هدایت شده از عطر1و1
☑️ روزی لقمان به پسرش گفت امروز به تو 3 پند می دهم که کامروا شوی.
1⃣اول اینکه سعی کن در زندگی بهترین غذای جهان را بخوری!
2⃣دوم اینکه در بهترین بستر و رختخواب جهان بخوابی !
3⃣سوم اینکه در بهترین کاخها و خانه های جهان زندگی کنی !!!
پسر لقمان گفت ای پدر ما یک خانواده بسیار فقیر هستیم چطور من می توانم این کارها را انجام دهم؟
لقمان جواب داد :
اگر کمی دیرتر و کمتر غذا بخوری هر غذايی که میخوری طعم بهترین غذای جهان را می دهد.
اگر بیشتر کار کنی و کمی دیرتر بخوابی در هر جا که خوابیده ای احساس می کنی بهترین خوابگاه جهان است.
و اگر با مردم دوستی کنی و در قلب آنها جای بگیری آنوقت بهترین خانه های جهان مال توست
💕
📡 @atre1o1 🇮🇷
📡 @atre1o1 🇮🇷
هدایت شده از صاحب نفس
#تلنگــــــــــر
پدر می گفت:
ﭘﺴﺮ ﺟﺎﻥ ﻣﺒﺎﺩﺍ ﺑﺎ ﺁﺑﺮﻭﯼ ﮐﺴﯽ ﺑﺎﺯﯼ ﮐﻨﯽ!!!
ﻣﺒﺎﺩﺍ ﺩﺧﺘﺮ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﺸﻪ ﭼﮏ ﻧﻮﯾﺲ ﺍﺣﺴﺎﺳﺎﺗﺖ!!!
ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺩﺭ ﺟﻮﺍﺏ ﻧﺼﯿﺤﺖ ﻫﺎﺵ، ﻧﯿﺸﺨﻨﺪﯼ ﺯﺩﻡ ﻭ ﮔﻔﺘﻢ:
ﺍﯼ ﺑﺎﺑﺎ؛ ﺩﻭﺭﻩ ﯼ ﺍﯾﻦ ﺣﺮﻓﺎ ﮔﺬﺷﺘﻪ
ﺩﺧﺘﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﺩﻭﺭﻩ ﺯﻣﻮﻧﻪ
ﺧﻮﺩﺷﻮﻥ ﭼﺮﺍﻍ ﺳﺒﺰ ﻣﯿﺪﻥ...
ﺧﻮﺩﺷﻮﻥ ﺍﺯ ﺧﺪﺍﺷﻮﻧﻪ ...
📿ﭘﺪﺭﻡ ﺗﻮ ﭼﺸﻤﺎﻡ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ:
ﭘﺴﺮ ﺟﺎﻥ ﺯﻟـﯿـﺨـﺎ ﺯﯾﺎﺩﻩ ،
ﺗﻮ " ﯾـﻮﺳـﻒ "ﺑﺎﺵ
ﻫﻤﯿﻦ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺟﻤﻠﻪ ﺭﻭ ﺷﻨﯿﺪﻡ
ﻣﻮ ﺑﻪ ﺗﻨﻢ ﺳﯿﺦ ﺷﺪ ﺯﺑﻮﻧﻢ ﺑﻨﺪ ﺍﻭﻣﺪ
ﺩﯾﮕﻪ ﻫﯿﭻ ﺟﻮﺍﺑﯽ ﻧﺪﺍﺷﺘﻢ ﮐﻪ ﺑﺪﻡ
ﻭﺍﻗﻌﺎ ﻫﻢ ﺣﻖ ﻣﯿﮕﻔﺖ
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺯﻟـﯿـﺨـﺎ ﺯﯾﺎﺩ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﻫﺴﺖ؛
ﺍﻭﻥ ﻣﻨﻢ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ " ﯾـﻮﺳـﻒ " ﺑﺎﺷﻢ.
📢 تو زندگیت مرد باش... نامرد زیاده ....
#یوسف_باش_ذلیخاهازیادن
🥰 #صاحب_نفس 😘
☝️ @saheb_nafas 🇮🇷
هدایت شده از صاحب نفس
🍃💚﷽ 💚🍃
#برکات #روضه
#برکات_روضه👇
🔸مرجع عالیقدر آیة الله شیخ عباس طسوجی می فرمود: یکی از روزهای محرم به حرم مطهر حضرت معصومه (سلام الله علیها) رفتم. در مسجد اعظم ذکر مصیبت امام حسین (علیه السلام ) بود. در گوشه ای نشستم ومشغول عزاداری شدم.
🔹همین طور که اشک می ریختم ثوابش را به روح پدر و مادرم هدیه کردم. کم کم ثواب آن را به تمام اموات فامیل و دوستانم هدیه کردم و همین طور که با گوشه عبای خود چشم هایم را پاک می کردم ثوابش را هدیه می کردم به روح تمام اهل قبرستان شهرمان طسوج.
🔸شب در خواب دیدم وارد مسجد جامع طسوج شده، بالای منبر مشغول سخنرانی شدم. دیدم تمام پامنبری های من اموات هستند که زنده شده اند.
🔹بعد از اتمام منبر مرا بر روی دست بلند کردند و با صلوات می گفتند: آقای طسوجی اشک چشم های دیشب شما باعث نجات و رفع سختی عالم برزخ شد.
آنها در خواب عبایی که اشک هایم را با آن پاک کرده بودم را تکه تکه کرده و بین خودشان تقسیم کردند.
🔸ایشان می فرمودند: برای اموات قرآن بخوانید ، صلوات بفرستید ، و هدیه کنید. زیارت عاشورا را به نیت آنها بخوانید واجبات مانده از آنان مانند نمازقضا.و ..و..ادا کنید و به نیابتشان رد مظالم بدهید ، که موجبات نجات آنان می شودو برایتان دعا می کنند ، و دعای اموات در حق زنده ها حتما به اجابت می رسد
ان شاالله
🥰 #صاحب_نفس 😘
📡 @saheb_nafas 🇮🇷
هدایت شده از حرف های خصوصی
در مجلس مهمانی نشسته بودیم
یکی از بستگان رو به دختر خردسالم کرد و به شوخی گفت: شنیده ام که پدر و مادرت می خواهند بفروشندت!
داشتم نگاهش می کردم
دیدم دخترک شیرین زبانم چیزی نگفت
بغض کرده بود و داشت سعی می کرد جلوی سیل اشکش را بگیرد
ولی حجم غمش بیش از آن بود که بتواند راه سیل اشکش را سد کند و اشک از چشمانش جاری شد
چشمان غمگینش را به چشمانم دوخت...
انگار می خواست با نگاهم به او بگویم و اطمینان دهم که حرف آن آشنا درست نیست و قصد فروشش را ندارم...
می دانست چقدر دوستش دارم و محال است بفروشمش ولی باز نگران بود مبادا از بازیگوشی ها و اذیت هایش خسته شده باشم...
پیشش رفتم و در آغوش گرفتم و بوسیدمش و به او اطمینان دادم که آن آشنای نادان شوخی کرده و به او گفتم که چقدر دوستش دارم و آرامش کردم...
در آن لحظات ناگهان مطلبی از ایستگاه ذهنم گذشت
مهدی جان!
مولای مهربانم!
بابای بسیار دلسوزم!
ارباب و صاحب جوانمردترینم!
می دانم فرزند بدی هستم برایت
میدانم باعث ننگت هستم یوسف مصر وجود
می دانم دل نازنینت را خیلی آزرده ام
می دانم بارها باعث سرافکندگیت شده ام
خیلی ها به خاطر بدی هایم با طعنه گفته اند که این هم از امام زمانی ها
ولی این را هم خوب می دانم که آن قدر پدرانه دوستم داری که با این کوه بدی ها و زشتی ها باز نمی فروشیم و رهایم نمی کنی
آخر هرچند روی ماهت را ندیده ام ولی طعم رافت و مهربانی بیکرانت را نه یک بار که بارهای بار با تمام وجودم چشیده ام
ولی با این حال باز نگرانم
نگرانم از حجم زیاد بدی ها و زشتی هایم و اینکه مبادا آنقدر در باتلاق زشتی ها فرو روم که از چشمت بیفتم
کاش می شد یکبار در آغوش بگیریم و با نگاه مهربانت نگاهم کنی و به من بگویی نگران نباش، تو تا ابد با مایی و در کنار ما...
#مهدی_جان
#روسیاهم_ولی_پناهم_باش
#خصوصی
https://eitaa.com/joinchat/2827026458C0b79eb2936
هدایت شده از حرف های خصوصی
11.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پیرمرد عارف شهر بابل مازندران میگفت: هر کس این دو دقیقه زمان رو گذاشت و کارش حل نشد، به من لعنت کنه. من نود سالمه، آخر عمرمه، الکی لعنت برا خودم نمیخرم.
کانال حرف های #خصوصی
http://eitaa.com/joinchat/2827026458C0b79eb2936
هدایت شده از استیکر1و1
یکم دیگه طاقت بیارین و مقاومت کنید
فقط ۱۲ روز دیگه مونده
خدا رو چه دیدی
😄😄😄😄😄
استیکر1و1
🚀 @stickernew 🇮🇷
🚀 @stickernew 🇮🇷
┄═❁๑๑🌷๑๑❁═┄
#سلام_بر_ابراهیم
🔸دکتر روانشناس و استاد دانشگاه بود، می گفت ۴۰ سال از عمرم صرف مشروب و... گذشت، اما از وقتی با ابراهیم آشنا شدم، انگار دوباره متولد شدم.
🔹یکی از دوستان، توی مترو کتاب سلام بر ابراهیم را به او می دهد و می گوید: آقای دکتر شما سال ها کتابهای روانشناسی خواندید و تدریس کردید، یکبار هم این کتاب را بخوانید.
🔸دکتر کتاب را گرفته و به خانه می برد. چند خاطرهی اول، او را جذب خودش کرده و یکشبه تمام کتاب را مطالعه می کند. اما...
🔹بهم ریخت، گریه کرد، به ابراهیم گفت اگر تو حق هستی، اگر فاطمه زهرا حقیقت دارد به من نشانهای بده تا این خاطرات و این حرف ها را باور کنم.
🔸شب خواب ابراهیم را میبیند، ابراهیم او را در آغوش میگیرد، حس عجیبی پیدا می کند. ابراهیم سه نکته به او میگوید که انجام دهد تا از شر مشکلات زندگیش خلاص شود.
🔹آقای دکتر زندگیش متحول میشود.
🔸در حال حاضر خیلی از بچههای آسیب دیده در دادسرای ارشاد رو به آقای دکتر ارجاع میدهیم و ایشان هم به صورت رایگان و به عشق ابراهیم آنان را درمان میکند، و چون از جنس همین بچه ها است، خیلی بهتر از ما میتواند کمکشان کند.
✅ این آقای دکتر اولین بار یک جلد کتاب نذر فرهنگی به دستش رسید و زندگیش را متحول کرد و بعد از آن زندگی صدها نفر را متحول نمود.
کانال #عطرخاص
📡 @atrekhas 🇮🇷
📡 @atrekhas 🇮🇷