eitaa logo
مشاور خانواده| خانم فرجام‌پور
4.2هزار دنبال‌کننده
16.2هزار عکس
4.8هزار ویدیو
137 فایل
💞کمک‌تون می‌کنم از زندگی لذت بیشتری ببرید💞 🌷#کبری فرجام‌پور هستم، نویسنده و مشاور تخصصی 👇 💞همسرداری و زناشویی 👼تربیت فرزند 🥰اصلاح مزاج ارتباط با ما و تبلیغات👇 @asheqemola #فوروارد_وکپی_ممنوع⛔ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
مشاهده در ایتا
دانلود
🍂🍂🍂🍂🍂🍂 🌼🍃الهی به بوستان نام های الهیت قدم می گذارم و از کنار نام های زیبا و معطرت رد می شوم. هر کدامشان عطر خاصی دارد و عجیب انسان را آرام می کند. تمام نامهایت زیبا و آرامش بخش هستند اما برخی برام تداعی خاصی را دارد. ❣ غفور 🌼🍃باخود تکرار کردم و بارها بر روسیاهی خود اشک ریختم ناگهان چراغ امیدی در دلم روشن شد که نامت را سرلوحه ی دعاهایم قرار دهم و بخشیده شدن خطاهایم را از تو طلب کنم. ❣تواب 🌼🍃نگاهش که کردم یاد کوتاهی های خود افتادم.چقدر مرتکب خطاشدم و باز روی آوردم بسویت توبه کردم و توبه شکستم. اما این بار با نام زیبایت صدایت میزنم و می خواهم که در توبه ام صادقانه عمل کنم. ❣ وهاب 🌼🍃نامی که بیانگر نهایت بخشندگی است. چقدر دلم آسوده خاطر شد وقتی نام وهاب را دیدم. بسیار بسیار بخشنده خدایا در بخشندگی تو شکی ندارم می دانم گنجینه رحمتت آنقدر وسیع است که تمام بندگانت را بی نیاز کنی. 🌼🍃پس ای معبود و معشوق و محبوب من به طفیل این نام های زیبایت ما را مشمول لطف و رحمت و عنایت خودتت قرار بده. ❣الهی آمین. http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون 🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
🍂🍂🍂🍂🍂🍂 🌼🍃گویند : عالمی روزی در کوچه دید دو کودک بر "سر یک گردو " با هم دعوا میکنند. به خاطر یک گردو یکی زد چشم دیگری را با چوب " کور " کرد. 🌼🍃یکی را درد چشم گرفت و دیگری را ترس "چشم در آوردن ،" گردو را روی زمین رها کردند و از محل دور شدند. 🌼🍃اون عالم رفت گردو را برداشت و شکست و دید ، "گردو از مغز تهی است." 🌼🍃گریه کرد ... پرسیدند تو چرا گریه میکنی؟ 🌼🍃گفت: از " نادانی و حس کودکانه ،" سر گردویی دعوا میکردند که "پوچ بود و مغزی هم نداشت.! 🌼🍃 دنیا نیز چنین است ، مانند گردویی است بدون مغز !! 🌼🍃 بر سر آن می‌ جنگیم و وقتی خسته شدیم و آسیب به خود رساندیم و یا پیر شدیم ، چنین رها کرده و برای همیشه می‌رویم ... http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون 🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
❣❣❣ 🌼🍃هر وقت ترسی وجودت را فرا گرفت آهسته با خودت زمزمه کن ، 🌼🍃خدای من همان خدای موسی است که او را از نیل عبور داد و در آغوش دشمنش با ناز و احترام پروراند. ❣پس بگو با عشق 👈لا اله الا الله http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون ❣❣❣❣❣❣❣
🌷رسول اڪرم (صلی الله علیه و آله) : 🌿 خانہ اى ڪه درآن قرآن فراوان خوانده شود 👈خيرآن بسيارگردد 👈وبہ اهل آن وسعت داده شود 👈وبراى آسمانيان بدرخشد 👈چنان كه ستارگان آسمان براے زمينيان مےدرخشند 📚كافى ج2،ص610 http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
چند آيه زيبا : 👌👌👌 ❤️گفتم: خدا آخه این همه سختی؟ چرا؟ گفت: «انَّ مع العسر یسرا» "قطعا به دنبال هر سختی، آسانی است.(انشراح/6) 💛گفتم: واقعا؟! گفت: «فإنَّ مع العسر یسرا» حتما به دنبال هر سختی، آسانی است.(انشراح/7) 💚گفتم: خب خسته شدم دیگه... گفت: «لاتـقـنطوا من رحمة الله» از رحمت من ناامید نشو.(زمر/53) 💙گفتم: انگار منو فراموش کردی! گفت:«اذکرونی اذکرکم» منو یاد کن تا یادت باشم. 💜گفتم: تا کی باید صبر کرد؟! گفت: « وَ ما یدریک لَعلَّ السّاعة تکون قریبا» تو چه می دانی، شاید موعدش نزدیک باشد.(احزاب/63) «انّی اعلم ما لاتعلمون» من چیزایی میدونم که شما نمیدونید. (بقره/ 30) ❤️گفتم: تو بزرگی و نزدیکیت برای من کوچک، خیلی دوره! تا اون موقع چی کار کنم؟ گفت: « و اتّبع ما یوحی الیک و اصبر حتی یحکم الله» حرف هایی که بهت زدمو گوش کن، و صبر کن ببین چی حکم میکنم. (یونس/ 109) 💛ناخواسته گفتم: الهی و ربّی من لی غیرک (خدایا آخه من غیر تو کیو دارم؟!) گفت: «الیس الله بکاف عبده» من هم برای تو کافی ام.(زمر/36) نگو که دستم بنده بفرست بذار همه لذت ببرن 🙏🏻 http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💗 این طلوع آدینه است پیچیده در عطر نرگس زارها هوا سرشار از بوی انتظار است و حسرت ... و من بغض آلود ، چشم براهت نشسته ام دلم عجیب بهانه ات را می گیرد. 🌼🍃 http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
هدایت شده از صوت | علیرضا پناهیان
@Panahian_mp3980219-Panahian-M-ImamSadegh-GonahChistTobeChegooneAst-04-18k.mp3
زمان: حجم: 9.55M
🔉 ؟ توبه چگونه است؟ (۴) 📅 جلسه چهارم | ‌۹۸/۰۲/۱۹ 🕌 تهران، مسجد امام صادق(ع) @Panahian_ir @Panahian_mp3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داستان کودکانه😍🌹 برای کوچولو های نازنین👶🌺 ومامان های مهربون ☺️🌸
به نام خدای مهربون❤️ پاداش مهربونی☺️ یکی بودیکی نبود پایین یه کوه بلند یه روستای سرسبز وزیبا بودو اهالی باصفای روستا کنارهم باخوبی وخوشی زندگی میکردن تواین روستا یه خانم پیری زندگی میکرد که بهش میگفتن ننه گلاب اون خیلی مهربون بودواگه همسایه ای احتیاج به کمک داشت هرکاری که ازدستش بر می اومدبرای اونها انجام میداد😄😄همه ی اهالی روستا ننه گلاب روخیلی دوست داشتن وبهش احترام میزاشتن هرروز عصر ننه گلاب حیاط خونه اش رواب وجارومیکرد وکنارباغچه حیاطش که یه عالمه گلهای رنگارنگ کاشته بود 🌸🌸🌸فرش می انداخت ومنتظر بچه هامیشد که بیان خونه اش بچه هاهم هرروزبی صبرانه منتظربودن که عصربشه وبدوبدوبرن خونه ننه گلاب ننه گلاب هم باکلوچه های گرم وخوشمزه ای که پخته بود ازبچه هاپذیرایی میکرد وبراشون قصه های قشنگ واموزنده می گفت یه روزعصربچه هاطبق قرارهرروزه رفتن خونه ننه گلاب دیدن اون تورختخواب خوابیده تعجب کردن اخه الان که موقع خواب نبود😳😳 دیدن ننه گلاب سرفه میکنه اون گفت بچه ها من سرماخوردم وامروزنمیتونم براتون قصه بگم بچه ازمریضی ننه گلاب ناراحت شدند همینطوری که نشسته بودن وغصه میخوردن😂😂 فاطمه گفت بچه هاحالاکه ننه گلاب مریض شده بهتره ماخونه اش روتمیزکنیم وبه مامان هامون بگیم هرروزیکی غذادرست کنه وبرای ننه گلاب بیاریم و ازش مراقبت کنیم تاخوب بشه همه ی بچه هاموافقت کردن 👌👌وبامراقبت هایی که ازننه گلاب انجام دادن بعدازیک هفته خوب وسرحال شد😊😊 بله بچه هاننه گلاب پاداش مهربونی هاش روموقعی که به کمک احتیاج داشت ازاهالی خوب روستاگرفت😍😍 (خانم نصرآبادی) https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا