eitaa logo
مشاور خانواده| خانم فرجام‌پور
4.3هزار دنبال‌کننده
16.2هزار عکس
4.8هزار ویدیو
137 فایل
💞کمک‌تون می‌کنم از زندگی لذت بیشتری ببرید💞 🌷#کبری فرجام‌پور هستم، نویسنده و مشاور تخصصی 👇 💞همسرداری و زناشویی 👼تربیت فرزند 🥰اصلاح مزاج ارتباط با ما و تبلیغات👇 @asheqemola #فوروارد_وکپی_ممنوع⛔ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
مشاهده در ایتا
دانلود
{ و هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنتُمْ } ﻭ ﺍﻭ (خداوند) ﺑﺎ ﺷﻤﺎﺳﺖ ، ﻫﺮﺟﺎ که باشید ... 📜 سوره حديد _ آیه ۴ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
توصیه ✅موفقيت يعني : از مخروبه هاي شکست ، کاخ پيروزي ساختن ..... ✅موفقيت يعني : خنديدن به آنچه ديگران مشکلش ميپندارند ...... ✅موفقيت يعني : از تجارب انسان هاي موفق درس گرفتن ...... ✅موفقيت يعني : خسته نشدن از مبارزه با دشواري ها ...... ✅موفقيت يعني : هميشه جانب حق را نگاه داشتن ......... ✅موفقيت يعني : اشتباه را پذيرفتن و تکرار نکردن آن ....... ✅موفقيت يعني : با شرايط مختلف خود را وفق دادن ...... ✅موفقيت يعني : حفظ خونسردي در شرايط دشوار ...... ✅موفقيت يعني : از ناممکن ها ، ممکن ساختن ........ ✅موفقيت يعني : نا کامي ها را جدي نگرفتن ........ ✅موفقيت يعني : تکيه گاه بودن براي ديگران ...... ✅موفقيت يعني : توانايي دوست داشتن ...... ✅موفقيت يعني : عاشق زندگي بودن ...... ✅موفقيت يعني : با آرامش زيستن ...... ✅موفقيت يعني : قدردان بودن ...... ✅موفقيت يعني : صبور بودن ...... 💥💥💥💥 http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
در محضر آیتــ الله (ره) 8 توصیه از آیت الله برای دفع شّر جنیان و طلسمات و همین طور برای جلوگیری از سحر و جادو دستورات عامی فرموده اند که به این شرح است : 1⃣✨ هنگام اذان در جایی که زندگی میکند ، با صوت جهر و آشکار (صدای بلند مثل نماز صبح) ، اذان بگوید . 2⃣✨ پس از نماز صبح 50 آیه از قرآن را به صوت جهر و آشکار (صدای بلند) تلاوت نماید. 3⃣✨ دو سوره ی معوذتین (فلق و ناس ) را بخواند. 4⃣✨ پیش از خواب 4 قل (یعنی سوره های کافرون ، توحید ، ناس و فلق ) را بخواند . 5⃣✨ همراه خود ( مثلاً در جیبش ) قرآن داشته باشد. 6⃣✨ آیة الکرسی را فراوان بخواند و آن را نوشته و در خانه نصب کند . { آیة_الکرسی 3 آیه است تا فیها خالدون } 🔴 «دستور فوق بخصوص در برای کسی که سحر شده و کسی که مبتلا به چشم زخم است نیز راه گشاست.» 7⃣✨ وی در دستور دیگری فرموده اند که برای دفع چشم زخم و طلسم ، صدقه دهید و تکرار معوذتین و تکرار را انجام دهید . 8⃣✨ حـرز امام جـواد (ع) را به همراه داشته باشد مثلا در انگشتـری . و این حرز باید روی پوست آهوی 6 ماهه ی تهامه نوشته شود . ♻️ حقیر میگویم طبق احادیث انگشتر 7 جلال و عقیق یمنی اصل هم برای حفاظت خوب است . http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آیت‌ الله مجتهدی تهرانی : 🌼در کارهایتان دقّت کنید ببینید که آیا اخلاص دارید یا نه؟ عمل خالص آن است که نخواهی جز خدا تو را به خاطر آن تشویق کند. http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
🌷🌼🌷 رسول اكرم"صلى الله عليه و آله" یُحشَرُ الحَکّارونَ وَ قَتَلَهُ الأنفُس إلی جَهَنَّمَ فی دَرَجَةٍ. محتکران و قاتلان در جهنم در یک درجه محشور می شوند. منتخب میزان الحکمة ح169 http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
✅ماجرای ملاحسینقلی همدانی و عبد فرار 🔻بدون هيچ توجهي از كنار او گذشت. اين بی توجهي آخوند بر عبد فرّار سخت گران آمد. از جاي خود حركت كرد تا اين شيخ پير را تنبيه كند. 🔹دويد و راه را بر او سد كرد و با لحني بي‌ادبانه گفت: هي! آشيخ! چرا به من سلام نكردي؟ 🔹عارف همداني ايستاد و گفت: مگر تو كيستي كه من بايد حتماً به تو سلام مي‌كردم؟ 🔹گفت: من عبد فرّارم. 🔹آخوند ملاحسينقلي به او گفت: 🔻عبد فرّار! افررتَ من اللهِ ام من رسولهِ؟ تو از خدا فرار كرده‌اي يا از رسول خدا؟ و سپس راهش را گرفت و رفت.  🔹فردا صبح، آخوند ملا حسينقلي همداني درس را تمام كرده، رو به شاگردان نمود و گفت: 🔻امروز يكي از بندگان خدا فوت كرده هر كس مايل باشد به تشييع جنازة او برويم. عده‌اي از شاگردان آخوند به همراه ايشان براي تشييع حركت كردند. ولي با كمال تعجب ديدند آخوند به خانه عبد فرار رفت. آري او از دنيا رفته بود. عجبا! اين همان ياغي معروف است كه آخوند از او به عنوان بندة خدا ياد كرد و در تشييع جنازه او حاضر شد؟! 🔹به هر حال تشييع جنازة تمام شد. يكي از شاگردان آخوند به نزد همسر عبد فرارا رفته و از او سؤال كرد: چطور شد كه او فوت كرد؟ 🔹همسرش گفت: 🔻نمي‌دانم چه مي‌شد؟ او هر شب ديروقت با حال غيرعادي و از خود بي‌خود منزل مي‌آمد، ولي ديشب حدود يك ساعت بعد از اذان مغرب و عشا به منزل آمد و در فكر فرو رفته بود و تا صبح نخوابيد و در حياط قدم مي‌زند و با خود تكرار مي‌كرد: عبد فرار تو از خدا فرار كرده‌اي يا از رسول خدا؟! و سحر نيز جان سپرد. 🔹عده‌اي از شاگردان آخوند فهميدند اين جمله را آخوند ملاحسينقلي همداني به او گفته است. چون از او سؤال كردند، ايشان فرمودند: 🔻«من مي‌خواستم او را آدم كنم و اين كار را نيز كردم، ولي نتوانستم او را در اين دنيا نگه دارم.» http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داستان کودکانه😍🌹 برای کوچولو های نازنین👶🌺 ومامان های مهربون ☺️🌸
به نام خدای مهربون💜 جشن نیمه شعبان🎂🍰 خانم محمدی واردکلاس شد وگفت بچه هاکتاب هدیه اسمانی روبازکنید وبه مهدیه گفت ازروی درس باصدای بلندبخوان مهدیه شروع به خواندن کرد:💟روز۱۵شعبان بود اهل خانه شادمان بودند خانه غرق درنوروشادی وشعف بود✨✨✨ همگی ازبه دنیاامدن نوزادی بسیارزیباوخوش سیماشادوخوشحال بودند🌷🌸🌷🌸 نوزادرادربغل پدربزرگوارش گذاشتند پدردرگوش اواذان واقامه گفت ونام اورا♥️مهدی♥️نامید نوزادلبخندزیبا ودل نشینی زد وتمام وجودپدرلبریزازعشق به فرزندش شد💜 نام پدراین نوزاد زیباامام حسن عسگری (ع) ونام مادرش نرگس خاتون است🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷 بعدازتمام شدن درس خانم محمدی گفت دختران گلم امشب شب نیمه شعبان هست وهمه ی شمامیدونید حضرت مهدی امام دوازدهم مابه دستورخداوبرای درامان ماندن ازدست دشمنانشان درغیبت به سرمیبرند وزمانی که مردم امادگی ظهورداشته باشند ان حضرت ظهورکرده وجهان راپرازعدل ودادمیکنن وبهتره که ماهمیشه بعدازنمازهامون برای ظهورهرچه زودترامام مون دعاکنیم🙏 والان هم برای سلامتی وتعجیل درفرج امام مهربونمون دعای فرج روهمگی باهم می خونیم👌👌 عصری مهدیه همراه مامانش به خیابون رفتن واااای چقدرهمه جاقشنگ بود تمام کوچه وخیابونهاروچراغانی کرده بودند 💡💡💡💡💡 وباپرچم های رنگارنگ کوچه هاروتزیین کرده بودند♦️♦️♦️♦️♦️♦️ همه خوشحال بودند وبعضی هاباشربت وشیرینی وشکلات ازمردم پذیرایی میکردن🍰🍭🍹🍹🍹 اون روزبه مهدیه خیلی خوش گذشت وشب وقتی نمازش روخوند ازخدای بزرگ ومهربون خواست تاظهورحضرت مهدی(ع)روهرچه زودترنزدیک کنه تاهمه مردم باارامش واسایش درکنارهم زندگی کنن 👏👏👏 (خانم نصر آبادی) https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بابا قرآن را برداشت وباز کردو چند آیه برامون تلاوت کرد. چقدر صداش دلنشین بود و چقدر قشنگ کلام خدا را تلاوت می کرد. البته قرآن خوندن را هم زمانِ اسارتش یاد گرفته بود. محوِ آیاتِ قرآن شده بودم که صدای توپِ معروفِ سال تحویل بلند شد. همه خوشحال بودند و عید را تبریک می گفتند و اول از همه بابا یک یک مارا بوسید و عیدی هامون را از لای قرآن داد. والبته سهم قادر را هم همان جا نگه داشت. مامان شیرینی تعارفون کرد. همه خوشحال بودیم ومن در پسِ لبخندم، دلم پیشِ قادر بود.😔 به این فکر می کردم که الان کجاست و چه می کنه ⁉️ چند دقیقه ای نگذشته بود که صدای زنگِ در بلندشدو خانواده قادر به دیدنمون اومدند. البته با طبقی پر از هدیه برای عروسشون. با اومدنشون انگار داغِ دلم تازه شد.وقتی عید را بهم تبریک گفتند؛ بیشتر جای خالی قادر را حس کردم.😩 دیگه نتونستم جلوی خودم را بگیرم.بغضم ترکید و اشکم جاری شد. گلین خانم قربون صدقه ام رفت و پیشونیم را بوسید وکنار خودش من را نشوند و با پشتِ دستش اشکهام را پاک کردوگفت: _قربونت بشم گندم جان؛ غصه نخور مادر. روزِ عیدِ شگون نداره اشک بریزی. قادر هم میاد. به همین زودی میاد. از همه شون خجالت کشیدم. می خواستم برم توی اتاقم که تنهایی اشک بریزم. ولی نمی شد. یادِ حرفهای قادر افتادم . باید صبوری می کردم . با اینکه خیلی سخت بود. توی دلم گفتم"خدایا به خاطر تو." بعد بااجازه ای گفتم و رفتم صورتم را باآب سرد شستم وبرگشتم. که لیلا دستم وگرفت وپیش خودش نشوند. دونه دونه کادو ها را باز کرد. با ذوق وشوق بهم داد. بقیه هم تبریک می گفتند. نمی دونم کِی این همه وسیله را خرید کرده بود. ومن شرمنده این همه محبتشون شدم. https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون