✨﷽✨
در وضع عام _موضوع له عام
واضع می آید لفظ(ا-ن-س-ا-ن) را برای یک معنایی یا یک موضوع لهی تحت عنوان (انسانیت ) وضع کند .
موضوع له در این مثال عام و کلی است نه خاص و جزئی . پس موضوع له ما شد عام وکلی ------------->موضوع له عام
حالا واضع جهت اینکه لفظ انسان را برای معنایی تحت عنوان انسانیت وضع بکنه باید هم لفظ (ا-ن-س-ان) را تصور بکنه وهم موضوع له را تصور بکنه . وقتی واضع موضوع له را که عام وکلی است تصور کرد میشه-------> وضع عام
پس (( وضع عام)) یعنی واضع اومد و یک موضوع له عامی را تصور کرد
به عمل تصور کردن موضوع لهی که عام و کلی است یعنی به تصور معنای انسانیت در اصول می گوییم :
((وضع عام ))
♦لفظ------> ا-ن-س-ا-ن
♦موضوع له یا معنا ----->انسانیت
♦انسانیت ---->عام وکلی است نه جزئی وخاص
♦پس موضوع له ما شد----->عام
((موضوع له عام ))
♦ تصور کردن موضوع له عام یعنی --------> ((وضع عام))
اگر از ما بپرسن وضع عام چیست
میگیم : مثلا وقتی من یک موضوع له یا یک معنا که عام و کلی است را در ذهنم تصور کردم به این عمل من میگن وضع عام والسلام
بعد واضع همین معنای عامی را که تصور کرده در مقابل همان لفظ انسان قرار میده و وضع می کنه
این میشه: وضع عام _موضوع له عام
لفظ انسان ؛ از#معاني_اسميه است و وضع در معاني اسميه ؛ وضع عام _موضوع له عام مي باشد
🆔https://eitaa.com/ataleb
✨﷽✨
در وضع عام _موضوع له خاص
واضع در وضع حروف مثلا در وضع لفظ ( من ) ، می آید حرف (من) را میگذاره یک طرف بعد معنا وموضوع له لفظ من که ( ابتدائیت های جزئیه ) است را هم میگذاره یک گوشه .
ببینید لفظ من ، بی نهایت مصداق های جزئی وخاص خارجی داره مثلا شما میگین : از قم به مشهد رفتم . یکی دیگه میگه ابتداء سیری من الکوفة . یعنی تاروز قیامت از لفظ (من) استفاده میشه در گفتگوهای مردم . واین استعمال های لفظ من در بین مردم بی نهایت میشه
واین مصادیق را ما می گوئیم ابتدائیة هاي جزئیة و اين مصاديق خاص وجزئي ابتدائيت ها ميشن معنا و موضوع له براي لفظ من . و چون جزئی هستن و در مورد هرشخص خاص به یک نحوخاص ودرمورد خاص بکار میرن پس موضوع له لفظ من ، میشه(( موضوع له خاص))
برگردیم به قاعده ، قاعده میگه : واضع هنگام وضع ؛ هم لفظ و هم معنا (موضوع له ) را تصور بکنه .
خوب واضع می آید لفظ را تصور می کند .ولی هنگام تصور معنا و موضوع له دچار اشکال میشه .چون درسته موضوع له ومعنای لفظ و حرف من ، ابتدائیت های جزئیه است یکی میگه سافرت من قم ؛یکی میگه سافرت من السوق تا روز قیامت این ابتدائیت های جزئی واقع خواهد شد ومردم بکار خواهند برد .
خوب این واضع بیچاره که نمی تونه تمام مصادیق ومعانی جزئی وخارجی که مردم تا قیامت از لفظ من استفاده خواهند کرد را ((تصور کنه ))چون بی نهایت هست حتی عمر واضع هم قد نمیده !! پس به جای تصور موضوع له خاص وجزئی که بی نهایت هستن ، واضع میاد به جای تصور این موضوع له خاص که بی نهایت ونمی تونه هم تصور کنه این ابتداییت های جزیی را ، میاد به جای اون ، ((مفهوم کلی ابتدائیت )) را تصور می کند . بعد لفظ من را با تصور ((مفهوم کلی ابتداییت )) وضع می کنه برای ابتدائیت های جزئیه .
چون ((مفهوم کلی ابتدائیت)) می تواند مثل یک ((آیینه)) ابتدائیت جزئیه را که مصادیق لفظ من هستن را به ما نشان بده. والسلام
ما در اصول میگوییم وضع حروف یا وضع #معانی_حرفیه از حیث تصور ؛ به نحو : وضع عام _ موضوع له خاص است
چرا وضع، عام شد ؟ درحالی که موضوع له خاص بود . به خاطر رفع مشکل تصور موضوع له خاص وجزئی که بی نهایت بودن و واضع نمی تونست اونا رو تصور کنه . پس درسته موضوع له ومعنای حروف خاص وجزئی است ولی در مقام تصور ما مصادیق موضوع له را که خاص بودن ، را تصور نکردیم بلکه کلی وقدر جامعی تحت عنوان مفهوم کلی ابتدائیت را تصور کردیم که این میشه وضع عام . چون یک مفهوم کلی ابتدائیت را تصور کردیم تا مثل آیینه ابتداییت های جزئی را که مردم از آن درمحاوراتشان استفاده می کردن را به ما نشان بدهد .
پس موضوع له حروف شد خاص وجزئی و وضعشان شد عام .
🆔https://eitaa.com/ataleb
✨﷽✨
به ((تبادر المعنی من نفس اللفظ ( یا : من حاق اللفظ ) مع علم بعدم القرینة ))
تبادر حاقي نيز مي گویند .
مثلا گفته می شود رایت أسدا" در این مثال برای اهل لسان عرب از این جمله حیوان درنده به ذهنش فقط سبقت می گیره و قرینه ای هم در عبارت نیست
همین تبادر اهل لسان عرب هم در موارد شک برای ما حجت است ومی تونیم بهش استناد کنیم . به این میگن تبادر حاقی یا تبادر از حاق لفظ یا تبادر از نفس لفظ .
پس خود ما یا باید علم به وضع پیدا کنیم یا اگر علم به وضع نداشتیم به تبادر اهل لسان باید استناد کنیم که از طریق مراجعه به اهل لسان عرب میشه این تبادر را بدست آورد و راه دیگه شخص آدم باسوادی باشه وبتونه موضوع له را از مستعمل فیه تشخیص بده وقرینه ها رو بشناسه وبعد ببینه کدام معنا به ذهنش انسباق پیدا می کنه . در هرحال برای ما تبادر اهل لسان معتبر است .
#تبادر_حاقي
🆔https://eitaa.com/ataleb
✨﷽✨
ماالفرق بين الموضوع له و المستعمل فيه
موضوع له عبارت است از وضع یک لفظ در یک معنای حقیقی مثل وضع لفظ اسد در معنای حیوان مفترس و درنده .
مستعمل فیه ؛ یک معنایی هست که هم شامل معنای حقیقی (حیوان مفترس) و هم شامل معنای مجازی (رجل شجاع، انسانی که دهانش بد بو است چون شیر دهنش اغلب بدبو هست ) به همه اینها اعم از معنای حقیقی ومجازی ؛مستعمل فیه گفته میشه . پس استعمال اعم از حقیقت و مجاز است ولی وضع فقط اختصاص به موضوع له دارد یعنی چی یعنی اینکه موضوع له لفظ فقط به استعمال حقیقی و وضع لفظ برای معنی حقیقی گفته میشه .
پس وضع هست که علامت حقیقت محسوب میشه ونه استعمال . چون استعمال یا مستعمل فیه ؛هردوتا استعمال حقیقی ومجازی را در برمی گیره وبه همین خاطر ما می گوییم استعمال اعم از حقیقت ومجاز است یا میگن استعمال اعم از حقیقت است واستعمال دلالت انحصاری فقط به حقیقت نداره بلکه شامل مجاز هم میشه . ببینید چقدر آسونه مطالب .
این لغت نامه های جدید مستعمل فیه را به ما میگن که هم شامل موضوع له (معنای حقیقی ) وهم شامل معانی دیگر (معانی مجازی) میشه
ولی کتاب لغت مانند کتاب (( #العین)) خلیل بن احمد فراهیدی موضوع له را از مستعمل فیه (معانی دیگر ) جدا کرده و تصریح کرده و تنصیص کرده یعنی دقیقا مشخص کرده که موضوع له این لفظ چیه . مثل کتب لغت جدید نیست که مستعمل فیه ها رو اعم از حقیقی ومجازی رو بیاره مثلا و تصریح نکنه به معنای حقیقی .
پس ما برای تشخیص موضوع له یک لفظ بایدبه کتب لغت مدونین اولیه این کتب رجوع کنیم نه کتب لغت معاصر وفعلی .
#مستعمل_فيه
🆔https://eitaa.com/ataleb