¤ عصر حيرت 《مهدى نصيری》 .pdf
2.85M
🍀 متن کتاب "عصر حیرت" به قلم مهدی نصیری
🔺رویدادهای پیرامون کتاب را در كانال زیر در تلگرام دنبال کتید:
@asrehairat
عصر حیرت
🍀 متن کتاب "عصر حیرت" به قلم مهدی نصیری 🔺رویدادهای پیرامون کتاب را در كانال زیر در تلگرام دنبال کتی
◀️ ادعای اساسی کتاب عصر حیرت این است که غیبت امام معصوم (ع) به ویژه وقتی که با تمدن فراگیر و مُسَیْطر جدید همراه میشود، مانع تحقق دولت و جامعه و تمدن تراز دین است و حتی در صورت استقرار یک حکومت دینی با محوریت ولایت فقیه، امکان تحقق چنان تمدنی در حد مطلوب وجود ندارد و تنها نسبت محدودی از آن مقدور است.
این ادعا به هیچ وجه نافی وظیفه اصلاحگری در عصر غیبت و تلاش برای به دست گرفتن قدرت سیاسی در صورت امکان نیست؛ اما مسئله این است که امر اصلاح و تلاش برای تحقق احکام و آرمانهای دینی در روزگار عدم دسترسی به امام معصوم، به ویژه در شرایط سیطرۀ تمدن ماتریالیستی و اومانیستی مدرن، با موانعی مواجه است که دایرۀ مقدور و ممکن آن را محدود میکند و عدم توجه به این محدودیت میتواند نتایج زیانباری، هم برای دین و هم نظام دینی، داشته باشد. (از مقدمه کتاب)
@asrehairat
☘ مي توان در اين باره که الگوي حکومتي فقهي و ديني مبتني بر ولايت مطلق فقيه در عصر غيبت و به ويژه زمانه کنوني چگونه بايد باشد تا حداکثر منافع ممکن را براي دين و کشور و مردم تامين کند، بحثهاي فراوان کرد و ديدگاههاي متنوع و مختلفي را مطرح نمود.
ديدگاه غالب و مشهور اين است که نظام اسلامي بايد مجدانه در پي اجراي احکام شريعت و تحقق ارزشهاي الهي و ساخت حکومت و جامعه اي تراز دين، يعني آنچه هدف از بعثت انبياء و ارسال رسولان بوده، باشد و ظرف سالهای اخير، اين ديدگاه با عنوان ساخت «تمدن اسلامي» مطرح شده است.
اين کتاب در پي آن است به طرح ديدگاهي ديگر و نه البته متضاد، بلکه تا حدودي متفاوت بپردازد.
نقطه آغاز و عزيمت اين ديدگاه اين است که اين انديشه و ذهنيت را که براي تحقق يک حکومت و جامعه و تمدن تراز دين، تفاوت چنداني بين وضعيت حضور انبياء و حجج معصوم الهي عليهم السلام و عدم حضور آنان وجود ندارد و غيبت امام معصوم مانعي جدي و اساسي در ايجاد و ساخت جامعه و حکومت تراز دين نيست و در عصر غيبت، در صورت قبضه قدرت سياسي از سوي فقها، آنان از عهده اين مهم در حدي مطلوب و قابل قبول بر خواهند آمد، به پرسش و نقد بگيرد.
#گزیده_هایی از کتاب عصر حیرت
@asrehairat
🗣واکاوی ابهامات عصر حیرت در گفتوگوی انتقادی با مهدی نصیری
🔹انجمن اندیشه و قلم در گفتوگویی انتقادی با مهدی نصیری، مشي فكري و سياسي او و نظرات تازهاش درباب مدرنیته، حکومت فقهی، عصر غیبت و.. را به نقد و بررسی میگذارد.
🔹مهدی نصیری مدیرمسوول روزنامه کیهان و هفته نامه صبح که کارنامه مطبوعاتی مشخصی دارد، این روزها حرفهای جدیدی میزند که بسیاری معتقدند با مواضع سابق او تفاوت کرده است؛ دیدگاههایی که او در کتابی با نام عصر حیرت آنها را گردآورده است.
❇️ادعای اساسی او که در کتابی با عنوان «عصر حیرت» این است که غیبت امام معصوم (ع) به ویژه وقتی که با تمدن فراگیر جدید همراه میشود، مانع تحقق دولت و جامعه و تمدن تراز دین است و حتی در صورت استقرار یک حکومت دینی با محوریت ولایت فقیه، امکان تحقق چنان تمدنی در حد مطلوب وجود ندارد و تنها نسبت محدودی از آن مقدور است.
❇️او بدون نفی وظیفه اصلاحگری و تلاش برای به دست گرفتن قدرت سیاسی در عصر غیبت، معتقد است امر اصلاح و تلاش برای تحقق احکام و آرمانهای دینی در روزگار عدم دسترسی به امام معصوم، به ویژه در شرایط سیطرۀ تمدن مدرن، با موانعی مواجه است که دایرۀ مقدور و ممکن آن را محدود میکند و عدم توجه به این محدودیت میتواند نتایج زیانباری، هم برای دین و هم نظام دینی، داشته باشد.
🔻واکاوی این دیدگاهها و بررسی ابهامات آن، موضوع گفتوگوی انتقادی صدرا صدوقی، روزنامه نگار حوزه اندیشه با مهدی نصیری است که دوشنبه ۱ اردیبهشت ۹۹ ساعت ۲۰:۳۰ به صورت زنده از اینستاگرام انجمن اندیشه و قلم پخش میشود.
📩علاقمندان میتوانند سوالات و نقدهای خود را برای طرح در این گفت وگو از طریق صفحه اینستاگرام و کانال انجمن اندیشه و قلم ارسال کنند.
📡@andisheqalam
☘ اين کتاب در صدد وارسي و نقد ديدگاه «امکان تحقق تمدن تراز دين در عصر غيبت و روزگار سيطره مدرنيته» است و بر اين باور است که اکنون ديگر نمي توان به سهولت و بساطت سالهاي قبل و آغاز انقلاب، سخن از تحقق آرمانها و ارزشها و ساخت جامعه اي با محوريت موازين و احکام ديني به نحو مطلوب و رضايت بخش گفت؛ اگر چه امکان تحقق نسبي آن را هم نمي توان و نبايد نفي کرد که البته ميزان توفيق آن، بستگي به عوامل مختلف از جمله نقشه راهي سنجيده و درست و چگونگي عملکرد مسئولان و دستگاههاي حکومتي دارد.
مقصود از تعبير جامعه و تمدن «تراز دين» در اين کتاب، جامعه و تمدن مهدوي عليه السلام نيست ـ که کسي خوشبختانه پس از پيروزي انقلاب مدعي تحقق آن نبوده است ـ بلکه مقصود، تحقق احکام و ارزشهای ديني ـ آن گونه که از قرآن و سنت و اسنادي متعالي چون نهج البلاغه و يا آنچه اساتيد دانشمند و فرهيخته، برادران حکيمي در موسوعه گرانسنگ «الحيات» تحقيق و تدوين کرده اند، فهميده مي شود ـ در حدي مثلا هفتاد ـ هشتاد درصدي میباشد .
اکنون سؤال اين است که آيا مي توان در عصر غيبت و روزگار سيطره مدرنيته، جامعه اي تراز آموزههاي کتاب و سنت و فقه موجود با محوريت قرائت و فتاواي فقيهاني انقلابي چون امام خميني (ره) ساخت که در ابعاد فردي و جمعي (اعم از اعتقادي، فرهنگي، سياسي، اقتصادي، اجتماعي و ...) تحت حاکميت و نفوذ احکام و آرمانهای ديني و فقهي در حدي قابل قبول و رضايت بخش باشد يا خير؟
#گزیده_هایی از کتاب عصر حیرت
@asrehairat
آقای نصیری زنّار ببندید!
(مهدی کرمیپور)
تصویربالا ترجمه فارسی متن نوشته شده توسط یک تئوریپرداز پیشین طالبان که به کشور بازگشته و به عنوان عضوهیأت علمى دانشگاه مشغول فعالیت شده نیست.
نویسنده هیچ ارتباطی با مکاتب سلفی نداشته بلکه به عنوان یک استاد دانشگاه، یک پژوهشگر و یک روشنفکردینی و اهلفکر شناخته میشود!
فرزادجهانبین باشمشیر آخته به استقبال یک نظریه کلامی-فلسفی شتافته و با زدن برچسب سیاسی و تعابیر عوامانه مانند خودی/غیرخودی درصدد ممانعت از طرح یک نظریه علمی درمیان اصحاب اندیشه است
این درحالی است که کتابهای مهدینصیری اساسا مخاطب خاص دارد که نوعا قشرحوزوی یا دانشگاهی مذهبگرا هستند
اگر کرسیهایآزاداندیشی اینقدر ضیق است که مهدینصیری را هم برنمیتابد پس نامش را بگذارید "کرسیهایآزادخوانی"
کرسیهایی که درآن متون مصوبی دراختیارتان قرار میگیرد و شما آزادید باسبک دلخواه از روی متن "مداحی" کنید (البته نه هرسبکی)
مهدی نصیری اخیرا نسخهPDF کتاب جدیدش(عصرحیرت) را رایگان منتشر کرده :
👇
t.me/asrehairat/191
وضع ما در #عصر_حیرت:
پژوهشگر نقاد مجاز است بنویسد بشرط حمل تابلوی "دشمن" !!
ادامه دارد..
@MKaramipour
☘️ ما در این کتاب با استناد به ادله قرآني و روايي توضيح خواهيم داد که شرط ارائه و اقامه مطلوب و مقبول دين در عرصههاي فردي و جمعي، حضور مبسوط اليد حجت معصوم الهي است و بدون وجود چنين شرطي، آنچه در نهايت قابل تحقق است ـ حتي در شرايط برپايي حکومت ديني با محوريت ولايت فقيه جامع الشرايط ـ نسبتي محدود و حداقلي از دين و احکام و ارزشهای ديني است که بسته به ميزان فعاليت و تلاش مومنان و نحوه حکمراني فقيه حاکم، موفقيت آن کم و يا زياد مي شود. ضمن اين که در روزگار کنوني، مانعي ديگر به نام مدرنيته و تمدن جديد غرب وجود دارد که اين نسبت و توان را در قياس با دوران ماقبل مدرن، به شدت محدود مي کند.
البته در يکي از فصول پاياني کتاب توضيح خواهم داد که محدوديت مومنان در عصر غيبت و روزگار کنوني براي تحقق احکام و آرمانهای ديني، نه به معناي مکلف نبودن به تلاش براي تحقق چنين امکاني است و نه به معناي کم فايده و بي ارزش بودن آن؛ بلکه اساسا باب اصلاح گري و تکليف براي بهتر کردن وضعيت، در هر شرايطي مفتوح بوده و قعود و بي عملي و عدم مسئوليت در برابر مفاسد و مظالم، بر خلاف آموزههای قرآني و روايي و عقلانيت است.
#گزیده هایی از کتاب عصر حیرت
@asrehairat
☘ مقصود از تمدن تراز دین که دست یافتنی نیست، تمدن مهدوی علیهالسلام که بر اساس روایات، ابعادی بسیار شگفت از علم و معرفت و عدالت و معنویت در آن وجود دارد، نمی باشد و کسی هم مدعی ایجاد تمدنی دینی در این سطح در عصر غیبت نیست؛ بلکه مقصود تمدنی مبتنی بر آموزههای دینی مستنبط از قرآن و سنت است که در علوم اسلامی موجود مانند کلام و فقه و اخلاق و تفسیر و حدیث و ... منعکس
می باشد. تمدنی که هم در بعد نظری و هم در بعد عملی و سبک زندگی، متفاوت از تمدنهای غیر اسلامی و سکولار و ماتریالیستی باشد و کسانی که در متن چنین تمدنی تنفس و زندگی می کنند، از رضایت خاطری در حد مطلوب ـ که تمنای مزایای دیگر تمدن¬ها و جوامع غیر دینی را نداشته باشند ـ برخوردارند و حضور موازین الهی و دینی را در ساحتهای فردی و جمعی به روشنی حس می کنند؛
یا به عبارت دیگر، تمدنی که در آن معرفت صحیح و معنویت و عدالت و فقدان فقر و فساد، امری غالب است، هر چند ممکن است درصدی هم ظلم و گناه و فساد در آن یافت شود.
در قبل و پس از پیروزی انقلاب اسلامی، اغلب در باره جامعه سازی اسلامی به گونه ای سخن رفته و وعده داده شده است که مردم در انتظار ساخت جامعه ای اسلامی در حدی که توضیح داده شد، بوده و هستند و بسیاری از عدم تحقق آن پس از چهل سال، دچار سرخوردگی و انفعال شده اند. در حالی که این سؤال مطرح است که آیا اساسا امکان تحقق چنین جامعه و تمدنی ـ حتی در سطح جامعه ایران ـ وجود داشته و جمهوری اسلامی مکلف به آن بوده است؟ و آیا همه نقایص موجود، معلول سوء سیاستها و سوء مدیریتها است و یا آن که بخش قابل توجهی از آن مربوط به مانعی است که رفع آنها از عهده مسئولان و اسلام شناسان موجود ساخته نیست
و آن مانع، عبارت از غیبت امام معصوم است که همراه با قرآن، شارع و هادی و مفسر و مجری دین است و فقدان او موجد خلل و تنگناهایی عظیم در جامعه بشری شده و تا از پرده غیبت خارج نشود و حاکمیت مبسوط الید نیابد، خیمه شریعت و هدایت، آن گونه که باید بر پا نمیشودو متدینان تنها در حدی محدود می توانند اقدام به اصلاح امور نمایند و بیش از آن تکلیفی بر عهده آنان نیست و البته عدم درک این محدودیت و سودای اصلاحی بیش از قدر مقدور و حد میسور داشتن، منشأ خسارت¬ها و ناکامیهای فراوان و گاه ویرانگری خواهد شد.
#گزیده هایی از کتاب عصر حیرت
@asrehairat
🔸نقش انحصاری و غیرقابل جایگزین حجت معصوم در امر هدایت و جامعه سازی دینی
☘ آنچه از آیات قرآن و احادیث صادره از اهل بیت علیهمالسلام فهمیده میشوداین است که نقش حجج معصوم الهی در هدایت انسان ها و جوامع، انحصاری و بی بدیل بوده و غیبت یا عدم بسط ید آنها در شرایط حضور، موجب حیرت و سرگردانی و مصیبت مادی و معنوی خواهد شد.
به عبارت دیگر، حجت معصوم خداوند، عمود خیمه هدایت و رکن اساسی اصلاح گری و جامعه سازی دینی در هر عصر و نسلی است که غیبت (و یا دست بستگی اش) موجب انکسار خیمه هدایت و اصلاح گری می شود.
آیات عدیده ای از قرآن که از بعثت انبیا و ارسال رسولان سخن گفته اند، همگی بیانگر جایگاه انحصاری پیامبران و رسولان الهی در امر هدایت و تعلیم و تزکیه و اقامه عدل و قسط و مبارزه با طاغوت ها و نظام های جائر است و اساسا انبیا و حجج معصوم، واسطه بین خدا و خلق برای هدایت افراد و جوامع بوده اند. و از این رو در هر قوم و امتی، پیامبری مبعوث شده است و اگر آنان نبودند، امر هدایت و حجت بر مردم تمام نمی شد:
آیات:
1. رُسُلًا مُبَشِّرِينَ وَ مُنْذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ
«پيامبرانى كه بشارتگر و هشداردهنده بودند تا براى مردم پس از [فرستادن] پيامبران در مقابل خدا [بهانه و] حجتى نباشد.»
علامه حلی با استناد به این آیه، در اثبات ضرورت عصمت امام به عنوان جانشین پیامبر صلّىاللَّهعليهوآله می نویسد:
«خداوند در قرآن می فرماید: لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ. مقصود آیه این است که برای حتی یک تن از مردم، هیچ حجتی ـ حجت در آیه نکره در سیاق نفی است و افاده عموم می کند ـ بر خداوند در ترک طاعت و انجام معصیت نباشد و این در حق کسانی که بعد از عصر رسول هستند محقق نمیشود مگر آن که ناقل شریعت، عصمت داشته باشد و قائم مقام رسول در همه امور جز امر نبوت باشد و این جز با امام معصوم دست یافتنی نیست.»
@asrehairat
عصر حیرت
🔸نقش انحصاری و غیرقابل جایگزین حجت معصوم در امر هدایت و جامعه سازی دینی ☘ آنچه از آیات قرآن و اح
☘ و َقَالُوا لَوْلَا يَأْتِينَا بِآيَةٍ مِنْ رَبِّهِ أَوَلَمْ تَأْتِهِمْ بَيِّنَةُ مَا فِي الصُّحُفِ الْأُولَى وَ لَوْ أَنَّا أَهْلَكْنَاهُمْ بِعَذَابٍ مِنْ قَبْلِهِ لَقَالُوا رَبَّنَا لَوْلَا أَرْسَلْتَ إِلَيْنَا رَسُولًا فَنَتَّبِعَ آيَاتِكَ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَذِلَّ وَنَخْزَى (طه/ ۱۲۳ و ۱۲۴)
«گفتند: «چرا (پیامبر) معجزه و نشانهای از سوی پروردگارش برای ما نمیآورد؟! (بگو:) آیا خبرهای روشنی که در کتاب های (آسمانی) نخستین بوده، برای آنها نیامد؟!
و اگر ما آنان را قبل از [آمدن قرآن] به عذابى هلاك ميکرديم، قطعا مى گفتند: پروردگارا، چرا پيامبرى به سوى ما نفرستادى تا پيش از آنكه خوار و رسوا شويم از آيات تو پيروى كنيم؟»
خداوند در بخش اول این آیه در مقام احتجاج و عدم پذیرش عذر مشرکان و کافران ميگوید: مگر ما برای شما کتاب های آسمانی نفرستاده بودیم؟ اما بلافاصله در آیه بعد به آمدن رسولان نیز همراه با کتب آسمانی تصریح میشود و این بدین معنا است که در منطق قرآن، اتمام حجت به نحو مطلوب و کامل و قاطع عذر، منوط به حضور رسول (یا امام معصوم) همراه با کتاب ميباشد.
وَكَيْفَ تَكْفُرُونَ وَأَنْتُمْ تُتْلَى عَلَيْكُمْ آيَاتُ اللَّهِ و َفِيكُمْ رَسُولُهُ و َمَنْ يَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِيَ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ (آل عمران/ ۱۰۱)
«و چگونه کفر ميورزید در حالی که آیات خدا بر شما خوانده ميشود، و پیامبر او در میان شماست؟! و هر کس به خدا تمسّک جوید، قطعاً به راه راست هدایت شده است.»
آیه صریحا ميگوید: چطور کافر ميشوید در حالی که قرآن دارید و رسول خدا در بین شماست.؟
همچنین آیه متضمن این معنا است که وجود آیات الهی و قرآن در میان مردم بدون حضور رسول (و یا وصیّ معصوم او) که مفسر و مبین و مجری قرآن است، برای هدایت و اتمام حجت و رفع استضعاف و اجتناب از کفرورزی کافی نیست و در عصر غیبت که امام معصوم در دسترس نیست، سطح هدایتگری پایین ميآید.
#گزیده هایی از کتاب عصر حیرت
@asrehairat
☘ از آیات (نساء/165، قصص/59 ، اسراء/15، انعام/130 و131، قصص/ 46 ـ 47 ، مائده / 19، طه/ 133 و 134، آل عمران/ 101) به روشنی دریافت میشود که بدون حضور انبیای الهی و جانشینان معصوم پیامبر اعظم ـ صلّىاللَّهعليهوآله ـ برنامه هدایت خداوند، قابلیت تحقق تام و قابل قبول را نداشته و خداوند بر اکثریت مردم دنیا به خاطر ضلالت و گمراهیهایشان احتجاج نخواهد کرد و آنان را مستحق عذاب نخواهد دانست. زیرا اکثر مردم و ملل ميتوانند در پاسخ بگویند، ما دسترسی به هادی و راهنمایی که حجت را بر ما تمام کند و راه سعادت از شقاوت را به روشنی و بدون ابهام به ما نشان بدهد، نداشتیم.
#گزیده هایی از کتاب عصر حیرت
@asrehairat
☘️ شیخ صدوق: «اگر كسى (از منکران امامت) احتجاج به كتاب كند و بگويد قرآن كتابى است كه با وجود آن به ائمّه هدى نيازى نيست زيرا در آن هر چيزى بيان شده است و خداى تعالى خود فرموده است: «ما فَرَّطْنا فِي الْكِتابِ مِنْ شَيْءٍ»، گویيم: امّا قرآن همين گونه است كه مى گويى و در آن هر چيزى بيان شده است، ولى بعضى از آياتش منصوص و مبيّن است و بعضى ديگر از آياتش مختلف فيه است و از وجود مبيّنى كه موارد اختلاف را تبيين كند گريزى نيست، زيرا روا نبود كه در قرآن اختلاف باشد به دليل آيه «وَ لَوْ كانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلافاً كَثِيراً»
و ناگزير براى مكلّفين بايد مبيّنى وجود داشته باشد تا با براهين واضحه خردها را خيره و حجّت را تمام گرداند، چنانچه در هر يك از امّتهاى پيشين نيز مبيّنى وجود داشته است و پس از پيامبر، در موارد اختلاف امّت رفع اختلاف مى كرده اند و اهل تورات و اهل زبور و اهل انجيل به كتابهاى خود بى نياز از مبيّن نبودند و خداى تعالى از اين كتابها خبر داده كه در آنها هدايت و نور بوده است و پيامبران به آنها حكم مى كردند و حوائج مردم در آن بوده است.
و ليكن خداى تعالى آن امّتها را به آن علمى كه از آن كتاب ها دارند واگذار نكرده و پى در پى براى آنها رسولانى فرستاده و براى هر رسولى علَم و جانشين و حجّتى معيّن فرموده و به آنها امر كرده است كه از او اطاعت كنند و پذيراى او باشند تا آن هنگام كه پيامبر ديگرى ظهور كند تا بر مردم عليه او حجّتى نباشد؛ و اوصياى پيامبران را حكّام بر آن كتب قرار داده و فرموده است: پيامبرانى كه تسليم اوامر الهى بودند، بر يهوديان و ربّانيون و احبار حكم مى كنند به آنچه كه از كتاب خدا حفظ كرده و بر آن گواه بودند.
سپس خداى تعالى پس از پيامبر ما صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم، رشته رسولان را گسسته و براى ما هاديان از عترت و اهل بيت او معيّن فرموده تا ما را به حقّ هدايت كنند و كورى را از ما بزدايند و اختلاف و تفرقه را برطرف سازند، معصومانى كه ما را از خطا و لغزش آنها ايمن ساخته و آنها را قرين قرآن قرار داده و به ما فرمان داده است كه به آنها متمسّك شويم و با زبان پيامبرش به ما خبر داده است كه مادام كه به آن دو متمسّك شويم گمراه نخواهيم شد؛ و اگر چنين نبود حكمت اقتضا مى كرد كه تا انقضاى تكليف از ما، رسولان را بفرستد و خداى تعالى اين مطلب را تبيين كرده و به رسولش فرموده است: «تو منذرى و براى هر قومى هدايت كننده اى است».
در آنچه از صدوق نقل کردیم نیز محوریت حجت معصوم الهی اعم از پیامبر و یا امام در امر هدایت و جامعه سازی روشن است و این که بدون حضور معصوم، امر هدایت و فهم قرآن و مقاصد و دستورات شریعت و اجرای آنها با مشکل و معضل جدی مواجه ميشود.
البته معلوم است که فقدان حجت معصوم در میان مردم که منجر به گمراهی و سرگردانی آنها ميشود، به معنای نقصان و کاستی در هدایت خداوند نیست بلکه به دلیل ظلم ظالمان و عدم همراهی و حمایت مردم از پیامبر یا امام است.
#گزیده هایی از کتاب عصر حیرت
@asrehairat
☘ علاوه بر آیات، روایات معتبر فراوانی نیز بیانگر نقش بنیادین و انحصاری حجت معصوم خداوند در امر هدایت و جامعه سازی است. روایات معتبر فراوانی نیز بیانگر این موضوع هستند از جمله روایت مشهور زیر:
الامام الباقر علیهالسلام: دَعَا رَسُولُ اللَّهِ أَصْحَابَهُ بِمِنًى فَقَالَ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ أَمَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي فَإِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ
امام باقر علیهالسلام: «پیامبر - صلی الله علیه و آله و سلم - اصحابش را در منا فراخواند و فرمود: مردم! من دو ثقل و امانت گرانبها را در میان شما وا ميگذارم. تا وقتی به این دو متمسک باشید، هرگز گمراه نميشوید: قرآن و عترتم یعنی اهل بیتم. این دو هرگز از هم جدا نميشوند تا هنگامی که در حوض کوثر بر من وارد شوند.»
پیامبر اکرم صلّىاللَّهعليهوآله شرط عدم ضلالت امّت را پس از خویش، تمسک به ثقلین یعنی قرآن و عترت ـ و نه سنت آن گونه که در منابع اهل سنت روایت شده ـ اعلام کرده اند و این که شرط بهره وری از هدایت قرآن، همراه بودن عترت با آن به عنوان ترجمان و مفسر و مجری قرآن است.
اما افسوس که امت به سفارش پیامبر اکرم در جانشینی امیرالمؤمنین و فرزندان معصومش علیهم السلام عمل نکرد و عترت از صحنه حاکمیت حذف شد و بنی امیه و بنی عباس با قساوتی تمام با اهل بیت عصمت علیهمالسلام برخورد کردند و عرصه را بر آنها چنان تنگ کردند که دوازدهمین هادی و امام در پرده غیبت رفت و دست جهانیان تاکنون از امام حیّ حاضر ـ هم به عنوان ترجمان و مفسر قرآن و هم به عنوان عضوی از عترت رسول ص کوتاه است و آنچه در اختیار ما و فقها قرار دارد کتاب و سنت است که هرگز نمیتواند خلا حضور امام معصوم علیهالسلام را پر کنند و تنها نجات بخش از گمراهی و ضلالت ِمطلق هستند و حیرت و سرگردانی تا ظهور امام ادامه خواهد یافت.
#گزیده_هایی از کتاب عصر حیرت
@asrehairat
📖 دانلود pdf | کتاب عصر حیرت مهدی نصیری
🔸مهدی نصیری پژوهشگر، #ژورنالیسم_اندیشه و مدیر مسئول
فصلنامه اعتقادی-معرفتی #سمات است. او که واجد رویکردی موسوم به نواخباریست بر رجحان آیات و روایات در خردورزی بشری تاکید کرده و امکان تحقق عقل مستقل را نمیپذیرد.
🔹 نصیری که صاحب تالیفاتی همچون "اسلام و تجدد" در زمینه مواجهه اسلام با مبانی مدرنیته، آثار و لوازم مختلفش همچون تکنولوژی و علم مدرن است، "فلسفه از منظر قرآن و روایات" که درباره نگاه مستنبط نصیری از دین در نوع مواجهه با فلسفه است و... این بار به سراغ نگارش کتابی درباره وضع حکمرانی، تمدن سازی و دولت در عصر غیبت رفته است.
🔸کتاب #عصر_حیرت به سراغ موضوعی چالشی و البته بسیار مهم در وضع حاضر ما رفته است و نگاه خاصی که #مهدی_نصیری آن را نمایندگی میکند نیز بر اهمیت و چالشی بودن مسئله دمیده است. باید منتظر واکنشهای علمی که از جانب اساتید و محافل علمی نسبت به کتاب خواهد شد، بود.
◀️ کانال گروه کلام و فلسفه موسسه امام خمینی (وابسته به آیت الله مصباح یزدی)
عصر حیرت
📖 دانلود pdf | کتاب عصر حیرت مهدی نصیری 🔸مهدی نصیری پژوهشگر، #ژورنالیسم_اندیشه و مدیر مسئول فصلنام
نسبت اخباری و نو اخباری و ... حربه ای است که معمولا اهل فلسفه و عرفان مصطلح که معارف عقلانی و عرفانی قران و اهل بیت علیهم السلام را رها کرده و به سراغ محصولات فلسفی و عرفانی یونان رفته اند، نثار منتقدان و مخالفان خود می کنند تا از تنگنای اتهام و بلکه جرم سنگین مهجور کردن قران و سنت و رواج انگاره های فلسفی و عرفانی یونانی و نیز پشت پا زدن به عقلانیت مستقل و ناب وحیانی در جامعه اسلامی و شیعی به در آیند.
البته آنچه این مصیبت و فاجعه عظیم را که از ناحیه اهالی فلسفه و عرفان یونانی در حق معارف عقل و قران و اهل بیت علیهم السلام رفته، قابل تحمل می کند، همین دیدگاه عصر حیرت است که این خطای عالمان و بزرگان و برادران و عزیزان شیعه اهل فلسفه و عرفان را در ذیل استضعاف و حیرانی دوران غیبت تحلیل می کند و از برخوردهای تکفیری و تفسیقی و تعارضات تند و زیانبار اجتماعی بر حذر می دارد و آنان را به گفتگو دعوت می کند تا وقتی که هادی و فصل الخطاب معصوم از حجاب غیبت به در آید و به این مصیبت عظیم معرفتی پایان دهد.
@asrehairat
✅خشونت اجتماعی و عطوفت اقتصادی، آیا این معادله معکوس میشود؟
✔️پنجمین گفتگوی اینترنتی جدال در آپارات منتشر شد.
مدت: شصت و نه دقیقه
🔺در پنجمین اپیزود از برنامههای تلویزیون اینترنتی جدال با #مهدی_نصیری سردبیر و مدیر مسئول روزنامه کیهان بین سالهای شصت و هفت تا هفتاد و چهار و نویسنده کتاب اخیرا منتشر شدهی «عصر حیرت» گفتگو کردم.
مهدی نصیری که از شخصیتهای منسوب به جناح راست است را باید یکی از چهرههای مهم تاریخ روزنامهنگاری بعد از انقلاب دانست. او در بیست و پنج سالگی به سردبیری و در بیست و هشت سالگی به مدیرمسئولی مهمترین روزنامه کشور یعنی کیهان رسید. در این روزنامه و بعدها در مجله صبح، او از پیشگامان مبارزه با فساد اقتصادی درون نظام و اعتراض علیه شکل گیری سرمایهداری اسلامی و طبقه جدید اشراف بعد از انقلاب بود. آنهم در دوره اولیه شکلگیری این ساختار جدید طبقاتی و اقتصادی یعنی سالهای ریاست مرحوم هاشمی رفسنجانی بر قوه مجریه. زمانی که «مخالف هاشمی دشمن پیغمبر است» شعاری رایج در نماز جمعههای رسمی کشور بود.
اما شمشیر متون نصیری لبه دیگری هم داشت. نصیری در کنار مقالات عدالتخواهانهاش با قرائتی سختگیرانه از «اسلام سیاسی» از پیشگامان مبارزه با آن چیزی بود که در آن زمان تازه ذیل «تهاجم فرهنگی» تعریف شده بود. نصیری از اولین منتقدان جریان روشنفکری و لیبرالی بود که اگرچه آن سالها از چرخه قدرت بیرون بود اما مشغول انسجام یافتن و بازگشت و تسخیر عرصه غیررسمی فرهنگ بود. اتفاقی که چند سال بعد در دوم خرداد موفق شد از میان بخشهای بزرگی از جامعه ایران هم یارگیری کند.
حالا نصیری بازگشتهاست. بعد از بیست و چند سال غیبت از متن سیاست ایران. بیست و پنج سالی که میگوید صرف اندیشیدن درباره نسبت اسلام و سیطره مدرنیته کرده و صرف بازاندیشی در فاصله آرمانها و واقعیتهای انقلاب. بازاندیشی که محصولش نظریه تجدیدنظرطلبانهی «عصر حیرت» است . نظریهای که در ظاهر مربوط به علم کلام شیعه و بحثی درون-گروهی و درون-گفتمانی است. اما میتواند تبعاتی مهم برای مسایل فرهنگی و اجتماعی همه بخشهای جامعه ایران در سال نود و نه داشته باشد و اجازه همزیستی مسالمتآمیز نظام سیاسی حاکم با اقلیتها، کم دینان، بیدینان، دگراندیشان و گروههای اجتماعی با سبک زندگی مختلف را بدهد. تجدیدنظرطلبی در جهتی کاملا مخالف نگاه سختگیرانه نصیری در عرصه فرهنگ و اجتماع در دهه شصت و هفتاد.
با این حال نصیری همچنان مسلمانی استحاله نشده و غیرلیبرال است. و همچنان عدالتخواهی که معتقد است فساد و اشرافیت میتواند انقلاب را از پا در بیاورد. او معتقد است خشونتی که همه این سالها باید علیه فاسدان اقتصادی به کار میبردیم را در عرصه فرهنگ و اجتماع با جوانان و هنرمندان و زنانی به کار بردیم که مثل ما نمیاندیشیدند و مثل ما زندگی نمیکردند.
فایل پیدیاف عصر حیرت را میتوانید در کانال مهدی نصیری دانلود کنید: @asrehairat
خاطرات مهدی نصیری درباره دوره سردبیری کیهان و صبح را میتوانید در کانال شخصی او دنبال کنید: @nasiri1342
#برنامه_جدال
#جدال_تی_وی
#مهدی_نصیری
#علی_علیزاده
@jedaal_tv
https://bit.ly/2YpGseu
«منصوربنحازم ميگويد: به امام صادق علیهالسلام... عرض كردم: كسى كه بداند براى او پروردگاريست، سزاوار است كه بداند براى آن پروردگار خرسندى و خشم است و خرسندى و خشم او جز به وسيله وحى يا فرستاده او معلوم نشود. و كسى كه بر او وحى نازل نشود بايد كه در جستجوى پيغمبران باشد و چون ايشان را بيابد، بايد بداند كه ايشان حجت خدايند و اطاعتشان لازم است.
من به مردم (اهل سنت) گفتم: آيا شما میدانيد كه پيغمبر حجت خدا در ميان خلقش بود؟ گفتند: آرى. گفتم: چون پيغمبر درگذشت، حجت خدا بر خلقش كيست؟ گفتند: قرآن، من در قرآن نظر كردم و ديدم سنى و تفويضى مذهب و زنديقى كه به آن ايمان ندارد، براى مباحثه و غلبه بر مردان، در مجادله به آن استدلال میكنند، (و آيات قرآن را به رأى و سليقه خويش بر دیدگاه خود تطبيق میكنند) پس دانستم كه قرآن بدون قيم (سرپرستى كه آن را طبق واقع و حقيقت و بدون تردید تفسير كند) حجت نباشد و آن قيّم هر چه نسبت به قرآن گويد حق است.
پس به ايشان گفتم: قيّم قرآن كيست؟ گفتند: ابن مسعود قرآن را میدانست، عمر هم میدانست، حذيفه هم میدانست، گفتم: تمام قرآن را؟ گفتند: نه، من كسي را نديدم كه بگويد كسى جز على علیهالسلام تمام قرآن را میدانست و چون مطلبى ميان مردمى باشد كه اين گويد نمیدانم و اين گويد نمیدانم و اين گويد نمیدانم و اين (علىبنابى طالب) گويد میدانم، پس گواهى دهم كه على علیهالسلام قيّم قرآن باشد و اطاعتش لازم است و اوست حجت خدا بعد از پيغمبر بر مردم و اوست كه هر چه نسبت به قرآن گويد حق است.
حضرت به منصور فرمود: خدايت رحمت كند.» (کافی/ ۱/ ۱۶۹) {و دیدگاه منصور را در مورد وابستگی حجیت (تام) قرآن به قیّم و امام معصوم تایید کردند.}
در این روایت هم به روشنی بیان شده که حجیت و کارکرد تام و تمام قران به عنوان راهنما، منوط به وجود قیّم و مفسّری معصوم و عاری از خطا است و در صورت فقدان چنین قیّمی، از هدایت قرآن بهره وافی و مطلوب را نخواهیم برد.
#گزیده هایی از کتاب عصر حیرت
@asrehairat
☘ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: قُلْتُ لَهُ إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ الْمُنْذِرُ وَ عَلِيٌّ الْهَادِي يَا ابَا مُحَمَّدٍ فَهَلْ مِنَّا هَادٍ الْيَوْمَ قُلْتُ بَلَى جُعِلْتُ فِدَاكَ مَا زَالَ فِيكُمْ هَادٍ مِنْ بَعْدِ هَادٍ حَتَّى رُفِعَتْ إِلَيْكَ فَقَالَ رَحِمَكَ اللَّهُ يَا ابَا مُحَمَّدٍ وَ لَوْ كَانَتْ إِذَا نَزَلَتْ آيَةٌ عَلَى رَجُلٍ ثُمَّ مَاتَ ذَلِكَ الرَّجُلُ مَاتَتِ الْآيَةُ مَاتَ الْكِتَابُ وَ لَكِنَّهُ حَيٌّ يَجْرِي فِيمَنْ بَقِيَ كَمَا جَرَى فِيمَنْ مَضَى
«ابو بصير روايت كرده است كه به امام صادق عليه السلام عرض كردم: «إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ» يعنى چه؟ فرمود: «رسول خدا ترساننده اى است كه خدا فرموده، و على همان رهنما است كه در آيه مذكور است. اى ابو محمد! آيا امروز هيچ رهنمايى هست؟»
عرض كردم: بلى! فداى تو گردم، هميشه از شما رهنمايى بعد از رهنمايى بوده، تا آن كه هدايت به تو داده شد، و خلافت به تو رسيد.
حضرت فرمود: خدا تو را رحمت كند اى ابو محمد! اگر قصّه چنان باشد كه هرگاه آيه اى بر مردى فرود آيد، پس آن مرد بميرد و آن آيه نیز بميرد (و مصداق خارجى نداشته باشد)، كتاب خدا مى ميرد و معطّل و بيكار مى ماند و بيان و تفسیرش فوت مى شود {چه بنابر اين فرض، رهنمايى نيست كه مردم را به سوى احكام و اسرار آن راهنمايى كند} و ليكن كتاب خدا زنده است و جارى مى شود در كسانى كه باقى مانده اند؛ چنانچه در آنان كه در گذشته اند جارى شده و امر و نهى آن به همه رسيده و مى رسد».
امام صادق علیهالسلام در این روایت ميگویند اگر پیامبر اکرم صلّىاللَّهعليهوآله جانشینی نداشت، آیات نازله بر او یعنی قرآن، با مرگ او ميمرد، چرا که مفسر و بیانگری نداشت؛ اما خداوند برای او جانشینانی (معصوم) تعیین کرد تا فهم و عمل به آیات الهی تداوم پیدا کند و همان گونه که بر مردم زمان پیامبر حجت و راهنما بوده اند، بر آیندگان نیز حجت و هدایت گر باشد.
علامه مجلسی در تبیین روایت مينویسد:
«مراد از مرگ آیه، فقدان عالم به آیه و مفسر برای آن است و مقصود از مرگ کتاب، از بین رفتن حکم و حجیت آن و از بین رفتن تکلیف عمل به آن است. و خلاصه این که اگر بعد از پیامبر کسی که دانای به آیات الهی و مفسر آنها باشد نبود، لازمه آن باطل شدن حکم قرآن و از بین رفتن تکلیف عمل به آن بود، چرا که تکلیف غافل و جاهل با عدم قدرت بر علم، امری قبیح است؛ اما ميدانیم که خداوند برای پیامبر جانشینانی تعیین کرد که عالم به قرآن و مفسر آن بودند.»
از روایت فوق و بیان مرحوم مجلسی درمی یابیم که تداوم حیات و هدایت قرآنی بعد از رسول الله صلی الله علیه و آله، به وجود و طبیعتا حضور امام و هادی معصوم است و بدون وجود و حضور چنین امام و هدایتگر معصومی، امر هدایت و عمل به قرآن با اختلال مواجه ميشود.
بله! در فصل هشتم کتاب توضیح خواهیم داد که در عصر غیبت، مردم به طور کامل و کلی بدون حجت و راهنما نیستند و مکلف به مراجعه به فقها و راویان فقیه احادیث اهل بیت علیهمالسلام هستند، اما روشن است که این امری ثانوی است و مرجعیت و ولایت فقها که عاری از خطای در فهم و تفسیر آیات الهی نیستند، نمیتواند جایگزین کمال و تمام معصوم در تبیین و تحقق آیات و مقاصد قرآنی باشد و تنها در حدی نسبی و محدود، چنین مقصد و مقصودی را تامین و محقق ميکند.
#گزیده هایی از کتاب عصر حیرت
@asrehairat
⚡️با مهدی نصیری چه باید کرد؟
🖋مصطفی قناعتگر
🔹رسانهایهای قَدَر، بهرهای از جامعهشناسی نیز دارند. وقتی جامعهشناس شوی، یا دین را به کناری میاندازی و یا آن را در چارچوب واقعیات اجتماعی و نه بیشتر، قابل جریان میدانی.
نمیتوان گفت «مهدی نصیریِ» پسا«صبح»، ناامید از اصلاح است؛ اما میتوان دید که دیگر با هیجان مطالبهگری نمیکند. نمیتوان گفت نویسنده «عصر حیرت»، نسبت به برداشتش از متون روایی مدافع نیست؛ اما می توان دید که دیگر با ذوق زدگی از آن برداشتها دم نمیزند. او مدتی است که در مرزبندیهای سیاسی و اعتقادیش، ملایمتر و دوستداشتنیتر شدهاست.
🔹«حیرتی» که نصیریِ کمتر روادار را به نصیریِ خیلی روادار تبدیل کرد، مولودِ همه آرزوها، همه امیدها، همه تلاشها، همه بنبستها،همه پیروزیها و همه شکستهای یک حکومت دینی است.
🔹او وقتی با مراجعه به متون مقدس شیعی، مفاهیمی چون تقیه و مدارا را به خصوص در عصر غیبت لمس کرد، صدای شکستهشدن استخوانهای تکصدایی را بیشتر شنید.
🔹این کیهانیِ دیروز و توییتریِ امروز، بر آن است که برچسبهایی مانند التقاطی، سکولار، واداده، حجتی، اخباری و نه چندان انقلابی را از خویش بکَنَد؛ چه آشفتن و نیاسودنی.
🔹او میگوید من آنچه را از ظلمت آخرالزمان و قدرت محدود اصلاحگری در آن را در روایات خوانده بودم، در دو چیز به عیان مکاشفه کردم:
سالها کوشش کم اثر فسادستیزانهام؛
سالها تعمق در تمدن تاریک و نوین جهانی و مطالعات انتقادیام.
🔹البته او پیوسته در شرح اینکه چه مقدار از پسوندهای اسلامی در دوره پیشاظهور امکان بروز دارند، پریشان سخن رانده است؛ کمتر از پنجاه درصد، چهل درصد، سی درصد. شاید این پریشانیِ نصیری، ریشه در این دارد که هنوز نتوانسته است به دقت، گستره شریعت را به شکلی کمّی تصویر کند تا اینکه پس از آن بداند چه درصدی از آن، قابلیت پیاده سازی دارد.
🔹اما او امروز به این آگاهی رسیده که رسانهها، کمک شایانی به خروج بشریت از استضعاف دینی نکردهاند. باید بیشترِ کافران عصر انفجار اطلاعات را جاهلانی بی گناه و گیج شده قلمداد کرد. به واقع، رسانهها به حیرت ذاتی عصر غیبت دامن زدهاند؛ از شانتاژ دنیاگرایی تا آمیختن حق و باطل و ناامید کردن تودهها از درک حقیقت در پسِ ارائه مذاهب متکثر.
🔹نصیری، اهل روستای «ایستا»ی طالقان نیست؛ اما آن سامان را خیلی هم دور از آبادی نمیداند. او «مهندس و بازرگان» نیست؛ اما به تازگی آنها را بیشتر درک میکند.
نمیگویم نظریات این پژوهشگر حوزه دین، در میان پژوهشگران بیسابقه است؛ اما عقیده دارم شنای در دریای متون مقدس و دویدن در جنگل تاریک تجدد، از او یک ضد فلسفه انقلابیِ اخبارگرایِ آوینیگون ساختهاست.
🔹انسانهای چند بُعدی، همیشه خلّاق بودهاند و البته هیچ کس کامل نیست.
🔻🔻🔻
@mobahesat
☘️ در دعای ندبه ـ که باید از آن به عنوان بیانیه تمدنسازی شیعه یاد کرد ـ در باره نقش بنیادین انبیا و حجج معصوم الهی در امر هدایت ميخوانیم:
«و ایشان (پیامبران) را دستآویز به سویت و وسیله برای خشنودی ات قرار دادی، پس بعضی را در بهشت جای دادی، تا آنکه از آنجا بیرونش آوردی، و بعضی را در کشتی خود حمل نمودی، ...؛ و بعضی را برای خود دوست صمیمی گرفتی، ...و با بعضی از میان درخت سخن گفتی، سخن گفتنی خاص، و برای او برادرش را یاور و وزیر قرار دادی، و بعضی را بدون پدر به وجود آوردی، و معجزات آشکار به او عنایت فرمودی و به روح القدس او را تأیید نمودی، و برای همه آنان شریعت مقرّر کردی، و راه را روشن و واضح ساختی، و جانشینانی اختیار کردی، ... برای برپا داشتن دینت، و حجّتی بر بندگانت، برای اینکه حق از جایگاهش برداشته نشود، و باطل بر اهل حق پیروز نگردد، و احدی نگوید: چه ميشد اگر برای ما پیامبری بیم دهنده ميفرستادی، و پرچم هدایت برای ما برپا مينمودی تا بر این اساس از آیاتت پیروی ميکردیم پیش از آنکه خوار و رسوا شویم! تا اینکه مقام رسالت و هدایت را به حبیب و برگزیده ات محمد (درود خدا بر او و خاندانش) رساندی...»
در گزیده فوق، بر ضرورت حضور انبیای معصوم الهی برای اتمام حجت بر مردم و جلوگیری از انحراف حق از جایگاهش و قطع عذر از مردم برای عدم تمکین در برابر آموزههای شرعی و دینی تصریح و تاکید شده است.
و البته در ادامه دعا پس از ذکر این که پیامبر اکرم صلّىاللَّهعليهوآله جانشینانی معصوم برای خویش به جهت تداوم بعثت و رسالتش برگزید، ميخوانیم:
«دستور رسول خدا در باره هدایت کنندگان از پس هدایت کنندگان [امامان بعد از پیامبر] اطاعت نشد، و امّت بر دشمنی نسبت به آن حضرت پافشاری کردند، و برای قطع رحم او، و تبعید فرزندانش گرد آمدند، مگر اندکی از کسانی که برای رعایت حق درباره ایشان به پیمان پیامبر وفا کردند.»
و در ادامه بیان میشودکه شیعه برای تحقق مطلوب جامعه آرمانی اش (ضمن پرداختن به وظیفه اصلاح گری اش در دوران غیبت که هیچ گاه تعطیل بردار نیست و بر اساس ادله فراوان دیگر ثابت ميشود)، باید تمنای حضور هادی معصوم و آخرین ذخیره الهی را برای هدایت بشریت و استقرار عدالت داشته باشد:
«کجایند پرچم های دین و پایههای دانش، کجاست آن باقیمانده خدا که از عترت هدایتگر خالی نشود، کجاست آن مهیا گشته برای ریشه کن کردن ستمکاران، کجاست آن که برای راست نمودن انحراف و کجی به انتظار اویند، کجاست آن امید برای از بین بردن ستم و دشمنی، کجاست آن ذخیره برای تجدید فریضهها و سنّت ها، کجاست آن برگزیده برای بازگرداندن دین و شریعت، کجاست آن آرزو شده برای زنده کردن قرآن و حدود آن، کجاست احیاگر نشانههای دین و اهل دین، کجاست درهم شکننده شوکت متجاوزان، کجاست ویران کننده بناهای شرک و دورویی، کجاست نابودکننده اهل فسق و عصیان و طغیان، کجاست دروکننده شاخههای گمراهی و شکاف اندازی؟»
#گزیده هایی از کتاب عصر حیرت
@asrehairat
☘ا مام صادق علیهالسلام:
۱. «اگر در زمین دو تن باقی بمانند، حتما یکی از آنان حجتِ{معصوم خداوند} بر دیگری خواهد بود.» (كافي، ج1، ص178 )
علامه میرزا حبیب خویی در شرحش بر نهج البلاغه در توضیح روایت فوق مينویسد:
«مقصود از این روایت و روایات مشابه آن که در کتاب کافی آمده، بیان این نکته است که همان طور که عنایت و فیض الهی مقتضی وجود عالم و خلقت بنی آدم شد، مقتضی صلاح و هدایت آنان نیز هست و این اصلاح و هدایت با وجود انسانی ربانی و تایید شده به روح القدس و تسدید شده به نور هدایت خداوند و معصوم از هر چیزی که به دلیل وجودی اش که هدایت و اصلاح است لطمه ميزند، صورت ميپذیرد.»
۲. «همیشه در زمین خداوند حجت {معصومی} وجود دارد که حلال و حرام خداوند را بیان ميکند و مردم را به راه خداوند فرا می خواند.» (كافي، ج1، ص178 )
امیرالمؤمنین علیهالسلام:
«ای کمیل! اگر خداوند پیامبری در زمین نداشت و فرد مومن و پرهیزکاری دعوت به خداوند ميکرد، آیا اقدام درستی کرده بود یا به خطا رفته بود؟ سوگند به خداوند که کاری غلط کرده بود مگر آن که خداوند او را برای امر هدایت انتخاب و شایسته این دعوت کرده بود. ای کمیل! دین برای خداوند است و کسی جز رسول یا نبی و یا وصیّ، شایسته دعوت به دین نیست.» (تحف العقول، ص 175)
بر اساس این روایت، حتی مومن متقی و پرهیزکار، اگر معصوم نباشد (و یا در ذیل راهبری و فرماندهی معصوم نباشد)، شایستگی دعوت به خداوند و سرپرستی امر هدایت را ندارد و این که در عصر غیبت هم مراجعه به فقها ـ برای دریافت هدایت نسبی و رهایی از ضلالت و حیرانی محض ـ مجاز و بلکه واجب ميشود، به دلیل اتصال ـ و لو نسبی ـ فقیه با قرآن و سنت است که اوّلی سخن خداوند جل و علا و دومی اثر معصومین علیهمالسلام است.
بنا بر این، مفاد روشن روایات فوق این است که بر اساس سنت قطعی و اوّلی الهی، حجت معصوم خداوند، محور و عمود خیمه دین و هدایت است و یک لحظه عالم از حضور و فرماندهی و هدایت او نباید خالی باشد. حال اگر به هر دلیلی این حجت در پرده غیبت رفت و یا حاضر و ظاهر بود اما مبسوط الید نبود، جامعه بشری و امر هدایت از وضع عادی و نرمال خارج شده و وضعی ثانوی و اضطراری پیدا ميکند و شرایطی سخت و ویژه بر آن حاکم میشود.
#گزیده هایی از کتاب عصر حیرت
@asrehairat
☘️ ضرورت وجود حجت معصوم برای مدیریت و هدایت جامعه در بیان متکلمان شیعه
علاوه بر آیات و روایات متعددی که مفاد آنها ضرورت وجود حجت معصوم خداوند برای هدایت مادی و معنوی انسان است و در صورت فقدان چنین حجتی، خیمه هدایت، منکسر و متزلزل می شود، متکلمان شیعی در بحث لزوم عصمت امامان به عنوان جانشینان پیامبر صلّىاللَّهعليهوآله ـ در پاسخ به متکلمان اهل سنت که قائل به عصمت خلفای پیامبر نیستند و کتاب و سنت را برای هدایت و راهبری دینی جامعه با اتکای به اجتهاد مجتهدان کافی ميدانند ـ به ادله ای عقلی و نقلی استناد کرده اند که منطوق همه ادله این است که بدون عصمت امام و رهبر و رییس جامعه، امکان وصول به سعادت مادی و معنوی برای بشریت وجود ندارد و اهداف نبوت ناتمام و ابتر ميماند و این، امری قبیح و بر خلاف حکمت است که شایسته نیست از خداوند سر بزند و امر جانشینی پیامبر خاتم را مهمل بگذارد و به انتخاب مردم واگذار کند.
و البته مفهوم این ادله این است که با وجود غیبت امام معصوم و عدم دسترسی مردم به او، بسیاری از فوائد و حکمتهای موجود در عصمت، تا حد زیادی منتفی و از عرصه هدایت و مدیریت جامعه بشری غایب ميشود.
شیخ طوسی در اثر کلامی اش با نام «تلخیص االشافی» مينویسد:
«امامیه و اسماعیلیه قائل به وجوب عصمت امام مانند انبیاء هستند ـ بر خلاف باقی فرقههای اسلامی و از جمله معتزله ـ و ادله شان بر وجوب عصمت چنین است:
الف: امام حافظ شریعت است ـ همان گونه که پیامبر ابلاغ کننده آن است ـ و قرآن نمیتواند حافظ شریعت باشد، چون اولا حاوی همه احکام الهی به طور تفصیلی نیست و ثانیا دلالت آن ظنی است{و امکان رسیدن به علم و یقین با آیات کتاب در بسیاری از احکام وجود ندارد}. همین استدلال در مورد سنت هم وجود دارد، علاوه بر این که سنت از جهت سندیت هم ظنی است. اجماع هم چنین توانایی را ندارد، زیرا احتمال خطا در مجمعین وجود دارد. عمل به قیاس و استحسان هم از نظر ما ـ و عده زیادی از مخالفان ما ـ باطل است. اجرای برائت اصلیه هم ـ در مقام شک در تکلیف ـ منجر به استغنای از بعثت ميشود. بنا بر این راهی برای حفظ شریعت، جز این که بگوییم امام حافظ آن است و لازمه آن هم عصمتش از خطا ميباشد تا مکلفان وثوق به تکالیف (واقعی) الهی پیدا کنند، باقی نميماند.» (تلخیص الشافی ج 1 ص 194)
#گزیده هایی از کتاب عصر حیرت
@asrehairat
☘ استدلال علامه حلی بر ضرورت عصمت امام و حاکم جامعه
علامه حلی در کتاب کلامی «الفین» ادله متعددی بر وجوب عصمت جانشینان پیامبر و امام و حاکم مسلمین ارائه کرده که ابتدا مطلب علامه را می بینیم و بعد ربط آن را با موضوع عصر حیرت بیان می کنیم:
«انسان طبیعتا موجودی اجتماعی است و از آنجا که اجتماع در معرض رقابت و تلاش برای غلبه و دشمنی با یکدیگر است، افراد جامعه گاهی به آنچه در دست دیگری است احتیاج پیدا ميکنند و قوه شهوت آنها را وادار به گرفتن آن چیز با ظلم و زور از همدیگر ميکند و این به وقوع هرج و مرج و فتنه ميانجامد. از همین رو لازم است امام معصومی که آنان را از ظلم و تجاوز و دشمنی باز دارد و حق مظلوم را از ظالم بگیرد و حق را به صاحب حق برساند؛ و این در صورتی محقق میشودکه امام در معرض خطا و اشتباه و گناه نباشد؛ و الا نظام اجتماعی قوام تام خود را پیدا نميکند.» (الألفين ؛ ص61 )
و نیز :
«به امام برای حفظ شریعت و نزدیک کردن مکلف به طاعت و دور کردن او از معصیت و اقامه حدود و جهاد و حفظ نظام اجتماعی نیاز است و این پنج هدف مستلزم آن است که امام معصوم باشد و در غیر این صورت، با دیگر مجتهدان تفاوتی نخواهد داشت. بنا بر این با فقدان عصمت، چیزی از این مقاصد (به درستی و تمامیت) حاصل نخواهد شد و نصب امام غیر معصوم فاقد فایده مورد نظر خواهد بود.» (الألفين ، ج 1 ص 174)
در دو مطلب فوق از علامه حلی که بر لزوم عصمت جانشین پیامبر و امام جامعه در برابر اهل سنت استدلال کرده ، در می یابیم که اگر زمام مدیریت و حکومت در دست امام معصوم نباشد (اعم از این که مانند اهل سنت اعتقاد به عصمت خلیفه و حاکم نداشته باشیم و یا مانند شیعه اعتقاد داشته باشیم اما امام معصوم حاضر باشد ولی قدرت نداشته باشد و یا اساسا در پرده غیبت باشد) تحقق مقاصد شریعت که عبارت باشد از اجرای عدالت و جلوگیری از ظلم و هرج و مرج و نیز هدایت مردم به اطاعت از خداوند و پرهیز از معصیت و اقامه حدود و جهاد و حفظ نظام اجتماعی از عهده حاکمان و مجتهدان غیر معصوم به نحو مطلوب بر نخواهد آمد، چرا که حاکم غیر معصوم هم دچار خطای نظری در تشخیص حق از باطل می شود و هم دچار خطای عملی و اجرایی در اجرای حق و مبارزه با باطل.
اگر حتی علامه حلی را مانند عده ای از علمای شیعه قائل به ولایت مطلق فقها در عصر غیبت بدانیم و از آرای فقهی او بتوانیم چنین عقیده ای را استنباط کنیم اما بدیهی است از آنچه در کتاب کلامی اش در باره ضرورت عصمت جانشین پیامبر و امام جامعه گفته نتیجه می گیریم که او نمی توانسته معتقد به این امر باشد که در صورت تصدی حکومت توسط فقها مقاصد شریعت به نحو مطلوب و رضایت بخش محقق می شود، چرا که این اعتقاد در تعارض با استدلالش بر ضرورت عصمت امام در برابر اهل سنت قرار می گرفت.
@asrehairat