🍀 #امام_خمینی(ره):
تربیت فرزند از همهی شغلها بالاتر است.
اگر شما بانوان یک فرزند خوب به جامعه تحویل دهید، برای شما بهتر است از همه عالم. 👌🌸
تأثیر مادر در تربیت بچهها، بالاتر از پدر، معلم، استاد و جامعه است.
زیرا علاقهای که بچه به مادر دارد به هیچ کس ندارد.
از این جهت بچههایتان را در دامنتان تربیت اسلامی، تربیت انسانی بکنید.
📚 صحیفه امام، ج۸، ص۹۰
#تربیت_فرزند
@asraredarun
✅ دامن مادر بزرگترین مدرسهای است که بچه در آن تربیت میشود. آنچه که بچه از مادر میشنود غیر از آن چیزی است که از معلم میشنود.
✅ خانههای شما باید خانه تربیت اولاد باشد، منزل علماست منزل شما و منزل تربیت دینی، منزل تربیت علمی، تهذیب اخلاق باشد، توجه به سرنوشت اینها در عهده پدران است و در عهده مادرها، مادرها بیشتر مسؤول هستند و مادرها اشرف هستند، شرافت مادری از شرافت پدری بیشتر است.
✅ شغل بچهداری، شریفترین شغل در عالم بزرگ کردن یک بچه است و تحویل دادن یک انسان است به جامعه
✅ اول مدرسه ای که بچه دارد، دامن مادر است، مادر خوب، بچه خوب تربیت میکند و خدای نخواسته اگر مادر منحرف است، بچه از همان توی دامن مادر منحرف بیرون میآید. و چون بچهها آن علاقه ای که به مادر دارند به هیچ کس ندارند و در دامن مادر که هستند تمام چیزهایی که دارند خلاصه میشود در مادرها و همه چیز را مادر میبینند حرف مادر، خلق مادر، عمل مادر، در بچه اثر دارد.
#امام_خمینی
#السلام_علیک_یا_روح_الله
❗️برگرفته از جزوه خانواده و دیگر عوامل محیطی در تربیت با همکاری موسسه نشر و دانشگاه تربیت معلم
@asraredarun
در مهماني ها اجازه ندهيد ديگران بدون داشتن دانش و علم، به شما احساس نگراني و اضطراب بدهند.
"واي انقدر بغلش نكن بغلي ميشه شده" ، "خيلي بچت لوس شده ها" ، "زيادي داري آسون ميگيري به بچه ات" ، "نسل ما با كتك و فشار بزرگ شديم به اين خوبي از آب در اومديم نسل جديد خيلي خيلي لوس و بيتربيت بزرگ ميشن".
"من اگه جاي تو بودم آدمش ميكردم" ، "خيلي زود از شير گرفتيش خيلي اشتباه كردي" ، "چرا از پوشك نگرفتيش هنوز" ، "آخ آخ خيلي لوسش كردي".
فراموش نكنيد كسي كه مقايسه، نصيحت، يا دخالت ميكند عزتت نفس كمي دارد.
@asraredarun
مستقل بودن کودکان به آنها شانس انتخاب چیزهایی را می کند که آنها را خوشحال می کند
کودکان لازم است انتخاب کردن را یاد بگیرند. برای رشد بلوغ احساسی خود، لازم است یاد بگیرند چگونه خودشان تصمیم بگیرند. در حال حاضر این انتخاب ها لازم نیست از نظر تنوع، در محدوده گسترده ای باشند.
بزرگسالان می توانند به آنها مجموعه ای از انتخاب ها را بدهند. از این مجموعه، کودکان این آزادی را خواهند داشت که یکی را انتخاب کنند. بنابراین، آنها این را نیز یاد می گیرند که در زندگی نمی توانند همه چیز را داشته باشند. آنها فقط آزادی انتخاب دارند.
با مستقل بودن کودکان آنها مهارت های خود را بهبود می دهند، درست و غلط را تشخیص میدهند، شخصیت خود را شکل می دهند و تصمیم گیری می کنند. برای یادگیری شیوه های زندگی، آنها باید زندگی را تجربه کنند.
با این روش، آنها قوی و آماده برای مقابله با چالش های زندگی رشد می کنند و از لحاظ عاطفی ایمن و خوشحال خواهند بود.
@asraredarun
#بازی
بازی زبان کودک است. چقدر به کودکتان گفتید دوستت دارم؟ مادرها از صبح تا شب خیلی این جمله رو میگن. قابل شمارش نیست. خبر بد اینه که اصلا بچتون هیچی نفهمیده از این حرفها که زدید فقط شما دلتون خوشه گفتید. اون فقط اونجاها را فهمیده که باهاش بازی کردید بازی زبان کودکه. بچه ها فارسی را خوب حرف میزنن، و در اصل خوب تقلید می کنن، ولی درکی از زبان ندارن.
مادری می گفت پسر ۵ ساله دارم من را به ستوه آورده منو بیچاره کرده صبح دیر بلند میشه میخواد بره مهد کودک جون منو میگیره گفتم که صبح ها ساعت چند بیدار میشی بیدارش می کنی؟ گفت ۷. گفتم فردا ۶ و نیم بیدارش کن. وقتی بیدار شدی داری میری بچه را بیدار کنی یه مشت آب به صورتتون بزنید موهاتون مرتب کنید با چشم های غی کرده نرید بگید پاشو. بچه میگه پاشم چیکار. بگید پاشو برو مهدک کودک. نگو پاشو بریم مهد کودک یا مدرسه.
اونطور که شما میری صداش میکنی میگه می خوام نباشه اون مدرسه با این قیافه با این اخلاق با این صدای تند اومدی که منو ببری مدرسه یا مهد کودک. اول یه اب به صورتت بزن اگه وقت داشتی یه ته آرایشم بکن بگو بلند شو اگه گفت چرا؟ بگو می خواهیم بازی کنیم باهم.
مادر گفت اخه این موقع صبح؟
گفتم اره. تشک خوشخواب دارید برید روی تشک بپرید بالا پایین بیاید گزارش توی کلاس بدید. هفته بعد این خانوم اومد گفت اگه تجربه نکرده بودم فکر میکردم دروغ میگید بچمو بیدار کردم گفت چیه؟ گفتم پاشو میخوایم بازی کنیم .پرید ازجاش. پسر بچه ام هست. گفت چه بازی می خوایم بکنیم؟ گفتم بپر بپر. چند دفعه بالا پایین پرید از تخت اومد پایین دستش زد به کمرش گفت این کارا چیه می کنی؟ ۵ سال بهش گفته بودن نپر. امروز گفتن بپر. بعد اومد پایین لیوان شیرش سر کشید هر روز جون منو میگرفت تا اینو بخور قطره قطره می خورد صبحانه شو خورد. گفتم زنگ بزنم آژانس بریم مهد. گفت پیاده بریم حال کنیم تا مهد کودک میپرید بالا پایین می دوید جفتک مینداخت شادی می کرد ظهر هم که اومد تا غروب همینطور منو بوس میکرد میگفت کاری نداری من انجام بدم؟ گفتم کفش ها را مرتب کن، باز کاری نداری؟ گفتم این کارا بکن..
مادر گفت واقعاً ۵ دقیقه بازی اینقدر تاثیر داره؟ گفتم نه. بچه بلاخره بازیشو میکنه چه اینجا چه تو مهد کودک اما شما تو این پنج دقیقه بازبان کودک بهش گفتید دوستش دارید. ۵ دقیقه دوست داشتن رو تجربه کرد و حالا تمام روز دنبال اینه که حالا دوست داشتنش رو یه جوری نشون بده ببینید چند دقیقه بازی چه تاثیری داره. امروز یکی از مسائل اینه که والدین با بچه ها هیجان مشترک ندارند بازی هیجان مشترکه. رابطه را اصلاح میکند.
@asraredarun
بر اساس برخورد والدین باکودک
در 3 تا 6 سال، كودك يكي از سه
طريق زیر رو انتخاب میکنه👇👇
🔻 همكاري، مهرباني، حل مسايل
🔻رقابت، كنترل، مسابقه
🔻جنگ و ستيز
و روابطش رو بر اساس همين
روش ها انتخاب میکنه.
@asraredarun
اینگونه نیکویش نما !
پيامبرخدا صلي الله عليه و آله:
مِهر خداوندى از آنِ كسى باد كه فرزند خود را در نيكو شدنش يارى دهد.
روايتگر حديث مى گويد: به حضرت عرض كردم: چگونه مى تواند او را در نيكو شدنش يارى دهد؟
حضرت فرمودند:
🔸كارى را كه بآسانى انجام داده است از وى بپذيرد؛
🔹 از كارى كه انجام دادن آن برايش سخت است درگذرد؛
🔸او را به كارى بيش از توانش وا ندارد؛
🔹 و وى را نادان نپندارد
@asraredarun
هدایت شده از مشاور خانواده| خانم فرجامپور
سلام 🌹
در خدمتتون هستم
با بحث مشاوره
در رابطه با 👇
✴️خانواده و مشکلات خانوادگی
✴️همسرداری
✴️سیاستهای زنانه
✴️تربیت فرزند
✴️ازدواج
✴️اصلاح تغذیه
✴️مسائل اعتقادی
(فرجامپور)
جهت تنظیم نوبت به ای دی زیر پیام بدید
👇👇
@asheqemola
مبحث نکات و سیاست های همسرداری و طب اسلامی را در این کانال پیگیر باشید👇👇
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
کانال فرم های مشاوره
https://eitaa.com/joinchat/3032088595Cbc12a9d09e
#نظر_شما
با سلام و خداقوت به شما و استاد فرجام پور که با حوصله به مسایل گوش میکنند و راهنمایی به جا و مناسبی میکنند
کم هستند مشاورانی که واقعا اینقدر دلسوزانه راهنمایی کنند و مسایل مالی مشاوره گیرنده رو هم درک کنند
من نمیدونم چطور از ایشون تشکر کنم
ان شاالله که خداوند سلامتی و عاقبت به خیری نصیب ایشون و خانوادشون کنه .
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
خدا را شکر🌺
هر چه هست لطف خداست🌹
التماس دعا🌺
مشاور خانواده| خانم فرجامپور
#او_را....107 "هدف" به هدفی فکر کردم که چند وقتی بود داشتم برای رسیدن بهش تلاش میکردم.به آرامشی که
#او_را.... 108
کسی بود که میخواست کمکم کنه.این کارو کرد و رفت...
-چه کمکی؟
-کمک کنه تا آروم بشم.
تا دوباره خودکشی نکنم.
تا...
یهچیزایی رو بفهمم!
-خب؟؟
-هیچی دیگه.میگم که.این کارو کرد و رفت!
-حتما همه این مسخره بازیهاروهم اون گفته انجام بدی!!
-مسخره بازی نیست مرجان. تو که اخلاق منو میدونی. اگر یهذره غیرعقلانی بود،عمرا اگه عمل میکردم!
-اصلا این پسره کیه؟چیه؟حرفش چیه؟چیشده که فکر کردی حرفاش درسته؟
-میدونی مرجان!اون یهجوری بود.
خیلی حالش خوب بود...!
آرامش داشت،با همه فرق داشت. با اینکه معلوم بود درآمدش کمی داره یهجوری رفتار میکرد انگار خیلی خوشبخته!!
من دوست دارم بفهممش...
دوست دارم بفهمم اون چجوری به اون حال خوب رسیده!
-خب الان فهمیدی؟!
-یه جورایی...
تقریبا با همش کنار اومدم،بجز یه بخشش که فکرم رو بدجور مشغول کرده.
ولی مرجان تو این چندماه،نسبت به قبل،خیلی آروم شدم!هرچند بازم اونی که باید بشم نشدم!
-با چی کنار نیومدی!؟
چهار زانو رو به روش نشستم و متفکرانه نگاهش کردم
-ببین!به نظر تو اتفاقاتی که برای ما میفته،چه دلیلی داره؟؟
-دلیل؟امممم...خب نمیدونم!اتفاقه دیگه!میفته!!
-نه خله!منظورم اینه که چجوری یه سری اتفاقای خاص تو زندگی من میفته و باعث یه اتفاقای دیگه میشه،
و تو زندگی تو،
و زندگی بقیه!؟
یعنی چجوری انگار همه چی با هم هماهنگه تا یه اتفاق خاص بیفته!؟بنظرت اینا به معنی برنامه ریزی یه نفر برای زندگی آدم نیست؟؟
-ترنم، جون مرجان بیخیال!
تو رد دادی!میخوای منم خل کنی؟
-خیلی ذهنم درگیره که چجوری زندگی من جوری چیده شد تا به خودکشی برسم و بعد یه نفر بیاد و یه چیزای جدید بهم بگه!؟
اگر من با سعید میموندم،با عرشیا،یا اگر جور دیگه این رابطه ها تموم میشد،شاید هیچوقت به اینجا نمیرسیدم!
-مثلا الان به کجا رسیدی تو!!؟😏
-به یه دید جدید،حس جدید،زندگی جدید،فکر جدید!
و این خیلی خوبه...
یه جورایی هیچوقت بیکار نیستم.همش حواسم هست چیکار بکنم و چیکار نکنم!همش دارم چیزای بهتری میفهمم!!
ترنم!مغزم قولنج کرد!!بیخیال.دعا میکنم خوب شی!!
-خیلی...!منو نگاه نشستم واسه کی از حسم حرف میزنم!!
-بابا خب چرت و پرت میگی!کی حوصله این مزخرفاتو داره؟؟
مثلا الان زندگی من چشه؟؟چرا باید تغییرش بدم...
-مرجان واقعا تو از اون زندگی راضی ای؟؟
یکم ساکت شد و سرش رو انداخت پایین
-خب آره!
تا لنگ ظهر میخوابم،بعد بلند میشم میبینم مامانم هنوزم خوابه!
هرروز یه آرایش جدید ازش یاد میگیرم،هرروز از قیافش میفهمم یه عمل زیبایی جدید اومده!
چندماه یه بار هم داداشم رو میبینم!
بابام رو چندسالی میشه که ندیدم.
هفته ای یه دوست پسر جدید پیدا میکنم!
چندروز یه بار یه پارتی میرم.
اگر حوصلم سر بره کلی پسر از خداشونه برم پیششون،اگرم خونه باشم،بطری های مشروب مامانم رو کش میرم!
چی از این بهتر؟؟؟
با صدایی که حالا با بغض مخلوط شده بود،داد زد
-بس کن ترنم!دنبال چی میگردی؟؟
زندگی همه ی ما فقط لجنه!همین .این لجن رو هم نزن. بوش رو بیشتر از این درنیار!
تو چشماش نگاه کردم،زور میزد که مانع ریزش اشکهاش بشه .میدونستم که نیاز به گریه داره،بدون حرفی بغلش کردم و اجازه دادم مثل یه بچه که وسط کلی شلوغی گم شده،گریه کنه...
😭
انتظار داشتم بیشتر بمونه اما بعد از تموم شدن گریه هاش،رفت.
کاش میتونستم براش کاری انجام بدم.ولی سخت بود،چون اون برعکس من شدیدا لجباز بود و مرغش یه پا داشت!
میخواستم دوباره برم تو اتاق اما نگاهم به غذایی که خراب کرده بودم،افتاد.
وارد آشپزخونه شدم.اولش یکم این پا و اون پا کردم اما بعد سریع دست به کار شدم.
ظرف ها رو شستم و دوباره قابلمه رو پر از آب کردم.
بعد از اینکه آبکشش کردم،سسی که ظهر درست کرده بودم رو باهاش مخلوط کردم و چشیدمش.
عالی شده بود!
با ذوق به طرف تلفن دویدم و به مامان خبر دادم که نیازی نیست امشب از رستوران غذا بگیره.
از اینکه بعد از مدت ها بوی غذا تو این خونه پیچیده بود،واقعا خوشحال بودم.مخصوصا اینکه هنر خودم بود!
اولین بار بود که اینجوری مشتاقانه منتظر اومدن مامان و بابا بودم!
بلافاصله با ورودشون میز رو چیدم و سه تا نفس عمیق کشیدم تا ذوق کردنم خیلی هم معلوم نباشه!
با اعتماد به نفس نشستم پشت میز و با هیجان به غذا نگاه کردم!
غذاشون رو کشیدن و خیلی عادی مشغول به خوردن شدن!
هرچی به قیافشون زل زدم تا چیزی بگن،بی فایده بود!!
داشتم ناامید میشدم که مامان انگار که چیزی از نگاهم خونده باشه،دستپاچه رو به بابا کرد
-راستی!غذای امشب رو ترنم پخته!
با غرور لبخند زدم و بابا رو نگاه کردم.
-خب چیکار کنم؟مثلا خیلی کار مهمی کرده؟
با این حرفش انگار سطل آب یخ رو روم خالی کرد!حسابی وا رفتم.
"محدثه افشاری"
@asraredarun
اسرار درون
مشاور خانواده| خانم فرجامپور
#او_را.... 108 کسی بود که میخواست کمکم کنه.این کارو کرد و رفت... -چه کمکی؟ -کمک کنه تا آروم بشم.
#او_را... 109
مامان با تأسف نگاهش کرد و سرش رو تکون داد و مشغول خوردن شد که دوباره بابا گفت
-البته بدم نیست!
حداقل یه نفر تو این خونه زنیت به خرج داد و مجبور نیستیم امشبم دستپخت اصغر سیبیل رو بخوریم!!
مامان چشماش رو ریز کرد و با حرص بابا رو نگاه کرد؛
-مگه زنیت یعنی کلفتی و آشپزی؟؟مگه زن شدیم که شکم امثال تو رو پر کنیم!؟
خیلی وقت بود که دعواشون رو ندیده بودم!
تقریبا از وقتی که تصمیم گرفتن موقع غذا خوردن،با هم حرف نزنن،فقط صدای دعواهاشون رو از اتاقشون شنیده بودم.
قبل از اینکه بابا حرفی بزنه و دعوا بشه،سریع به مامان گفتم
-نه منظور بابا این بود که خیلی وقته غذای خونگی نخوردیم.
خب آدم گاهی هوس میکنه!
البته شماهم سرت شلوغه و مشغول مطب و دانشگاهی.من خودم سعی میکنم از این به بعد چندروز یه بار غذا بپزم!
موفق شدم جلوی یه جنگ رو بگیرم!مامان با اخم چند قاشق خورد و رفت،
-چند روز دیگه کلاسات شروع میشه!؟
سعی کردم لبخند بزنم
-پس فردا!
-خوبه.ولی بهتره بدونی این آخرین فرصتته،اگر این ترم هم نمراتت بد بشه،اجازه نمیدم بیشتر از این،با آبروم بازی کنی واون موقع دانشگاه بی دانشگاه!
و بدون اینکه نگاهم کنه یا منتظر جواب بمونه،آشپزخونه رو ترک کرد!!
مغزم داشت سوت میکشید و میخواست منفجر شه.چشمام رو بستم و زیر لب زمزمه کردم
"دنبال مقصر نگرد!
دنیا با ما سازگاری نداره!
دنیا محل رنجه!"
مشغول جمع کردن میز شدم.
از اینکه تونسته بودم به احساساتم غلبه کنم،احساس قدرت داشتم.
شاید اگر چندماه پیش بود،الان مشغول گریه و زاری بودم .ولی الان میدونستم تقصیر مامان و بابا نیست،بلکه مدل دنیا همینه!
به اتاقم رفتم و در رو قفل کردم.
تخته وایتبردی که تازه خریده بودم و زیر تخت قایم کرده بودم رو درآوردم و به دیوار زدم و به جمله هایی که دیشب از دفترچه ی سجاد،روش نوشته بودم نگاه کردم.
« تو سرخود نمیتونی با نفست مبارزه کنی.
نمیتونی اینجوری تمایلات عمیقت رو درست پیدا کنی!
باید برای این کار یه برنامه داشته باشی!
یه برنامه که بهت دستور بده و منیت رو از تو بگیره.»
به برنامه ای فکر کردم که سجاد تو دفترچش ازش صحبت کرده بود .برگشتم و پشت به تخته و رو به تراس نشستم.
پرده رو کنار زده بودم و آسمون از پشت درهای شیشه ای مشخص بود!
من هنوز گمشدم رو پیدا نکرده بودم و هنوز اون آرامشی رو که میخواستم،نداشتم.
گاهی با خودم فکر میکردم اون گمشده،سجاده .اما وقتی رفتارهای سجاد یادم میومد، میفهمیدم اشتباه میکنم!
اون به هیچ شخصی وابسته نبود...
پس منم نمیتونستم با یک آدم،این کمبود رو پر کنم!
میترسیدم از این اعتراف...
اما اون، حال خوشش رو بهخاطر خدا میدونست!
خدایی که تو اون دفترچه،صفحه ها راجع بهش حرف زده بود و من تندتند اون صفحات رو ورق میزدم که نکنه دلم به یه گوشش گیر کنه!
خدایی که خواسته بود من اینهمه رنج بکشم تا حالا بفهمم آرامش جز در کنار اون نیست...!
و خدایی که هیچ شناختی ازش نداشتم...
و حالا باید طبق دستوراتش با تمایلات سطحیم مبارزه میکردم،تا اون لذت های عمیق و اون آرامش سجاد رو تجربه کنم!
اما من هیچ چیزی نمیدونستم. هیچ کاری بلد نبودم!
باز هم دست به دامن دفترچه ی سجاد شدم.
تو لابه لای صفحاتش دنبال یه راه حل میگشتم،که یه جمله به چشمم خورد!
« تو نماز به دنبال لذت نگرد!
نماز دستور خداست که تو باهاش نفست رو بزنی.یه کار تکراری و مداوم که میخواد رشدت بده!! »
"نماز...!؟"
من اصلا بلد نبودم نماز چجوریه!!
درس های کتاب دینی هم که فقط بخاطر نمره گرفتن حفظشون میکردم،از یادم رفته بود
"محدثه افشاری"
@asraredarun
اسرار درون
هدایت شده از مشاور خانواده| خانم فرجامپور
┄┅─✵💝✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
💜به نام خداوند لوح و قلم
💖حقیقت نگار وجود و عدم
💙خدایی که داننده رازهاست
💚نخستین سرآغازِ، آغازهاست
سلام صبحتون بخیر
الهی به امید تو💚
@asraredarun
┄┅─✵💝✵─┅┄
┄✦۞✦✺﷽✺✦۞✦┄
#حدیث_نور
✨امام رضا علیهالسلام فرمودند:
از ما نیست آن که دنیای خود را برای دینش و دین خود را برای دنیایش ترک گوید.✨
@asraredarun
┄✦۞✦✺💠✺✦۞✦┄
﷽
#سلام_امام_زمانم
میرسد روزی بهپایان نوبت هجران او
میشود آخر نمـایان طلعت رخشـان او
انشاءالله بزودی😍💚
#امامزمان "عج"
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@asraredarun
❀🍃✿🍃❀ ❀🍃✿🍃❀
هدایت شده از استاد محمد شجاعی
4_5830463137052102010.mp3
11.83M
#انسان_شناسی ۷۶
#استاد_شجاعی
#حجهالاسلام_قرائتی
♨️ خبر کوتاه است و دردناک:
إنّ الإنسان لفی خُسر | خُسران آدمی قطعی ست!
اما نترسید!
یک روزنهی امید وجود دارد.
چه روزنهای؟ کجاست؟
@Ostad_Shojae
✅آب رو درست بخوریم
✍رسول اکرم(صلی الله علیه و آله): آب را باید به صورت مکیدن و چشیدن بنوشید و بیکباره در حلق نریزید، زیرا سبب بیمای های کبدی می شود.
📚 الکافی|جلد6|صفحه381
@asraredarun
🔆💠🔅💠﷽💠🔅
💠🔅💠🔅
🔅💠🔅
💠🔅
🔅
✅مهمترین ممنوعیات کبد
1⃣اولین نکته رعایت آب خوردن
🔶آب خوردن نباید به صورت یک نفس انجام شود. بلکه بایستی در سه نفس و با مزه مزه کردن و ترکیب با بزاق دهان مصرف شود. شبها حتما به صورت نشسته آب خورده شود. یکی از عادات غذایی غلط ، خوردن آب و مایعات بین غذا می باشد که سبب فشار به کبد و معده می گردد. و حتی بعد از غذاهای گوشتی و چرب آب خوردن را از نیم تا یک ساعت به تاخیر بیندازید
2⃣ ناهار خوردن
🔶از عواملی که سبب فشار به کبد و افزایش بلغم در بدن می گردد مصرف وعده غذایی ناهار می باشد و سبب خواب آلودگی و خستگی شخص میشود. عادت کنید صبحانه مفصل و وعده شام را ابتدای شب مصرف شود. و نهایتا ناهار از میوه و کمپوت میوه طبیعی استفاده کنید و یا بسیار بسیار ناهار خود را کمتر کنید
3⃣مصرف میوه های نارس
🔶سبب تنبلی کبد در هضم می گردد
4⃣سبزی شاهی و ترخون
🔶این دو سبزی مخصوصا شاهی هم سبب بیماری کبدی و هم سبب تحریک بیماریهای ژنتیکی می گردد
@asraredarun
🔅
💠🔅
🔅💠🔅
💠🔅💠🔅
🔆💠🔅💠🔅💠🔅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 تفرق اتصال( در رفتگی اعضاء و مفاصل)
✍حکیم.حسین.خیراندیش
@asraredarun
#فواید_طلا_برای_زنان
✍طلا برای زنان در حکم دارو است.آنها را گرم کرده و آرام بخش و داروی اعصاب است.چنانچه زنی خیلی گیر بدهد و اذیت کند طلا بپوشد که مغز سرد و تر او گرم شده و حساسیت کم شود.
💠طلا محبت می آورد
💠به شخص ترسیده طلا بدهید
گرمایش بالا میرود.
✅دلیل استفاده نکردن آقایان از طلا آن است که مردها خودشان گرما دارند و چنانچه طلا بپوشند ،گرما بالا رفته و سلولهایشان میسوزد.
@asraredarun