شمعدونی☘️عاطفه سادات موسوی
فکر کردم شاید وقتشه یکم بشنوم نصیحت،نظر،انتقاد https://t.me/HarfinoBot?start=1f9d1bc23e17dd6 این ربا
سلام
امشب پیام اومد که توی تکمیل ظرفیت اعتکاف حرم اسمم در اومده.
تشکر میکنم از پیامی که براش گذاشتید. قطعا اگر ثوابی داشته باشه شما هم شریک هستید
#پیام_شما
هدایت شده از سهشنبهیِ ملیحه آخوندی🕊
.
ممنونم از همهی دوستان...
لطفا
(ملیحه آخوندی)
رو به ۳۰۰۰۰۴۳ پیامک کنین.
متشکککرم🕊
هدایت شده از علی سمرقندی
یکی بیچاره برمی داشت آن بار امانت را
اگر من در نمی آوردم آن جا قهرمان بازی
چه مغرورانه بازی می کنیم اما نمی دانیم
که حتی می خورند اینجا خود بازیگران بازی
#حسن_دلبری ✍
امشب شعرخوانی خواهم داشت ❤️
@alisamarqandi 🦋
با من بهار پیرهنم را نگاه کن
خون چکیده از دهنم را نگاه کن
با من بیا به جشن گل سرخ پرپرم
با من بیا ،بیا وطنم را نگاه کن
شیرین بیا به خسروی کشتگان عشق
بنشین مزار کوهکنم را نگاه کن
از بامیان نعش جوانان که رد شدی
بر خاک صبح بی کفنم را نگاه کن
بغض تخار رفته به پای یتیم ها
بخت سیاه سینه زنم را نگاه کن
بلخاب کودکان به خون خفته دیده ام
تعبیر خواب سوختنم را نگاه کن
در واژگان خسته و لت خورده ی دری
اندوه جاری سخنم را نگاه کن
#عاطفه_سادات_موسوی
میخواستم آرامش این خانه باشم
غیر از خودت با هر کسی بیگانه باشم
روی سرِ صبحِ سفر قرآن بگیرم
در عصر دلتنگی برایت شانه باشم
با لحنِ گرم دست های کوچک خود
گاهی پناه شانه ای مردانه باشم
تو خنده های از ته دل باشی و من
معشوقه ای با دستِ زیر چانه باشم
پیش از تو پیشِ شعله بی پروا نبودم
امروز می خواهم ولی پروانه باشم
با پای خود در دام لبخندت بیفتم
خوشحال از تقدیر و آب و دانه باشم
دوراز تو،من از عقل خود خیری ندیدم
می خواستم با تو کمی دیوانه باشم
#عاطفه_سادات_موسوی
کجا روانه کنم شور و شوق بی حد را
دو بال عاشق پروانه ای مردد را
کجا بدون تکلف قبول خواهد کرد
بهانه گیری این گریه های ممتد را
میان عطر سکوت و سلام پیدا کرد
نگاه خسته ی من روشنای گنبد را
به گام های خیال غزل کسی می گفت
به کاظمین ببر کوچه های مشهد را
دو پلک مانده به باب الجواد با لبخند
گرفته زیر نظر عشق رفت و آمد را
به لطف گردش رندانه ی فلک امشب
علی گرفته در آغوش خود محمد را
خلاصه ی برکات چهارده معصوم
جواد کیست ؟ببین خود حروف ابجد را
ببخش سرزده شعرم رسیده،از سر شوق
ز یاد برده غزل، باید و نباید را
###
غزل فدای گل خنده ی جواد شود
جواد اگر که بخندد غزل زیاد شود
جواد اگر که بخندد بهار خواهد شد
بهار آینه دار نگار خواهد شد
زمانه با برکت تر، از او نخواهد دید
کمی به روی پسر خیره شد ، سپس خندید
برای قلب همه التیام خواهد شد
وهفت سال دگر او امام خواهد شد
#عاطفه_سادات_موسوی
دلبستن آغوش یک زن را نمیفهمی
هوهوی بادی رنج رفتن را نمیفهمی
فهمیدهای اشعار خاقانی و بیدل را
علامهی دهری ولی من را نمیفهمی
چون دست پنهان طمع در بوته ی خاری
لحن ظریف چین دامن را نمیفهمی
تو کیستی ؟ یک هموتن* درخلوت دشمن!
آوارهای و قدر میهن را نمی فهمی
هر چند مبهوت زنان محکمی اما
زن نیستی پس آه آهن را نمیفهمی
نه دستهای من،نه شالت،نه طناب دار
چیزی که می گیری به گردن را نمیفهمی
درگیر عشق نفرت انگیزی نبودی پس
تنها شدن در قلب دشمن را نمیفهمی
سردرگم سردرگمیهای خودت هستی
تکلیف این تاریک و روشن را نمی فهمی
#عاطفه_سادات_موسوی
#تازه_شدن
برای گریه نبود و به لطف توبه نبود
خدا گذشت از آدم به احترام حسین
#عاطفه_سادات_موسوی
به نام خدا
عاطفه سادات موسوی هستم
زادهی یک روز زیبا از فروردین ماه سال1372
مادر سه فرزند
سید محمد جواد
سیدمحمدباقر
معصومه سادات
آغاز شعر گفتن من برمیگرده به دوران دانش آموزی