📨#ارسالی_شما
#خاطرات_چادریها
سلام
روزی در یکی از روزهای گرم بهاری به دانشگاه برای شرکت در کلاسی رفته بودم. کلاس در طبقه سوم واقع شده بود و طبق معمول دستان من پراز کتاب و البته کیف سنگین لپ تاب.
ازقضا آسانسور دانشگاه خراب شده بود ومتاسفانه از آسانسور خبری نبود، از طرفی چون با اتوبوس خودم رو به دانشگاه رسونده بودم هم بسیار گرمم شده بود و هم تاخیر داشتم.
چاره ای نداشتم جز اینکه بالا رفتن از پله هارو برای رسیدن به کلاس انتخاب کنم، خدا می داند که چقدر برایم سخت بود.
اول به خودم گفتم چادرم رو در میارم تا حداقل زودتر و البته با سختی کمتر به کلاس برسم وبعد از رسیدن به درب کلاس سر میکنم ولی یاد داستان حضرت زهرا(س)و مرد نابینا افتادم و پشیمون شدم...
نفس نفس زنان به در کلاس رسیدم و کمی خودم رو مرتب کردم و وارد کلاس شدم.
اوضاع کلاس ما متاسفانه مثل خیلی از دانشگاه ها به لحاظ وضعیت پوشش خیلی چنگی به دل نمی زدو ناگفته نماند که همیشه با نگاه بدی از سمت همکلاسی هایم مواجه می شدم و همین مسئله پوشش باعث شده بود که خیلی با من صمیمی نشوند.
بعد از ورود به کلاس و کسب اجازه از استاد به محض اینکه می خواستم قدم بعدی رو بردارم یکی از دوستان لطف کردن و با لحن بسیار بد و تمسخر آمیز فرمودند:حداقل چادرت رو در می آوردی که به فلاکت نیوفتی! و در پی صحبت ایشون اکثر دانشجویان به اتفاق استاد خندیدند.
من که بسیار عصبانی شده بودم و البته تا حدودی گرمازده به خودم گفتم باید جواب خوبی برای طرح این مسئله داشته باشم، به قول معروف با منطق خودش اگر جواب بدم حتما به نتیجه می رسم والا که....
بدون پاسخ دادن رفتم و روی صندلی نشستم.
از خدا که پنهان نیست از شما چه پنهان که اصلا متوجه تدریس استاد نشدم و تمام مدت به پاسخی که می خواستم بدم فکر کردم.
این همکلاسی من تازه با یکی از همین همکلاسی ها نامزد کرده بودن ، دختری بسیار زیبا و خوش صدا والبته با عشوه .
نیمه کلاس که شد استاد به اصطلاح آن ترک یا همون زنگ تفریح دادند همه به جز من از کلاس خارج شدند و بعداز ورود استاد و دیگر دانشجویان از استاد اجازه خواستم که اجازه بدن در مقابل توهینی که به من و اعتقادم شد دفاعی داشته باشم و استاد با بی میلی اجازه دادند.
رو به همکلاسیم کردم و گفتم: می خوام ی اعترافی بکنم! کلاس در سکوتی عجیب فرو رفت و همه منتظر ادامه گفتار من بودند.
در ادامه گفتم: من نامزدت رو خیلی دوست دارم و البته خودتوروهم خیلی دوست دارم.
باعصبانیت گفت: غلط کردی نامزد منو دوست داری ، ولی هم من و هم نامزدم از تو و امثال توچادریابیزاریم....
من بعداز افاضات همکلاسیم، در کمال آرامش گفتم: شما اجازه ندادی من کلامم رو تموم کنم، کمی صبور باش و در انتها قضاوت کن.
اگر به زندگی تو علاقه ای نداشتم با طرفندهای زنانه ام که خدا در وجود من و تمام دختران و زنان قرار داده طوری طنازی می کردم که همسر تو و امثال او به طرفم متمایل می شدند و اونوقت بود که دیگه تو ، ی عنصر تکراری می شدی و نفرات جدیدتر جذاب تر می شدند،
ولی من چون به عشق و زندگی تو احترام
می ذارم و نمی خوام خواسته یا ناخواسته وارد این حریم بشم تو گرمای تابستون و سرمای زمستون این سختی رو به خودم تحمیل میکنم که مبادا لطمه ای به زندگی شما و امثال شما وارد بشه.
کلاس در سکوتی سخت فرو رفت و بعداز گذشت لحظه ای تمام همکلاسی هام البته به اتفاق استاد بلند شدند و کف زدن، الان ما یک تیم همفکر در دانشگاه شدیم و با وجود سلایق مختلف در کنار هم هم درس می خونیم وهم ....
✍نجمه پیروی ۳۴ ساله از قم
@astanehmehr
#تلنگرانه
تا بداند که شب ما به چه سان میگذرد
غم عشقش ده و عشقش ده و بسیارش ده
•┈┈••••✾•🦋•✾•••┈┈•
📖#حکایت
💎رعایت حال خانواده
میرزا جواد آقا تهرانی در یکی از شبها، دیروقت به منزل میآیند، درِ منزل که میرسند، متوجه میشوند کلید منزل همراهشان نیست، به خاطر رعایت حال خانواده.شان که در خواب هستند، از در زدن خودداری کرده و با توجه به این که هوا هم قدری سرد بوده است، در کوچه میمانند و تا اذان صبح همانجا قدم میزنند.
هنگام اذان که اهل خانه میباید برای نماز صبح بیدار شوند، آقا در میزنند و وارد خانه میشوند، یکی از فرزندان ایشان که از این قضیه خبردار میشود، سؤال میکند چرا زنگ نزدید؟
ایشان میگویند: شما خواب بودید، زنگ من موجب اذیت و آزار شما میشد!
نقل دیگری را هم فرزند ایشان شنیده است که گویا همسر ایشان در رؤیا میبینند که مرحوم آقا پشت در منزل نشسته اند، لذا بیدار شده و هنگامی که در را باز میکنند میبینند که آقا آنجا منتظرند...
📔خاطراتی از آیینهی اخلاق
#مراقبه #همسرداری #خانواده
🔷🔸💠🔸🔷
کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر #حضرت_فاطمه_معصومه_سلام_الله_علیها
@astanehmehr
هدایت شده از آستان فاطمی|حرم حضرت معصومه س
23مهرماه1401حجت الاسلام و المسلمین اکبری.mp3
647K
📖 #احکام_حرم
🔘احکام #ازدواج
▫️حجت الاسلام و المسلمین #اکبری
⏱23مهرماه1401
🔷🔸💠🔸🔷
کانال معارفی آستان مقدس حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها
🆔@astanfatemi
#عرض_ارادت
دلخوشم با تو اگر از دور صحبت مے ڪنم
با سلامے هر ڪجا باشم زیارت مے ڪنم
📸فاطمهعباسی
〰️⚜〰️⚜〰️⚜〰️
@astanehmehr
💠 #قرآن_صاعد
💎 دعا برای فرزندان
🔸 (اللَّهُمَّ) وَ أَحْيِ بِهِمْ ذِكْرِي ، وَ اكْفِنِي بِهِمْ فِي غَيْبَتِي ، وَ أَعِنِّي بِهِمْ عَلَى حَاجَتِي ، وَ اجْعَلْهُمْ لِي مُحِبِّينَ، وَ عَلَيَّ حَدِبِينَ مُقْبِلِينَ مُسْتَقِيمِينَ لِي ، مُطِيعِينَ ، غَيْرَ عَاصِينَ وَ لَا عَاقِّينَ وَ لَا مُخَالِفِينَ وَ لَا خَاطِئِينَ...
🔹(خدایا) و یادم را به آنان زنده دار و در نبود من کارهایم را به وسیلۀ ایشان کفایت کن و مرا به سبب آنان بر روا شدن نیازم یاری ده، آنان را نسبت به من عاشق و مهربان و روی آورنده و برایم مستقیم و مطیع قرار ده؛ نه عصیان کننده و نه عاق و مخالف و خطاکار...
📔 بخشی از دعای 25 صحیفهی سجادیه
#سبک_زندگی_اسلامی #دعا #برای_فرزندانمان_دعا_کنیم
🔷🔸💠🔸🔷
کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر #حضرت_فاطمه_معصومه_سلام_الله_علیها
@astanehmehr
#تلنگرانه
در طالع من نیست که نزدیک تو باشم
میگویمت از دور دعا گر برسانند ...
•┈┈••••✾•🦋•✾•••┈┈•
#دین_و_زندگی
📚 عدۀ طلاق در صورت دوری از شوهر
💠 سؤال: خانمی حداقل 4-5 سال از شوهرش دور بوده و سپس طلاق گرفته است آیا برای ازدواج مجدد او با فرد دیگر، نگه داشتن عدۀ طلاق و سپری شدن مدت آن لازم است؟
✅ جواب: در هر صورت، عدۀ طلاق بعد از تحقق طلاق شروع می شود و باید برای ازدواج مجدد تا پایان عده صبر کند.
✅ شما همراهان عزیز کانال آستان مهر میتوانید سوالات شرعی خود را به همراه نام مرجع به آیدی
@karimeh_370
ارسال کنید.
🔹🔷💠🔷🔹
کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر #حضرت_فاطمه_معصومه_سلام_الله_علیها
@astanehmehr
16.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#تربیت_فرزند_هوشمند
#جلسه_17
والدین عزیز گاهی به خودتون رجوع کنید همیشه مشکل از بچهها نیست 🍃👶🍃
عواقب سخت گیری چیه؟
باهم مبحث رودنبال کنیم
#استاد_تراشیون
✨•✨•✨•✨•
کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه سلاماللهعلیها
@astanehmehr
#عرض_ارادت
شب و روزم فقط به یاد توام
بس که هر روز و هر شبی با من
📸فاطمهعباسی
〰️⚜〰️⚜〰️⚜〰️
@astanehmehr