eitaa logo
افسران آتش به اختیار
1.4هزار دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
6.3هزار ویدیو
38 فایل
🚩 با"افسران آتش به اختیار"در سریعترین زمان ممکن به روز ترین باشید 🚩کانال ما رو با دوستان خود به اشتراک بگذارید ⬅️ افســــــران ➕ مــــــردم ➡️ کانال ما در روبیکا: https://rubika.ir/atsh_b_ekhtyar آدمین: 👇👇👇 @velayt57
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷🕊💐🕊💐🕊🌷 من با کار دارم ! ابراهیم نداشت ، اما بی سیم که داشت ! ابـراهـیـم ! اگر صدای مرا میشنوی ، کمک ! من و بچه ها گیر افتادیم در تله ی ! تلفن همراه من کار نمیکند بدرد نمیخورد هرچه گشتم برنامه نداشت تا با تو تماس بگیرم ... گفتم میخواهم با بیسیم شما بگیرم.. گفتند اندرویدهای شما را چه به بیسیم ! اما من همچنان دارم تلاش میکنم تا با گوشی اندروید صدایم را به تو برسانم ... اگر میشنوی ما افتادیم بگو چطور آن روز وقتی به گوشَت رساندند که دخترهای محل از فرم هیکل تو خوششان آمده ، از فردایش با لباس های گشاد تمرین کشتی میرفتی ؟ تا چشم و دل دختری را آب نکنی ! اینجا میگیریم تا دیده شویم .. لاک میزنیم تا بخوریم تو حتما راهش را بلدی که به این پیچ ها خندیدی و دنیارا پیچاندی! و ما در پیچ دنیا سرگیجه گرفتیم ! ابـراهـیـم! اگر صدایم را میشنوی، دوباره بگو تا ما هم مثل بعثی ها که صدایت را شنیدند و راه را پیدا کردند راه را پیداکنیم .. راه را گم کرده ایم اگر از برگشتی کمی از ان های نـاب ها را برایمان سوغات بیاور تا ما هم مثل شما حرف اماممان را زمین نگذاریم... تمام ..... شادی روح و •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• ❇️کانال افسران آتش به اختیار❇️ 💥 "بپیوندید" ↙ @atsh_bkhtyar
🌹🕊💐🕊💐🕊🌹 به‌ نیابت از روز را به و تبریک می گوییم . 💐 💐 ان شاالله ما راه را با مردانه و زنانه ادامه خواهیم داد . ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @atsh_bkhtyar
هدایت شده از 📚داستان و عبرت📚
📚داستان و عبرت📚 این روزها فقط گفتن جمله خواهرم خواهرم ڪافۍنیست..! اول باید بگیم برادرم ! دشمن قبل ازاینڪه و رو از دختران وخانم ها بگیره و و از پسرها ومردها گرفته...! این روزها زن هاۍ زیادۍ رو میبینیم ڪه همراه همسرانشون تو خیابون راه میرن و انقدر بدحجابن ڪه نگاه👀خیلیا رو به خودشون جلب میڪنن اون لحظه میگیم چه مرد بۍغیرتۍ داره!.. مردهاۍایرانۍبه غیرت و ناموس پرستۍ معروفن:)) برادرم حرمت خون شهدا رو نگه دار شهدا غیرتشون ورد زبون بود پس ڪارۍنڪن ڪه خدایی نڪرده بهت گفته بشه بی غیرت! http://eitaa.com/dastanabr
⭕️شهادت روی پیاده‌رو (روایتی از نحوه شهادت حمیدرضا الداغی شهید غیرت سبزواری) ♦️ساعت به نُه و نیم نزدیک می‌شود؛ حمیدرضا دارد می‌رود دنبال دخترش. آوا خانه رفیقش است. حمید رسیده به فلکه سه گوش. افتاده است توی خیابان ابوریحان. آن دور و برها ظاهرا خلوت است. پرنده یا هر چیز دیگری زیاد پر نمی‌زند. چراغ برق های خیابان نفس شان تازه نیست، خوب نمی‌دمند. کتاب فروشی و مغازه اِسنُوا و دیگر جاها تعطیل است. طبیعی ست؛ ساعت نه و نیم شب، آن هم جمعه چرا باز باشند؟! ♦️چشم تیز می کند. می بیند سه پسر افتاده‌اند به جان دو دختر. نزدیک شان شده‌اند. چنگ می‌اندازند سمت دختران. پسر دستش را چنگک می‌کند دور مچ دختر، می گیرد می کشدش حریصانه. حمید خیابان را رد می‌کند پا می گذارد توی پیاده رو. می رود که مثل همیشه مثل دفعه های پیش سد بزند جلوی آدم های نامردی که دنبال لذت طلبی اند. ♦️پسران می‌خواهند دو دختر را به زور ببرند توی ماشین. ماشین شان را آن طرف پیاده رو یا خیابان گذاشته اند. دختر خودش را می‌کشد عقب. نمی‌دانم داد می زند کمک می‌خواهد یا نه. پسر وحشیانه دختر را می‌کشد. حمید که می‌بیند از آن طرف خیابان می آید. داد می‌زند که ول کنید چه کارش دارید؟! ♦️خودش را می رساند. توی دل دختران لرزه افتاده است. نمی‌دانم حمید آن لحظه دخترش آوا آمده بود جلوی چشمش یا نه. ولی هر چه بود رفته بود وسط معرکه که نجات دهد. پسر سیاه پوش، پیرهن می‌زند بالا چاقو را از کمرش می کشد بیرون. حمید با لگد می رود سمت پسر. پسر دوم می پیچد پشت حمید. حمید یک لگد دیگر می زند به پسر جلویی. پسر دوم از عقب چاقو را تند تند فرو می کند توی گُرده حمید. پسر دیگر از جلو چاقو را می زند توی سینه حمید. پسر سوم که لباس زرد پوشیده، ایستاده است نگاه می کند. چاقوست که از جلو و عقب توی تن حمید می رود. حمید نمی تواند نفر عقب را بزند. فقط مشت هایش می رود به سوی جلو. نفر عقب تا جا دارد با سنگ دلی و تیرگی، تیغ تیز فرو می کند. دو مرد از آن طرف پیاده رو می آیند راه شان را کج می کنند می افتند توی سرازیری خیابان و ناپدید می شوند. نبوده اند انگار هیچ وقت. ♦️دو پسر حمید را ول می کنند می ایستند جلویش چیزهایی می گویند. حمید جواب می دهد دستش را می گیرد سمت شان. سه مرد از پشت حمید پیدای شان می شود. یکی از مردها می رود دو پسر را دور می کند. ♦️خون دارد از از زیر پوست حمید می آید. بالا بافت های لباسش را رد میکند میرسد روی پیراهن. پشتش خیسِ خون شده. روی سینه اش هم خون زده و درد می‌کند. از زیر ماسک سفید رنگش یک کله نفس می کشد قلبش می زند. نمیدانم دارد به چه فکر می کند. آوا را یادش هست؟ آمده بود دنبالش؟ منتظر است. ♦️یک موتوری می رسد. حمید را که می بیند سوارش می کند. پیراهن حمید پرخون تر شده. نمی دانم موتور سوار به حمید چیزی میگوید یا نه. فقط گاز می دهد سمت چهار راه دادگستری. می رود بیمارستان. سر چهارراه یک نفر سرش را از پراید در آورده می گوید: «تلوتلو میخورد». موتورسوار تا می آید کاری کند حمید می افتد روی آسفالت. ترافیک می شود. مردم دوره می کنند. مغازه دارها سرک می کشند قاطی جمعیت می شوند. حمید دردش آمده چیزی می گوید: - کمک ♦️یک نفر زنگ می زند115. اورژانس زود می رسد. حمید را میبرند تو. تا میرسد بیمارستان رفته است توى کما. ♦️آوا نشسته است ثانیه میشمارد پدر بیاید زود برود خانه ولی از حمید خبری نیست. آوا شماره خانه را می‌ گیرد می گوید: بابا نیومده کجاست؟ 😔 جهت تسکین قلب آوا، حمدی قرائت بفرمایید. •|🚩 @atsh_b_ekhtyar|•
🎥پاسخ قنبریان به استاد حقوقی که به شهید الداغی صفت نفله شدن را داد / وجدان عمومی بیدار جامعه این حرف‌‎ها را بر نمی تابد محسن قنبریان در گفتگو با دانشجو: 🔸بهتر است سر یقینی ها به اشتراک برسیم، امداد رساندن به یک فرد وقتی مورد تجاوز واقع می شود یک و عرفی در همه جای دنیاست. 🔸اگر این مرحله را هم زیر سوال ببریم به این معناست که اگر کسی قربانی سرقت،تجاوز یا هر نوع شرارتی قرار گرفت کسی هیچ اقدامی نکند. 🔸اینکه بگوییم اقدام شهید الداغی کاری نفله شدنی یا بیهوده است حرف اشتباهی است و وجدان عمومی بیدار جامعه این حرف‌‎ها را بر نمی تابد.
🔸‍ خاطره‌ای خواندنی از شهید غیرت «حمیدرضا الداغی» به نقل از هم‌دانشگاهی او آقای عرفاتی شهید حمیدرضا الداغی هم‌دانشگاهی من بود. اواخر دههٔ هفتاد. من ارتباطات می‌خوندم و حمید حسابداری (اگر اشتباه نکنم). من بچه مذهبی دانشگاه بودم و اون بچه خوش‌تیپ دانشگاه. ظاهراً هیچ صنمی باهم نداشتیم. ماجرای آشنایی ما برمی‌گشت به جنجال و نزاعی که سرِ مسابقات فوتبال دانشگاه به راه افتاد. وسط بازی تیم ما، مدافع حریف یه خطای ناجور روی من کرد. من بلند شدم و اعتراض کردم. بازیکن حریف فحاشی کرد و من یه لحظه خون به مغزم نرسید و درگیر شدم. در کسری از ثانیه، ۷-۸ نفر ریختن رو سر من و کأنه با قاتل پدرشون طرف هستن… زیر مشت و لگد و فحاشی‌ها، حمید رو دیدم که به هواخواهی من وارد معرکه شده و داره یکی پس از دیگری رو می‌نوازه… تا جایی که یادمه ورزشکار بود و حتی توی مسابقات رزمی هم اسم و رسمی داشت. دعوا که تموم شد متوجه شدم هر دوی ما رو با تیزی نشون کردن؛ من گوش راستم و حمید گوش چپ... رفتیم بیمارستان و سهم هر کدوم سه چهارتا بخیه شد و گوش‌هامونو پانسمان کردن. از فردا توی دانشگاه معروف شدیم به گوش‌بریده‌ها… شکایت کردیم و دادگاه برامون طول درمان برید و دیه. ۲۵۰هزار تومن برا ضارب دیه بریدن. بابای طرف اومد به التماس و خواهش که ببخشیمش. یه کارگر ساده بود که یحتمل ۲۵۰هزار تومن، حقوق چندماهش میشد. از دست پسرش شاکی بود. حمید با همون برخورد اول راضی شد و منم راضی کرد که ببخشیمش و بخشیدیمش… این ماجرا شد دلیل دوستی منِ بچه مذهبی دانشگاه با جوان اول خوش‌تیپ و خوشگل دانشگاه. پریشب یکی از رفقای دانشگاه بهم پیام داد که «حمید الداغی» به رحمت خدا رفته! دروغ نگم، اولش نشناختم تا اینکه عکسشو برام فرستاد. حالا همون جوان خوش‌تیپ و خوشگل دانشگاه، پشت اسمش کلمه شهید نشسته و منِ بچه مذهبیِ پرادعا هیچ... •|🚩 @atsh_b_ekhtyar|•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 صحنه‌ای دیگر از غیرت 🔸یکی از پرسنل هوانیروز ارتش در مسجدسلیمان وقتی متوجه تعرض به یک خانم میشه، اینجوری وارد ماجرا میشه و مجرم رو تحویل پلیس میده! 🔺دست مریزاد! •|🚩 @atsh_b_ekhtyar|•
⭕️خوش غیرت⭕️ 😔اگر شما هم از بی غیرتی و بی عفتی این روزهای برخی آدمها خسته شدید، می توانید این 👆برگها را چاپ کرده و به خانم هایی که کشف حجاب کرده اند یا آقایانی که نسبت به وضعیت پوشش همسرشان بی تفاوتند، بدهید. 😕شاید باعث شد لحظه ای به این موضوع فکر کنند. 🔰خانواده مهم است و خانمی که خودش برای نوع پوشش و رفتار جلو همسرش با نوع پوشش و رفتار با مردان غریبه فرقی نگذارد، از شوهرش هم نمی‌تواند این توقع را داشته باشد، پس درون خانواده با بیرون خانواده فرقی نمی کند و خانواده دیگر خانواده نیست... 🚨تا پای جان منتشر کنید... ▪️▪️▪️▪️ 🇮🇷 سامانه هوشمند نظارت مردمی، مردم رسی 📩 10004996 🌐 UU1.IR 📮 https://ble.ir/10004996bot 🔰https://eitaa.com/joinchat/1086128478C5be95d2608
🛑 غیرت معکوس 🔸یکی از پدیده‌های عجیبی که در عصر حاضر با آن مواجهیم، «غیرت معکوس» است. 🔹مردانی که در قبال تربیت و نظارت بر زیست عفیفانه دختر، همسر یا سایر بستگان خود هیچ خط قرمزی ندارند و اصلا مفهومی به نام در نظام فکری آن‌ها جایی ندارد. 🔸اما کافی است یک نفر در مورد پوشش نامناسب اطرافیان آن‌ها در جامعه، تذکر-هرچند محترمانه- دهد. این جاست که به جوشش می‌آید و جوش و خروشی را که قرار بود در مسیر حفظ ارزش‌های انسانی هزینه کند، در تقابل با دیده‌بان های حیا و عفت در جامعه قرار می‌دهد و گویی خود را در برابر حفظ «امنیت غیر اخلاقی» جامعه مسئول می‌داند. 🔹برادر محترم! کسی که به ناموس شما تذکر می‌دهد، وظیفه‌ای را که شما در انجام آن کوتاهی کرده‌ای انجام داده است. پرخاش و تندی تو با او به این معناست که: «ای مردم از ناموس من لذت ببرید اما به روی من نیاورید. من با تمام وجود، مراقب هستم کسی مزاحم لذت بردن شما نشود». •|🏴 @atsh_b_ekhtyar|•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥فیلم واضح تر از لحظه از جان خودگذشتگی حرم که با دست خالی به سمت تروریست تا دندان مسلح حمله کرد و زمین گیرش کرد ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ •|🏴 @atsh_b_ekhtyar|•