☘️ ما در این کتاب با استناد به ادله قرآني و روايي توضيح خواهيم داد که شرط ارائه و اقامه مطلوب و مقبول دين در عرصههاي فردي و جمعي، حضور مبسوط اليد حجت معصوم الهي است و بدون وجود چنين شرطي، آنچه در نهايت قابل تحقق است ـ حتي در شرايط برپايي حکومت ديني با محوريت ولايت فقيه جامع الشرايط ـ نسبتي محدود و حداقلي از دين و احکام و ارزشهای ديني است که بسته به ميزان فعاليت و تلاش مومنان و نحوه حکمراني فقيه حاکم، موفقيت آن کم و يا زياد مي شود. ضمن اين که در روزگار کنوني، مانعي ديگر به نام مدرنيته و تمدن جديد غرب وجود دارد که اين نسبت و توان را در قياس با دوران ماقبل مدرن، به شدت محدود مي کند.
البته در يکي از فصول پاياني کتاب توضيح خواهم داد که محدوديت مومنان در عصر غيبت و روزگار کنوني براي تحقق احکام و آرمانهای ديني، نه به معناي مکلف نبودن به تلاش براي تحقق چنين امکاني است و نه به معناي کم فايده و بي ارزش بودن آن؛ بلکه اساسا باب اصلاح گري و تکليف براي بهتر کردن وضعيت، در هر شرايطي مفتوح بوده و قعود و بي عملي و عدم مسئوليت در برابر مفاسد و مظالم، بر خلاف آموزههای قرآني و روايي و عقلانيت است.
#گزیده هایی از کتاب عصر حیرت
@asrehairat
☘ مقصود از تمدن تراز دین که دست یافتنی نیست، تمدن مهدوی علیهالسلام که بر اساس روایات، ابعادی بسیار شگفت از علم و معرفت و عدالت و معنویت در آن وجود دارد، نمی باشد و کسی هم مدعی ایجاد تمدنی دینی در این سطح در عصر غیبت نیست؛ بلکه مقصود تمدنی مبتنی بر آموزههای دینی مستنبط از قرآن و سنت است که در علوم اسلامی موجود مانند کلام و فقه و اخلاق و تفسیر و حدیث و ... منعکس
می باشد. تمدنی که هم در بعد نظری و هم در بعد عملی و سبک زندگی، متفاوت از تمدنهای غیر اسلامی و سکولار و ماتریالیستی باشد و کسانی که در متن چنین تمدنی تنفس و زندگی می کنند، از رضایت خاطری در حد مطلوب ـ که تمنای مزایای دیگر تمدن¬ها و جوامع غیر دینی را نداشته باشند ـ برخوردارند و حضور موازین الهی و دینی را در ساحتهای فردی و جمعی به روشنی حس می کنند؛
یا به عبارت دیگر، تمدنی که در آن معرفت صحیح و معنویت و عدالت و فقدان فقر و فساد، امری غالب است، هر چند ممکن است درصدی هم ظلم و گناه و فساد در آن یافت شود.
در قبل و پس از پیروزی انقلاب اسلامی، اغلب در باره جامعه سازی اسلامی به گونه ای سخن رفته و وعده داده شده است که مردم در انتظار ساخت جامعه ای اسلامی در حدی که توضیح داده شد، بوده و هستند و بسیاری از عدم تحقق آن پس از چهل سال، دچار سرخوردگی و انفعال شده اند. در حالی که این سؤال مطرح است که آیا اساسا امکان تحقق چنین جامعه و تمدنی ـ حتی در سطح جامعه ایران ـ وجود داشته و جمهوری اسلامی مکلف به آن بوده است؟ و آیا همه نقایص موجود، معلول سوء سیاستها و سوء مدیریتها است و یا آن که بخش قابل توجهی از آن مربوط به مانعی است که رفع آنها از عهده مسئولان و اسلام شناسان موجود ساخته نیست
و آن مانع، عبارت از غیبت امام معصوم است که همراه با قرآن، شارع و هادی و مفسر و مجری دین است و فقدان او موجد خلل و تنگناهایی عظیم در جامعه بشری شده و تا از پرده غیبت خارج نشود و حاکمیت مبسوط الید نیابد، خیمه شریعت و هدایت، آن گونه که باید بر پا نمیشودو متدینان تنها در حدی محدود می توانند اقدام به اصلاح امور نمایند و بیش از آن تکلیفی بر عهده آنان نیست و البته عدم درک این محدودیت و سودای اصلاحی بیش از قدر مقدور و حد میسور داشتن، منشأ خسارت¬ها و ناکامیهای فراوان و گاه ویرانگری خواهد شد.
#گزیده هایی از کتاب عصر حیرت
@asrehairat
عصر حیرت
🔸نقش انحصاری و غیرقابل جایگزین حجت معصوم در امر هدایت و جامعه سازی دینی ☘ آنچه از آیات قرآن و اح
☘ و َقَالُوا لَوْلَا يَأْتِينَا بِآيَةٍ مِنْ رَبِّهِ أَوَلَمْ تَأْتِهِمْ بَيِّنَةُ مَا فِي الصُّحُفِ الْأُولَى وَ لَوْ أَنَّا أَهْلَكْنَاهُمْ بِعَذَابٍ مِنْ قَبْلِهِ لَقَالُوا رَبَّنَا لَوْلَا أَرْسَلْتَ إِلَيْنَا رَسُولًا فَنَتَّبِعَ آيَاتِكَ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَذِلَّ وَنَخْزَى (طه/ ۱۲۳ و ۱۲۴)
«گفتند: «چرا (پیامبر) معجزه و نشانهای از سوی پروردگارش برای ما نمیآورد؟! (بگو:) آیا خبرهای روشنی که در کتاب های (آسمانی) نخستین بوده، برای آنها نیامد؟!
و اگر ما آنان را قبل از [آمدن قرآن] به عذابى هلاك ميکرديم، قطعا مى گفتند: پروردگارا، چرا پيامبرى به سوى ما نفرستادى تا پيش از آنكه خوار و رسوا شويم از آيات تو پيروى كنيم؟»
خداوند در بخش اول این آیه در مقام احتجاج و عدم پذیرش عذر مشرکان و کافران ميگوید: مگر ما برای شما کتاب های آسمانی نفرستاده بودیم؟ اما بلافاصله در آیه بعد به آمدن رسولان نیز همراه با کتب آسمانی تصریح میشود و این بدین معنا است که در منطق قرآن، اتمام حجت به نحو مطلوب و کامل و قاطع عذر، منوط به حضور رسول (یا امام معصوم) همراه با کتاب ميباشد.
وَكَيْفَ تَكْفُرُونَ وَأَنْتُمْ تُتْلَى عَلَيْكُمْ آيَاتُ اللَّهِ و َفِيكُمْ رَسُولُهُ و َمَنْ يَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِيَ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ (آل عمران/ ۱۰۱)
«و چگونه کفر ميورزید در حالی که آیات خدا بر شما خوانده ميشود، و پیامبر او در میان شماست؟! و هر کس به خدا تمسّک جوید، قطعاً به راه راست هدایت شده است.»
آیه صریحا ميگوید: چطور کافر ميشوید در حالی که قرآن دارید و رسول خدا در بین شماست.؟
همچنین آیه متضمن این معنا است که وجود آیات الهی و قرآن در میان مردم بدون حضور رسول (و یا وصیّ معصوم او) که مفسر و مبین و مجری قرآن است، برای هدایت و اتمام حجت و رفع استضعاف و اجتناب از کفرورزی کافی نیست و در عصر غیبت که امام معصوم در دسترس نیست، سطح هدایتگری پایین ميآید.
#گزیده هایی از کتاب عصر حیرت
@asrehairat
☘ از آیات (نساء/165، قصص/59 ، اسراء/15، انعام/130 و131، قصص/ 46 ـ 47 ، مائده / 19، طه/ 133 و 134، آل عمران/ 101) به روشنی دریافت میشود که بدون حضور انبیای الهی و جانشینان معصوم پیامبر اعظم ـ صلّىاللَّهعليهوآله ـ برنامه هدایت خداوند، قابلیت تحقق تام و قابل قبول را نداشته و خداوند بر اکثریت مردم دنیا به خاطر ضلالت و گمراهیهایشان احتجاج نخواهد کرد و آنان را مستحق عذاب نخواهد دانست. زیرا اکثر مردم و ملل ميتوانند در پاسخ بگویند، ما دسترسی به هادی و راهنمایی که حجت را بر ما تمام کند و راه سعادت از شقاوت را به روشنی و بدون ابهام به ما نشان بدهد، نداشتیم.
#گزیده هایی از کتاب عصر حیرت
@asrehairat
☘️ شیخ صدوق: «اگر كسى (از منکران امامت) احتجاج به كتاب كند و بگويد قرآن كتابى است كه با وجود آن به ائمّه هدى نيازى نيست زيرا در آن هر چيزى بيان شده است و خداى تعالى خود فرموده است: «ما فَرَّطْنا فِي الْكِتابِ مِنْ شَيْءٍ»، گویيم: امّا قرآن همين گونه است كه مى گويى و در آن هر چيزى بيان شده است، ولى بعضى از آياتش منصوص و مبيّن است و بعضى ديگر از آياتش مختلف فيه است و از وجود مبيّنى كه موارد اختلاف را تبيين كند گريزى نيست، زيرا روا نبود كه در قرآن اختلاف باشد به دليل آيه «وَ لَوْ كانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلافاً كَثِيراً»
و ناگزير براى مكلّفين بايد مبيّنى وجود داشته باشد تا با براهين واضحه خردها را خيره و حجّت را تمام گرداند، چنانچه در هر يك از امّتهاى پيشين نيز مبيّنى وجود داشته است و پس از پيامبر، در موارد اختلاف امّت رفع اختلاف مى كرده اند و اهل تورات و اهل زبور و اهل انجيل به كتابهاى خود بى نياز از مبيّن نبودند و خداى تعالى از اين كتابها خبر داده كه در آنها هدايت و نور بوده است و پيامبران به آنها حكم مى كردند و حوائج مردم در آن بوده است.
و ليكن خداى تعالى آن امّتها را به آن علمى كه از آن كتاب ها دارند واگذار نكرده و پى در پى براى آنها رسولانى فرستاده و براى هر رسولى علَم و جانشين و حجّتى معيّن فرموده و به آنها امر كرده است كه از او اطاعت كنند و پذيراى او باشند تا آن هنگام كه پيامبر ديگرى ظهور كند تا بر مردم عليه او حجّتى نباشد؛ و اوصياى پيامبران را حكّام بر آن كتب قرار داده و فرموده است: پيامبرانى كه تسليم اوامر الهى بودند، بر يهوديان و ربّانيون و احبار حكم مى كنند به آنچه كه از كتاب خدا حفظ كرده و بر آن گواه بودند.
سپس خداى تعالى پس از پيامبر ما صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم، رشته رسولان را گسسته و براى ما هاديان از عترت و اهل بيت او معيّن فرموده تا ما را به حقّ هدايت كنند و كورى را از ما بزدايند و اختلاف و تفرقه را برطرف سازند، معصومانى كه ما را از خطا و لغزش آنها ايمن ساخته و آنها را قرين قرآن قرار داده و به ما فرمان داده است كه به آنها متمسّك شويم و با زبان پيامبرش به ما خبر داده است كه مادام كه به آن دو متمسّك شويم گمراه نخواهيم شد؛ و اگر چنين نبود حكمت اقتضا مى كرد كه تا انقضاى تكليف از ما، رسولان را بفرستد و خداى تعالى اين مطلب را تبيين كرده و به رسولش فرموده است: «تو منذرى و براى هر قومى هدايت كننده اى است».
در آنچه از صدوق نقل کردیم نیز محوریت حجت معصوم الهی اعم از پیامبر و یا امام در امر هدایت و جامعه سازی روشن است و این که بدون حضور معصوم، امر هدایت و فهم قرآن و مقاصد و دستورات شریعت و اجرای آنها با مشکل و معضل جدی مواجه ميشود.
البته معلوم است که فقدان حجت معصوم در میان مردم که منجر به گمراهی و سرگردانی آنها ميشود، به معنای نقصان و کاستی در هدایت خداوند نیست بلکه به دلیل ظلم ظالمان و عدم همراهی و حمایت مردم از پیامبر یا امام است.
#گزیده هایی از کتاب عصر حیرت
@asrehairat
«منصوربنحازم ميگويد: به امام صادق علیهالسلام... عرض كردم: كسى كه بداند براى او پروردگاريست، سزاوار است كه بداند براى آن پروردگار خرسندى و خشم است و خرسندى و خشم او جز به وسيله وحى يا فرستاده او معلوم نشود. و كسى كه بر او وحى نازل نشود بايد كه در جستجوى پيغمبران باشد و چون ايشان را بيابد، بايد بداند كه ايشان حجت خدايند و اطاعتشان لازم است.
من به مردم (اهل سنت) گفتم: آيا شما میدانيد كه پيغمبر حجت خدا در ميان خلقش بود؟ گفتند: آرى. گفتم: چون پيغمبر درگذشت، حجت خدا بر خلقش كيست؟ گفتند: قرآن، من در قرآن نظر كردم و ديدم سنى و تفويضى مذهب و زنديقى كه به آن ايمان ندارد، براى مباحثه و غلبه بر مردان، در مجادله به آن استدلال میكنند، (و آيات قرآن را به رأى و سليقه خويش بر دیدگاه خود تطبيق میكنند) پس دانستم كه قرآن بدون قيم (سرپرستى كه آن را طبق واقع و حقيقت و بدون تردید تفسير كند) حجت نباشد و آن قيّم هر چه نسبت به قرآن گويد حق است.
پس به ايشان گفتم: قيّم قرآن كيست؟ گفتند: ابن مسعود قرآن را میدانست، عمر هم میدانست، حذيفه هم میدانست، گفتم: تمام قرآن را؟ گفتند: نه، من كسي را نديدم كه بگويد كسى جز على علیهالسلام تمام قرآن را میدانست و چون مطلبى ميان مردمى باشد كه اين گويد نمیدانم و اين گويد نمیدانم و اين گويد نمیدانم و اين (علىبنابى طالب) گويد میدانم، پس گواهى دهم كه على علیهالسلام قيّم قرآن باشد و اطاعتش لازم است و اوست حجت خدا بعد از پيغمبر بر مردم و اوست كه هر چه نسبت به قرآن گويد حق است.
حضرت به منصور فرمود: خدايت رحمت كند.» (کافی/ ۱/ ۱۶۹) {و دیدگاه منصور را در مورد وابستگی حجیت (تام) قرآن به قیّم و امام معصوم تایید کردند.}
در این روایت هم به روشنی بیان شده که حجیت و کارکرد تام و تمام قران به عنوان راهنما، منوط به وجود قیّم و مفسّری معصوم و عاری از خطا است و در صورت فقدان چنین قیّمی، از هدایت قرآن بهره وافی و مطلوب را نخواهیم برد.
#گزیده هایی از کتاب عصر حیرت
@asrehairat
☘ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: قُلْتُ لَهُ إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ الْمُنْذِرُ وَ عَلِيٌّ الْهَادِي يَا ابَا مُحَمَّدٍ فَهَلْ مِنَّا هَادٍ الْيَوْمَ قُلْتُ بَلَى جُعِلْتُ فِدَاكَ مَا زَالَ فِيكُمْ هَادٍ مِنْ بَعْدِ هَادٍ حَتَّى رُفِعَتْ إِلَيْكَ فَقَالَ رَحِمَكَ اللَّهُ يَا ابَا مُحَمَّدٍ وَ لَوْ كَانَتْ إِذَا نَزَلَتْ آيَةٌ عَلَى رَجُلٍ ثُمَّ مَاتَ ذَلِكَ الرَّجُلُ مَاتَتِ الْآيَةُ مَاتَ الْكِتَابُ وَ لَكِنَّهُ حَيٌّ يَجْرِي فِيمَنْ بَقِيَ كَمَا جَرَى فِيمَنْ مَضَى
«ابو بصير روايت كرده است كه به امام صادق عليه السلام عرض كردم: «إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ» يعنى چه؟ فرمود: «رسول خدا ترساننده اى است كه خدا فرموده، و على همان رهنما است كه در آيه مذكور است. اى ابو محمد! آيا امروز هيچ رهنمايى هست؟»
عرض كردم: بلى! فداى تو گردم، هميشه از شما رهنمايى بعد از رهنمايى بوده، تا آن كه هدايت به تو داده شد، و خلافت به تو رسيد.
حضرت فرمود: خدا تو را رحمت كند اى ابو محمد! اگر قصّه چنان باشد كه هرگاه آيه اى بر مردى فرود آيد، پس آن مرد بميرد و آن آيه نیز بميرد (و مصداق خارجى نداشته باشد)، كتاب خدا مى ميرد و معطّل و بيكار مى ماند و بيان و تفسیرش فوت مى شود {چه بنابر اين فرض، رهنمايى نيست كه مردم را به سوى احكام و اسرار آن راهنمايى كند} و ليكن كتاب خدا زنده است و جارى مى شود در كسانى كه باقى مانده اند؛ چنانچه در آنان كه در گذشته اند جارى شده و امر و نهى آن به همه رسيده و مى رسد».
امام صادق علیهالسلام در این روایت ميگویند اگر پیامبر اکرم صلّىاللَّهعليهوآله جانشینی نداشت، آیات نازله بر او یعنی قرآن، با مرگ او ميمرد، چرا که مفسر و بیانگری نداشت؛ اما خداوند برای او جانشینانی (معصوم) تعیین کرد تا فهم و عمل به آیات الهی تداوم پیدا کند و همان گونه که بر مردم زمان پیامبر حجت و راهنما بوده اند، بر آیندگان نیز حجت و هدایت گر باشد.
علامه مجلسی در تبیین روایت مينویسد:
«مراد از مرگ آیه، فقدان عالم به آیه و مفسر برای آن است و مقصود از مرگ کتاب، از بین رفتن حکم و حجیت آن و از بین رفتن تکلیف عمل به آن است. و خلاصه این که اگر بعد از پیامبر کسی که دانای به آیات الهی و مفسر آنها باشد نبود، لازمه آن باطل شدن حکم قرآن و از بین رفتن تکلیف عمل به آن بود، چرا که تکلیف غافل و جاهل با عدم قدرت بر علم، امری قبیح است؛ اما ميدانیم که خداوند برای پیامبر جانشینانی تعیین کرد که عالم به قرآن و مفسر آن بودند.»
از روایت فوق و بیان مرحوم مجلسی درمی یابیم که تداوم حیات و هدایت قرآنی بعد از رسول الله صلی الله علیه و آله، به وجود و طبیعتا حضور امام و هادی معصوم است و بدون وجود و حضور چنین امام و هدایتگر معصومی، امر هدایت و عمل به قرآن با اختلال مواجه ميشود.
بله! در فصل هشتم کتاب توضیح خواهیم داد که در عصر غیبت، مردم به طور کامل و کلی بدون حجت و راهنما نیستند و مکلف به مراجعه به فقها و راویان فقیه احادیث اهل بیت علیهمالسلام هستند، اما روشن است که این امری ثانوی است و مرجعیت و ولایت فقها که عاری از خطای در فهم و تفسیر آیات الهی نیستند، نمیتواند جایگزین کمال و تمام معصوم در تبیین و تحقق آیات و مقاصد قرآنی باشد و تنها در حدی نسبی و محدود، چنین مقصد و مقصودی را تامین و محقق ميکند.
#گزیده هایی از کتاب عصر حیرت
@asrehairat
☘️ در دعای ندبه ـ که باید از آن به عنوان بیانیه تمدنسازی شیعه یاد کرد ـ در باره نقش بنیادین انبیا و حجج معصوم الهی در امر هدایت ميخوانیم:
«و ایشان (پیامبران) را دستآویز به سویت و وسیله برای خشنودی ات قرار دادی، پس بعضی را در بهشت جای دادی، تا آنکه از آنجا بیرونش آوردی، و بعضی را در کشتی خود حمل نمودی، ...؛ و بعضی را برای خود دوست صمیمی گرفتی، ...و با بعضی از میان درخت سخن گفتی، سخن گفتنی خاص، و برای او برادرش را یاور و وزیر قرار دادی، و بعضی را بدون پدر به وجود آوردی، و معجزات آشکار به او عنایت فرمودی و به روح القدس او را تأیید نمودی، و برای همه آنان شریعت مقرّر کردی، و راه را روشن و واضح ساختی، و جانشینانی اختیار کردی، ... برای برپا داشتن دینت، و حجّتی بر بندگانت، برای اینکه حق از جایگاهش برداشته نشود، و باطل بر اهل حق پیروز نگردد، و احدی نگوید: چه ميشد اگر برای ما پیامبری بیم دهنده ميفرستادی، و پرچم هدایت برای ما برپا مينمودی تا بر این اساس از آیاتت پیروی ميکردیم پیش از آنکه خوار و رسوا شویم! تا اینکه مقام رسالت و هدایت را به حبیب و برگزیده ات محمد (درود خدا بر او و خاندانش) رساندی...»
در گزیده فوق، بر ضرورت حضور انبیای معصوم الهی برای اتمام حجت بر مردم و جلوگیری از انحراف حق از جایگاهش و قطع عذر از مردم برای عدم تمکین در برابر آموزههای شرعی و دینی تصریح و تاکید شده است.
و البته در ادامه دعا پس از ذکر این که پیامبر اکرم صلّىاللَّهعليهوآله جانشینانی معصوم برای خویش به جهت تداوم بعثت و رسالتش برگزید، ميخوانیم:
«دستور رسول خدا در باره هدایت کنندگان از پس هدایت کنندگان [امامان بعد از پیامبر] اطاعت نشد، و امّت بر دشمنی نسبت به آن حضرت پافشاری کردند، و برای قطع رحم او، و تبعید فرزندانش گرد آمدند، مگر اندکی از کسانی که برای رعایت حق درباره ایشان به پیمان پیامبر وفا کردند.»
و در ادامه بیان میشودکه شیعه برای تحقق مطلوب جامعه آرمانی اش (ضمن پرداختن به وظیفه اصلاح گری اش در دوران غیبت که هیچ گاه تعطیل بردار نیست و بر اساس ادله فراوان دیگر ثابت ميشود)، باید تمنای حضور هادی معصوم و آخرین ذخیره الهی را برای هدایت بشریت و استقرار عدالت داشته باشد:
«کجایند پرچم های دین و پایههای دانش، کجاست آن باقیمانده خدا که از عترت هدایتگر خالی نشود، کجاست آن مهیا گشته برای ریشه کن کردن ستمکاران، کجاست آن که برای راست نمودن انحراف و کجی به انتظار اویند، کجاست آن امید برای از بین بردن ستم و دشمنی، کجاست آن ذخیره برای تجدید فریضهها و سنّت ها، کجاست آن برگزیده برای بازگرداندن دین و شریعت، کجاست آن آرزو شده برای زنده کردن قرآن و حدود آن، کجاست احیاگر نشانههای دین و اهل دین، کجاست درهم شکننده شوکت متجاوزان، کجاست ویران کننده بناهای شرک و دورویی، کجاست نابودکننده اهل فسق و عصیان و طغیان، کجاست دروکننده شاخههای گمراهی و شکاف اندازی؟»
#گزیده هایی از کتاب عصر حیرت
@asrehairat
☘ا مام صادق علیهالسلام:
۱. «اگر در زمین دو تن باقی بمانند، حتما یکی از آنان حجتِ{معصوم خداوند} بر دیگری خواهد بود.» (كافي، ج1، ص178 )
علامه میرزا حبیب خویی در شرحش بر نهج البلاغه در توضیح روایت فوق مينویسد:
«مقصود از این روایت و روایات مشابه آن که در کتاب کافی آمده، بیان این نکته است که همان طور که عنایت و فیض الهی مقتضی وجود عالم و خلقت بنی آدم شد، مقتضی صلاح و هدایت آنان نیز هست و این اصلاح و هدایت با وجود انسانی ربانی و تایید شده به روح القدس و تسدید شده به نور هدایت خداوند و معصوم از هر چیزی که به دلیل وجودی اش که هدایت و اصلاح است لطمه ميزند، صورت ميپذیرد.»
۲. «همیشه در زمین خداوند حجت {معصومی} وجود دارد که حلال و حرام خداوند را بیان ميکند و مردم را به راه خداوند فرا می خواند.» (كافي، ج1، ص178 )
امیرالمؤمنین علیهالسلام:
«ای کمیل! اگر خداوند پیامبری در زمین نداشت و فرد مومن و پرهیزکاری دعوت به خداوند ميکرد، آیا اقدام درستی کرده بود یا به خطا رفته بود؟ سوگند به خداوند که کاری غلط کرده بود مگر آن که خداوند او را برای امر هدایت انتخاب و شایسته این دعوت کرده بود. ای کمیل! دین برای خداوند است و کسی جز رسول یا نبی و یا وصیّ، شایسته دعوت به دین نیست.» (تحف العقول، ص 175)
بر اساس این روایت، حتی مومن متقی و پرهیزکار، اگر معصوم نباشد (و یا در ذیل راهبری و فرماندهی معصوم نباشد)، شایستگی دعوت به خداوند و سرپرستی امر هدایت را ندارد و این که در عصر غیبت هم مراجعه به فقها ـ برای دریافت هدایت نسبی و رهایی از ضلالت و حیرانی محض ـ مجاز و بلکه واجب ميشود، به دلیل اتصال ـ و لو نسبی ـ فقیه با قرآن و سنت است که اوّلی سخن خداوند جل و علا و دومی اثر معصومین علیهمالسلام است.
بنا بر این، مفاد روشن روایات فوق این است که بر اساس سنت قطعی و اوّلی الهی، حجت معصوم خداوند، محور و عمود خیمه دین و هدایت است و یک لحظه عالم از حضور و فرماندهی و هدایت او نباید خالی باشد. حال اگر به هر دلیلی این حجت در پرده غیبت رفت و یا حاضر و ظاهر بود اما مبسوط الید نبود، جامعه بشری و امر هدایت از وضع عادی و نرمال خارج شده و وضعی ثانوی و اضطراری پیدا ميکند و شرایطی سخت و ویژه بر آن حاکم میشود.
#گزیده هایی از کتاب عصر حیرت
@asrehairat
☘️ ضرورت وجود حجت معصوم برای مدیریت و هدایت جامعه در بیان متکلمان شیعه
علاوه بر آیات و روایات متعددی که مفاد آنها ضرورت وجود حجت معصوم خداوند برای هدایت مادی و معنوی انسان است و در صورت فقدان چنین حجتی، خیمه هدایت، منکسر و متزلزل می شود، متکلمان شیعی در بحث لزوم عصمت امامان به عنوان جانشینان پیامبر صلّىاللَّهعليهوآله ـ در پاسخ به متکلمان اهل سنت که قائل به عصمت خلفای پیامبر نیستند و کتاب و سنت را برای هدایت و راهبری دینی جامعه با اتکای به اجتهاد مجتهدان کافی ميدانند ـ به ادله ای عقلی و نقلی استناد کرده اند که منطوق همه ادله این است که بدون عصمت امام و رهبر و رییس جامعه، امکان وصول به سعادت مادی و معنوی برای بشریت وجود ندارد و اهداف نبوت ناتمام و ابتر ميماند و این، امری قبیح و بر خلاف حکمت است که شایسته نیست از خداوند سر بزند و امر جانشینی پیامبر خاتم را مهمل بگذارد و به انتخاب مردم واگذار کند.
و البته مفهوم این ادله این است که با وجود غیبت امام معصوم و عدم دسترسی مردم به او، بسیاری از فوائد و حکمتهای موجود در عصمت، تا حد زیادی منتفی و از عرصه هدایت و مدیریت جامعه بشری غایب ميشود.
شیخ طوسی در اثر کلامی اش با نام «تلخیص االشافی» مينویسد:
«امامیه و اسماعیلیه قائل به وجوب عصمت امام مانند انبیاء هستند ـ بر خلاف باقی فرقههای اسلامی و از جمله معتزله ـ و ادله شان بر وجوب عصمت چنین است:
الف: امام حافظ شریعت است ـ همان گونه که پیامبر ابلاغ کننده آن است ـ و قرآن نمیتواند حافظ شریعت باشد، چون اولا حاوی همه احکام الهی به طور تفصیلی نیست و ثانیا دلالت آن ظنی است{و امکان رسیدن به علم و یقین با آیات کتاب در بسیاری از احکام وجود ندارد}. همین استدلال در مورد سنت هم وجود دارد، علاوه بر این که سنت از جهت سندیت هم ظنی است. اجماع هم چنین توانایی را ندارد، زیرا احتمال خطا در مجمعین وجود دارد. عمل به قیاس و استحسان هم از نظر ما ـ و عده زیادی از مخالفان ما ـ باطل است. اجرای برائت اصلیه هم ـ در مقام شک در تکلیف ـ منجر به استغنای از بعثت ميشود. بنا بر این راهی برای حفظ شریعت، جز این که بگوییم امام حافظ آن است و لازمه آن هم عصمتش از خطا ميباشد تا مکلفان وثوق به تکالیف (واقعی) الهی پیدا کنند، باقی نميماند.» (تلخیص الشافی ج 1 ص 194)
#گزیده هایی از کتاب عصر حیرت
@asrehairat
☘ متكلم و فقیه برجسته شیعه، علامه حلی همچنین در کتاب «نهج الحق و كشف الصدق» در استدلال بر وجوب عصمت امام مينویسد:
«امامیه معتقد است که امامان باید مانند انبیاء از کوچکی تا لحظه مرگ از همه زشتی ها و پلشتیها عمدا و سهوا معصوم و مصون باشند، زیرا آنان حافظان و اقامه کنندگان شریعت هستند و حالشان از این جهت مانند حال پیامبر است؛ و نیز به این دلیل که نیاز به امام به خاطر گرفتن حق مظلوم از ظالم و رفع فساد و خشکاندن ماده فتنهها است و وجود امام لطفی از جانب خداوند است که زورمند را از تجاوز باز ميدارد و مردم را بر انجام طاعات و اجتناب از محرمات یاری ميکند و حدود و فرائض را بر پا ميدارد و فاسقان را مواخذه و خطاکاران را تعزیر ميکند. پس اگر بر او معصیت روا باشد، همه این فواید از بین رفته و جامعه به امام دیگری نیازمند میشودکه موجب تسلسل باطل ميگردد.»
حلّی در کتاب "الفین" در ذیل استدلالی دیگر بر لزوم عصمت امام و راهبر جامعه، با اشاره به این اشکال اهل سنت که این ضرورتها و فوایدی را که شما برای امام معصوم ذکر ميکنید، در عصر غیبت و شرایط بسته بودن دست او منتفی است و از این جهت تفاوتی بین ما و شما نیست، چنین پاسخ ميگوید:
«این اشکال وارد نیست چون امر غیبت و بسته بودن دست امام معصوم، به واسطه کوتاهی مردم و مکلفان و نه از جانب خداوند رخ داده است و آنها خودشان را از لطف حضور امام معصوم محروم کرده اند.»
نکته قابل تامل در پاسخ علامه این است که او نميگوید خلأ امام معصوم با فقها و مجتهدان شیعه و رجوع به قرآن و سنت پیامبر و اهل بیت علیهمالسلام به طور کامل و یا در حد مطلوب و رضایت بخشی جبران ميشود، بلکه بر وجود آثار منفی ناشی از عدم حضور و حاکمیت و بسط ید معصوم مهر تایید ميگذارد.
و البته گفته علامه در این باره که علت غیبت مردم بوده اند و آنها با سوء اختیارشان، خویش را در شرایط اضطراری قرار داده اند، مورد تصریح روایات است:
الامام الصادق عن امیرالمؤمنین علیهماالسلام: وَ اعْلَمُوا أَنَّ الْأَرْضَ لَا تَخْلُو مِنْ حُجَّةٍ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَكِنَّ اللَّهَ سَيُعْمِي خَلْقَهُ عَنْهَا بِظُلْمِهِمْ وَ جَوْرِهِمْ وَ إِسْرَافِهِمْ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ خَلَتِ الْأَرْضُ سَاعَةً وَاحِدَةً مِنْ حُجَّةٍ لِلَّهِ لَسَاخَتْ بِأَهْلِهَا
امام صادق از جد بزرگوارشان امیرالمؤمنین علیهما السلام روایت کردند: "بدانید که زمین از حجت {معصوم} خداوند خالی نميماند و لکن به زودی دیدگان مردم را به خاطر ستم و انحراف و اسرافی که در حق خویش روا داشتند، از دیدن او کور خواهد کرد. اگر زمین ساعتی از حجت خداوند خالی بماند اهلش را فرو خواهد برد"
#گزیده هایی از کتاب عصر حیرت
@asrehairat
☘ میرزا حبیب خویی در شرحش بر نهج البلاغه در باره ضرورت عصمت جانشینان پیامبر اکرم صلّىاللَّهعليهوآله مينویسد:
«روشن شد که ائمه هدی از آل محمد علیهم السلام، قائم مقام رسول و حجج الهی در امر شریعت هستند و همان گونه که مردم در زمان رسول اگر در امری از امور دین، اختلاف و تنازع ميکردند موظف به مراجعه به خدا و رسول بودند، پس از رحلت رسول نیز موظف به مراجعه به معصومان جانشین او هستند. همانان که خلفای رسول در امتش و حافظان شریعت به فرمان او هستند.»
سپس مرحوم خویی به سؤالی مقدر اشاره کرده و پاسخ آن را می دهد:
«اگر بگویی: همان طور که اطاعت از فرماندهان و کارگزاران منصوب از جانب پیامبر صلّىاللَّهعليهوآله در زمان خود حضرت مانند معاذبنجبل که فرماندار یمن شد و فرماندارانی دیگر مانند معاذ، واجب بود در حالی که معصوم از گناه و خطا و سهو و نسیان نبودند، در مورد جانشینان پیامبر پس از رحلتشان نیز ميتوان شرط عصمت را قرار نداد، در پاسخ ميگویم: جدّاً این قیاسی مع الفارق است و بین این دو صورت، فاصله و تفاوتی عظیم وجود دارد؛ چرا که در عهد رسول الله صلّىاللَّهعليهوآله اگر مردم در امری از امور دین نزاع ميکردند و مساله ای بر فرمانداران و قاضیان منصوب از طرف حضرت مشتبه ميشد و مورد ابهام و سؤال قرار ميگرفت، رسول خداوند مساله را حل و شبهه را برطرف مينمود و به مشکل به عنوان فصل الخطاب پایان ميداد، در حالی که پس از وفات پیامبر صلی الله علیه و آله اگر قائم مقام و جانشین او در هر عصری معصوم و منصوب از جانب خدا و رسول نباشد، اگر شبهه و اختلافی در دین رخ داد، چه کسی شبهه و اختلاف را زایل و غائله را ختم ميکند؟»
از این عبارت مرحوم خویی استنباط می شود که اگر جامعه دسترسی به امام و حاکم معصوم نداشته باشد، امکان حل بسیاری از شبهات و اختلافها وجود ندارد و طبیعتا در چنین شرایطی نمی توان انتظار جامعه سازی دینی در حد مطلوب و رضایت بخش را داشت.
#گزیده هایی از کتاب عصر حیرت
@asrehairat