
با ترس و وحشت از خواب پریدم😰
قلبم مثل یه گنجشک تو سینم بالا و پایین میپرید و صورتم از گریه خیس بود...!😭
بلند شدم و رفتم سمت ظرفشویی و به صورتم آب زدم!
وای...
فقط یه خواب بود!
همین!
اما دلم آشوب بود!
ساعتو نگاه کردم!
هفت صبح بود....🕖
فکر مامان ،بابا و مرجان همش تو سرم میپیچید و احساس بدی مثل خوره به جونم افتاده بود!
سعی کردم بهشون فکر نکنم!
با دیدن شعله های بخاری که سعی میکردن خونه رو گرم کنن ،
یاد اون افتادم!!
وای !
حتما تو این سرما، تا الان سرماخوردگیش بدتر شده!!
پتوها رو از روی زمین جمع کردم!
با اینکه بلد نبودم چجوری باید تا بشن،
سعی کردم فقط جوری که مرتب به نظر برسه ،روی هم بچینمشون!
همون دمپایی های آبی و زشت رو پوشیدم و رفتم جلوی در،
اما هیچکس تو ماشین نبود!!
سر و ته کوچه رو نگاه کردم اما حتی دریغ از یه پرنده!
خلوت خلوت بود!
فکرم هزار جا رفت...😰
یعنی این وقت صبح کجاست؟!
نکنه حالش بد شده!؟
نکنه اتفاقی براش افتاده!؟
نکنه....؟!
با استرس دستمو کردم تو جیبم و با دیدن شمارش یه نفس راحت کشیدم،
سریع برگشتم تو خونه و رفتم سمت تلفن!
صدای آهنگ پیشوازش تو گوشی پیچید!
اما کسی جواب نداد!!
دلم آشوب شد...
بلند شدم و رفتم جلوی در که دیدم با یه سنگک ، از سر کوچه ظاهر شد!
نفس راحتی کشیدم و به در تکیه دادم!
با دیدن من یه لحظه سرجاش ایستاد و با تعجب نگام کرد!
ولی سریع به حالت قبل برگشت و با سر به زیری تا جلوی در اومد!
-سلام صبحتون بخیر!
چرا اینجایید؟
-سلام...
تو ماشین نبودین،
ترسیدم!
-ترسیدین؟؟😳
از چی؟😅
-خب گفتم شاید حالتون بد شده...
دو شب تو این سرما،تو ماشین...
-وای ببخشید،
قصد نداشتم نگران...یعنی بترسونمتون...!
بعد نماز خوابم نمیومد،ترجیح دادم برم پیاده روی و برای صبحونتون هم نون بخرم!
-دستتون درد نکنه...!
ممنون
ببخشید که...
ولی حرفمو خوردم!
کلمه ی "مزاحم" دیگه خیلی تکراری شده بود!
-پس شما هم بیاید داخل!صبحونه بخوریم...
-نه ممنون!
من خوردم!
شما برید تو،من همینجا منتظرتون میمونم،
بعد صبحونتون بیاید یکم حرف دارم باهاتون!
سرمو تکون دادم و نون رو ازش گرفتم!
برگشتم تو ، که بسته شدن صدای در شنیدم!
پشتمو نگاه کردم!
نبود!
فقط در رو بسته بود...!
نمیتونستم معنی حرکات عجیب و غریبشو بفهمم!
برام غیرعادی بود!!
خصوصا از اینکه موقع حرف زدن نگاهم نمیکرد،اعصابم خورد میشد!!
هنوز نتونسته بودم دلشوره ی خوابی که دیده بودم رو از خودم دور کنم.
یکم از سنگک کندم و سعی کردم خودمو بزنم به اون راه و مشغول صبحونه شم!
اینقدر فکرم مشغول بود که حتی یادم رفت برم از یخچال چیزی بردارم و با نون بخورم!
هر کاری کردم فکرمو مشغول چیز دیگه کنم،نشد...!
با دو دلی به تلفن گوشه ی اتاق نگاه کردم!
"محدثه افشاری"
@asraredarun
اسرار درون
هدایت شده از مشاور خانواده| خانم فرجامپور
┄┅─✵💝✵─┅┄
به نام خدایی که نزدیک است
خدایی که
وجودش عشق است
و با ذکر
نامش آرامش را در
خانه دل
جا می دهیم
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
سلام صبحتون بخیر🌺
@asraredarun
┄┅─✵💝✵─┅┄
┄✦۞✦✺﷽✺✦۞✦┄
#حدیث_نور
✨امام حسن مجتبی علیهالسلام فرمودند:
صبر و شکيبائی زينت شخص، وفای به عهد علامت جوانمردی، و عجله و شتابزدگی (در کارها بدون انديشه) دليل بی خردی می باشد.✨
@asraredarun
┄✦۞✦✺💠✺✦۞✦┄
در پوست خود هم نمیگنجیم از شوق
چون که به زودی میرسد آقا به زودی
صبح ظهورش میرسد از سمت مکه
دنیا گلستان میشود یکجا به زودی
#سلام_امام_مهربانم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🔸شاعر: محمدفردوسی
@asraredarun
❀🍃✿🍃❀ ❀🍃✿🍃❀
انسان شناسی ۶۳.mp3
12.33M
#انسان_شناسی ۶۳
#استاد_شجاعی
#دکتر_دینانی
🔺من چه کسی هستم؟
من چه کسی نیستم؟
جنسِ من از چیست؟
🔺جنس فرشتگان از چیست؟
جنس موجودات دیگر، از چیست؟
تفاوت من با بقیهی نظام خلقت در چیست؟
@Ostad_Shojae
#مشاوره_رایگان
#سوال_شما
#خواستگار
سلام .من فقط میخوام بدونم اگه خواستگاری برام اومده که از قیافه اشون خوشم نیومده .دیدمشون هیچ حسی نداشتم.چون توی ذهنم تصور ی که از همسر آینده ام دارم .یه نفر با قدوهیکل پر.وچشم ابرو مشکی .این آقا بورن ولاغر .میخوام بدونم قبول کردن ایشون کار درستی هست یانه.چون وقتی دیدمشون برام خیلی عادی بودن.
چون آدم مذهبی هستن براهمین تاالان ردسون نکردم.ولی باقیافه اشون هم نمیتونم کنار بیام.ولی چون ۳۳ هستم، میگن بهم شاید ازاین مورد های مذهبی دیگه برام پیش نیاد
🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸
#پاسخ
سلام علیکم و رحمت الله🌺
با آروزی خوشبختی برای همه جوانان🌹
لطفا دقت داشته باشید،
در دین ما، ملاک ازدواج فقط #ایمان است و بس✅
🔺 برای ازدواج اول باید ملاکها را در نظر گرفت
🔺و بین آنها اولویت بندی کرد.
🔺و اگر خواستگار حداکثر اولویتها را داشت جواب مثبت داد.
🔺البته اولویتهای هر فردی با دیگری فرق دارد.
اینکه خواستگار به دل بنشیند، مهم است✅
ولی با یک بار دیدن این اتفاق نمی افتد
اگر ایشان ملاکهای دیگر را دارا هستند،
🔸برای جواب دادن(مثبت یا منفی) عجله نکنید.
🔸به خودتان فرصت بدهید و چند بار حداقل با ایشان دیدار و گفتگو داشته باشید.
🔸حتما با هم بیرون بروید و رفتارشان را در بیرون ببینید،
اعم از کنترل نگاه، دست و دلباز بودن و ....
🔺اگر بعد از چند بار معاشرت باز به دلتان ننشست، آن موقع تصمیم بگیرید.
👌البته سرد مزاج ها بیشتر دچار این مشکل میشوند و برای ازدواج هم سرد هستند هم به سختی انتخاب میکنند.
نیاز است که زوجین قبل از نامزدی حتما از نظر طبع و مزاج، بررسی شوند و اگر مناسب هم بودند ازدواج کنند.
👌 حتما با #مشاور، مشورت داشته باشید.
ان شاءالله خوشبخت شوید🌺
ان شاءالله موفق باشید🌹
#مشاور_خانواده
#تربیت_فرزند
#همسرداری
#سیاست_های زنانه
#ازدواج
#اصلاح_مزاج
#احکام خاص بانوان
#مسایل اعتقادی
(فرجامپور)
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
آیدی جهت نوبت دهی مشاوره تلفنی👇👇👇
@asheqemola
روزي كه به فرزندمون اين پيام رو ميديم تو بدي،
او هم كار بدش رو تكرار ميكنه.
كودك هر چه احساس كنه بچه خوبيه، رفتارش بهتر ميشه.
به كودكتون بگيد:
تو بچه خوبي هستي
فقط كار بدي كردي.
#تربیت_فرزند
@asraredarun
راهکارهای کمک به کودکان خشن و عصبانی
🔸از تنبیههای غیرعلمی دوری کنید
🔸نقشتون رو به خوبی ایفا کنید. یک مدل مناسب که میتونه عصبانیتش رو کنترل و مدیریت کنه.
🔸پاداشی رو برای رفتارهای غیر خشن در نظر بگیرید.
🔸خودتون الگوی خوبی واسش باشید.
🔸والدینی خونگرم و حامی باشید.
🔸به فرزندتون مهارتهای رفتاری رو آموزش بدید و اونا رو مدل کنید.
🔸جایگزینهایی رو برای خشم و عصبانیت پیدا کنید و به فرزندتون بیاموزید.
🔸خیلی شفاف با بچهتون در مورد احساسات صحبت کنید. بهش کمک کنید تا احساسات خودشو به روشی سالم و مناسب بیان کنه و همه راههای مناسب برای مدیریت خشم رو درنظر بگیره.
🔸مهارتهای خودتون رو در تربیت اونا افزایش بدید.
🔸هرگونه اضطراب و استرس رو حذف کنید.
🔸همیشه بعد از بروز خشم به خود و فرزندتون وقت استراحتی بدید. این کار باعث فروکش کردن عصبانیت و ایجاد آرامش میشه.
@asraredarun
🔻جایگزین های تنبیه برای بچه ها
💠 به جای تنبیه، تقبیح شدید خود را بیان کنید بدون اینکه به شخصیت فرزندتان حمله کنید. مثلا پدری که می بیند فرزندش ابزار او را برداشته و در حیاط زیر باران رها کرده چه عکس العملی می تونه داشته باشه؟ میتونه فریاد بزنه، عصبانیت خودش رو با تندی بیان کنه و میتونه باجدیت به فرزندش تذکر بده بدون اینکه به فرزندش اهانت کرده باشه. مثلا بگه؛ "از اینکه ابزار نوی من توی حیاط زیر بارون رها شده و زنگ زده خیلی عصبانی ام..."
💠 به جای تنبیه، انتظارات خود را جزء به جزء برای فرزندتان شرح دهید.
"انتظار دارم وقتی ابزار من رو قرض میگیری مثل اول بهم برگردونی"
💠 راه جبران خطا را به فرزند خود نشان دهید.
" از این به بعد وقتی ابزار منو می گیری سریع سر جاش برگردون"
💠 به کودک فرصت دهید.
" پسرم تو میتونی ابزار منو امانت بگیری و دوباره پسشون بدی و در مقابل میتونی امتیاز استفاده از آونها را کلا از دست بدی. تصمیمش با خودت"
💠 با موضوع برخورد فعال داشته باشید.
کودک:" چرا درب جعبه ابزار قفله؟!
پدر: "تو به من بگو چرا"
💠 مشکل گشایی کنید.
" پسرم به نظر تو چه راهی می تونیم پیدا کنیم که هر وقت به ابزار من احتیاج داری بتونی از آنها استفاده کنی؟ در ضمن مطمئن باشم که هر وقت لازمشون داشتم داشتم سر جاشون باشند. "
@asraredarun
چگونه خوب گوش کردن را در کودکان تقویت کنیم؟
🎈هنگام صحبت کردن، تن و ریتم صدای تان را تغییر دهید و یکنواخت صحبت نکنید.
🎈خواسته ها و پیام های خویش را
ساده و کوتاه بیان کنید.
🎈در یک زمان، فقط یک یا دو درخواست از کودک تان داشته باشید.
🎈سعی کنید خواسته هایتان را به صورت رسا و همراه با احترام و محبت بیان کنید.
🎈کودکان را عادت دهیم که از رادیو، یا ابزارهای صوتی بیشتر از تلویزیون استفاده کنند .
🔻خواندن یک کتاب داستان کوتاه، ودرخواست خلاصه گویی یا بازگویی داستان، تاثیر زیادی در تقویت مهارت گوش دادن کودکان دارد.
@asraredarun
چند نکته در مورد تشویق:
🔸تشویق برای دیدن است نه برای دیده شدن. معنی حرف من این است که با بچه هایتان شو ندهید. جلوی دیگران دائم مطرحشان نکنید و به رخ دیگران نکشید. این کارها تشویق نیست، مخرب هستند. این کارها بچه ها را محتاج تشویق و محتاج توجه دیگران بار می آورد و در نهایت برون کنترل می شوند. یعنی اگر از بیرون تأیید گرفت همه چیز خوب خواهد بود اما اگر تأیید نگرفت.
🔸در تشویق خلاقیت داشته باشید. یک وقت لازمه جیغ بزنید، یک وقت پشتک بزنید. خلاق باشید. یک سره فقط عالیه، خوبه، آفرین، بارک ا... نگویید. بچه ها را با تشویق شرطی نکنید.
▫️جایزه
جایزه یکی از مظاهر تشویق است که در جامعه ی ما بسیار وسیع است. دائم در محاوره ها این کلمه جاری است، جایزه برات می خرم، جایزه چی میدهی؟
ما در رویکرد کودک متعادل به جایزه معتقدیم ولی بهترین جایزه ها را جایزه ی معنوی می دانیم مثل لبخند مادر، شادی مادر و ...، حالا اگر هم می خواهیم جایزه بدهیم دو تا شرط دارد، در دو حالت جایزه می دهیم: مورد اول این که کودک در یک کاری تداوم داشته باشد، پشتکار داشته باشد مثل مسواک زدن، یک جوری به بچه نشان می دهیم که من دیدم مثلاً دو ماهه که داری مرتب مسواک می زنی یا کار دیگری را انجام می دهی. یا یک اتفاق ناگهانی افتاده مثلاً مسافرتی بوده و ماشین خراب شده و .... فرزندمان آن قدر عالی همکاری کرد که ما حظ کردیم و یا مهمانی بوده و او خیلی آرام و همراه بود. یک جوری نشان می دهیم که دیدم. و با دادن جایزه قدردانی می کنیم.
مورد دوم این است که جایزه باید بدون برنامه ریزی قبلی، غیرمنتظره و غیر مترقبه باشد. از سه ماه قبل دائم نمی گیم که اگر این کار را کردی، برات جایزه می خرم، اصلاً این کار را نکنید. بلکه زندگی روال همیشگی اش را داشته باشد اما پدر و مادر با هم هماهنگ باشند که یک جایزه بخرند و کودک اصلاً نداند. این حرف ها مثل: کارنامه ات را بگیر بیار برات جایزه بخرم، حق حساب است، رشوه است؛ در صورتی که جایزه رشوه نیست. بچه تف می کند! مادرش میگه: مامان جان تف نکن، بچه: دوست دارم تف کنم. مادر: عزیزم تف نکن، اگر تف نکنی یک جایزه برات می خرم. بچه: چی می خری؟ مادر: یه ماشین کنترلی! بچه به تف کردن ادامه میده، مادر: هواپیما! باز بچه به تف کردن ادامه میده بالاخره چونه می زنند و به هلیکوپتر رضایت می دهد. بچه میره و دو روز دیگه میاد و یک کار دیگه ای را شروع می کند و جایزه می خواد. با این حالت بچه ها جایزه بگیرهای حرفه ای می شوند.
@asraredarun