آستانِ مهر
💌#مادرانهای_عاشقانه_۳۷ ❤️ راه شیرین مادری دنیای زیبای مادر! دخترک نازم!❤️ واقعا زندگی قبل از تو خ
💌#مادرانهای_عاشقانه_۳۸
❤️ طی مسیر عشق با جان مادر
جان مادر! نمیدانم یادت هست اولین بار که تو را در پیاده روی اربعین بردم ؟
خیلیها حتی پدرت مخالف بردن تو در چنین مسیری بودند و میگفتند گرد و خاک و آلودگی باعث مریضی تو خواهد شد.
البته قبل از این هم تو را کربلای عشق برده بودم و تو کربلایی دخمل خودم بودی😁😘 اما پیاده رفتن و خسته به معشوق رسیدن و خود را در دامان او انداختن ، چیزی است که نمیتوان از آن گذشت!😍
دخترک نازنینم! به هر حال دست به دامان حضرت معصومه سلاماللهعلیها شدم و از او خواستم که تو را هم اربعینی کند و زائر پیادهی امام حسین علیه السلام شوی.
وقتی کولهپشتی برایت میبستم هم مقداری نگران نرفتن بودم... اما انقدر راحت رفت و آمد ما جور شد که شکرش را نمیتوانیم به جا بیاوریم ، تا قیامت!
مریض هم نشدی خدا را شکر ، البته مدیریت و رسیدگی به مثل تو در این سفر خیلی مهم هست و باید مادرانی که قصد این پیاده روی مبارک را دارند ، راهنمایی کنیم تا در این راه خدایی بتوانند به نیت خادمی جگر گوشهی خودشان ، حضور پیدا کنند...
البته این چند جمله را خطاب به تمام مادران عاشق و خدمتگزار سرزمینم تقدیم میکنم:❤️
اگر به خاطر نگهداری و مصلحت فرزندتان در منزل ماندید و نرفتید و دلتان راهی شد همراه پیاده ها... شما جا مانده نیستید... جا مانده کسی است که دلش نرفته.
📝برگرفته از واقعیات زندگی یک مادر
#مادرانه #عاشقانه #هدیهی_الهی #لذتِ_فرزند_آوری
📬 عاشقانههای مادری خودتان را اینجا برای ما ارسال بفرمایید.
📲@jelveyedidar
🔷🔸💠🔸🔷
کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر #حضرت_فاطمه_معصومه_سلام_الله_علیها
@astanehmehr
آستانِ مهر
#اربعیننوشتهای_یک_مادر ۱۲ ⭕️ زائران میزبان هنوز در حرم کاظمین بودم. چند قدم جلوتر پیچیدم طرف ضری
#اربعیننوشتهای_یک_مادر۱۳
⭕️ داستان دو نخل
شب مهمون شدیم یه خونه روستایی تو طریق العلما. توی حیاط بودم که دیدم دختر میزبانمون اومد و با خانم همسایشون که خونشون قدری بالاتر بود و پنجره ای مشرف به حیاط اینا داشت به عربی چیزهایی گفت.
یک ساعتی گذشت. داخل اتاق بودیم که دیدم دختر در حالی که یه شاخه بزرگ پر از خارَک تو بغلش گرفته وارد شد و با خوشحالی بقیه خواهراش رو صدا کرد برن کمکش. چند دقیقه بعد ظرف های کوچیک پر از خرمای درشت و خارکای نیمه رسیده جلومون صف کشیدن.
صبح با دقت بیشتری به حیاط نگاه کردم. وسط حیاط هر دو خونه نخل بود. نخل خونه میزبان، با خرماهای تُنُک که مشخص بود کیفیت خوبی ندارن و خوبهاش قبلا استفاده شده و نخل خونه همسایه که دور تا دورش شاخه های پر از خرما و خارک های زیبا بود و فقط جای یک شاخه اون میون خالی بود...
واقعا توی کدوم مسلک دنیایی قرار می گیره که توی تاریکی شب، توی یه خونه روستایی، توی کوچه ای که حتی سر مسیر اصلی مشایه هم نیست، باید در کنار اون همه غذا و پذیرایی مختلف حتما خرما باشه که تازه به خاطر با کیفیت بودنش بری از همسایه خرمای درختشون رو قرض بگیری؟! مگه ما اصلا از اون خانواده خرما خواسته بودیم؟! 😭😭😭
✍ زهرا آراسته نیا
شهریور ۱۴۰۲
#اربعین_خانوادگی
#اربعین
🏴@astanehmehr
1_6606635905.mp3
30.17M
#قسمتهفدهم
🎧#رمانتوتکرارنمیشوی
خلاصه قسمت شانزدهم
دیدیم که لیلیت بی تابانه منتظر پنج شنبه بود تا دادگاه آخرش رو بگذرونه اون نگران بود و منتظر
چرامامان نیومد دیدنش ؟وکیلش اومد و باز حرفای دیروزو زد اما مادرو آندره نیومدن ...
دادگاه فرارسید و دخترنعمتی اومد لیلیت بانگاه منتظر چشم به در دوخته بود ، برف مییارید ولی .... اوه جاوید!!....جاوید اینجا چکارمیکنه ؟ برای چی اومده؟ میخواد اونو خجالت بده ؟دستاشو قایم میکرد ولی جاوید اومد و درصندلی حضارنشست!
....بلاخره حکم دادگاه صادر شد ...اما دخترنعمتی درکمال عصبانیت حرفایی زد که لیلیت یخ زد و ..به استقبال مرگ رفت ...
😔😭
🎙 با خوانش هنرمندانه ی نویسنده ی کتاب مطهرهپیوسته
༺◍⃟჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
تنهاکانال رسمی بانوان حرم
https://eitaa.com/joinchat/3163553795Cd8320e803c
#عرض_ارادت
السَّلامُ عَلیکِ یَا عَمَّهَ وَلیِّ الله
من جز التماس به درگاهت چیزی ندارم و آن را هم لطفی از جانب تو می دانم...
📸سیدهمصورفتاحی
╔═ 🏴═══🏴 ═╗
@astanehmehr
╚═ 🏴═══🏴 ═╝
🏴 💠 #حدیث
🔻 قال رسول الله صلیاللهعلیهوآله:
🔆 كُل وأنتَ تَشتَهي، وأمسِك وأنتَ تَشتَهي؛
🔅 زمانى بخور كه ميل به خوردن دارى و در حالى خوردن را وا گذار كه هنوز اشتهايت هست.
📚 طبّ النبيّ صلى الله عليه و آله، صفحه ٢
#سبک_زندگی
◼️◾️▫️◾️◼️
«آستانِ مهر» | @astanehmehr
#کبوترپیامبَر
#دلنوشته_دختران_سرزمین_من
لذت عاشقی و همدلی با تو به من حس ....
عشق چقدر قشنگ میشه وقتی معشوق تو باشی زندگی قشنگ تر میشه اگر ضامن زندگی خواهر ضامن آهو باشی.
از ته قلبم دوست دارم و خواهم داشت .
#اللهمعجللولیکالفرج
🕊•●•🕊•●•🕊•●•
@astanehmehr
#حکایت
💎تسلیم بودن در برابر امر الهی
قتبه أعشى - كه يكى از دوستان امام صادق جعفر عليه السلام - است، گويد:
روزى از روزها يكى از كودكان آن حضرت مريض شده بود، و من به قصد عيادتش حركت كردم، حضرت را جلوى منزلش اندوهگين و غمناك ديدم.
عرضه داشتم: ياابن رسول اللّه! فدايت شوم، حال فرزندت چگونه است؟
حضرت فرمود: با همان حالتى كه بوده است، هنوز مريضى و ناراحتى او بر همان حالت ادامه دارد.
بعد از آن، حضرت سريع به داخل منزل خود رفت؛ و چون ساعتى گذشت از منزل بيرون آمد در حالتى كه چهره اش باز و غم و اندوه در آن حضرت احساس نمى شد.
فكر كردم كه بحمداللّه حال كودك بهبود يافته است، لذا سؤ ال كردم: اى مولايم! بفرمائيد حال كودك چگونه است؟ فرمود: راهى را كه مى بايست برود، رفت.
عرض كردم: قربانت گردم، در آن هنگامى كه كودك زنده و مريض حال بود، شما را غمگين و محزون مشاهده كردم؛ ولى اكنون كه او وفات يافت، شما را در حالتى ديگر مشاهده مى كنم؟!
حضرت فرمود: اى قتبه! ما خانواده اى هستيم كه قبل از ورود بلا و مصيبت چاره انديشى مى نمائيم؛ ولى زمانى كه مصيبت اتفاق افتاد و واقع گرديد تسليم قضا و قدر الهى مى باشيم و راضى به رضاى او هستيم، بنابر اين ديگر ناراحتى و اندوه معنائى ندارد.(1)
و به دنباله همين روايت آمده است، كه حضرت فرمود: ما اهل بيت رسالت، همچون ديگران دوست داريم كه خود و خانواده و اموالمان سالم باشد؛ امّا هنگامى كه اراده خداوند و قضا و قدر او فرا رسد، تسليم امر حقّ گشته و راضى به مشيّت الهى او هستيم.
1-اعيان الشّيعة : ج 1، ص 664،
🔷🔸💠🔸🔷
کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر #حضرت_فاطمه_معصومه_سلام_الله_علیها
@astanehmehr