eitaa logo
آستانِ مهر
6.3هزار دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
2.3هزار ویدیو
61 فایل
کانال رسمی «فرهنگی خواهران» آستان مقدس حضرت معصومه علیهاالسلام ✔اطلاع رسانی اخبارخواهران حرم Admin: @karimeh_135 @Mehreharam سایت 🌐astanehmehr.amfm.ir اینستاگرام: https://Instagram.com/astanehmehr ایتا: https://eitaa.com/joinchat/3163553795Cd8320e803c
مشاهده در ایتا
دانلود
📖 ( ) 💎 شفای طلبه جوان نخجوانی حضرت آیه الله مکارم شیرازی « دام ظلّه» می فرماید : « بعد از فروپاشی شوروی سابق و آزاد شدن جمهوری‌های‌ مسلمان‌نشین (و از آن جمله جمهوری نخجوان) مردم شیعه نخجوان تقاضا کردند، که عدّه ای از جوانان خود را به حوزه علمیه قم بفرستند تا برای تبلیغ در آن منطقه تربیت شوند. مقدّمات کار فراهم شد و استقبال عجیبی از این امر به عمل آمد . از بین(سیصد نفر داوطلب) پنجاه نفری که معدّل بالایی داشتند و جامعترین آنها بودند برای اعزام به حوزه علمیه قم انتخاب شدند. در این میان جوانی که با داشتن معدّل بالا ، به سبب اشکالی که در یکی از چشمانش وجود داشت انتخاب نشده بود با اصرار فراوان پدر ایشان ، مسئول مربوطه ناچار از قبول ایشان شد ، ولی هنگام فیلمبرداری از مراسم بدرقه از این کاروان علمی ، مسئول فیلمبرداری دوربین را روی چشم معیوب این جوان متمرکز کرده و تصویر برجسته ای از آن را به نمایش گذاشت . جوان با دیدن این منظره بسیار ناراحت و دل شکسته شد . وقتی کاروان به قم رسید و در مدرسه مربوطه ساکن شدند این جوان به حرم مشرّف شده و با اخلاص تمام متوسّل به حضرت می شود ، و در همان حال خوابش می برد . در خواب عوالمی را مشاهده کرده و بعد از بیداری می بیند چشمش سالم و بی عیب است . او بعد از شفا یافتن به مدرسه برمی گردد ، دوستان او با مشاهده این کرامت و امر معجزه آسا ، دسته جمعی به حرم حضرت معصومه(علیها السلام)مشرّف شده و ساعتها مشغول دعا و توسّل می شوند . وقتی این خبر به نخجوان می رسد آنها مصرّانه خواهان این می شوند که این جوان بعد از شفا یافتن و سلامتی چشمش به آنجا برگردد که باعث بیداری و هدایت دیگران و استحکام عقیده مسلمین گردد .»¹ ۱: ضبط صوتی ، تصویری این کرامت به نقل حضرت آیه الله مکارم « دام ظلّه » در واحد فرهنگی آستانه موجود است. 📓فروغی از کوثر،زندگینامه حضرت فاطمه معصومه علیها‌السلام/ الیاس محمدبیگی، صفحهٔ۶۲ @astanehmehr
📖 ( ) 💎شفای مرد نصرانی مرحوم محدّث نوری نقل فرمودند که : در بغداد مردی نصرانی به نام « یعقوب » مبتلا به مرض استسقاء بود که از معالجه آن ناامید شده بودند و به طوری بدنش ضعیف شده بود که توان راه رفتن نداشت. او می گوید : مکرّر از خدا مرگم را خواسته بودم تا آنکه در سال۱۲۸۰ه.ق در عالم خواب سیّد جلیل القدر نورانی را دیدم که کنار تختم ایستاده ، و به من گفت : اگر شفا می خواهی باید به زیارت کاظمین بیایی .از خواب بیدار شدم و خوابم را به مادرم گفتم . مادرم که مسیحی بود گفت : این خواب شیطانی است .دو مرتبه خوابم برد . این مرتبه زنی را در خواب دیدم با چادر و روپوش که به من گفت : برخیز که صبح شد، آیا پدرم با شما شرط نکرد که او را زیارت کنی و تو را شفا بخشد ؟ گفتم پدر شما کیست؟ گفت : « موسی بن جعفر » . گفتم شما کیستی؟ فرمود : من معصومه خواهر رضا هستم .از خواب بیدار شدم و متحیّر بودم که به کجا بروم؛به ذهنم آمد که به خدمت « سیّد راضی بغدادی » بروم . به بغداد رفتم تا به در خانه او رسیدم ، در زدم ، صدا آمد کیستی ؟ گفتم در را باز کن .همین که سیّد صدایم را شنید به دخترش گفت : در را باز کن که یک نفر نصرانی است آمده مسلمان شود . وقتی بر او وارد شدم گفتم : از کجا دانستید که من چنین قصدی دارم؟ فرمود : جدّم در خواب مرا از قضیّه خبر داد .او مرا به کاظمین نزد شیخ عبدالحسین تهرانی برد؛داستان خود را برایش گفتم ، دستور داد مرا به حرم مطهر حضرت کاظم علیه السلام بردند و مرا دور ضریح طواف دادند عنایتی نشد ؛از حرم بیرون آمدم احساس تشنگی کردم، آب آشامیدم ، حالم منقلب شد و روی زمین افتادم ، گویا کوهی بر پشتم بود و از سنگینی آن راحت شدم . ورم بدنم از بین رفت و زردی صورتم به سرخی مبدّل شد و دیگر اثری از آن مرض ندیدم . خدمت شیخ بزرگوار رفتم و به دست ایشان مسلمان شدم . . . » 📓فروغی از کوثر،زندگینامه حضرت فاطمه معصومه علیها‌السلام/ الیاس محمدبیگی، صفحهٔ۶۲ 🔷🔸💠🔸🔷 کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم @astanehmehr
📖 ( ) 💎 شفای مفلوج حجةالاسلام والمسلمین آقای شیخ محمود علمی اراکی نقل کرد که : «من خودم مکرّر دیدم شخصی را که « از پا عاجز و ناتوان بود که پاهایش جمع نمی شد وقسمت پایین بدن را روی زمین می کشید و با تکیه به دو دست حرکت می کرد » از حالش پرسیدم اهل یکی از شهرهای قفقاز شوروی بود ، گفت : رگهای پایم خشکیده است و قادر به راه رفتن نیستم ; رفتم مشهد از حضرت رضا شفا بگیرم نتیجه ای نگرفتم ; آمده ام اینجا ( قم ) إن‌شاء الله شفا بگیرم . در یکی از شبهای ماه مبارک رمضان بود ، شنیدیم نقاره‌خانه حرم ( طبق معمول ) به صدا درآمد و گفتند : بی بی شخص فلجی را شفا داده است ; ما که بعداً با درشکه با چند نفر از همراهان به اراک می رفتیم در شش فرسخی اراک ، همان شخص ناتوان را دیدم که با پاهای صحیح و سالم عازم کربلا است و معلوم شد که آن روز او بوده که شفا گرفته ، او را به درشکه سوار کردیم و تا اراک همراه ما بود. 📓فروغی از کوثر،زندگینامه حضرت فاطمه معصومه علیها‌السلام/ الیاس محمدبیگی، صفحهٔ۶۵ 🔷🔸💠🔸🔷 کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم @astanehmehr
📖 ( ) 💎 مبتلای به جنون آقای میرسیّد علی برقعی فرمودند : « مردی اظهار می داشت که من در ایّامی که سفیر ایران در عراق بودم ، عیالم مبتلا به جنون شد به طوری که کُند به پاهایش زدیم ؛ روزی از سفارتخانه به منزل آمدم حال او را بسیار منقلب و آشفته دیدم ، داخل اطاق مخصوص خود شدم و از همانجا متوسّل شدم به مولا امیرالمؤمنین علیه السلام و عرض کردم یا علی چند سال است که در خدمت شما هستم و غریب و تنهایم شفای همسرم را از شما می خواهم . همین طور در حال تحیّر بودم که خدایا چه بکنم ؟ ! که یک مرتبه خادمه منزل دوید و گفت : آقا بیایید ، گفتم همسرم فوت کرد ؟ گفت : خیر بهتر شد . من با عجله نزد عیالم رفتم ، دیدم با حال طبیعی نشسته ، عیالم به من گفت : این چه وضع است ، چرا به پاهای من کُند زدید ؟ ! برای او توضیح دادم بعد گفتم چه شد که شما یکمرتبه بهتر شدید ؟ گفت : در همین ساعات خانم مجلّله ای داخل اطاق شد گفتم : شما کیستید؟ فرمود : من معصومه دختر موسی بن جعفر علیه السلام هستم . جدّم امیرالمؤمنین علی علیه السلام امر فرمودند من شما را شفا بدهم و شما خوب شدید . . . » . 📔فروغی از کوثر: زندگینامه حضرت فاطمه معصومه علیها السلام ،مؤلف الیاس محمدبیگی 🔷🔸💠🔸🔷 کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر @astanehmehr
📖 ( ) 💎 دخترِ لال حجة الإسلام آقای حاج آقا حسن امامی چنین نوشته اند که : « روز پنجشنبه دهم رجب ۱۳۸۵ه . ق دختری ۱۳ ساله از اهالی « آب روشن آستارا » به اتفاق پدر و مادرش به قم آمدند در حالی که دختر در اثر مرضی دچار عارضه لالی شده بود و قوّه‌ی گویایی خود را از دست داده بود و با مراجعه به اطباء هم معالجه نشده بود ، در حالی که از دکترها مأیوس بودند به کنار قبر مطهّر فاطمه معصومه علیها السلام پناهنده شدند . به مدّت دو شب در کنار ضریح مبارک نشسته گاهی در حال گریه و گاهی با زبان بی زبانی مشغول راز و نیاز بود، که یک مرتبه همه چراغ های حرم خاموش گردید . در همان حال دختر مذکور مورد عنایت بی منتهای حضرت قرار گرفت و صیحهٔ عجیبی کشید که خدّام و زائرین شنیدند . جمعیت هجوم آوردند تا مقداری از لباس او را به عنوان تبرّک بگیرند . خدّام دختر را به کشیک خانه بردند تا جمعیت متفرّق شدند . دختر گفت : در همان وقت خاموشی چراغ‌های حرم ، چنان روشنایی و نوری دیدم که در تمام عمرم مثل آن را ندیده بودم و حضرت را دیدم که فرمود : خوب شدی و دیگر می توانی سخن بگویی و حرف بزنی ؛ من فریاد زدم ، دیدم زبانم باز شده است . . .» 📔فروغی از کوثر: زندگینامه حضرت فاطمه معصومه علیها السلام ،مؤلف الیاس محمدبیگی، ص۶۹ 🔷🔸💠🔸🔷 کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر @astanehmehr
📖 ( ) 💎 مبتلا به سِل حاج آقا مهدی صاحب مقبره‌ی اعلم السّلطنه می گوید : « مردی از دهات خلجستان قم دچار مرض سِل می شود؛ به اطباء قم مراجعه می کند ولی نتیجه ای نمی‌گیرد . به طهران می رود و مشغول معالجه می شود تا وقتی که تمام داراییش را خرج می کند امّا به نتیجه ای نمی رسد ، مأیوس و تهیدست به وطن برمی گردد . در آنجا هم اهالی به او می گویند : تو که در اینجا چیزی نداری ، مرضی هم که به آن مبتلا هستی مرضی است مُسری ، ماندن تو در اینجا باعث گرفتاری سایر اهالی می شود ، پس از اینجا برو . به ناچار از وطن آواره و با دستی تهی و بدنی رنجور وارد قم می شود و در صحن جدید در ایوان یکی از مقبره های حرم مطهّر در حالی که دل از همه جا بریده و دل به عنایات فاطمه معصومه(علیها السلام)بسته بود خوابش می برد ، در اثر عنایات بی بی وقتی از خواب بیدار می شود هیچگونه اثری از بیماری در خود نمی بیند » . 📔فروغی از کوثر: زندگینامه حضرت فاطمه معصومه علیها السلام ،مؤلف الیاس محمدبیگی، ص۷۰ 🔷🔸💠🔸🔷 کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر @astanehmehr
📖 💎 زندگی و سازگاری همسر شهید آیت الله محمد باقر صدر رحمة الله علیه می‌گوید: من پس از ازدواج از ایران به عراق منتقل شدم. دوری و فراق از خانواده و تفاوت زیادی که بین آنجا و ایران بود مرا رنج می داد. یک روز به حرم امیرالمؤمنین علیه السلام مشرف شدم و درخواست نمودم تا خداوند به من قدرت و تحمل شرایط سخت زندگی را بدهد. پس از زیارت، احساس عجیبی به من دست داد. با خود گفتم: من با یک شخص عادی زندگی نمی‌کنم ، بلکه با یکی از اولیای خدا و رهبری دانشمند ازدواج کردم. پس از آن دعا و زیارت، آرامشی خاص و ظرفیتی بزرگ در برابر همه‌ی سختی ها در خود احساس کردم و به تمام اوامر ایشان، با کمال رضایت و خوشحالی حاضر بودم. 📔 همسران همراه، ص۵۷ 🔷🔸💠🔸🔷 کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر @astanehmehr
📖 ( ) 💎 اداء دین و گشایش در زندگی حاج آقا تقی کمالی ، از خدّام آستانه مقدّسه می گوید : « در سال 1302ه . ق . در آستانه مقدّسه متحصن شده و پناهنده به آن بانوی معظّمه بودم و در یکی از حجرات صحن نو منزل داشتم ؛ روزگارم به تلخی و سختی سپری می شد و کاملاً تحت فشار بی پولی و نداری قرار گرفته بودم ؛ زندگانی را با قرض از کسبه اطراف حرم می گذراندم تا اینکه یک روز بعد از ادای فریضه صبح خدمت بی بی مشرّف شده و وضع خود را به عرض رساندم ؛ در این حال دیدم کیسه پولی روی دامنم افتاد؛ مدّتی صبر کردم به خیال این که شاید این کیسه پول مال زوّار محترم باشد تا به صاحبش ردّ نمایم ؛ دیدم خبری نشد فهمیدم که مرحمتیِ خانم است ، به حجره خود برگشتم وقتی کیسه را باز کردم مبلغ 4 تومان در آن بود . ابتدا بدهی هایم را پرداختم و به مدّت چهارده ماه خرج می کردم و تمام نمی شد تا آنکه روزی « حضرت حجه الاسلام و المسلمین آقای حسین حرم پناهی » تشریف آوردند و از وضع زندگی من جویا شدند ، من موضوع را اظهار نمودم در همان ایّام به آن عطیّه خاتمه داده شد ». 📔فروغی از کوثر: زندگینامه حضرت فاطمه معصومه علیها السلام ،مؤلف الیاس محمدبیگی، ص۷۰ ◾️▪️▫️▪️◾️ کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر @astanehmehr
📖 ( ) 💎 شفای یکی از خدّام حرم این کرامت که به حدّ تواتُر رسیده از این قرار است که : « یکی از خدّام آن حضرت به نام « میرزا اسدالله » به سبب ابتلای به مرضی انگشتان پایش سیاه شده بود؛ جرّاحان اتفاق نظر داشتند که باید پای او بریده شود تا مرض به بالاتر از آن سرایت نکند ، قرار شد که فردای آن روز پای او را جرّاحی نمایند . میرزا اسدالله گفت : حال که چنین است امشب مرا ببرید حرم مطهّر دختر موسی بن جعفر(علیه السلام) . او را به حرم بردند ، شب هنگام خدّام در حرم را بستند و او پای ضریح از دردپا می نالید تا نزدیک صبح ، ناگهان خدّام صدای میرزا را شنیدند که می گوید : در حرم را باز کنید حضرت مرا شفا داده ، در را باز کردند دیدند او خوشحال و خندان است . او گفت : در عالم خواب دیدم خانمی مجلّله آمد به نزد من و گفت : تو را چه می شود ؟ عرض کردم که : این مرض مرا عاجز نموده و از خدا شفای دردم یا مرگ را می خواهم ، آن مجلّله گوشه مقنعه خود را چند دفعه بر روی پای من کشید و فرمود : تو را شفا دادیم . عرض کردم شما کیستید ؟ فرمود : مرا نمی شناسی ؟! و حال آنکه نوکری مرا می کنی ، من فاطمه دختر موسی بن جعفرم . میرزا اسد الله بعد از بیدار شدن ، قدری پنبه در آنجا می بیند و آن را بر می دارد؛ و به هر مریضی که ذرّه ای از آن را می دهد و به محل درد می کشد ، شفا پیدا می کند . او می گوید : آن پنبه در خانه ما بود تا آن وقتی که سیلابی آمد و خانه ما را خراب کرد و آن پنبه از بین رفت و دیگر پیدا نشد... 📔فروغی از کوثر: زندگینامه حضرت فاطمه معصومه علیها السلام ،مؤلف الیاس محمدبیگی، ص۷۱ 🔷🔸💠🔸🔷 کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر @astanehmehr
📖 ( ) 💎شفای چشم دختر ده ساله آقای حیدری کاشانی ( واعظ ) نقل می‌کند که : « یکی از رفقای روحانی ایشان در محضر آیه الله بهاءالدّینی «دام ظلّه» نقل می‌کرد : که روزی دیدیم بر روی مردمک چشم دختر ده ساله‌ی ما دانه‌ی کوچکی پیدا شده ، وقتی به دکتر متخصّص مراجعه کردیم، بعد از معاینه ، ایشان اظهار نمودند که باید عمل شود ولی عمل خطر دارد. دختر ، وقتی این را شنید بنا کرد ناراحتی کردن و اینکه من عمل نمی خواهم و می‌گفت : مرا به حرم حضرت معصومه علیها السلام ببرید . این را گفت و با سرعت به طرف حرم دوید ، ما هم به دنبال او آمدیم تا رسید به حرم ، شروع کرد به گریه کردن و خطاب به بی بی گفت : « یا حضرت معصومه(علیها السلام)من عمل نمی خواهم.» و چشم خود را به ضریح حضرت می مالید و حال عجیبی داشت ، ما هم از دیدن این منظره منقلب شدیم ، بعد از این حالت توسّل ، او را بغل کردم و دلداری دادم و به او گفتم : خوب خواهی شد ، او را داخل صحن حرم مطهّر بردم ، ناگهان نگاهم به‌ چشم او افتاد دیدم هیچ گونه اثری از آن دانه خطرناک وجود ندارد. 📔فروغی از کوثر: زندگینامه حضرت فاطمه معصومه علیها السلام ،مؤلف الیاس محمدبیگی، ص۷۲ 🔷🔸💠🔸🔷 کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر @astanehmehr
📖 ( ) 💎عطای مخارج میهمانی آقای حیدری کاشانی می فرماید : «روزی که ما در منزل چیزی برای پذیرایی نداشتیم، عدّه ای از کسانی که در شهرستان محلّ تبعید ما ( بیرجند ) با ما آشنا بودند ، به منزل ما آمدند ، من متحیّر بودم که چه کنم ؟ آمدم حرم و همان داخل صحن عرض کردم : بی بی جان ! خودتان وضع ما را می دانید ، این را که گفتم در حالی که وسط حرم در حال حرکت بودم، صدای خانمی را که مرا صدا می کرد شنیدم ، ایستادم ، او مبلغی پول به من داد و گفت : این مال شماست. من به حرکت خود ادامه دادم ، مجدّداً آن خانم مرا صدا زد و مبلغ دیگری پول به من داد و گفت : این هم مال شماست . اینجا بود که رو کردم به گنبد حضرت و عرض کردم : بی بی جان ! بسیار متشکّرم . برگشتم به خانه و با آن مبلغ وسایل پذیرایی لازم را فراهم نمودم . خانم ما (که از بی پولی ما مطّلع بود،) گفت : این‌ها را از کجا تهیه کردی ؟ گفتم : فاطمه‌ی معصومه علیهاالسلام عنایت فرمود. 📔فروغی از کوثر: زندگینامه حضرت فاطمه معصومه علیها السلام ،مؤلف الیاس محمدبیگی، ص۷۳ 🔷🔸💠🔸🔷 کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر @astanehmehr
📖 ( ) 💎«حضرت رضا علیه‌السلام مریض را به حرم خواهر می فرستد» آقای حیدری کاشانی می گوید : « بعد از یک دهه سخنرانی در مسجد گوهرشاد ، خانمی پیش من آمد و گفت : «پسر جوان مریضی داشتم که شبی حضرت رضا علیه‌السلام را در خواب دیدم ، حضرت فرمود : یکی از دو مریضی جوانت را شفا دادم ، مریضی دوّم ( او را خواهرم در قم شفا خواهد داد ) به نزد خواهرم در قم برو. حال که شما عازم قم هستید این شصت تومان را داخل ضریح حضرت بینداز؛ من چند روز دیگر به قم خواهم آمد.» من به او گفتم : شما موقع آمدنتان به مشهد به قم نرفتید؟ گفت : نه . گفتم : این فرمایش حضرت گلایه ای بوده از شما که چرا در طول راه مسافرت به مشهد ، به زیارت خواهر ایشان نرفته اید. 📔فروغی از کوثر: زندگینامه حضرت فاطمه معصومه علیها السلام ،مؤلف الیاس محمدبیگی، ص74 🔷🔸💠🔸🔷 کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر @astanehmehr
📖 💎 کرامات حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها 🔻توسّل امام باقر علیه‌السّلام به حضرت فاطمه علیهاالسّلام حضرت امام محمّد باقر علیه السّلام هرگاه تب، طاقتش را می‌ربود، آب خنکی طلب می‌کرد و وقتی که آب به دستش می‌رسید و جرعه‌ای از آن را می‌نوشید، لحظه‌ای از نوشیدن باز می‌ماند و سپس با صدای بلند به حدّی که بیرون خانه نیز شنیده می‌شد از ته دل، مادرش حضرت زهرا علیهاالسّلام را صدا می‌کرد و می‌فرمود: «فاطمه! ای دختر رسول خدا!» و بدین گونه خود را از سوز تب نجات می‌داد و بر خویش مرهمی می‌نهاد و جان و روح خود را با یاد محبوب و توسّل به آن حضرت، آرام و عطرآگین می‌نمود. 📓سفینة البحار، ج2، ص 374 ◾️▪️▫️▪️◾️ @astanemehr
📖 💎 زندگی و سازگاری همسر شهید آیت الله محمد باقر صدر رحمة الله علیه می‌گوید: من پس از ازدواج از ایران به عراق منتقل شدم. دوری و فراق از خانواده و تفاوت زیادی که بین آنجا و ایران بود مرا رنج می داد. یک روز به حرم امیرالمؤمنین علیه السلام مشرف شدم و درخواست نمودم تا خداوند به من قدرت و تحمل شرایط سخت زندگی را بدهد. پس از زیارت، احساس عجیبی به من دست داد. با خود گفتم: من با یک شخص عادی زندگی نمی‌کنم ، بلکه با یکی از اولیای خدا و رهبری دانشمند ازدواج کردم. پس از آن دعا و زیارت، آرامشی خاص و ظرفیتی بزرگ در برابر همه‌ی سختی ها در خود احساس کردم و به تمام اوامر ایشان، با کمال رضایت و خوشحالی حاضر بودم. 📔 همسران همراه، ص۵۷ 🔷🔸💠🔸🔷 کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر @astanehmehr