eitaa logo
مشاور خانواده| خانم فرجام‌پور
4.3هزار دنبال‌کننده
16.2هزار عکس
4.8هزار ویدیو
137 فایل
💞کمک‌تون می‌کنم از زندگی لذت بیشتری ببرید💞 🌷#کبری فرجام‌پور هستم، نویسنده و مشاور تخصصی 👇 💞همسرداری و زناشویی 👼تربیت فرزند 🥰اصلاح مزاج ارتباط با ما و تبلیغات👇 @asheqemola #فوروارد_وکپی_ممنوع⛔ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
مشاهده در ایتا
دانلود
👈هر چند وقت یکبار، از همسرتان بپرسید چگونه همسری برای او هستید؟ آیا توانسته‌اید بخشی از خواسته‌های همسرتان را محقق کنید؟
👈از او بخواهید صادقانه رفتارهای مثبت و منفی شما را بگوید. 👌 و شما از انتقاداتش استقبال ویژه کنید نه اینکه سبب مشاجره شود. انتقاد‌ پذیری، شما را نزد همسرتان محبوب و تو دل برو می‌کند.😍💞
❤️اگر خواهان رابطه متعادلی با همسرتان هستید، نباید انتظار داشته باشید او هم مطابق میل شما رفتار کند. 👈هرکس خلق وخوی خاص خود را دارد و دیدگاهش با شما متفاوت است.❤️
❤️حتما به اعتقادات همسرتان احترام بگذارید و گفتگو منطقی و با زبان نرم و لین داشته باشید بدترین حالت ممکن در گفتگو، مشاجره است و اینکه به جای انتقاد پذیر بودن بگویید👇 ⛔️من همینی ام که هستم⛔️
💞بیایید با هم مهربان تر باشید و برای حفظ زندگی مشترک و نگه داشتن دل همسرتان و محبوب شدن همیشه مهربان و دلبر باشید😊💞
💞کار سختی نیست حتما دوره را شرکت کنید و کلی ایده دلبری و طنازی 🤗 به همراه یک عالمه مطلب مهم که باید در مورد همسرداری و حفظ زندگی مشترک بلد باشید آموزش ببینید👏👏
هدف ما اینه که کمک تون کنیم زندگی هاتون عسل بشه💞😍👏👏
😍💞 محبوبِ من! در آغوشم زندگی کن... آینده از آنِ ماست، دیروز دوستت داشتم، امروز دوستت دارم، فردا و فرداهای دیگر دوستت خواهم داشت، این دل به فدای بودنت ❤️ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃 آیت الله احمدی میانجی مي‌فرمودند در اطراف آذربایجان شخصی به نام شیخ محمد طاها زندگی می‌کرد. آدم فوق‌العاده‌ای بود. آیت الله محل بود خانمی هم داشت که به او محبت و خدمت می‌کرد. شیخ محمد طاها معمولاً مشغول درس و بحث و عبادت و کارهای دیگر بود. یک روز مشکلی در خانه پیش آمد. سابق معمولاً از چاه آب می‌کشیدند. خانم شیخ محمد طاها از دست آقا ناراحت شده بود و دلو و ریسمان را مخفی کرده بود. شیخ محمد طاها سحر برای نماز شب بلند شد. همیشه آفتابه پر از آب برای او آماده بود ولی آن شب می‌بیند نه از آفتابه‌ی آب خبری است نه از دلو و ریسمان. اطراف را می‌گردد و دلو ریسمان را پیدا می‌کند. دلو را در چاه مي‌اندازد و می‌بیند خیلی مشکل است. پیرمرد است و توان ندارد از چاه آب بکشد. به‌سختی دلو آب را از چاه بالا می‌کشد ولی از دستش مي‌افتد. زار زار شروع می‌کند گریه کردن. خانم دلش به حالش مي‌سوزد می‌گوید این‌که گریه ندارد من برایت آب می‌کشم. می‌گوید من برای آب گریه نمی‌کنم؛ گریه من برای این است که تو چهل سال برای من آب كشيدي و من قدر تو را نمي‌دانستم و اصلاً توجهی به این کارت نداشتم. 📙محبت به زنان و کودکان در سیره پیامبر اکرم، حجت‌الاسلام فرحزاد،‌ص ۹۲ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490