.
فدای سرت اگر آنچه میخواستی نشد .
اگر چرخ دنیا با چرخ تو نمیچرخد .
تو چایت را بنوش
روی ایوان خانه مادربزرگت بنشین
و با او گپ بزن.
برای پرنده ها دانه بریز و بعد، از دیدن نوک زدن آنها به دانه های گندم لذت ببر.
میشود دقایقی را برای مادرت کنار بگذاری و چند لحظه را در آغوش او سپری کنی
میبینی که چقدر آرامش بخش است.
میشود از زندگی لذت برد .
میشود از ثانیه ها نهایت استفاده را کرد.
مگر چقدر عمر میکنیم که بخواهیم آن را هم صرف سر و کله زدن با این و آن بکنیم و از شکل راه رفتن همراهمان تا آبی بودن رنگ آسمان و گردی زمین ایراد بگیریم...
چه خوب میشد اگر میتوانستیم به زمین و زمان گیر ندهیم و سخت نگیریم.خوب میشد اگر زندگی میکردیم .
بیایید همه با هم زندگی کنیم 👌🌿
#دلنوشته
✨ @avayeqoqnus ✨
.
برایت چه بخواهم زِ خدا ...
بهتر از اینکه خودش پنجره ی باز اتاقت باشد،
عشق ، محتاج نگاهت باشد،
خلق، لبریز دعایت باشد،
و دلت تا به ابد وصل خدایی باشد،
"که همین نزدیکیست" ...
صبح تون پر از انرژی و امید رفقا 🙏🌸
☀️ @avayeqoqnus ☀️
🌿 🌼 🌿 🌼
یوسف مصری را دوستی از سفر رسید.
گفت: جهت من چه ارمغان آوردی؟
گفت: چیست که تو را نیست و تو بدان محتاجی؟
الا جهت آن که از تو خوبتر هیچ نیست، آینه آورده ام تا هر لحظه روی خود را در وی مطالعه کنی.
چیست که حق تعالی را نیست و او را بدان محبّت است؟
پیش حق تعالی دل روشنی می باید بردن تا در وی خود را ببیند.
🔸 برگزیده از فیه مافیه مولانا
#مولوی
#مولانا
✨@avayeqoqnus✨
اگر شعری آرامتان کرد
دعایی به حال شاعرِ بد حالش کنید
ثواب دارد… 🌱🌸
#دلنوشته
#علی_قاضی_نظام
✨ @avayeqoqnus ✨
.
ای جان اگر رضای تو غم خوردن دل است
صد دل به غم سپارم بهر رضای تو 🍃🌹
#مولوی
#مولانا
✨ @avayeqoqnus ✨
📕 راز خشنودی چیست؟
چند نفری که در جستجوی آرامش و رضایت درون بودند نزد استادی رفتند و از او پرسیدند: "استاد شما همیشه یک لبخند روی لبت است و به نظر ما خیلی آرام و خشنود به نظر میرسی؛ لطفا به ما بگو که راز خشنودی شما چیست؟"
استاد گفت: "بسیار ساده است. من زمانی که دراز میکشم ، دراز میکشم.
زمانی که راه میروم ، راه میروم.
زمانی که غذا میخورم ، غذا میخورم."
آن چند نفر عصبانی شدند و فکر کردند که استاد آنها را جدی نگرفته؛ به او گفتند که تمام این کارها را ما هم انجام میدهیم, پس چرا خشنود نیستیم و آرامش نداریم؟
استاد به آنها گفت: "زیرا زمانی که شما دراز میکشید به این فکر میکنید که باید بلند شوید ،زمانی که بلند شدید به این فکر میکنید که باید کجا بروید ،زمانی که دارید میروید به این فکر میکنید که چه غذایی بخورید.
فکر شما همیشه در جای دیگر است و نه در آنجایی که اکنون هستید؛ به این علت است که از لحظه هایتان ، لذت واقعی نمیبرید
زیرا همیشه در جای دیگر سیر میکنید
و حس میکنید زندگی نکرده اید و یا نمی کنید." 👌
#داستان
🌿 @avayeqoqnus 🌿
.
مکافات چه کلمه وحشتناکی است،
تنها فکر کردن به آن انسان را به وحشت میاندازد.
برای هیچ انسانی نخواهید که مکافات ببیند ...
🔸 از کتاب کلبه عمو تُم
نوشته هریت بیچر استو
#بریده_کتاب
✨ @avayeqoqnus ✨
.
تابستان و کودکی از یک جنس هستند،
هنوز طعمش را خوب نچشیده ای تمام می شود؛
اما همان اندک طعم آن نیز تا همیشه نوک زبانت خواهد ماند. 🍉🍒
عصرتون بخیر دوستان 🌸
☀️ @avayeqoqnus ☀️
.
من تصمیم گرفتهام که امروز، روز خوبی باشد.
تصمیم گرفتهام لبخند بزنم و زندگی را سخت نگیرم.
تصمیم گرفتهام تمام کارهای امروزم خوب پیش بروند، تمام فکرهای امروزم مثبت باشند و تمام اتفاقات امروزم خوب...
تصمیم گرفتهام امروز فقط موسیقی آرام گوش کنم، با انرژی و امّید قدم بردارم، با انگیزه کتاب بخوانم و با تمام وجودم هدفمند باشم.
تصمیم گرفتهام اینبار عمیقا به خودم ثابت کنم که این ماییم که روز و روزگارمان را میسازیم، این ماییم که تصمیم میگیریم اوضاع چطور باشد، این ماییم که با افکارمان به دنیا شکل میدهیم.
برایم اهمیت ندارد که خارج از ذهن من چه میگذرد و گویندهی اخبار چه میگوید،
من تصمیم گرفتهام امروز حالم به معنای واقعی کلمه، خوب باشد... 🌿🌸
#نرگس_صرافیان_طوفان
#حس_خوب
✨ @avayeqoqnus ✨
.
هر صبح
قاصدک های امید را
رهسپار آسمان آرزوهایت کن
بی تردید هر یک
زمانی که باید به مقصد
خواهند رسید … 🌱
صبح تون پر از امید و لبخند رفقا 🙏🌹
✨ @avayeqoqnus ✨
📙 انتظار
دوباره صبح شده بود لباسهایم را پوشیدم و خودم را به خیابان رساندم و منتظر ایستادم تا دوستم بیاید. چند سالی بود که با هم به مدرسه میرفتیم.
خانهشان دو خیابان با ما فاصله داشت؛ یک زمان را از قبل هماهنگ کرده بودیم برای اینکه سر خیابان همدیگر را ببینیم و با هم به مدرسه برویم.
زیر باران یک چشمم به خیابان بود که چرا او نمیآید و یک چشمم به ساعت که گذر زمان را نشان میداد.
ده دقیقهای گذشته بود و من همچنان منتظر بودم.
انتظار وقتی سخت تر میشود که از آمدنش مطمئن باشی.
زمان میگذشت و باران بند نمیآمد و خبری از او نبود که نبود. نیم ساعتی گذشت و حالا دیگر زنگ مدرسه هم زده شده بود و همه سر کلاس بودند.
ناامید راه افتادم به سمت مدرسه؛ در کلاس را زدم و وارد شدم.
معلم گفت: "ساعت خواب. چه وقت کلاس آمدن است. برو بیرون."
داشتم از کلاس بیرون میآمدم که دیدم دوستم سر کلاس نشسته و دارد من را نگاه میکند.
با ماشین به مدرسه آمده بود و به من خبر نداده بود.
از آن روز سالها گذشت و من یاد گرفتم که انتظار کشیدن هم اندازه دارد. خیلی نباید منتظر کسی ماند. انتظار تا وقتی درست است که تو را از زندگی عقب نیاندازد. 👌
گاهی انقدر برای کسی انتظار میکشی که یادت میرود او دارد زندگیاش را میکند و تو چشم به راه کسی هستی که قرار نیست بیاید...
#داستان
✨ @avayeqoqnus ✨
.
از پیرمرد گل فروشی پرسیدند
کار و بار چطور است؟
گفت:
خوب نیست،
آدم ها دیگر مانند گذشته
همدیگر را دوست ندارند ... 🍃🍁
#دلنوشته
✨ @avayeqoqnus ✨
.
ناز پروردِ تنعُّم نبرد راه به دوست
عاشقی شیوه رندانِ بلاکش باشد
#حافظ
💫 @avayeqoqnus 💫
.
حرفهای ما هنوز ناتمام ؛
تا نگاه میکنی:
وقت رفتن است
باز هم همان حکایت همیشگی!
آی...
ناگهان چقدر زود دیر میشود...! 🌱
#قیصر_امین_پور
💫 @avayeqoqnus 💫
📚 #حکایت_طنز
درویشی به در خانه خواجه اصفهانی رفت.
به او گفت آدم پدر من و تو است و حوا نیز مادر ماست. پس ما با هم برادریم، تو اینهمه ثروت داری و من میخواهم که تو برادرانه سهم مرا بدهی.
خواجه به غلام خود گفت: :یک فلوس (سکه سیاه) به او بده."
درویش گفت: "ای خواجه چرا در تقسیم، برابری را رعایت نمیکنی؟"
خواجه گفت: "ساکت باش که اگر برادرانت با خبر شوند همین قدر هم به تو نمیرسد." 😀
🔸برگرفته از کشکول شیخ بهایی
#حکایت
#شیخ_بهایی
☀️ @avayeqoqnus ☀️
.
هیچوقت امیدت را از دست نده،
شاید آن زمان که امیدت را از دست می دهی دو ثانیه قبل از خوشبختی باشد ... 👌🌸
🔸 از کتاب "کمی قبل از خوشبختی"
نوشته انیس لودیگ
#بریده_کتاب
✨ @avayeqoqnus ✨
.
گل از پیراهنت چینم که زلف شب بیارایم
چراغ از خنده ات گیرم که راه صبح بگشایم 🌿
#حسین_منزوی
✨ @avayeqoqnus ✨