🍁🌼🍁
عشق به دیگری ضرورت نیست ، حادثه است .
عشق به وطن ضرورت است نه حادثه .
عشق به خدا ترکیبی است از ضرورت و حادثه.
🔹 از کتاب "یک عاشقانه آرام"
نوشته نادر ابراهیمی
#بریده_کتاب
⚜ @avayeqoqnus ⚜
🌿🌻🌿🌻
اگر سوره ای بنام پدر بود اینگونه شروع میشد:
قسم به دستانت که بوی نان میدهد و رنج؛
قسم به بغض فرو خورده ات که شانه های کوه را میلرزاند؛
قسم به لبخند محوت که غصه هایت را پشت آن پنهان میکنی؛
قسم به غربتت وقتی که هیچ بهشتی زیر پایت نیست ...
🔸 ارسالی از آقای ابراهیم عبداللهی
از اعضای محترم کانال
#ابراهیم_عبداللهی
#شما_ارسال_کردید
✨ @avayeqoqnus ✨
🌸🌿 خودت باش 🌿 🌸
دیوانه و دلبسته ی اقبال خودت باش!
سرگرم خودت، عاشق احوال خودت باش!
یک لحظه نخور حسرت آن را که نداری
راضی به همین چند قلم مال خودت باش!
دنبال کسی باش که دنبال تو باشد!
اینگونه اگر نیست به دنبال خودت باش!
پرواز قشنگ است ولی بی غم و منت
منت نکش از غیر و پر و بال خودت باش!
صد سال اگر زنده بمانی گذرانی
پس شاکر هر لحظه و هر سال خودت باش!
#اقبال_لاهوری
✨ @avayeqoqnus ✨
.
هرگز از دور زمان* ننالیده بودم و روی از گردش آسمان درهم نکشیده مگر وقتی که پایم برهنه مانده بود و استطاعت پای پوشی نداشتم.
به جامع کوفه در آمدم دلتنگ. یکی را دیدم که پای نداشت.
شکر نعمت حق تعالی به جای آوردم و بر بی کفشی صبر کردم.
مرغ بریان به چشم مردمِ سیر
کمتر از برگِ تره بر خوان* است
وان که را دستگاه و قوت نیست
شلغم پخته مرغ بریان است
* دور زمان: گردش روزگار
* خوان: سفره
🔸 برگزیده از گلستان سعدی
#حکایت
#سعدی
🌼 @avayeqoqnus 🌼
.
تهش می رسه به خدا
پس از اولش بسپار به خدا ... 🌱
#استوری
💐 @avayeqoqnus 💐
.
از آدم ها بُت نسازيد
اين خيانت است
هم به خودتان … هم به خودشان
خدايي مي شوند که خدايي کردن نميدانند
و شما در آخر مي شويد سرتا پا کافرِ خداي خود ساخته.
#نیچه
#استوری
🌼 @avayeqoqnus 🌼
.
🌼 نسیم صبح را گفتم تو با او جانبی داری
🌼 کز آن جانب که او باشد صبا عنبرفشان آید
🔸 صبح تون پر از امید و لبخند رفقا 🌸
#سعدی
✨ @avayeqoqnus ✨
.
ای دانای رازها و ای خدای مهربانم،
بابت هر آنچه که ندارم
و ایمان دارم که
اگر خیر و صلاح من در آن باشد
تو خود به من میبخشی،
از تو سپاسگزارم
خدای مهربانم هزاران بار شکرت 🙏🌹
#شکرگزاری
☀️ @avayeqoqnus ☀️
📚مادر بزرگ و اریک فروم
مادر بزرگم رسما عاشق پدر بزرگم بود.
یک روز به او گفتم: "اینهمه احساست حیف است. پدر بزرگ من مگر چه دارد که تو از او امام زاده نزد فرزندان و نوه هایت درست کرده ای!!؟"
مادر بزرگ اخم دلپذیری به من کرد و گفت: "دلسوز نیست که هست ...
حواسش به قرص و دواهای من نیست که هست..
از جوانی ام تاکنون نه در مطبخ ماچم کرد نه هرگز کنار مردم خوارم کرد!!
پدر بزرگ تو داناست! تو نمی فهمی دختر داناست!!
او مرا می فهمد، رگ خواب مرا می داند، خلق و خوی مرا می داند!"
من ماتم برده بود. سه روز بود که کتاب "هنر عشق ورزیدن" اریک فروم را زیر آسمان می خواندم و یک بخشش را نمی فهمیدم.
چهار عنصر: عشق، دلسوزی..احساس مسئولیت.. احترام و دانایی است.
مادر بزرگ من حرفهای اریک فروم را چه شیرین برایم تحلیل و بررسی کرده بود.
#داستان
✨ @avayeqoqnus ✨