eitaa logo
مشاور خانواده| خانم فرجام‌پور
4.6هزار دنبال‌کننده
15.4هزار عکس
4.5هزار ویدیو
133 فایل
💞کمک‌تون می‌کنم از زندگی لذت بیشتری ببرید💞 🌷#کبری فرجام‌پور هستم، نویسنده و مشاور تخصصی 👇 💞همسرداری و زناشویی 👼تربیت فرزند 🥰اصلاح مزاج ارتباط با ما و تبلیغات👇 @asheqemola #فوروارد_وکپی_ممنوع⛔ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
مشاهده در ایتا
دانلود
😍💞 به "دوست داشتنت" متهمم به این جرم افتخار می‌‌کنم و به فراموش نکردنت و آرزویم این است که مجازاتم حبسِ ابد در گردشِ خونِ تو باشد!❤️😘 •غاده_السمان http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
این عشق بود یا بلای خانه‌مان سوز که اینچنین دخترک معصومی را احاطه می‌کرد و به آتش می‌کشید؛ شور بود؛ شوق بود؛ عشق بود؛ احساس بود؛ هیجان بود؛ هوس بود؛ این چه حسی بود؛ که اینچنین مانند طوفانی می‌آمد و راحت جانِ فرشته را می‌گرفت و آسایش و آرامشش را به هم می‌زد. دردی که دلش را آکنده بود و هیچ کاری نمی‌توانست بکند و حالا که بعد از دیدنِ آن خواب و بعد از آن استخاره، آرامش به جانش می‌نشست و منتظر رسیدنِ وعده حق بود. "خدایا پس این وعده کِی می‌رسد " و فرشته خوب می‌دانست که حالا که درسش تمام شده دیگر بهانه‌ای برای رد کردنِ خواستگارهایش ندارد؛ کاش می‌توانست از دلِ فرهاد خبردار شود ولی نه ...... "خدایا! منو ببخش اگه فکر بد کردم. خدایا! خودت از دلم خبر داری کمکم کن. کمکم کن گناه نکنم." سر به زیر و بی‌قرار به مسجد برمی‌گشت که صدایِ شخصی اورا به خودش آورد. _ببخشید خانم! "چی؟ بازهم این پسره.......:" سرش را پائین انداخت و سرعتش را زیاد کرد و سریع وارد مسجد شد. _واه! فرشته جون چرا رنگت پریده؟ _چیزی نیست . _آخه دیدم که با سرعت اومدی. چیزی شده؟ _نه زهرا جون، چیزی نشده. ولی در دلش غوغا بود، چه کار باید می‌کرد. دردِ دلِ خودش و عشق در سینه‌اش کم بود،حالا این پسره که مرتب سرِ راهش سبز می‌شد. شیرینی دورهمی امروز در مسجد، به کامش تلخ شده بود که صدای اذان بلند شد. "خدا رو شکر، هیچی مثل نماز و مناجاتِ با خدا حالِ آدم رو خوب نمی‌کنه. " خانم‌ها کارها را جمع و جور کردند و همه آماده شدند برای نماز. بعد از نماز هم سفره پهن شد و همه دور هم آش خوردند و برای سلامتی رزمنده‌ها دعا کردند... آن شب مامان کمی آرام‌تر بود و بابا هم که خسته شده بود. زود خوابیدند. فرشته ماند و تنهایی و دلهره از آینده... "تا کِی این کابوسِ ادامه داره؟ تا کِی باید نگرانِ آینده باشم؟ خدایا! جز تو کسی رو ندارم. دستم رو بگیر"... آواخر تابستان بود و فریبا و دختر کوچکش، مهمانِ خانه‌شان بودند. دختر خوشگلی که شادی را با خود به ارمغان آورده بود و لبخند را به لب‌های اهل خانه هدیه داده بود. تمام وقتشان را با این دختر کوچولو پر می‌کردند. صدای خنده فضای خانه رو پر کرده بود که زنگ در خانه به صدا در آمد. فرشته چادرش را به سر کشید و به سمت در حیاط رفت... _کیه؟ _باز کن فرشته جون منم. _ خیلی خوش اومدید زهرا خانم بفرمایید. _با خانم رسولی اومدیم دیدنِ بچه فریبا. _بفرمایید خوش اومدید. آمدنِ یک خانم غریبه با زهرا خانم یعنی، یک خواستگار جدید. 🖋نویسنده (فرجام پور) ⛔️کپی و فروارد حرام❌ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
حدسِ فرشته درست بود. زهرا خانم و همراهش (خانم رسولی) وارد شدند و با تعارف مامان نشستند. فرشته برای درست کردن چای به آشپزخانه رفت. در دلش غوغایی بود. وای از دستِ این زهرا خانم، راه به راه براش خواستگار میاورد. تا حالا که به بهانه‌ درس همه را رد کرده بود، ولی حالا دیگر چه؟ اگه مامان و بابا قبول کنند،؟ وای باید چه کار کند؟ از دلِ فرهاد هم خبر نداشت... "خدایا! اگه فرهاد منو نخواد چی؟ نه، امکان نداره. اون خواب، اون آیه‌ی قرآن، وعده‌ی خدا حقه. حتما من به آرزوم می‌رسم. پس باید با یه بهونه‌ای این خواستگار رو هم رد کنم. خدایا! کمکم کن. " صدای گریه بهار بلند شد و فریبا دختر قشنگش را بغل کرد و به آشپزخانه آمد. _فرشته داری چه کار می‌کنی؟ یه ساعته توی آشپزخونه‌ای. _منتظرم سماور جوش بیاد. _چرا نمیای بشینی زشته. _آخه کار دارم. _فرشته! من که می‌دونم تو چته؟ بهتره بیای بشینی. _باشه الان میام. با ناراحتی از آشپزخانه بیرون رفت و زهرا خانم با خوشحالی گفت: _فرشته جان بیا پیشِ من بشین. _چشم... وقتی کنار زهرا خانم نشست، متوجه سنگینی نگاه خانم رسولی شد. "خدایا خودت به خیر بگذرون". آن شب فریبا و بهار مهمان اتاق فرشته بودند. و فرشته دوباره دل‌آشوب و بی‌قرار،می‌اندیشید که این بار چه بهانه‌ای بیاورد. _فرشته بیزحمت کیفِ بهار رو بده. _بفرما خاله به قربون بهار خانم. _دیگه باید بخوابه. امروز حسابی بازی کرده. _نه نمی‌خوابه، دلش برای باباش تنگ شده. _آره والله! فرشته دعا کن فردا کارش ردیف بشه برگرده. _ان‌شاءالله، کاش همین جا این کارها رو انجام می‌دادن. _آره دیگه، حامد مجبور شده به خاطر پای مصنوعی جدیدش تا تهران بره. _پای قبلی خیلی اذیتش می‌کرد، خداکنه این یکی خوب باشه. _خیلی ازش تعریف کردن. توکل به خدا. با اون قبلی کار کردن براش سخت بود. حتما این بهتره. راستی فرشته امشب که اینجا هستم، مامان ازم خواست باهات صحبت کنم. _راجع به چی؟ _یعنی تو نمی‌دونی؟ _فریبا تو رو خدا ولم کن. _یعنی چی فرشته ؟ تو داری مامان و بابا رو نگران می‌کنی. چرا هی بهونه میاری؟ این همه خواستگار خوب. دیگه چی می‌خوای؟ _فریبا یه خواهشی کنم؟ منو بی‌خیال بشید. بابا بذارید زندگیمو کنم. مگه بودن من توی این خونه کسی رو آزار می‌ده؟ _الکی حرف نزن. می‌دونی که مامان و بابا،تو رو خیلی دوست دارن. حتی از من هم بیشتر. از بچگی‌مون همین‌طور بوده. حالا برای من از این حرفا نزن. راستش رو بگو. چرا خواستگارهات رو رد می‌کنی؟ _راستش من اصلا قصد ازدواج ندارم، همین. بابا نمی‌خوام ازدواج کنم... _خیلی خوب واسه من آبغوره نگیر. بسه تو رو خدا. بهار رو ترسوندی. _الهی من فدای بهار خانم هم بشم. _ولی فرشته جواب منو ندادی. من تا نفهمم تو چته دست بردار نیستم. _وای نه نه تورو خدا... 🖋نویسنده (فرجام پور) ⛔️کپی و فروارد حرام❌ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام من با خانم فرجاد پور بخاطر مسایل خانوادگی صحبت کردم. فقط می تونم از صمیم قلبم برای ایشون ارزوی سلامتی و موفقیت و روزی پربرکت کنم ایشون با خلوص نیت و حوصله بمن مشاوره دادند امیدورام خداوند اجر و پاداش ایشون بدهند از همین جا تشکر میکنم از خانم فرجاد پور. (البته فرجام پور درسته)👆😊 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 خدا را شکر🌺 هر چه هست لطف خداست🌺 ای دی منشی جهت هماهنگی مشاوره👇 @asheqemola http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
13.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌴شب زیارتی امام حسین(ع) 🍃پای غمت گیرم حسین 🍃نوشته‌ی کتاب تقدیرم حسین 🎙 🌷 🌙 التماس دعا http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
┄┅─✵💖✵─┅┄ اِلهی یا حَمیدُ بِحَقِّ مُحَمَد یا عالی بِحَقِّ علی یا فاطِرُ بِحَقِّ فاطمه یا مُحْسِنُ بِحَقِّ الحسن یا قدیمَ الاِ حسان بِحَقِّ الحُسَیْن عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجَ صاحبَ العصرِ والزَّمان سلام امام زمانم🌺 سلام صبحتون پر نور🌹 ‌‌‌‌‌‌‌┄✦۞✦‌‌✺‌﷽‌‌‌✺✦۞✦┄ ✨حضرت محمد(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) فرمودند: یک روز جهاد و پایمردی یک نفر از شما در راه خدا، از هفتاد سال نماز خواندن در خانه خود افضل و بالاتر است.✨ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 ┄┅─✵💖✵─┅┄
💪 زمین خوردن شکست نیست، شکست زمانی به سراغت می آید که در همان جایی که زمین خوردی، بمانی! هیچ وقت برای آغاز دیر نیست💪 الهی به امید خودت❤️ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
پرفروش‌ترین کتاب فرانسه.mp3
11.28M
| «قرآن» پرفروش‌ترین کتاب در فرانسه «مهد اسلام ستیزی» است! مکانسیم اثر قرآن در قلب، چگونه است؟ چه چیزی نتیجه‌ی «قرآن سوزی»ها را بالعکس کرده است؟ @ostad_shojae I montazer.ir http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
🔺ز چه بگویم که سینه ها است ▪️برای زهرا محزون است ▪️دلم دوباره به یاد سوخت 🔻که داغ غربت حدیث است ▪️پیشاپیش شهادت جانسوز ▫️رئیس مذهب شیعه ▪️امام جعفر صادق علیه السلام ▫️بر همه دوستان عزیز تسلیت باد http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 •----≈•≈•🕊▪️🕯▪️🕊•≈•≈•----•